او یکی از نظریه پردازان بزرگ کاربرد تانک به عنوان یکی از ابزارهای مهم در عرصه نبرد زمینی و مبدع تاکتیک جنگ برق آساست. هاینتس گودریان از جمله ژنرالهای خلاق ارتش آلمان نازی به شمار می رفت که نقش بی بدیلی در پیروزیهای سریع آلمان در سالهای آغازین جنگ جهانی دوم، به ویژه در هجوم به فرانسه ایفا کرد.
نظریه پرداز تاکتیک جنگ برق آسا
هاینتس ویلهلم گودریان (به آلمانی: Heinz Wilhelm Guderian) (زاده ۱۷ ژوئن ۱۸۸۸ - مرگ ۱۴ مه ۱۹۵۴) ژنرال ارتش آلمان در دوره رایش سوم و از ۲۱ ژوئیه ۱۹۴۴ تا ۲۸ مارس ۱۹۴۵ رئیس ستاد مشترک ورماخت بود.
گودریان در ۱۷ ژوئیه ۱۸۸۸ در شهر کلوم آلمان در جنوب منطقه دانزیگ متولد شد. او پس از پشت سر گذاشتن تحصیلات مقدماتی به مدرسه نظامی رفت و پس از فارغ التحصیلی، با درجه ستوان سومی در گردان دهم که تحت فرماندهی پدرش بود به خدمت مشغول شد. سپس با گذراندن دوره دانشکده جنگ در ۱۹۰۸ درجه ستوان دومی را دریافت نمود و دوباره به گردان پیشین خود پیوست.
در ۱۹۱۳ گودریان با مارگارت گورن ازدواج کرد. آنها دارای دو فرزند پسر شدند. تا قبل از وقوع جنگ جهانی دوم هاینز گودریان برای گذراندن دوره فرماندهی ستاد به آکادمی نظامی برلین فرستاده شد. در نوامبر ۱۹۱۴ به درجه ستوان یکمی ارتقا داده شد و مدتی بعد نیز سروان شد.
در طول جنگ جهانی اول به واحدهای متعددی اعزام شد و پستهای گوناگونی را عهده دار گردید و نبردهای وردن و مارن را نظاره کرد. طی یکی از نبردها موفق به دریافت مدال صلیب آهنین درجه یک گردید. در اوایل ۱۹۱۸ او نبرد سدان را مورد بررسی و بازبینی مجدد قرار داد و آنچنان توانایی خود را در حل مشکلات تاکتیکی با استفاده از عملیاتهای غیر متعارف به اثبات رساند که اساتیدش در دانشگاه جنگ تحت تاثیر قرار گرفتند و او را برای ورود به ستاد کل ارتش توصیه نمودند.
گودریان بعد از جنگ اول جهانی در ارتش آلمان که بر اثر عهدنامه ورسای شمار سربازانش به یکصد هزار نفر کاهش پیدا کرده بود، باقی ماند. گودریان شروع به نوشتن مقالاتی در مورد واحدهای موتوریزه کرد و در پی آن مامور تشکیل اولین واحد موتوریزه شد. این واحدهای موتوریزه ابتدا برای امور لجستیکی در جبهه به کار میرفتند. عمده تجهیزات آنها چند کامیون و خودرو و موتورسیکلت بود.
در ۱۹۲۷ گودریان به درجه سرگردی رسید. در تمام این مدت او در تلاش برای یافتن و به دست آوردن و هرگونه وسیله نقلیه موتوری بود که بتوان از آن به عنوان خودروی رزمی در میدان جنگ استفاده کرد. تسلط او بر زبانهای خارجی موجب ترجمه آثار استراتژیست و مورخ سروان لیدل هارت و نظریه پرداز جی اف سی فولر شد و همچنین توجه اش به نوشته به اندازه کافی جالب توجه ولی در آن زمان ناشناخته شارل دوگل که به اهمیت تانک در نبردهای نوین پی برده بود، جلب شد و از رهنمودهای ارائه شده توسط این کارشناسان بهره برد.
گودریان توسعه دهنده نظریه ای بود که بر اساس جنگ بدون پیاده نظام و متکی بر قدرت زره و سرعت مانور تانکها و با پشتیبانی وسایل نقلیه زرهی و سربازان مکانیزه پی ریزی شده بود. در این نظریه تانک به عنوان عنصر اصلی میدان نبرد معرفی گردیده بود.
به خاطر شایستگی گودریان نیروی زرهی تبدیل به هسته اصلی قدرت ارتش آلمان در طول جنگ جهانی دوم گردید و با حمایت مناسب سپهبد فن زکت (به آلمانی: Seeckt) رئیس وقت ستاد ارتش آلمان نیروی زرهی به عنوان عنصر اصلی حمله برقآسا (Blitzkrieg) جایگاه مناسب خود را یافت.
گودریان در زمانی که آلمان اجازه تولید تانک نداشت در سال ۱۹۲۹ طی سفری به اتحاد شوروی بازدیدی از محل سری آزمایش توانایی تانک در کازان روسیه داشت (در این هنگام آلمان با شوروی پیمان محرمانه برای تبادل دانش نظامی داشت). در این دوران گودریان با درجه سرهنگ دومی فرمانده یکانهای ترابری موتوریزه و همچنین استاد آکادمی نظامی برلین در ترابری رسته موتوریزه بود.
در سال ۱۹۳۳ گودریان سرهنگ تمام شد. گودریان سرسختانه به نوشتن مقالات خود در زمینه خودروهای زرهی ادامه داد و کمکهای شایانی نیز در حل مشکلات فنی اولین تانک تولید شده در آلمان پس از جنگ جهانی اول کرد. گودریان با این اندیشه، نیروی زرهی خرد کننده ارتش آلمان را سازمان داد و هوادار کاربرد استراتژیک نیروهای زرهی (رخنه عمیق در خاک دشمن) بود.
آدولف هیتلر هنگام به قدرت رسیدن دیداری از یکی از مانورهای گودریان داشت و شدیداً مجذوب قدرت تحرک و مسحور مانورهای سریع ادوات زرهی گودریان در میدان نبرد شد. هیتلر وحشت نبردهای سنگری جنگ جهانی اول را تجربه نموده بود و ارزش کار گودریان که قدرت تحرک را برای ورماخت به ارمغان می آورد، به خوبی میدانست.
بعد از الغاء رسمی معاهده ورسای و اجباری شدن دوباره خدمت سربازی، هیتلر سه لشکر زرهی را تشکیل داد. گودریان که در آن زمان روابط بسیار خوبی با هیتلر داشت به فرماندهی لشکر دوم زرهی آلمان گمارده شد و اندکی پس از آن نیز با ترفیع به درجه سرتیپ دومی رسید. کمتر از یک سال و نیم بعد به درجه سرتیپی و فرماندهی سپاه شانزدهم زرهی رسید
او در عملیات الحاق اتریش به آلمان و ضمیمه نمودن چکسلواکی به قلمرو رایش سوم در به کار گیری واحدهای زرهی موجود نقش مهمی ایفاء نمود. کمتر از یک سال بعد گودریان سرلشکر شد و مهمترین وظیفه نظامی خود بر عهده گرفت. او فرمانده کل واحدهای زرهی – موتوریزه نیروی زمینی شد. این بدان معنی بود که مسئولیت استخدام، آموزش، طرح ریزی و اجرای تاکتیکهای تمام واحدهای موتوریزه و زرهی ورماخت به استثنای توپهای هجومی نیروهای پیاده در اختیار هاینز گودریان قرار گرفت.
گودریان در کتاب خود به نام رهبری تانک نوشت: در سال ۱۹۲۹ من متقاعد شدم که کاربرد تانک همراه با پیاده نظام میتواند اهمیت تعیین کنندهای در نبرد بازی کند. مطالعات تاریخی در ارتباط با تمرینهای صورت پذیرفته در ارتش انگلستان مرا متقاعد کرده بود که تانکها هرگز قادر به اثر کامل خود بدون برخورداری از سرعت به ویژه عملکرد خارج از جاده (با داشتن شنی مناسب) نیستند. در شکل گیری نبردهای آینده تانک باید نقش اصلی را داشته باشد و تجهیزات دیگر به عنوان حامی قوای زرهی به طور هماهنگ عمل کنند و تانکها در صورتی میتواند نقش تعیین کننده را در جنگ ایفاء کنند که به طور انبوه و متمرکز وارد پیکار گردند.
گودریان به علت تجربیات خود در امر ارتباطات رادیویی به ویژه در ارتباط باتجهیزات ویژه دیده بانی مانند پیرابین (پریسکوپ) به عنوان تجهیزات لازم برای خدمه تانک پافشاری نمود. او اصرار داشت که هر تانک در نیروی زرهی باید مجهز به رادیو و وسایل بصری باشد تا ابزاری کارآمد در خدمت فرمانده و خدمه تانک برای انجام نقش تعیین کننده شان در صحنه نبرد باشد.
نبرد فرانسه
در پی یورش ارتش آلمان به لهستان، گودریان فرمانده سپاه نوزدهم زرهی بود. او رهبری نیروهای آلمانی در طول نبردهای ویزنا و کوبرین را به عهده داشت. تحت فرمان ارتشبد فن بوک (Von Bock) در طی نبرد لهستان با تاختی عمیق از پروس شرقی گذشت و به دژ برست لیتوفسک رسید و آزمایش نظریه خود را در شرایط واقعی جنگ برای اولین بار در حمله به لهستان به اجرا درآورد.
در تهاجم به فرانسه در سال ۱۹۴۰ سپاه زرهی گودریان با رخنه استراتژیک از درون جنگلهای آردن پیش تاخت و به رودخانه موز در آنسوی مرز درون فرانسه رسید و ضربه گیج کنندهای را در منطقه سدان به دشمن وارد ساخت. در بیستم ماه مه سپاه زرهی گودریان به آبویل رسید و به این ترتیب ارتشهای متفقین را به دو نیم کرد که منجر به قطع ارتباط این نیروها با قوای اصلی گردید و سرانجام ارتش فرانسه شکست خورد و ارتش اعزامی انگلستان از طریق بندر دونکرک عقب نشینی کرد.
پیشرفت سریع نیروهای زرهی تحت رهبری گودریان سبب به ارمغان آوردن لقب «هاینز سریع» برای او شد. در نبرد فرانسه سپهبد گودریان به عنوان فرمانده سپاه نوزدهم زرهی یک نمایش واقعی از جنگ برقآسا را به اجرا گذاشت. وی ابتدا با گذر از رودخانه موز ماموریت حفظ یک سرپل در آنسوی کرانه موز را دریافت داشت. طی این نبرد گودریان به پیشرویهای سریع تا جایی که مردان و تانکهای او توانایی رفتن داشتند، دست زد. سپاه زرهی گودریان تمام خطوط پشت جبهه فرانسویها را در هم کوبید و باعث مختل شدن خطوط ارتباط فرانسویان شد.
در ۱۲ مه فرمانده سپاه نوزدهم زرهی موفق شد سرپل نیروهای زرهی تحت امرش را تا ۲۰ کیلومتر وسعت دهد. در سحرگاه ۱۳ مه تانکها به همراه یکانهای پیاده از رود موز گذشتند. در این روز تانکهای گودریان با همراهی تانکهای سرلشکر راینهارت با پشتیبانی ۱۰۰۰ فروند هواپیما خط دفاعی فرانسه را در سدان شکافتند. دو روز بعد یگانهای زرهی ورماخت از سرپلهای نیرومند خود خارج شدند و در عمق خاک فرانسه به پیشروی پرداختند. هنگامی که تانکهای سرلشکر اریش هوپنر از تنها پل ساخته شده از رود موز گذشتند از محور شمال همزمان با واحدهای ارتش چهارم از سمت جنوب به دور شهر لیژ حلقه زدند. در بعد از ظهر ۱۳ مه هنگامی که عناصر لشکر هفتم زرهی تحت امر سرلشکر رومل به سر پلی بر موز دست یافته بودند، سپاه چهل و یکم زرهی سر لشکر راینهارت همزمان با تانکهای گودریان از موز عبور نمودند اما راینهارت از کرانه جلوتر نرفت ولی گودریان به پیشروی ادامه داد و سرپل را تا عمق ۵ در ۳ کیلومتر گسترش داد. گودریان به لشکر دهم زرهی و هنگ آلمان بزرگ دستور داد در محور جنوب دست به عملیات شناسایی نیرومند بزنند.
در همین حال سپهبد شارل هانتزینگر فرمانده ارتش دوم فرانسه کلیه قوای زرهی ذخیره موجود را برای حمله متقابل و از بین بردن سرپل نیروهای زرهی دشمن در نظر گرفت. این پاتک ارتش دوم فرانسه منجر به برخورد تانکهای طرفین بین روزهای ۱۵مه تا ۱۸ مه در اطراف روستای استون گردید و این روستا چند بار بین ارتش فرانسه و قوای آلمان دست به دست گردید. در شب ۱۶ مه هانتزینگر مجبور به قبول وضعیت دفاعی و حفاظت از پهلوی نیروهایش در برابر تانکهای لشکر دهم زرهی شد.
در بعد از ظهر۱۴ مه گودریان با لشکر یکم زرهی و هنگ دوم نارنجک انداز با هدف شکافتن پهلوی جنوبی تانکهای فرانسوی در غرب اقدام به تک نمود. این تعرض گودریان سبب متوقف شدن حملات برنامه ریزی شده فرانسویان گردید. در بعد از ظهر ۱۴ مه سه لشکر تانک گودریان از پلی که توسط آتشبارهای ضد هوایی قدرتمندی پدافند میشد، عبور کردند. تانکهای سپاه نوزدهم زرهی از طریق درهم شکستن نقطه ضعیف لشکر ۱۸ و هنگ ۲۳ بریتانیا در آبویل به پیش تاختند.
سپاه زرهی موفق به اشغال آمین و گذر از پل رودخانه سامه در غرب آبویل شدند. این حرکت گودریان منجر به جدا شدن نیروهای انگلیسی، فرانسوی، هلندی و بلژیکی در شمال با نیروهای فرانسوی در جنوب گردید. همان شب یک واحد شناسایی از گردان دوم زرهی به ناحیه مر – نویلیس رسید که فاصله اندکی با کانال مانش داشت.
در شامگاه ۱۶ مه در حالی که دو لشکر زرهی گودریان با مانوری ماهرانه به عقبه نیروهای فرانسوی چرخیدند و موجب از هم پاشیدن آخرین خط دفاعی ارتش فرانسه گردیدند، راه تانکها برای جهش به سوی کرانه مانش فراهم شد. در همین حین ناگهان از قرارگاه سپاه زرهی فرمانی به گودریان از سوی مافوقش سپهبد فن کلایست رسید که اشعار میداشت قبل از تثبیت وضعیت و رسیدن واحدهای پیاده متوقف شود.
گودریان پس از مجادله بیهوده با رئیس ستاد سپاه زرهی، مستقیم به سپهبد کلایست تلفن کرد. پس از تبادل نظر کلایست اجازه پیشروی و گسترش سر پل را تا ۲۴ ساعت صادر نمود. این آزادی عمل موجب تاخت همگرای سه لشکر زرهی گودریان از یکسو و دو لشکر زرهی راینهارت و دو لشکر زرهی هوت از سوی دیگر گردید. این یورش یکپارچه هفت لشکر زرهی موجب از هم پاشیدن همه جانبه مقاومت فرانسویان شد. تانکها ۸۰ کیلومتر دیگر به سوی کانال مانش پیشروی کردند، اما بازهم دستور توقف از ستاد کل ارتش - این بار از سوی هیتلر - صادر گردید.
هیتلر از ضد حمله جناحی ارتشهای متفقین هراسناک بود، لذا طی فرمانی پیشروی واحدهای زرهی را تا رسیدن قوای پیاده و تامین جناحین به تاخیر انداخت. در صبح ۱۷ مه کلایست به دیدن گودریان رفت، گودریان این خطر را دریافته بود که توقف منجر به از دست رفتن ابتکار عمل خواهد شد، لذا با کلایست به مخالفت برخاست و تهدید به استعفا نمود، اما ارتشبد لیست فرمانده ارتش دوازدهم که مامور تعقیب یگانهای زرهی بود به قرارگاه گودریان رفت و پس از شنیدن نظرات گودریان استعفای او را لغو نمود و به او اجازه داد تا به یک شناسایی قدرتمند اقدام کند. این شناسایی قدرتمند گودریان را قادر ساخت طی دو روز دیگر به پیشروی بپردازد و با تمام قدرت به سوی مانش بتازد و به پشت جبهه جناح چپ ارتشهای متفقین در بلژیک بپیچد.
در ۲۰ مه گودریان به آبویل رسید و ارتباط قوای متفقین را با پایگاهشان قطع نمود. در ۲۲ مه زرهپوشهای سپاه نوزده زرهی در غرب آراس به شهر بولون رسیدند و کاله را محاصره کردند و به ۱۵ کیلومتری دونکرک رسیدند. سرلشکر راینهارت نیز به کانال ایر وارد شد در این هنگام تنها یک گردان انگلیسی در برابر راینهارت قرار داشت. تمامی پلها بر روی کانال ایر سالم بدست سپاهیان آلمانی افتاد. هنگامی که گودریان مهیای بستن راه عقب نشینی قوای متفقین از سمت دریا گردی،د بار دیگر دستور توقف از سوی شخص هیتلر به واحدهای پیشرو زرهی رسید.
سرتیپ ریتر فن توما فرمانده تانکهای سپاه زرهی گودریان که در این هنگام به حومه ناحیه برگ رسیده بود و میتوانست با دوربین چشمی بندر دونکرک را ببیند لذا توما مکرراً از ستاد کل نیروی زمینی درخواست نمود تا اجازه پیشروی داده شود اما درخواست او رد شد. او با اشاره به رفتار هیتلر اظهار داشت : ((او شانس پیروزی را از دست داد)).
نوک یورش سهمی شکل تانکهای لشکر دهم زرهی تحت فرمان گودریان در ۲۳ مه کاله را دور زده و کلیه قوای موجود در آن را به محاصره گرفت. با تاخت سریع گودریان پیروزی در جبهه غرب در مقابل فرانسویان قطعی شد. فتح فرانسه بدون توفق و برتری کامل تانکهای آلمانی در جنگ میسر نمیشد. این در حالی بود که تانکهای مارک ۴ آلمان مجهز به توپ ۷۵ میلی متری در مقابل همتایان فرانسوی خود برتری داشتند. عامل دیگری که در پیروزی یگانهای زرهی آلمان نقش داشت، تجهز تمام تانکهای آلمانی به بی سیم و رادیو بود و همچنین تانکها قابلیت تحرک بالایی داشتند و به سادگی قابل نگهداری بودند. تمام تانکهای آلمانی در عملیات نه تنها جذب واحدهای زرهی مختلف شده بودند بلکه به شکل تودهای انبوه با پشتیبانی یگانهای موتوریزه و با پوشش بمباران تاکتیکی هوایی نه مانند ارتش فرانسه به عنوان جزئی از لشکرهای پیاده در پیکار شرکت داشتند. مهمترین عامل در برتری تانکهای آلمان چیزی که دیگر ارتشها از آن بی بهره بودند، وجود فرماندهای خلاق به نام هاینز گودریان بود.
بعد از رسیدن به کانال انگلستان، سپاه زرهی گودریان در عمق خاک فرانسه نفوذ کرده و موجب ایجاد شکافی بزرگ در پشت خط دفاعی بزرگ ماژینو شده بود. در آن زمان هر خودرویی، اعم از تانک، کامیون، زرهپوش که در یگانهای تحت امر گودریان خدمت میکردند، منقش به یک G بزرگ بر روی بدنه خود بودند که حرف اول نام خانوادگی گودریان بود و به این ترتیب واحدهای سپاه زرهی گودریان از سایر واحدها متمایز میشد.
عملیات بارباروسا
پیش از تهاجم به شوروی، گودریان دوباره ترفیع درجه یافت و به مقام سپهبدی و فرماندهی ارتش دوم زرهی ورماخت رسید. در اولین مرحله از تهاجم به روسیه در ۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۱ گودریان تحت امر گروه ارتشهای مرکزی زیر نظر ارتشبد فن بوک در عملیات بارباروسا، تهاجم آلمان به اتحاد جماهیر شوروی شرکت فعال داشت. ارتش گروه مرکزی با پیشقراولی سپاه سوم و دوم زرهی در حالیکه چهار ارتش شوروی را در مقابل خود داشتند، از قلمرو لهستان تحت اشغال ارتش سرخ گذشتند و به طرف شهرهای بیالیستوک مرکز اتصال راه آهن و مینسک پایتخت روسیه سفید به عنوان اهداف کلیدی دو گروه زرهی به حرکت درآمدند. پس از شکست یگانهای شوروی، تانکهای تحت امر سپهبد گودریان به رودخانه نیمان رسیدند و با عبور از رودخانه مذکور بدون اینکه منتظر الحاق واحدهای پیاده بمانند، همچنان به پیشروی ادامه دادند و در نهایت موفق شدند سربازان شوروی را در بیالیستوک به محاصره درآورند.
در تاریخ ۱۷ ژوئیه ارتش دوم زرهی که همواره نوک پیکان تعرض زرهی را رهبری مینمود، موفق به محاصره ارتشهای متعدد شوروی و به اسارت گرفتن هزاران تن از سربازان ارتش سرخ در مینسک و اسمولنسک گردیده بود و آماده آغاز حمله نهایی با هدف تسخیر مسکو شد، اما ناگهان با دستور آدولف هیتلر تمرکز تعرض ورماخت به سمت جنوب شوروی و منطقه اوکراین به ویژه شهر کیف برگشت. در برابر اعتراض گودریان و سایر فرماندهان ارتش به جز ارتشبد کارل رودولف گرد فون روندشتت که فرماندهی گروه ارتشهای جنوب را بر عهده داشت، هیتلر تصمیم خود را تغییر نداد. پس از یک رشته کامیابیها و انهدام ارتشهای مامور دفاع از کیف (تحت امر ارتشبد بودینی ) عملیات منجر به اسارت بیش از ۶۰۰۰۰ سرباز روس گردید.
نبرد مسکو و عملیات توفان
هیتلر دستور از سر گیری تعرض به مسکو را در در سیام سپتامبر ۱۹۴۱ صادر کرد. سپاهیان آلمان با فرماندهی هیتلر، عملیات توفان را از سه محور جهت تصرف مسکو آغاز نمودند. طبق نقشه عملیاتی مقرر گردیده بود که تانکهای ورماخت از دو سمت شمال و جنوب پایتخت شوروی را درمیان بگیرد و پیاده نظام از آنها پشتیبانی نماید. ارتش نهم به فرماندهی ارتشبد فدر فن بوک با گروه زرهی سپهبد هرمان هوت در جناح چپ و ارتش چهارم به فرماندهی ارتشبد گونتر فون کلوگه با گروه زرهی سپهبد اریش هوپنر در مرکز و سپهبد هاینز گودریان در راس یک ارتش زرهی مستقل (ارتش دوم زرهی) از سمت جنوب برای محاصره مسکو به جنبش درآمدند.
تعرض با حملات تانکهای گروه دوم زرهی از محور غرب در ناحیه بریانسک آغاز گردید و تانکها توانستند علیرغم دفاع شدید واحدهای ارتش سرخ در جبهه آنها رخنه نمایند. در سوم اکتبر نیروهای موتوریزه آلمان وارد اورل شدند و در امتداد شاهراه اورل – تولا از سمت جنوب به شمال به پیشروی خود ادامه دادند. هیتلر امیدوار بود گودریان موفق به تسخیر مسکو و انهدام کرملین به عنوان نماد رژیم بلشویکی گردد.
در پنجم اکتبر پیشروی ورماخت در جبهه غربی با تصرف مناطق مختلف ادامه یافت و شش ارتش شوروی در خطر محاصره قرار گرفتند و به ناچار عقب نشینی نمودند، اما واحدهای موتوریزه آلمان راه گریز ارتشهای ۱۹ و ۲۰ و ۲۴ و ۳۲ شوروی را بستند و آنها را در میان خود گرفتند و ارتشهای باقیمانده در حال مبارزه عقب نشستند. به دنبال فروپاشی جبهه غرب و فرار سربازان، استاوکا (ستاد کل ارتش سرخ) فوراً دست به اقدام زد و قوای ذخیره خود را با هواپیما هوا برد نمود. نبرد سختی در ناحیه متسنسک بین یگانهای موتوریزه ارتش آلمان و دو تیپ زرهی ارتش سرخ و سربازان هوا برد روی داد. روسها تلاش کردند قوای آلمان را از جناحین دور بزنند، ولی یگانهای تانک راه را بر آنها بستند. به دنبال نبردهای سختی که درگرفت گودریان موفق گردید ۶۰۰۰ اسیر دیگر بگیرد.
استالین علاوه بر بسیج همه ساکنان مسکو یک ارتش عظیم با۱،۲۵۰،۰۰۰ سرباز ، ۷۶۰۰ قبضه توپ و ۱۰۰۰ دستگاه تانک و ۹۰۰ فروند هواپیما در قالب دو سپاه هوایی را جهت دفاع از مسکو گرد آورده بود. ۴۵۰،۰۰۰ نفر از اهالی مسکو، زنان، دانشجویان و کارگران اطراف مسکو چندین رشته استحکامات به طول صدها کیلومتر خندق و خاکریز احداث نمودند. به دستور استالین ،فرمانده عالی دفاع کشور، کلیه نیروها و منابع و امکانات کشور برای دفاع همه جانبه از پایتخت بسیج شده بود. مسکو دارای سه خط دفاعی گردید: حلقه خارجی و داخلی و یک کمربند ایمنی در داخل شهر که در امتداد راه آهن مسکو ایجاد گردیده و دفاع از آن را به زبدهترین یگانهای شوروی با پشتیبانی شبه نظامیان و ساکنان مسکو محول نموده بودند. هر خط دفاعی دارای چند موضع مخصوص به شکل یک نیمدایره به شعاع ۲۰ کیلومتر بود. ارتشبد گئورگی ژوکوف فرماندهی میدانی دفاع از پایتخت را عهده دار گردید.
پیشروی نیروهای گودریان کم کم در میان گل و لای کند گشت و در برابر رودخانه نارا که توسط عناصر ارتش سرخ به خوبی پدافند میگردید، متوقف شد. بارانهای سیل آسا که سبب گل شدن جادههای شوسه شوروی شده بود اتومبیلها و وسائل نقلیه موتوری غیر زنجیری را در خود فرو بردند. در تمامی موارد یگانهای زرهی مجبور شدند از تعرض دست کشیده به خطوط پیشین بازگردند تا خودروها و توپهای هویتزر را از گل و لای بیرون بکشند. گودریان معتقد بود اینک فقط گل و لای بر جبهه حاکم است.
در سپیده دم هفتم اکتبر نخستین برف زودرس زمستانی بر زمین نشست. در این هنگام نیروهای آلمانی در شاهراه مسکو در تقاطع گشاتسک به بوردینو دست به حمله زدند. برای نخستین بار با عناصر لشکر ۳۲ تیرانداز سیبریایی که با سه تیپ مجهز به تانکهای تی - ۳۴ پشتیبانی میشدند در گیر شدند. این سربازان که از شرق دور (مرز شوروی با ژاپن) اعزام گشته بودند، دارای تجهیزات کامل، روحیه قوی، ملبس به البسه زمستانی، کلاه و چکمههای پوستی و مسلسلهای آفتومات بودند. طی نبردی خونین واحدهای زرهی و موتوریزه ورماخت پس از درگیری با ارتش سیبریایی که بالغ بر ۵۰۰۰۰۰ نفر میگردید با تلفات سنگین به حومه مسکو رسیدند.
استالین در حساسترین لحظه نبرد، زبدهترین نیروهایش را پای دروازههای مسکو آورده بود. این امر مدیون برجستهترین جاسوس شوروی ریچارد سورژه که تحت پوشش وابسته مطبوعاتی سفارت آلمان در توکیو خدمت میکرد، بود.
در ۲۷ سپتامبر سورژه از طریق یکی از اعضاء مهم شبکهاش که به اسناد مشاوران رئیس شورای وزیران ژاپن دسترسی داشت پی برد که ژاپن در صدد حمله بسیار گسترده به جنوب هنگ کنگ، سنگاپور و فیلیپین میباشد. تعرض در ماه نوامبر صورت میگیرد، سورژه به سرعت اطلاعات بدست آمده را که حاکی از عدم تعرض قوای ژاپن به شوروی بود به کنترل کنندگانش در N.K.V.D اطلاع داد و استالین بیدرنگ دستور احضار قوای سیبریایی را از مرز مشترک با ژاپن صادر کرد. به سرعت یگانهای مجهز و تازه نفس سیبریایی با تانکهای تی - ۳۴ از طریق راه آهن به مسکو اعزام گردیدند و در شاهراه مسکو در مقابل سپاهیان آلمانی قرار گرفتند.
در ۲۲ اکتبر گودریان همراه قوای متحرک وارد ناحیه کراسنایا پولیانا، شهر تولستوی نویسنده شهیر روس گردید و ستاد خود را در در آن مکان تاریخی مستقر نمود. در ۳۰ اکتبر ارتش دوم زرهی گودریان به حومه تولا رسیدند، جایی که ارتش ۵۰ شوروی با پشتیبانی گردانهای جوانان کومسومول و کارگران از جبهه تولا دفاع میکردند.
در ۱۵ نوامبر تعرض نهایی جهت محاصره مسکو از سوی هیتلر اجرا گردید. مجموعاً بیست لشکر زرهی و موتوریزه ستون فقرات این موج حمله را تشکیل میدادند. در ۱۸ نوامبر ارتش دوم زرهی آلمان موفق گردید در محور جنوب خط پدافندی ارتش ۵۰ شوروی را بشکافد و با تاختی سریع شهر تولا را دور بزند و در ۲۲ نوامبر یک لشکر زرهی وارد بخشی از شهر کاشیرا شدند و با یگانهای سپاه اول سواره گارد، لشکر ۱۱۲ زرهی و یک هنگ پدافند هوایی روبرو شدند، اما پس از نبردی سخت عقب نشینی کردند.
گودریان کوشید پس از این ناکامی تولا را از جهت شمال شرق دور بزند، اما با با تعرض متقابل دو ارتش ۴۹ و ۵۰ ارتش سرخ روبرو شد. نیروهای زرهی ارتش دوم به خط آهن تولا – اوزلووایا عقب نشست. در اول دسامبر رزم نهایی جهت تسخیر مسکو با آرایش جدید آغاز گردید. در دوم دسامبر یگانهای متحرک ورماخت به ۱۵ کیلومتری مسکو در ناحیه نیکلایف رسیدند. برودت هوا به ۳۰- سانتیگراد رسید. بنزین و روغن تانکها یخ زد. فقط نیمی از موتورهای مخصوص تانک درخواستی ارسال گردیدند، اما کفشکهای یخ شکن شنی تانکها که گودریان قبلاً درخواست کرده بود هرگز نرسیدند. بر اثر سرمای شدید دید خدمه از تلسکوپ تانکها مقدور نبود. به جهت عدم ارسال البسه پشمی سربازان دچارسرمازدگی شدید شدند. گودریان از دیدن سربازان نیمه گرسنه و کم لباس تحت امر خود در برابر سیبریاییهای تازه نفس مجهز به یونیفرم زمستانی و با تغذیه مناسب، دریافت توانش به پایان رسیدهاست.
توبیخ توسط هیتلر
در ۵ دسامبر نیروهای ورماخت در یک جبهه گسترده ۲۰۰ کیلومتری به شکل نیم دایره به دور پایتخت شوروی گرد آمده و در جا میخکوب گردیده بودند. گودریان که توان تعرضی ارتش خود را از دست داده بود، درخواست عقب نشینی کرد.
هیتلر که از سرنوشت گراند آرمه یا همان ارتش بزرگ ناپلئون حین عقب نشینی از مسکو در ۱۳۰ سال قبل آگاه بود، طی فرمانی هرگونه عقب نشینی عمومی را ممنوع ساخت و از سربازان ورماخت مواکدا خواست در همان نقطهای که پیش رفتهاند بمانند و آرایش دفاعی خارپشتی بگیرند و گامی به عقب بر ندارند. گودریان که دستور ممنوعیت از هر نوع عقب نشینی را مغایر با آموزشهای نظامی میدید آشکارا از این فرمان انتقاد نمود. به دنبال جلسه ای که در دسامبر ۱۹۴۱ به منظور پیشبرد عملیات توفان جهت تصرف مسکو در ستاد هیتلر برگزار شد، بین او و گودریان بحثی در گرفت. فرمانده تانک نتوانست هیتلر را نسبت به ادامه تعرض با توجه به وضع افراد که در شرف یخ زدگی بوده و امکانات تدارکاتی ضعیف و اوضاع اسفبار لجستیکی قانع سازد و پس از تغییر فرماندهی عالی جبهه و انتصاب ارتشبد فن کلوگه و به دنبال عقب نشینی گودریان به مواضع قابل دفاع تر علیرغم مخالفت هیتلر با هر گونه عقب نشینی در واپسین روزهای زمستان آن سال و بر اساس گزارش ارسالی از سوی کلوگه در بیست و پنجم دسامبر هیتلر وی را از فرماندهی برکنار کرد و کارت تبریک نمک ناشناسانه عید میلاد مسیح را برای جسورترین فرماندهاش ارسال داشت که بیشتر از هرکس دیگری پیروزیهایش را مدیون او بود.
هیتلر شکست ورماخت در انهدام ماشین جنگی شوروی را در پای دروازههای مسکو به نام گودریان و سایر امرای ارتش همچون سپهبد اریش هوپنر نوشت، اما خود هیتلر بیش از هر فردی در شکست ارتش هایش مقصر بود. او مسبب اصلی حرکت دیرهنگام واحدهای آلمانی برای تصرف مسکو بود و فرصت طلایی جهت تقویت خطوط دفاعی مستحکم پیرامون پایتخت شوروی را برای استالین و استاوکا ایجاد نموده بود و مجموعه قوای آفندی که از نظر برتری عددی دستکم باید سه برابر مدافعین باشند را فراهم نساخته بود و تعداد سربازان آلمانی مامور تصرف مسکو از تعداد مدافعان کمتر بود.
پس از اخراج گودریان، او نزد همسرش و به املاکش بازگشت. در سپتامبر ۱۹۴۲، زمانی که اروین رومل به دلیل مشکلات جسمانی در آلمان به سر میبرد، ستاد کل ارتش به گودریان به عنوان تنها کسی که میتواند به طور موقت جایگزین رومل گردد، پیشنهاد فرماندهی قوای موجود در آفریقا را نمود، اما گودریان قاطعانه پاسخ منفی داد. پس از شکست آلمان در استالینگراد در فوریه ۱۹۴۳ گودریان به سمت بازرس کل نیروهای زرهی منصوب شد. در این مسئولیت گودریان به بازسازی و مدرنیزه کردن نیروهای زرهی و نظارت بر طراحی و تولید تانک و آموزش نیروهای زرهی مشغول شد. او گزارشهای خود را به طور مستقیم به هیتلر ارائه مینمود.
با توجه به گزارش گودریان، هیتلر متقاعد شد طراحی و تولید تانک بیش از حد متنوع بوده و این امر منجر به ایجاد مشکلات لجستیکی و بروز اشکال در تعمیر و نگهداری گسترده برای نیروهای آلمانی در روسیه شدهاست. لذا گودریان پیشنهاد داد به جای تعداد زیادی از تانکهای پانزر ۳ و ۴ میتوان از تعداد کمتری از تانکهای سنگین تر مانند تانک ببر که برد عملیاتی بیشتری در خارج از جاده به ویژه در استپهای پر از گل و لای روسیه دارد، استفاده نمود. او سریعاً روابط نزدیکی با آلبرت اشپیر، وزیر تسلیحات آلمان برقرار ساخت و در کنار هم موفق شدند نرخ ساخت تانک در هر ماه را به طرز چشمگیری افزایش دهند. همچنین بسیاری از اصلاحات تانکهای در حال ساخت شخصاً توسط گودریان که به صورت خستگی ناپذیر از کارخانهها و دیگر مراکز تولید بازدید مینمود، صورت پذیرفت.
بعد از شکست کودتای ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴ علیه هیتلر به وسیله سرهنگ کلاوس فون اشتاوفنبرگ، گودریان رییس ستاد نیروی زمینی شد. گودریان همواره در مقابل تصمیم های خودسرانه هیتلر میایستاد. سرانجام مجموعه طولانی بحث و جدل بی پایان با هیتلر منجر به اخراج گودریان در مارس ۱۹۴۵ گردید. در واپسین دیدار، هیتلر اظهار داشت: ((حفظ سلامت جسمی شما مرا ملزم میدارد که شما را بی درنگ به مرخصی استعلاجی بفرستم)). معمولاً مشکلات پزشکی در رایش سوم به عنوان سرپوشی برای حذف مدیران اجرایی و فرماندهان عالی رتبه مورد استفاده قرار میگرفت، اما آنچه از قرائن و خاطرات خود گودریان آشکار است او واقعاً دچار نارسایی قلبی شده بود. کمی بعد سرلشکر کربس جانشین گودریان گردید.
پس از پایان جنگ در ۱۰ مه ۱۹۴۵ گودریان همراه باقیمانده پرسنل زرهی خود به ارتش ایالات متحده امریکا تسلیم شد و مدتی را در بازداشت به سر برد. علیرغم درخواست استرداد لهستان و شوروی، او از اتهام جنایات جنگی در دادگاه نورنبرگ تبرئه شد و اعمال و رفتار گودریان مطابق با عملکرد یک سرباز حرفهای شناخته شد. هنگامی که گودریان زندانی جنگی متفقین بود، بیوگرافی خود و شرح نبردهایش را منتشر کرد. او در ژوئن سال ۱۹۴۸ از زندان آزاد شد و پس از تشکیل دولت آلمان غربی در اوایل ۱۹۵۰ در ارائه مشاوره جهت تاسیس ارتش نوین آلمان موسوم به بوندس وهر مشارکت نمود.
چکیده
گودریان تفکرات خود را بر پایه جابه جایی سریع نیروها در میدان نبرد گسترش داد. زمانی که ایدههای او مورد توجه هیتلر قرار گرفت شروع به نگاشتن کتابی با عنوان «Achtung Panzer» مواظب تانکها باشید نمود. به طور کلی این کتاب شامل طرحهای گودریان در زمینه جنگ متحرک به وسیله پیشروی هماهنگ نیروها که هرگز به دشمن فرصت متجمع شدن دوباره را نخواهد داد، بود.
گودریان در سلسله مراتب ورماخت با مشکلات عدیدهای رو به رو بود. بسیار از فرماندهان سالخورده ورماخت که هنوز اعتقاد به تاکتیکهای کلاسیک داشتند، در مقابل نقشههای بدیع و تازه او جبهه میگرفتند. گودریان ایدههای مبتکرانه و بی سابقهای داشت و با سرسختی ایدههای خود را بر اندیشه فرماندهان ارتش غالب ساخت.
گودریان از نظر شخصی مردی شوخ طبع، شاد و علاقهمند به شکار گوزن بود. سرانجام هاینتس گودریان در ۱۴ مه ۱۹۵۴ مه در ۶۵ سالگی در گذشت و پیکرش در شوونگو در جنوب باواریا به خاک سپرده شد.
____________________________________________________________________
منابع:
دانشنامه ویکیپدیا
سایت علمی دانشجویان ایران
ظهور و سقوط رایش سوم، ویلیام شایرر، ترجمه ابوطالب صارمی
آن سوی تپه، بی اچ لیدل هارت، ترجمه سرهنگ ستاد محمد رضا فتاحی
جنگ کبیر میهنی، به کوشش جمعی از نویسندگان شوروی (سابق)، ترجمه ابراهیم یونسی
گردآوری و تنظیم:وبلاگ هوانورد (کاوه)