Quantcast
Channel: هوانورد
Viewing all 253 articles
Browse latest View live

الی کوهن، ابرجاسوس اسرائیلی

$
0
0

الیاهو (الی) بن شائول کوهن (Eli Cohen) یکی از معروفترین جاسوسان تاریخ است که در اسرائیل به عنوان قهرمان ملی شناخته می شود. بیشتر معروفیت او به خاطر عملیاتش در سوریه در طی سالهای 1961 تا 1965 است که در جریان آن کوهن توانست با نفوذ در رژیم سوریه تا سطح مشاور عالی وزیر دفاع نیز ترقی یابد. گفته می‌شود اطلاعات گردآوری شده توسط او نقش مهمی در پیروزی اسرائیل در جنگ شش‌روزهداشته ‌است.

 

 

داستان چگونه آغاز شد؟

الی کوهن در اسکندریه مصر در یک خانواده ارتدوکس یهودی و صهیونیست در سال ۱۹۲۵ به دنیا آمد. پدر او از آلپو سوریه به مصر مهاجرت کرده بود. در سال ۱۹۴۷ و در زمان شدت گیری احساسات ضد یهودی در بین اعراب ترک تحصیل کرد و به تحصیل در خانه روی آورد. در زمان تشکیل اسرائیل، بیشتر خانواده‌های یهودی مصر را ترک کرده و به اسرائیل رفتند. با اینکه پدر و سه برادر او مصر را به قصد اسرائیل در سال ۱۹۴۹ ترک کردند، او در مصر ماند تا تحصیلات خود را در رشته الکترونیک تکمیل کرده و فعالیتهای یهودی و صهیونیستی خود را مدیریت کند.

در سال ۱۹۵۱ و بعد از کودتای نظامی در مصر و سرنگونی ملک فاروق، نهضتی ضد صهیونیستی شکل گرفت و کوهن به دلیل فعالیتهای صهیونیستی خود بازداشت شد. کوهن در بسیاری از عملیات دولت اسرائیل در مصر نقش داشت ولی مدرکی از فعالیتهای او توسط دولت مصر ارائه نشده‌است.

بعد از جنگ کانال سوئز در سال 1956، درگیریها بین دولت مصر و یهودیان شدت پیدا کرد. در همین سال کوهن مجبور شد مصر را ترک کرده و به اسرائیل مهاجرت کند.

در سال ۱۹۵۷ کوهن به استخدام اطلاعات ارتش اسرائیل در آمد. کاری که به او محول شده بود در نظر او خسته کننده بود و تصمیم گرفت به خدمت موساد در آید. ولی موساد او را رد کرد و او مجبور شد کار قبلی خود را ادامه دهد. در طی دو سال بعد از آن، او در یک دفتر بیمه مشغول به کار شده و با یک زن عراقی یهودی ازدواج کرد. آنها صاحب سه فرزند شدند و در بت یم ساکن شدند.

موساد تصمیم به استخدام کوهن گرفت. وقتی که رئیس موساد ژنرال میر آمیت نام کوهن را در بین افراد رد شده دید او را به خدمت دعوت کرد. ماموریت انتخاب شده برای او نفوذ به دولت سوریه بود. بعد از اینکه کوهن دو هفته تحت نظر بود، استخدام شده و تحت آموزش قرار گرفت. کوهن در دوره فشرده ۶ ماهه موساد شرکت کرد و گزارش آموزش او نشان داد که او مهارتهای لازم را برای عملیات واقعی دارد.

در این زمان یک هویت جعلی به عنوان یک بازرگان سوری که از آرژانتین به کشور خود باز می‌گردد برای او تهیه شد. برای واقعی جلوه دادن این داستان او به آرژانتین سفر کرد.

 

ابرجاسوس به سوریه می رود

سال بعد کوهن به عنوان یک سوری که سالها از وطنش به دور بوده است، به دمشق رفت. طی چند سال بعدی، او هویتی به نام کامل امین ثابت داشت. وی به سرعت دوستانی در سوریه جذب کرد و توانست در سوریه بازرگانی کند و از این طریق با مقامات عالی رتبه سوری ارتباط گرفت. کوهن موفق شد اعتماد افراد زیادی را در ارتش و دولت سوریه به دست آورد. در همین زمان او اطلاعات را به وسیله رادیو، نامه و گاهی نیز به صورت حضوری به اسرائیل منتقل می‌کرد. مهمترین اطلاعات جمع شده توسط او وقتی بود که از بلندیهای جولان بازدید کرد و موفق شد اطلاعات نظامی سوریه در آن منطقه را به اسرائیل اطلاع دهد. کوهن وانمود کرد که برای کمک به سربازانی که زیر آفتاب کشیک می‌دادند قصد دارد درختانی را در بالای سر آنها بکارد. بعداً این درختها به عنوان نشانی برای ارتش اسرائیل برای هدف قرار دادن مواضع سوریها در جولان مورد استفاده قرار گرفت. کوهن بازدیدهای زیادی از قسمت جنوبی انجام داد و عکسها و نقاشیهای زیادی از این منطقه برای اسرائیل تهیه نمود.

کوهن (نفر وسط) در بلندیهای جولان


کوهن موفق شد دوستان بسیار زیادی در بین افراد عالی رتبه ارتش سوریه به دست آورد. بنا به بعضی از گزارشها او دوستی زیادی با امین الحافظ داشت. ولی حافظ این دوستی را تکذیب می‌کند. بعد از این که حافظ رئیس جمهور شد، کوهن حتی به عنوان یکی از نامزدهای پست وزارت دفاع در نظر گرفته شده بود.

کوهن همچنین موفق شد از برنامه مخفی ارتش سوریه برای ایجاد چندین لایه پشت سر هم پدافند پرده بردارد. ارتش اسرائیل تنها انتظار یک لایه دفاعی را داشت و اطلاعات کوهن برای آن بسیار ارزشمند بود.

در سال ۱۹۶۴، کوهن به طور مخفیانه به اسرائیل بازگشت تا بتواند در زمان زایمان همسرش در کنار او باشد.

 

روباه به دام می افتد

در ژانویه ۱۹۶۵، دولت سوریه که به وجود جاسوسی در رده های بالای نظامی مظنون شده بود، تلاشهای خود را برای دستگیری جاسوس رده بالا بیشتر کرد. با کمک نیروهای شوروی سابق و با کمک تجهیزات آنان خطوط رادیویی تحت کنترل قرار گرفت. این تجهیزات موفق به ردیابی کوهن در هنگام انتقال اطلاعات به اسرائیل شد.

کوهن به دام افتاد و پس از دستگیری و محاکمه نظامی، به جرم جاسوسی مجرم شناخته شد و به اعدام محکوم گردید. کوهن در بازجوییها چیزی از اطلاعات سری اسرائیل را فاش نکرد. دولت اسرائیل یک برنامه جهانی برای حمایت از او راه‌اندازی کرد تا جلوی اعدام او را بگیرد. اسرائیلیها چندین بار از دولت سوریه درخواست کردند که او را اعدام نکند و حتی از شوروی درخواست وساطت کردند. با اینکه خیلی از شخصیتهای بین‌المللی از جمله پاپ پل ششم و دولت‌های فرانسه، بلژیک و کانادا از دولت سوریه درخواست کردند حکم اعدام را لغو کند او در ماه می ۱۹۶۵ در ملا عام اعدام گردید.

الی کوهن در 18 می 1965 در میدان مرجه ( Marjeh) دمشق در انظار عمومی به دار آویخته شد

 

به گفته برادر او (موریس کوهن) که او هم یک جاسوس موساد است، الی کوهن در زمان اعدام، نفر سوم برای جایگزینی نخست وزیر سوریه بود.

درخواستهای خانواده کوهن برای بازگرداندن جسد او به اسرائیل چندین بار رد شده ‌است. در سال ۲۰۰۷ دولت ترکیه اعلام کرد آمادگی وساطت بین سوریه و اسرائیل در این زمینه را دارد. در سال ۲۰۰۸ یکی از مقامات دولت حافظ اسد اعلام کرد که بقایای او در محل نامعلومی دفن است تا از بازگرداندن جسدش به اسرائیل جلوگیری شود. حتی در سال 2013 اسرائیل با هدف خارج کردن بقایای جسد این جاسوس خود از خاک سوریه، با رهبران مخالفان نظام سوریه، وارد مذاکره شد.

با الهام از زندگی الی کوهن، فیلم سینمایی "جاسوس غیرممکن" ساخته شد. همچنین بخشی از موزه بین‌المللی جاسوسان در واشنگتن نیز به او اختصاص یافته است.

سنگ یادبود الی کوهن در بوستان سربازان از دست رفته در کوه هرتزل (بیت المقدس)

_________________________________________________________________

منابع:

newcoy.persianblog.ir

wikipedia.org

farsnews.com

گردآوری و تنظیم:وبلاگ هوانورد (newcoy.persianblog.ir)


هیویی، بالگرد افسانه ای

$
0
0

یک نمونه از بل 205

ایران یکی از بزرگترین کاربران بالگردهای خانواده هیویی در جهان به شمار می رود. این خانواده شامل بالگردهای بل 204، 205، 212، 412 و 214 می باشد. به این بهانه نگاهی داریم بر تاریخچه طراحی و ساخت بالگردهای هیویی.

بالگرد UH-1 هیویی را باید به راستی مشهورترین بالگرد ترابری جهان نامید که تاکنون 16000 فروند از آن و خانواده اش به عنوان پر تولیدترین بالگرد جهان ساخته شده است. هیویی که چهره آشنای آسمانها و برای حدود سه دهه ستون فقرات هوانیروز ارتش امریکا بود با وجود بیش از چهار دهه از آغاز ساختش همچنان در حال خدمت می باشد.
بسیاری می گویند که هیویی بر روی شانه های بل شکل گرفت ولی عده ای پا را فراتر نهاده و می گویند این کمپانی بل است که بر شانه های هیویی شکل گرفته و اگر امروز این کمپانی یک چهره جهانی است تنها بخاطر هیویی و خانواده هیویی که فداکارانه در جنگهای بسیاری برای بیش از پنجاه ارتش جهان جنگیده و همچنان سر پا و آماده انجام ماموریت است. جنگهای ویتنام،  پاناما، جنگ با عراق در سالهای 1991و 2003، جنگ با طالبان در افغانستان، حضور در بالکان، جنگ ایران و عراق برای 2 طرف، نبردهای اعراب و اسرائیل در سالهای 1973و 1982 برای اسرائیل و دهها نبرد کوچک و بزرگ دیگر در جهان از هیویی یک سرباز کار کشته ساخته است.

Bell XH-40، پیش نمونه بالگرد بل 204

برای بررسی تاریخچه  این بالگرد  کارآمد و خانواده آن باید به سال 1955 باز گردیم. در ان سال کمپانی بالگرد سازی  بل طرحی را با نام بل47 که بعدها XH-40 نام گرفت را به ارتش آمریکا ارائه کرد تا بتواند نیازهای تمام نشدنی این ارتش را برای به خدمت گرفتن بالگرد برآورده کند. سرانجام در سال 1958 ارتش آمریکا تصمیم به خدمت گرفتن این بالگرد به عنوان بالگرد ترابری و حمل و نقل خود گرفت. اولین مدل تولیدی این بالگرد UH-1A نام داشت که بسیار به طرح آزمایشی XH-40 شبیه بود. این مدل از یک دستگاه موتور T53-L-1A با توان 770 اسب بخار استفاده می کرد. بالگرد UH-1 شامل انواع مختلفی می شود که شامل بل 204، بل205، بل 214 می شود.

 

بل 204 در خدمت نیروی زمینی

بل 204 نام سری اول بالگردهای هیویی است که توسط بل ساخته شد. بالگردهای سری بل 204 شامل انواع UH-1A که 183 فروند از آن ساخته  و از سال 1961تحویل ارتش شد، UH-1B از سال 1961 توسعه پیدا کرد و با شروع  و با شروع جنگ ویتنام در کنار مدل قبلی در ویتام به خدمت گرفته شد این مدل از موتور کارآمدتر T53-L5 با توان 960 اسب بخار استفاده می کرد دارای پروانه بلندتر و عریضتر نسبت به مدل قبلی بود. در مجموع 1033 فروند از این مدل ساخته شد، UH-1C ملقب به کشتی جنگی ازسال 1965 تحویل ارتش امریکا شد و در مجموع 766 فروند از آن ساخته شد.
این مدل دارای یک دستگاه موتور T53-L11 بود که با 1100 اسب بخار قدرت می گرفت. این سه مدل تنها مدلهای به خدمت گرفته شده از بالگردهای هیویی از سری 204 بودند که تحویل هوانیروز ارتس آمریکا شدند. البته در سال 1969 بل بالگرد UH-1M رانیز مورد آزمایش قرار داد که مخصوص جنگهای شبانه بود. این مدل دارای دوربین دید در شب برای خدمه و یک سیستک جلونگر فرو سرخ بود. البته هرگز معلوم نشد که این مدل در ارتش آمریکا به خدمت گرفته شد یا نه و یا اصلآ عملیاتی شد؟ ولی از شواهد پیداست که تعدادی از این مدل در سال 1969 در ویتنام به کار گرفته شد. UH-1ها از بدو ورود به ویتنام به انواع راکت انداز و نارنجک انداز مسلح شدند از جمله  نارنجک اندازهای M-5 که در دماغه UH-1B/C نصب می شود و با آن می توانست 220 گلوله 40 میلیمتری در دقیقه شلیک کند. این مدل در واقع مدل اتوماتیک نارنجک انداز M-75 بود که توسط نیروی زمینی استفاده می شود و راکت اندازهای M-6E3 که داری لانچر 24 تایی بود. البته این دو سلاح امروزه دیگر از خدمت خارج شده است. مسلسلهای  6 لوله M-134 و M60C  نیز ازجمله تسلیحات هیویی بودند امروزه هیویی از راکت اندازهای هایدار 70 استفاده می کنند. در ان زمان ارتش آمریکا بالگرد ضد تانک یا پشتیبانی هوایی نداشت از این رو با مسلح کردن هیویی این نقش را به انها دادند.



بالگرد بل 204 (UH-1A)

هیویی های مسلح به طور معمول از هیویی های غیر مسلح در هنگام پیاده کردن نفرات یا سوار کردن انها پشتیبانی می کردند و یا برای کمک به پیشروی نیروهای زمینی دست به حمله به ویت کنگها می زدند. اگر چه این بالگرد ثابت کرد که برای این نقش طراحی نشده است ولی به صورت چشمگیری تلفات بالگردها در ویتنام کاهش پیدا کرد.
UH-1C اصلیترین بالگرد پشتیبانی در ویتنام بود که همواره در کنار AH-1G کبرا به عملیات می پرداخت و حتی تعدادی از آنها برای شلیک موشکهای ضد تانکی چون تاو، کبرا و AS-11 بهسازی شدند. اگر چه کبرا در ویتنام به صورت ضربتی برای پشتیبانی هوایی بخدمت گرفته شد تا جایگزین هیویی در این نقش شود ولی تعداد کم این بالگرد باعث شد تا هیویی همواره در کنار کبرا به نقش پشتیبانی هوایی بپردازد.

بل 204 در خدمت نیروی دریایی و هوایی

نیروی دریایی نیز برای به خدمت گرفتن هیویی از رقیب زمینی خود چیزی کم نداشت در سال 1962 سپاه تفنگدار در ارتش آمریکا خواهان به خدمت گرفتن مدل دریایی هیویی شد از این رو کمپانی بل دست به توسعه UH-1E که در واقع همان UH-1B  نیروی زمینی بود و تنهای تغییرات اندکی شامل خلبان خودکار و یک دستگاه ناوبری برای پرواز بر روی دریا بود. این مدل از سال 1963 به نیروی دریایی تحویا داده شد. این نیرو 250فروند UH-1E به همراه 20 فروند مدل آموزشی آن TH-1E را به خدمت گرفت.

 

بل 204 به صورت شماتیک

نیروی هوایی نیز به نوبه خود از این بالگرد استفاده کرد. UH-1F مدلی بود که بل برای نیروی هوایی ساخت و این نیرو نیز 146 از آن را در کنار 20 فروند مدل آموزشی TH-1F  از سال 1964 به خدمت گرفت. این مدل بر خلاف تمامی بل های 204به جای مجهز بودن به موتورهای سری T-53 ساخت الیسون مجهز به موتورجنرال الکتریک T-58-GE-3 با توان 1290 اسب بخار بود. دلیل این کار وجود این موتورها در انبارهای نیروی هوایی بود. همچنین گفته شده 20 فروند از UH-1F های نیروی به UH-1P بهسازی شدند که در واقع مدل جنگهای روانی این بالگرد بود. این مدل دارای چهار دستگاه بلندگو و دستگاه پخش صوتی بود و در ویتنام از سال 1969 با فرو ریختن اعلامیه و پخش پیامهای صوتی ، مبارزان ویتنامی را تشویق به تسلیم می کرد.

مشخصات کلی بالگردهای بل 204 UH-1E هیویی:

طول بالگرد با پروانه: 16.5متر
ارتفاع بالگرد: 12.94متر
وزن خالی: 2155کیلوگرم
بیشترین وزن برخاستن: 3855کیلوگرم
بیشترین سرعت: 220کیلومتردرساعت
برد: 340 کیلومتر

تقریبا تمامی مدلهای بل 204  (به غیر از مدلهای A و C) از UH-1B بر گرفته شده بودند می توانستند به غیر 2 نفر خلبان 8 نفر مسافر را با خود حمل کنند.

 

بل 205

نیروهای استفاده کننده از بل 204 در ویتنام از کارایی این بالگرد راضی بودند ولی در مورد تعداد نفرات قابل حمل توسط این هلیکوپتر راضی نبودند. البته این ایراد از همان بدو ورود UH-1A به خدمت این بالگرد وارد شد. آنها خواهان بالگردی بزرگتر با توان حمل بار بیشتر بودند از این رو کمپانی بل سری دوم خانواده هیویی را با نام تجاری بل 205 عرضه کرد. بل 205 دارای طول بیشتر از نظر بدنه و پروانه های بلندتر بود همچنین می توانست 34% سوخت بیشتری حمل کند. بل 205 را می توان به سادگی از 204 تشخیص داد زیرا بل 205 دارای درب بزرگ پهلوی دو پنجره ای به جای تک پنجره های بل 204 بود. همچنین استفاده از موتور پر قدرت تر باعث افزایش توان بار خانواده بل 205 به میزان کل 1800 کیلوگرم در مقابل 1350 کیلوگرم در بل 204 شد بل 205 می توانست 12 تا 14 مسافر را(نسبت به 8 مسافر) با خود حمل کند.

نمونه ای از بل 205

اولین مدل بل 205را باید UH-1D دانست که برای نیروی زمینی ساخته شد. این مدل از موتور T-53-L11 باتوان 1100 اسب بخار قدرت می گرفت. 2008 فروند از آن از سال 1963 به اضافه مدل جستجو ونجات HH-1D تولید شد UH-1H که از بهسازی UH-1D به دست آمد پرتولید ترین و پر آوازه ترین مدل هیویی بود که توسط نیروی زمینی به خدمت گرفته شد. این مدل از موتور پر قدرت ترT53-L-13 با توان 1400 اسب بخار قدرت می گرفت و دارای یک خلبان خودکار و سیستمهای ناوبری جدیدتری بود. این مدل از سال  1967بر روی خط تولید رفت و تا 20 سال بعد نیز به تولید رسید و در مجموع 3573 فروند ازآن ساخته شد. همچنین بر اساس این مدل دو مدل دیگر نیز مورد آزمایش قرار گرفتند که شامل EH-1H برای کنترل میدان جنگ J UH-1E به عنوان بالگرد پیش اخطار (مشابه هواپیمای آواکس) نیز آزمایش شد که هیچکدام از آنها به مرحله تولید نرسید. هر دوی این مدلها دارای یک برجستگی در زیر بدنه برای حمل یک رادار بودند. بعدها 220 فروند از UH-1H ها به مدل UH-1V برای نیروی هوایی بهسازی شد. 30 فروند نیز HH-1H که مدل جستجو و نجات این بالگرد بود و دارای یک بالابر در کنار درهای ورودی بود به نیروی هوایی تحویل داده شد. 1372 فروند از UH-1H ها نیز به کشورهای دیگر صادرشد.

هیویی در ویتنام

ارتش آمریکا از هر دو مدل 204 و 205 در ویتنام استفاده کرد. به طور معمول 204 از جمله UH-1C به عنوان بالگرد مسلح استفاده می شود و ترجیح داده می شود که از بل 205 که بزرگتر بودند و به ظاهر چالاکی کمتری نسبت به 204ها داشتند به عنوان بالگرد حمل و نقل کنند که البته به خاطر توان حمل نفرات بیشتر نسبت به 204ها آن هم به میزان 2برابر عاقلانه به نظر می رسید. ارتش امریکا در ویتنام 4869 بالگرد را از دست داد که از این تعداد 1211 فروند از آنها هیویی ها بودند که این ناوگان جزء ناوگان بزرگ 2591 فروندی هیویی حاضر در ویتنام بوده است (گزارش پنتاگون در مورد جنگ ویتنام 1974)

ژنرال جان ودوارد که خود خلبان هیویی است در جنگ ویتنام بود در کتاب خود به نام اتش خودی می نویسد هیچ جنگ افزاری در جنگ ویتنام به اندازه بالگردها اهمیت نداشتند. در جنگلهای پیچیده ورعب آور ویتنام تنها وسیله ای که سربازان ما را جابجا میکرد بالگردها بودند که خدمه آنها به صورت باورنکردنی و شجاع  و خستگی ناپذیر بودند. وی در این کتاب از هیویی به عنوان سمبل جنگ ویتنام یاد می کند و می گوید اگر به عکسهای کهنه سربازان جنگ ویتنام نگاه کنید واگر به فیلمهای مستند و داستانی این جنگ نظری بیندازید می توانید حضور هیویی را در تمام این جنگ جهنمی ببینید. واقعیت این است که هیویی ستون فقرات ارتش امریکا در جنگ بود. خدمه این بالگرد شبانه روز در هر شرایط آب وهوایی در صورت درخواست نیروهای زمینی وارد عمل می شدند و وظیفه خود را به نحو احسن انجام می دادند. با وجود این تلفات بالگردها در جنگ ویتنام فاجعه بار بود به طوری که از 8000 صورت پرواز یک فروند بالگرد به پایگاه بر نمی گشت. تحویل هیویی به ارتش امریکا بسته به وضعیت جنگ در ویتنام داشت. سرعت تحویل هیویی در ماه در سال 1963 در اوائل جنگ 20 فروند در ماه (دراوج جنگ) در 1967 در حدود 160 فروند در ماه و در اواخر جنگ درسال   1973 تنها 10 فروند در ماه بود.

مشخصات UH-1H بل 205:

طول پروانه: 14.63متر
طول بالگرد: 12.77متر
ارتفاع بالگرد: 4.41متر
وزن خالی: 2365کیلوگرم
بیشترین وزن برخواستن:4310کیلوگرم
سرعت پروازی: 205کیلومتر در ساعت
ارتفاع پروازی: 3840متر
برد پروازی: 510 کیلومتر

 

بل 212، هیویی دوموتوره

بالگرد بل 212

بل در سال 1965 پروژه ای را به نام 208 ارائه داد که در واقع این بالگرد جدید یک فروند UH-1D دو موتور بود در سال 1968 بل طی یک قرار داد با دولت و کمپانی پرت اند ویتنی کانادا این اجازه را به کانادا داد که مدل دو موتور بالگرد بل 205 را در این کشور تولید کنند. این بالگرد جدید از دو دستگاه موتور PWCT400-CP-400 که به صورت عمومی PT6T-3 خوانده می شود باتوان هریک 1530 اسب بخار قدرت می گرفت. بالگرد جدید توسط کمپانی بل با نام تجاری بل 212 (مدل غیر نظامی این بالگرد) عرضه شد ولی این مدل در ارتش UH-1N خوانده شد.

سه نمای شماتیک از بل 212

تا سال 1978 نیروی دریایی امریکا 221 فروند از این مدل دو موتور پر توان را به خدمت گرفت که بعدها 2 فروند از انها به مدل VIP برای این نیرو تبدیل شدند. نیروی هوایی نیز 52 فروند مدل جستجو و نجات این بالگرد را با نام HH-1N را به خدمت گرفت تا در کنار مدل قبلی HH-1H به خدمت بپردازد. از ماه می 1971 نیز کانادا 50 فروند از UH-1N با نام CH-153 در کشور خود تولید کرد. این بالگردها دراین کشور در نیروی زمینی به خدمت گرفته شدند. این بالگردها همچنان در انواع نظامی و غیر نظامی در حال تولید است.

مشخصات UH-1N بل 212:

طول پروانه:14.69متر
طول بالگرد(بدنه): 12.92متر
ارتفاع بالگرد: 4.53متر
وزن خالی: 2720کیلو گرم
بیشترین وزن برخاستن: 4535کیلوگرم
ارتفاع پروازی: 5275متر
سرعت : 460 کیلومتر در ساعت
تمامی مدلهای بل 212 دو نفر خلبان به همراه 14 سرنشین را با خود حمل می کنند.

 

بل 412

بالگرد بل 412

این برنامه از سال 1978 توسط بل دنبال شد. در کل می توان که اگر بل 212 همان بل 205 دو موتور است بل 412 نیز همان بل 212 با چهار پره اصلی بجای دو پره در تمامی بالگردهای ذکر شده است اولین مدل 412 نیز یک فروند مدل تغییر یافته 212 بود که در سال 1981 به پرواز در امد این مدل دو موتورPWCPT6T-3B-1 با توان 1310 اسب بخار استفاده می کند و دارای پروانه
اصلی چهارتایی که باعث کمتر شدن سرو صدا و افزایش نرمی پرواز شده است و سیستمهای الکتریکی  پیشرفته تر است.
بل از روی این بالگرد 6 مدل را عرضه کرد که تنها مدل 412AH مدل نظامی این بالگرد است که می تواند مسلسل کالیبر 12.7 میلیمتری و راکت انداز را باخود حمل کند.

 

بل 214

این مدل از بالگرد توسط کمپانی بل برای ارتش ایران در زمان رژیم گذشته بر اساس شرایط اقلیمی ایران طراحی شد. این مدل در واقع مدل بزرگتر و قدرتمندتر UH-1 بود که آن هم در هوانیروز ایران مشغول خدمت است. 214 از یک دستگاه موتور پر قدرت توربو شفت LTC4B-8D با توان 2930 اسب بخار نیرو می گیرد. 214 از 212 و UH-1N بزرگتر بوده و می تواند محموله سنگین تری را باخود حمل کند.

بالگرد Bell 214B

از آنجایی که کمپانی بل تاسیسات تعمیر و نگهداری این بالگرد را در شهر اصفهان ایجاد کرد و قرار بود آن بالگردها در انجا تعمیر و بالگردهای 214STو 214A در این مرکز تولید شود این 214A در تمام جهان با نام 214 اصفهان شناخته می شود. 214A که در مجموع 287 فروند(به گفته منابع خارجی) به ایران تحویل شد. همچنین 39 فروند از مدل 214C نیز تحویل ایران شد(منابع خارجی). 214 را باید ستون فقرات و اسب کاری هوانیروز دانست که پر تعدادترین بالگرد موجود در ارتش می باشد.
برنامه تولید 214ST نیز که قرار بود از سال 1981در اصفهان تولید شود بعد از انقلاب اسلامی ایران لغو شد. طنز تلخ این است که 214ST که قرار بود در ایران تولید و در خدمت ارتش باشد با فروش 45 بالگرد به عراق در سال 1982 توسط بل بر علیه ما در جریان جنگ به کار رفت. 214ST بر خلاف مدلهای دیگر 214 که تک موتوره بودند از دو موتور GE-T700 که بر روی بالگردهایی چون آپاچی و UH-60 به کار رفته استفاده می کند. 214A را نیز مانند UH-1 می توان با راکت و توپ مسلح کرد.

 

هیویی در خارج از امریکا  

هیویی را باید پر طرفدار ترین بالگرد نظامی جهان دانست. فروش هیویی از همان مدلهای اولیه ان شروع شد. که با فروش تعدادی UH-1B/D ها به استرالیا و نروژ و فروش UH-1H به کانادا و نیوزلند ادامه یافت. آلمان 325فروند UH-1D را تحت امتیاز تولید کرد و تایوان نیز 118 فروند UH-1H را در کشور و در دهه 70و 80 تولید کرد. کانادا نیز همین بالگرد را در کشور خود با نام CH-118 تولید و ترکیه 55 فروند از آن را از بل تحویل گرفت. ژاپن در کمپانی فیچی 90فروند UH-1B و 50 فرومند UH-1H را در کشورش ساخت وحتی پارا از این فراتر نهاد و دست به تولید نمونه بهسازی شده هیویی زد که بانام UH-1J شناخته می شود و از موتور بهسازی شده T53-L-703 با توان 1800 اسب بخار، نمایشگرهای رنگی در درون کابین و دوربین دید در شب استفاده می کرد. کمپانی فیجی 87 فروند از یان مدل را بین سالهای 1993 تا 1998 تحویل ارتش ژاپن داد.

بالگرد Agusta-Bell 204B ساخت آگوستای ایتالیا

ایران نیز قصد داشت در کنار تولید 150 فروند بل 214A دیگر دست به تولید بل 412ST بزند که این طرح بعد از انقلاب لغو شد. هیویی وخانواده آن (بل 204،205،212،214،412) در بیش از 50 کشور جهان به خدمت گرفته شد با وجود این بزرگترین برنامه تولید هیویی و خانواده آن در کشور ایتالیا توسط کمپانی آگوستا انجام شد که بالگردهای تولیدی این کمپانی  نه تنها در ایتالیا بلکه در بسیاری دیگر از کشورها به خدمت گرفته شد اگوستا ازسال 1961 دست به تولید بالگردهای بل 204 و 205 زد و آنها را به بیش از 19 کشور صادر کرد. کمپانی اگوستا نه تنها این مدلها را مانند مدلهای تولیدی در بل ساخت بلکه پا رافراتر نهاد و دست به توسعه مدلهای جدید نیز زد. برای نمونه تلاش برای تولید UH-1H با موتور انگلیسی رولزرویس H1200 با توان 1200 اسب بخار که البته به تولید انبوه نرسید ولی دیگر تلاشهای این کمپانی بسیار موفقیت آمیز بود. برای مثال ارائه نمونه ضد کشتی و ضد زیر دریایی بل 204 که در اگوستا توسعه پیدا کرد با نام AB204AS که دارای یک رادار جستجو، سونار و تجهیزات کشف زیردریایی و اژدر بود اشاره کرد. شایان ذکر است که تمامی بالگردهای تولید بل  امریکا در اول نام خود حرف B و تولیدی اگوستا دو حرف AB را دارند.

بل 214 در مقایسه با بل 214ST


بالگردهای خانواده هیویی به غیر از نیروی دریایی ایتالیا در نیروی دریایی کشورهای اسپانیا و ترکیه نیز به خدمت گرفته شد. همچنین اگوستای ایتالیا دست به توسعه مدل ضد کشتی و زیر دریایی و بالگرد 212 با نام AB212AS زد (AS مخفف دو عبارت Anti-Submarine و Anti-Surface Vessel می باشد) که آن نیز دارای تجهیزات سونار و بر روی سقف کابین یک دستگاه رادار ASQ-18 که در درون یک جعبه مانند بر روی سقف کابین شده این مدل می تواند انواع موشگهای ضد کشتی ایتالیایی مارت و انگلیسی سی اسکای و انواع اژدرهای MK44-46 را باخود حمل کند. همچنین تولید انواع مدلهای نظامی و غیر نظامی بل 212 و 412 از جمله محصولات این کمپانی بوده است. 412 گیفر مدل مسلع 412 از این کمپانی می تواند راکت، مسلسل 12.7 میلیمتری و موشکهای ضد تانک تاو را باخود حمل کند.


هیویی و خانواده در ایران

ایران جزء بزرگترین کاربران این بالگرد است. اولین نمونه هیویی که وارد ایران شده مدل UH-1D به سال 1969(1348) بود و بعد از آن نیز بالگرد UH-1H و بل 214A/C برای نیروی زمینی و هوایی و مدل ضد کشتی ایتالیا AB212AS برای نیروی دریایی و مدل نظامی 212(UH-1N ) از جمله بالگردهای در خدمت نیروی نظامی و انتظامی کشورمان می باشد. همچنین شرکت نفت در ایران بعد از انقلاب دست به خرید بل 412 ساخت اگوستا از ایتالیا زد. در سال 1977 کمپانی بل دست به ایجاد مرکز پنهان در ایران برای تعمیر و نگهداری و در آینده تولید بالگردهای ساخت بل از جمله خانواده هیویی بکند. ولی با وقوع انقلاب اسلامی و خروج مستشاران خارجی  این طرح متوقف شد. از سال 1358 این مرکز برای تعمیر و نگهداری بالگردهای موجود برای جلوگیری از فرستادن آنها به خارج از کشور توسط متخصصان کشور عزیزمان راه اندازی شد. امروزه متخصصان این مرکز توانسته اند که کشور عزیزمان ایران را به مرحله خودکفایی در تولید بالگرد رسانده و نه تنها تمامی بالگردهای هوانیروز کشورمان مانند شینوک، کبرا، 214، 212، 206، SH-3D، MI-17 را در داخل کشور تعمیر اساسی بکنند بلکه دست به تولید بالگرد نیز بزنند. این مرکز تاکنون دست به تولید بالگرد شباویز 75 زده که در واقع مدل تولید شده بومی UH-1H با سیستمهای بهینه سازی شده است و به علاوه بلکه اقدام به تولید انواع بالگردهای شاهد 278 و مدل بومی بل 212 کرده است. امروزه این مرکز بزرگترین مرکز تعمیر و نگهداری بالگرد در کل
خاورمیانه است.
بالگرد شباویز 75 که بالگرد مدل بومی هیویی است از یک دستگاه موتور T53-13B با توان 1400 اسب بخار قدرت می گیرد و می تواند 13 نفر مسافر به همراه 2 نفر خدمه را حمل کند. برد این بالگرد 493 کیلومتر و سقف پرواز آن 3840 متر می باشد این بالگرد از سال 1377 به روی خط تولید رفته و در حال تولیدبرای نیروهای نظامی و غیر نظامی می باشد. همچنین پنها در سال 1384 اولین بالگرد دو موتوره ایران را که مدل بومی 212 است، به تولید رساند.

_________________________________________________________________

منابع:

centralclubs.com

wikipedia.org

ماهنامه جنگ افزار (عبدالحمید تارخ)

گردآوری و تنظیم: newcoy.persianblog.ir

سقوط در نیزار

$
0
0

خاطره ای از سرتیپ خلبان سید اسماعیل موسوی


یک بار دیگر نقاط مورد هدف را از روی نقشه بازرسی کردم و مختصات آنها را به خاطر سپردم. به اتفاق یکی دیگر از همکارانم سالن بریفینگ را به قصد پرواز ترک گفتم. نگاهی به آسمان انداختم. لکه های پراکنده ابر را دیدم که تا چند لحظه دیگر در آغوش شان خواهم بود. بندهای پوتینم را محکم کردم. کلاه پروازی ام را به دست گرفته و سوار اتومبیل شدم. یک به یک خیابان های پایگاه را پشت سر گذاشتم و در کنار رمپ پروازی پیاده شدم. پرسنل فنی که در طول مدت شب گذشته در تلاش بودند که هواپیما را آماده پرواز کنند، به استقبالم آمدند و آمادگی هواپیما را جهت انجام ماموریت به من اعلام کردند.
بازید اولیه از هواپیمای اف -5 را انجام دادم و بعد از اطمینان از کلیه مسائل، وارد کابین شدم. خدمه پروازی برایم آرزوی موفقیت کردند و من آشیانه را به قصد ابتدای باند پروازی ترک نمودم.



با ارسال علائم رادیویی، آمادگی خود را به برج مراقبت اعلام کردم و برج با ارسال علائم مشابه، مجوز پرواز را صادر کرد. با اعلام برج مراقبت موتور را در وضعیت پس سوز قرار دادم. هواپیما با آخرین سرعت برروی باند به حرکت درآمد. پرسنل فنی را می دیدم که با دست های روغنی خود در کنار باند ایستاده و برایم دست تکان داده و آرزوی موفقیت می کنند، ثانیه هایی بعد در دل آسمان جای گرفتم.
لحظاتی بعد هواپیمای دوم نیز به پرواز درآمد و به من ملحق شد. خورشید از پس ابرها به سبزه ها و درختان و آبادی ها صفای خاصی بخشیده بود.
هواپیما را با سرعتی معادل 1000 کیلومتر درساعت به سمت مرز هدایت کردم. پس از دقایقی پرواز، مناطق آرام شهری را پشت سر گذاشته و بر روی منطقه نبرد قرار گرفتم، به جهت این که رادارهای دشمن قادر به رهگیری من نباشند از ارتفاع خود کاسته و از مرز عبور کردم. در خط مقدم جبهه مدافعان توانمند اسلام و متجاوزان بعثی را دیدم که به تبادل آتش مشغول بودند. نگاهی به نقشه که روی زانویم بود انداختم و مختصات محل مورد هدف بمب هایم را مرور کردم. ارتفاعم از زمین به قدری کم بود که هر لحظه خطر برخورد با زمین من را تهدید می کرد.
به خاطر انتقام خون مردم بی گناه کشورمان از مزدوران بعثی، در صدد بودم تا هر چه زودتر مسیر را طی کرده و در منطقه مورد نظر آتش خشم و انتقام فرزندان بی گناه میهن را از چله کمان خویش رها سازم.
منطقه را به خوبی می شناختم، چرا که در طول عملیات خیبر به دفعات در همین محدوده مناطق دشمن را بمباران کرده بودم. نزدیک به 5 دقیقه تا هدف فاصله داشتم، سکوتی مطلق بر فضا حاکم بود. یک بار دیگر کلیه سیستم های هواپیما را بازرسی کردم. همه چیز درست بود و مطابق نقشه پیش می رفت. دست هایم را آماده بر روی ماشه رها کننده بمب ها قرار دادم تا به محض رسیدن به هدف بمب ها را رها سازم.
اما ناگهان همه چیز بهم ریخت. شیشه کابین به یک باره غرق در خون و اجزای پرندگان شد و پرده تاریکی بر کابین سایه افکند. به کلی دید خود را از دست دادم. هواپیما در موقعیت بسیار بدی قرار گرفته بود و هر آن از بال راست بر روی بال چپ می رفت و تعادل خود را از دست می داد. همکارم که تا این لحظه مرا همراهی کرده بود، از طریق رادیوی هواپیما فریاد می زد:
- سرگرد صدایم را می شنوی؟
درحالی که صدای خفیف رادیو نظرم را جلب کرده بود، بار دیگر صدای همکارم را شنیدم که فریاد می زد :
- سرگرد صدایم را می شنوی؟ چه اتفاقی افتاده؟
به خود آمدم، هواپیما در وضعیت نا مناسبی بود. نشان دهنده ها و علائم هشدار دهنده همگی از وضعیت بد هواپیما خبر می دادند. چراغ اعلام آتش سوزی بخش دم و بال روشن بود. همکارم بلافاصله با مانوری سریع، در سمت راستم قرار گرفت و بار دیگر فریاد زد:
- سرگرد هواپیمایت آتش گرفته؟ سعی کن برگردی؟ موقعیتت را به پایگاه اطلاع می دهم.
این آخرین پیام رادیویی همکارم به من بود. در این هنگام هواپیمای او با گردشی سریع از من فاصله گرفت. من بودم و هواپیمای آتش گرفته و سرنوشتی نامعلوم!
هواپیما لرزش های شدیدی داشت و سرم را مرتب به اطراف کابین می زد. هنوز بمب هایم را برروی هدف رها نکرده بودم و با آن کیلومترها فاصله داشتم. هواپیما با کم کردن ارتفاع در حالت سقوط قرار گرفته بود. دید چشمی هم نداشتم چون بر روی شیشه کابین قطعات متلاشی شده پرندگان به همراه خون و پر آنها نشسته بود.
با برخورد به دسته پرندگان، چند پرنده به داخل موتور کشیده شده بودند و همین مسئله باعث شده بود که هوا به موتور وارد نشود و موتور دچار آتش سوزی شود. سعی کردم هواپیما را از حالت شیرجه خارج کنم. دسته فرمان را به عقب کشیدم تا مقداری ارتفاع بگیرم و بتوانم بمب ها را رها کنم تا از انفجار بمب ها در آسمان جلوگیری کنم. هر چند که با این کار حدود 3 پا اوج گرفتم ولی به ناگه تمام سیستم ها از کنترل من خارج شدند. برای بمب ها باید فکری می کردم. در آن ارتفاع کم احتمال برخورد ترکش بمب ها به هواپیما و انفجار آن وجود داشت ولی چاره دیگری نداشتم با توکل به خدا اهرم مخصوص رهاسازی بمب ها را کشیدم. تمامی بمب ها رها شد و با سرعت به درون باتلاق فرو رفت و با انفجاری مهیب ستونی از آتش را به آسمان بلند کرد.
اینک شعله های آتش از بال ها در اطراف هواپیما زبانه می کشید. بوی آزار دهنده ناشی از سوختن سیم ها و تجهیزات هواپیما در کابین، تنفس را برایم مشکل کرده بود. بار دیگر کلیه دستورالعمل های پروازی را که می بایست به هنگام خروج اضطراری از هواپیما بکار بندم، در ذهنم مرور کردم. به ناگاه موتور دیگر هواپیما نیز خاموش شد و هواپیما همچون قطعه سنگی با سرعت شروع به کم کردن ارتفاع و نزدیک شدن به زمین نمود.
ارتفاع سنج نشان می داد که 200 متر تا برخورد هواپیما به زمین مانده که دستگیره صندلی پران را کشیدم و از میان دود و آتش ناشی از سوختن هواپیما به بیرون پرتاب شدم، پس از چند لحظه چتر نجاتم بازم شد ولی صندلی از من جدا نشده بود. هواپیما نیز در پایین پایم با زمین برخورد کرد و منفجر شد. باتوجه به سرعتی که داشتم با سرعت به طرف آتش های هواپیمایم در حرکت بودم. حرارتی شدید را در زیر پاهایم احساس می کردم و فکر می کردم هر لحظه با انفجاری کوچک ناشی از باقی مانده هواپیما در میان زمین و هوا بسوزم. سرانجام در آخرین لحظات صندلی از من جدا شد و چترم با نسیمی که می وزید به سمتی دیگر هدایتم کرد. مکان فرودم منطقه ای بود در میان هور، پوشیده از نی و باتلاق.
هنوز فرصت لازم را برای انجام کارهای فرود نیافته بودم که با برخورد به زمین تا سینه در باتلاق فرو رفتم. با شتاب خودم را به کنار نی ها کشاندم و بر روی ریشه های نی جای پای محکمی را پیدا کردم. به زحمت بندهای چتر نجات را از بدنم جدا نمودم.
چتر نقطه دید خوبی برای افراد دشمن بود. لذا آن را جمع آوری کردم و در گوشه ای از نی زار مخفی کردم. با کشیدن ضامن کپسول حاوی باد، قایق نجاتم را باد کرده و خود را به درون آن کشاندم. دود و آتش ناشی از هواپیمای متلاشی شده همراه با مخلوطی از روغن و بنزین که سطح آب را پوشانده بود، شعله آتش با افزایش وزش باد هر لحظه گسترش پیدا می کرد. احساس می کردم حرارت هر لحظه به من نزدیک تر می شود.
برای رهایی از دید هواپیماها و هلی کوپترهای دشمن که احتمالا جهت دستگیری من به منطقه آمده بودند، خود را به منتها الیه جریان آب رساندم و در جهت شرق به سوی مرز ایران به حرکت درآمدم. درحالی که با یاس و ناامیدی دست و پنجه نرم می کردم با خود می گفتم حتما خبر سقوط من در پایگاه پیچیده است و به زودی همسر و فرزندانم از این حادثه مطلع خواهند شد.
همه روشنایی های آسمان در نظرم تیره و تار شده بود. در این حال و هوا رو به سوی قبله کردم و دو رکعت نماز بجا آوردم. احساس می کنم که این نماز خالص ترین نمازی بود که در طول عمرم بجا آوردم. پس از انجام نماز گویی نیروی دیگری در من دمیده شده بود. اینک قایق از آب پرشده بود بوسیله کلاه پروازیم شروع به تخلیه آب از قایق نمودم و به قصد زنده ماندن و الحاق به نیروهای خودی، شروع به چک کردن وسایل نجاتم نمود.
بی سیم، سوت، دوگالن آب خوردن، کیف کوچک مخصوص نجات از مرگ، سیم ماهیگیری، چند قلاب و یک سری اطلاعات مربوط به زنده ماندن در آب، همه را یک به یک کنترل کردم. با شنیدن صدای هلی کوپتر به ناگاه، خواستم به وسیله رادیو با آن تماس بگیرم اما با این تصور که امکان دارد این هلی کوپتر دشمن باشد از تماس صرف نظر کردم و همچنان با پارو زدن به سمت شرق پیش رفتم.
از آغاز سانحه دو ساعت گذشته بود. باد تندی می وزید و تشنجی شدید به من دست داده بود. چون لباس پروازیم خیس شده بود، تصمیم گرفتم چادر مخصوص را که در زیر قایق تعبیه شده بود، باز کرده و به خود بپیچم تا از سرما در امان باشم. برای این کار باید از قایق خارج می شدم و دکمه رها سازی چادر کمپ را که در زیر قایق بود بازکنم. از این رو به درون آب رفتم، هنگام فرود با چتر پاهایم بر روی انبوه ریشه های نی قرار گرفت و تکیه گاهی داشتم ولی این بار به محض این که پایم را از قایق بیرون گذاشتم، عمق آب مرداب به حدی بود که داشتم غرق می شدم. به زحمت خود را به قایق رساندم و دکمه های چادر را باز کردم و به سرعت سوار قایق شدم. بر اثر عجله ای که در زمان سوار شدن به قایق داشتم، یکی از پاروها به درون آب افتاد و مجبور شدم با یک دست پارو بزنم و با دست دیگر نی های اطراف قایق را بگیرم و به این شکل قایق را به جلو هدایت کنم.
اینک زمان آن رسیده بود که از وسایل ارتباطی که در اختیارم بود استفاده کنم. چرا که می دانستم همکارانم جهت نجات من اقدام کرده بودند و به زودی به منطقه خواهند رسید. از این رو رادیو را روشن کردم و شروع به فرستادن امواج رادیویی کردم، هیچ صدایی از آن سوی بی سیم به گوش نمی رسید. بار دیگر بدون این که صدایی بشنوم موقعیت خود را در پشت رادیو اعلام کردم.
در این هنگام قسمت آبرفتی نی زار را پشت سر گذاشته بودم و به دریاچه نزدیک می شدم. فکر این که باید چگونه از میدان مین عبور کنم و این که با تاریکی شب امکان نجاتم وجود دارد یا نه، مرا مشغول کرده بود. در همین حین ناگاه صدای هلی کوپتری مرا به خود آورد. شک و تردید و امید و آرزو در هم آمیخته شده بودند، چرا که با هر حرکت سرنوشتی متفاوت برایم رقم می خورد. ممکن بود به راحتی به اسارت درآیم و یا برعکس به میهن اسلامی بازگردم.
درحالی که هلی کوپتر را در دید خود داشتم، از یک کیلومتری من چرخی زد و دور شد. تمام امیدهایم به یکباره به یاس تبدیل شده بود. بلافاصله پیام رادیویی دیگری ارسال کردم که هلی کوپتر تغییر مسیر داد، ضامن وسیله دود زایی که در اختیار داشتم کشیدم و دود نارنجی رنگی از آن به فضای بیرون متصاعد شد. درحالی که هلی کوپتر از نوع بل 212 بود و به سوی من می آمد، هلی کوپتر کبرایی را هم در دور دست دیدم.
هلی کوپتر نزدیک تر می شد و اضطراب من نیز بیشتر می شد، به محض این که هلی کوپتر را با آرم پرچم ایران دیدم، اشک شوق از دیدگانم سرازیر شد.
صدای رگبار آتش دشمن را به خوبی می شنیدم. هلی کوپترها با پشتیبانی هواپیماهای رهگیر اف 14 به راحتی برای نجات من به خاک عراق آمده بودند.
ده دقیقه از لحظه دیدن هلی کوپتر گذشته بود که طناب نجات آن به سطح آب رسید. چند بار تلاش نمودم تا طناب را بگیرم ولی موفق نشدم. سرانجام توانستم طناب را گرفته و آن را به خود ببندم. پرتو امید بار دیگر بر دلم تابیدن گرفت. بوسه گرم و صمیمانه همکارم در آستانه ورود به هلی کوپتر و اشک شوق دوستانم در آن شرایط بحرانی، برایم آرام بخش ترین داروها بود. با ورودم به هلی کوپتر، دریچه بسته شد و هلی کوپتر با سرعت به سمت مرز ایران حرکت کرد.
سرانجام به سلامت از مرز گذشتیم و در پایگاه فرود آمدیم. ولی هور همچنان با حال و هوای وهم انگیزش قربانیان خویش را می جوید.
__________________________________________________________________

منبع: sajed.ir (به نقل از کتاب بر بلندای سپهر)

مسلسل دستی تامپسون

$
0
0

 

هشدار: گول ظاهر قدیمی این مسلسل را نخورید!‌ کافیست فقط 75 گلوله کالیبر 45 در خشاب آن جا بزنید تا ببینید که این سلاح چگونه در میادین نبرد نزدیک از پس رقیبانی چون ام16 و ام4 و کلاشنیکف ای کی 47 بر می آید، با نواخت 800 تیر در دقیقه در مدل 1928 و کافی است سر آن یک نارنجک تفنگی نصب کنید و در آن فشنگ گازی بگذارید و ببینید که نارنجک تفنگی را تا چه مسافتی پرتاب می کند!


این مسلسل توسط جان تالیافرو تامپسون (John Taliaferro Thompson) ساخته شده و در جنگ های خیابانی شیکاگو و میادین جنگ جهانی دوم نقش مهمی را ایفا کرده است.

جان تامپسون در سال 1860 متولد و در سال 1882 از دانشگاه وست پوینت فارغ التحصیل شد. او سپس وارد ارتش شد و پس از خدمت در واحد توپخانه، در سال 1890 به دانشگاه افسری راه یافت. وی همچنین در جنگ آمریکا- اسپانیا شرکت جست. تامپسون در فرایند آزمایش تفنگ اسپرینگ فیلد M1903 حضور داشت و اوج شهرت خود را زمانی بدست آورد که در ساخت گلوله AS با کالیبر 0.45 اینچ شرکت جست. به عقیده وی گلوله های کالیبر 45 بهترین انتخاب برای سلاح های کمری محسوب می شدند و این خود آغاز راهی بود که به ساخت کلت M1911 با کالیبر 45 منتهی شد.

تامپسون در سال 1914 بازنشسته شد تا تمامی فکر و وقت خود را صرف طراحی و ساخت یک مسلسل کارآمد کند. به او پیشنهاد شده بود تا در سمت سرمهندس به شرکت رمینگتون بپیوندد تا در یک کارخانه واقع در پنسیلوانیا که به ساخت تفنگ های انفیلد انگلیسی مشغول بود، بر فرآیند تولید و کنترل کیفیت نظارت کند.

وی در سال 1916 کارخانه جدیدی را بنیان نهاد تا به ساخت تفنگ معروف موسین- ناگانت برای ارتش روسیه تزاری بپردازد.

با ورود رسمی ایالات متحده به جنگ جهانی اول، تامپسون به خدمت فراخوانده شد تا کالیبر تفنگ های انفلید را به 30/0 (62/7) تغییر دهد. این تفنگ به مدل M1917 معروف شد. وی به درجه ژنرالی ارتقا یافت. همچنین وظیفه تامین سلاح های سبک و مهمات مربوطه برای نیروهای متحد به او محول گردید. سال 1918 مصادف بود با دومین بازنشستگی تامپسون. او کماکان رویای ساخت یک مسلسل کارآمد را در سر می پروراند. او معتقد بود که یک مسلسل با کالیبر متوسط نقش اساسی را در جنگ های آینده ایفا خواهد کرد. طرح او با محدودیت هایی مواجه بود. او مکانیزم برگشت گاز را بسیار پیچیده و سنگین می دانست. مکانیزم برگشتی باعث افزایش محسوس وزن سلاح می شد. از طرفی سیستم فشار مستقیم نمی توانست نیروی لازم را در گلوله ذخیره کند (همانند مسلسل PPsh41 ساخت شوروی که بسیار کم قدرت است).

تامپسون به فکر استفاده از یک طرح ثبت شده افتاد. در سال 1915، یک فرمانده نیروی دریایی آمریکا با نام جان بلیش یک سیستم فشار مستقیم تاخیری ابداع کرده بود. در این سیستم پیشانی جنگی بواسطه یک یا دو زبانه به بدنه سلاح چفت می شد. وقتی گلوله شلیک می شد، فشار گاز باروت از طرفی گلوله را به جلو می راند و از طرفی به پیشانی جنگی فشار وارد می کرد ولی از آنجایی که پیشانی جنگی به بدنه سلاح چفت شده بود، عقب نشینی نمی کرد ویا می توان گفت «سریعا» عقب نشینی نمی کرد. وقتی فشار گاز باروت (قبل از خروج گلوله از لوله) به حد نصاب می رسید، زبانه ها از چاک بدنه بیرون آمده و عقب نشینی گلنگدن آغاز می شد. در واقع زبانه های مذکور باعث ایجاد تاخیر در عمل عقب نشینی سلاح می شدند و همین تاخیر بود که باعث می شد تا انرژی کافی در گلوله ذخیره شود.

تامپسون پس از جلب رضایت بلیش در خصوص استفاده از طرح وی، با سرمایه گذاری مناسبی کارخانه Auto-Ordnance را در سال 1916 تاسیس کرد. وی دو مهندس خلاق با نام تئودور اچ آیکاف و اسکار وی پین را استخدام کرد تا بر روی طرح جدید کار کنند. تامپسون مجددا به خدمت فرا خوانده شد ولی کار در کارخانه او ادامه پیدا کرد. طراحان و مهندسین کارخانه بزودی متوجه شدند که یک گلوله تفنگ با پوکه بلند نمی تواند پاسخگوی سیستم فشار مستقیم تاخیری باشد ولی در عوض گلوله 45 عالی جواب می دهد. وقتی تامپسون از این موضوع مطلع شد، تصمیم دیگری گرفت: ساخت یک مسلسل جمع و جور با کالیبر 45. وی این طرح را Trench Broom یا «جاروی سنگر» نامید! (شاید بخاطر این که وی پیش بینی کرده بود که مسلسل فوق بهترین گزینه برای پاکسازی سنگرهای دشمن خواهد بود). مسلسل مورد نظر در سال 1919 ساخته شد ولی در این سال نیاز به چنین مسلسلی حداقل در ارتش آمریکا احساس نمی شد بنابراین مسلسل تامپسون برای تحویل به نیروهای پلیس دچار تغییراتی شد. یک خشاب گرد، قنداق کوتاه، قبضه کمکی در جلو و یک لوله صاف و ضخیم مشخصه های این مسلسل بودند.

ژنرال جان تامپسون با یک قبضه مسلسل دستی تامپسون مدل M1921


تامپسون اولین کسی بود که کلمه Submachinegun یا مسلسل دستی را به زبان آورد تامحصول خود را با آن معرفی کند ولی رسانه ها اصرار داشتند که این مسلسل با نام Tommy Gun معرفی شود.

کارخانه Auto-Ordnance رسما نام تامی گان را بر روی این سلاح نهاد و آن را با این نام ثبت کرد.

حالا این فوجی از گانگسترها و جنایتکاران نیویورک و شیکاگو بودند که برای خرید تامی ( البته بصورت قاچاقی!) صف بسته بودند. توماس رایان که بر روی پروژه ساخت تامی سرمایه گذاری کرده بود در سال 1928 درگذشت. پسر وی نیز از کارخانه اوتواردنانس خارج شد. کارخانه تامپسون به شخصی به نام راسل مگوایر فروخته شد. او تا سال 1951 کارخانه را در تملک خود داشت تا اینکه در این سال کارخانه به شخصی به نام جورج نامریچ واگذار شد که ریاست کارخانه سلاح سازی نامریچ را بر عهده داشت.

سلاح تامپسون به صورت زیر طبقه بندی شده است:

مدل آزمایشی 1919 (کارخانه Warner & Swasey)

مدل های 1921و 1928 (کارخانه کلت)

مدل های A1 1928 سری M1 (کارخانه اوتواردنانس و ساویج)

مدل های کپی شده بدون جواز (ساخت چین و ویتنام)

اولین تامپسونی که ساخته شد فاقد هر گونه شماره سریال یا کد بود و در سال 1918 ارائه گردید. این مدل توسط نوار فشنگ تغذیه می شد. مدل 1919 نیز چیزی مشابه مدل قبلی بود و با فشنگ های 45 تغذیه می شد. نواخت تیر تامپسون 1000 تیر در دقیقه بود.
در سال 1920 نمونه آزمایشی توسط دولت آمریکا آزمایش شد. در 27 آوریل 1920، کارخانه اسپرینگ فیلد هدایت فرایند آزمایش سلاح را بر عهده گرفت. 2000 تیر بدون هیچ وقفه ای شلیک شد، نتیجه آزمایش رضایت بخش بود. چند ماه بعد یگان تفنگداران دریایی آمریکا همین آزمایش را با تامپسون انجام داده و همان نتیجه مطلوب را کسب کرد. البته با وجود حصول نتایج درخشان، هیچ سفارشی از جانب ارتش آمریکا واصل نشد.

مدل های مختلف تامپسون

مدل 1921:

اولین مدل تولید انبوه تامپسون مدل 1921 بود. بیش از 15 هزار قبضه از این مدل تولید شد. این مدل در بلژیک و انگلیس هم تست شد ولی هیچ ارتشی برای خرید انبوه آن پا پیش نگذاشت.

تامپسون مدل 1921

مدل 1923:

این مدل را می توان اولین تامپسون جنگی دانست که در آن از یک فشنگ خرج بالا استفاده شد تا برد آن تا 650 متر افزایش یابد. گلوله فشنگ مذکور که محصول مشترک رمینگتون و تامپسون بود، 250 گرین وزن داشت و سرعت دهانه آن به 500 متر بر ثانیه می رسید. نواخت تیر این مدل تا 400 تیر در دقیقه تقلیل پیدا کرد. این مدل دارای روپوش لوله موازی با لوله، قنداق جدا شونده، گیره بند، دو پایه سفارشی و سرنیزه بود. این مدل از جمله گرانبهاترین مدل های تامپسون بشمار می آید.

مدل 1927:

این مدل با مدل 1921 هیچ تفاوتی ندارد و تنها تفاوت آن را باید در عدم وجود قابلیت شلیک رگبار در آن دانست. برای این مدل یک خشاب دایره ای 100 تیر در نظر گرفته شد اگر چه صاحب آن تنها قادر به شلیک در حالت تک تیر بود!

در کاتالوگی که توسط کارخانه اوتواردانانس در سال 1930 منتشر شد، مدل مذکور با نام Navy Model با کالیبر 45 معرفی شده است. نیروی دریایی آمریکا 500 قبضه از این مدل سفارش داد تا کارخانه سازنده را سرپا نگه دارد. مدل مذکور توسط سربازان آمریکایی مستقر در نیکاراگوئه بکار برده شده و برای استفاده در محیط های حاره ای بسیاری مناسب تشخیص داده شد. این مدل با روپوش لوله موازی با لوله یا روپوش لوله دارای قبضه کمکی ارائه شد. شعله پوش کاهنده لگد نیز از جمله موارد سفارشی بود. نواخت تیر این مدل 800 تیر در دقیقه اعلام شد.

مدل 1928:

این مدل اولین مدل مسلسل تامپسون بود که به طور گسترده توسط نیروهای نظامی مورد استفاده قرار گرفت. نیروی دریایی و سپاه تفنگداران دریایی آمریکا خریداران عمده این مدل در طی دهه 1930 میلادی به شمار می رفتند. این مدل بر پایه مدل 1921 ساخته شده بود و با انجام تغییراتی نرخ آتش آن برای تامین نیاز نیروی دریایی کاهش داده شده بود.

با آغاز جنگ جهانی دوم، وصول سفارشهای فراوان از  چندین کشور برای خرید این مدل، کارخانه تولید کننده را از ورشکستگی نجات بخشید.

 
جنگ جهانی دوم و نقش تامپسون

تا قبل از شروع جنگ دوم جهانی تعداد کل تامپسون های موجود در ارتش آمریکا به 400 قبضه نمی رسید ولی با شروع جنگ سفارشات هنگفتی روانه کارخانه سازنده شد. فرانسه در پاییز سال 1939 در حدود 3750 قبضه تامپسون مدل 1928 و 30 میلیون گلوله سفارش داد. سوئد و انگلستان هم سفارشهای جالب توجهی ارائه کردند. مدل 1928 دچار تغییراتی شد تا تولید آن آسان تر شود. مکانیزم قفل لوله، فعال کننده و روان کننده گلنگدن، قنداق، شعله پوش و لوله سلاح از جمله قسمت هایی بودند که دچار این تغییرات شدند.

یک برگه ناظم آتش در سمت چپ سلاح تعبیه شده بود و دارای دو حالت تک تیر و رگبار بود. این مدل «مسلسل دستی تامپسون مدل M1» نام گرفت ولی تولید انبوه آن تا سال 1943 عملی نشد. این مدل توسط کارخانه های اوتو اردنانس و ساویج تولید شد.

اوتو اردنانس 847991 قبضه و ساویج 539143 قبضه از سلاح مذکور را تولید کردند. حالا تعداد کل تامپسون های تولید شده به 1250000 قبضه می رسید. تامپسون هایی که توسط اوتواردنانس تولید شدند به کد OA منقش هستند در حالی که تامپسون های ساخت ساویج با کد S شناخته می شوند.

بعد از این کدها شماره سریال تولید حک می شد. تمامی این مدل ها با خشاب های 20 تیر تغذیه می شدند ولی مدل های قبل از M1 با خشاب های گرد 75 تیری نیز ارائه می شدند.

تامپسون در دست یک سرباز انگلیسی

مسلسل تامپسون مدل 1928 نزد نیروهای ویژه، چتربازان، پرسنل زرهی  ،تفنگ داران نیروی دریایی و خانواده های مافیایی بسیار محبوب بود. هنوزه بسیاری از کهنه سربازان تامپسون را بهترین سلاح جنگ جهانی دوم می دانند. این سلاح در درگیرهای شهری و در فواصل نزدیک، بی رقیب و بی نظیر بود. حتی تعدادی از این سلاح در جنگ کره و ویتنام مورد استفاده قرار گرفت.

ژنرال تامپسون هرگز موفقیت چشمگیر محصول خود را ندید چرا که وی در سال 1940 در سن 80 سالگی درگذشت.

 

تامپسون در خانواده های مافیایی

اگز چه تعداد مسلسل های تامپسونی که توسط خانواده های مافیایی آمریکا بکار رفت در مقایسه با تعداد بکار رفته توسط ارتش آمریکا ناچیز است ولی خاطره تامپسون بیشتر بعلت بکارگیری آن توسط مافیا در ذهن مردم باقی مانده.

یکی از روزهای بیاد ماندنی تاریخ آمریکا که در آن مسلسل تامپسون بخوبی ایفای نقش کرد، روز والنتاین سال 1929 بود که طی آن دارو دسته آلکاپون، گانگستر معروف، 8 نفر از اعضای گروه رقیب خود را دریک گاراژ واقع در شیکاگو به گلوله بستند.

یک مسلسل دستی تامپسون قرار داده شده در یک جعبه ویولن

در دوران رکود اقتصادی آمریکا که دوران افزایش جرم و جنایت در آمریکا به حساب می آمد، مدل 1928به اهرم قدرت گروه های تبهکار تبدیل شده بود. پلیس آمریکا در مواجهه با این سلاح کاملا عاجز و درمانده شده بود. کل نیروی پلیس آمریکا تنها 22 قبضه تامپسون در اختیار داشت!

گانگسترها ترجیح می دادند که تامپسون را با قنداق و با خشاب های 75 تیری حمل کنند. بدین شکل از پا در آوردن عده زیادی از پلیس یا خانواده های مافیایی رقیب راحتتر بود. یکی از معروف ترین گانگسترهای آمریکا که در واقع مبتکر این ایده به حساب می آید، جان دیلینجر بود. در این حالت می شد مسلسل را با یک دست گرفته و شلیک کرد در حالی که در دست دیگر نارنجک، فرمان ماشین و یا یقه گروگان بیچاره قرار گرفته بود.

از دیگر جنایتکارانی که برای رسیدن به اهداف خود مسلسل تامپسون را برگزیده بودند می توان به فلوید و نلسون اشاره کرد که هر دوی آن ها همانند دیلینجر در جریان درگیری با نیروهای پلیس کشته شدند.

_________________________________________________________________

منبع: moka74.blogfa.com

گردآوری و تنظیم: وبلاگ هوانورد (کاوه)

آشنایی با قدیمی ترین تانک در خدمت ایرانی

$
0
0

 

ام۴۷ پاتون یک تانک میان وزن آمریکایی بود که با پیشرفت طرح تانک ام۴۶ پاتون در اوایل دهه ۱۹۵۰ ساخته شد. این تانک به عنوان تانک اصلی نیروی زمینی و تفنگداران دریایی و جایگزین تانک‌های ام۴۶ و ام۴ شرمن وارد ارتش آمریکا شد اما در این ارتش در هیچ جنگی شرکت نکرد. تانک ام47 در واقع در اوایل جنگ سرد به منظور مقابله با سیل پایان ناپذیر تانکهای روسی که در نقاط مختلف از جمله در آلمان در حال رشد بودند طراحی و ساخته شد. این تانک در حدود 48 تن وزن داشت و با یک قبضه توپ 90 میلی متری مسلح شده بود.

ام۴۷ تنها پس از چند سال با ساخت تانک پیشرفته‌تر ام۴۸ پاتون از خدمت خارج شد و در اختیار متحدان آمریکا قرار گرفت و در جنگ‌های متعددی از جمله توسط اردن در جنگ شش‌روزه علیه اسرائیل، توسط پاکستان در جنگ‌های هند و پاکستان، توسط ترکیه در حمله سال ۱۹۷۴ ترکیه به قبرس، توسط ایران در جنگ ایران و عراق و در خدمت استقلال‌طلبان کروات در جنگ استقلال کرواسی شرکت داشت.

 

 انهدام ام۴۷ در مانور نظامی با موشک ضدتانک شلیک شده از توپ هویتزر ام۱۹۸

 

کاربران کنونی

اسپانیا- 22 دستگاه تانک‌ مهندسی که با انجام تغییراتی بر روی ام۴۷ ساخته شده‌اند.
ایران - ۴۰۰ تانک ام۴۷ دست‌دوم در دهه ۱۹۵۰ دریافت شد و در اواخر دهه ۱۹۶۰ با موتور و سیستم کنترل آتش ام۶۰ پاتون تحت عنوان ام۴۷ام بهینه شد. بنا به گزارش تایید نشده برخی منابع خارجی، 168دستگاه از این تانک در ایران فعال می باشد.

کاربران سابق

اتریش ۱۴۷ دستگاه
 بلژیک ۷۸۴ (با لئوپارد۱ جایگزین شد)
 کرواسی - تعدادی در جریان جنگ استقلال کرواسی استفاده شدند و پس از آن از خدمت خارج شد.
 قبرس - یک تانک غنیمتی.
 فرانسه ۸۵۶ (با آام‌ایکس۳۰ جایگزین شد)
 یونان ۱۱۲۰ (با ام۴۸ و لئوپارد۱ جایگزین شد)
 عراق -همگی مهدم یا اوراق شده است.
 ایتالیا ۲۴۸۰ (با ام۶۰ و لئوپارد۱ جایگزین شد)
 ژاپن - فقط یکی برای ارزیابی.
 کره جنوبی -در سال‌های ۲۰۰۶-۲۰۰۷ بازنشسته شد.
 پاکستان ۲۳۰
 فیلیپین
 پرتغال ۱۶۱
 عربستان سعودی
 سومالی ۲۵ از عربستان سعودی
 اسپانیا ۳۹۰
 ایالات متحده آمریکا
 آلمان غربی ۱۱۲۰
 ترکیه - ۱۳۴۷. تمام تانک‌های ام۴۷ در دهه ۱۹۹۰ به کارخانه‌های فولادسازی برای بازیافت تحویل شده و با ام۴۸آ۵ و لئوپارد جایگزین شدند.
 یوگسلاوی-۳۱۹ دستگاه در دوران ریاست‌جمهوری دوایت آیزنهاور در دهه ۱۹۵۰ به عنوان کمک نظامی به یوگسلاوی تحویل داده شد.

 

یک دستگاه ام۴۷ غنیمتی از ارتش پاکستان در شهر بنگلور هند

 

مشخصات تانک ام 47

نوع: تانک متوسط 
خاستگاه: ایالات متحده آمریکا
خدمت: ۱۹۵۲ تا اوایل دهه ۱۹۶۰ (در آمریکا)
جنگ‌ها: جنگ شش‌روزه، جنگ ایران و عراق، جنگ هند و پاکستان
طراح: زرادخانه تانک دیترویت 
تاریخ تولید: 1951 تا 1953 
تعداد تولید شده: ۸۵۷۶ دستگاه
وزن: ۴۶٫۱ تن (در حالت آماده نبرد)
طول: ۸٫۵۱ با لوله، ۶٫۳۵ بدون لوله سلاح
عرض: ۳٫۵۱ متر
خدمه: ۵ نفر (فرمانده، راننده، توپچی، توپ‌گذار، کمک‌راننده)
زره: ۱۰۰ میلی‌متر زره فولادی یکپارچه
تسلیحات اولیه: توپ ۹۰ میلی‌متری
تسلیحات ثانویه: ۲ تیربار ۷٫۶۲ م‌م ام۱۹۱۹ براونینگ هم‌محور و روی بدنه، ۱ تیربار ۱۲٫۷ م‌م ام۲ براونینگ روی سقف 
ظرفیت حمل سوخت: ۸۸۰ لیتر
برد موثر: حدود ۱۶۰ کیلومتر

 

سه نمای شماتیک از تانک ام 47

 

تانک سبلان، گونه ارتقا یافته ام47

در روز 31 فرودین ماه سال 1393 از نمونه ارتقا یافته ایرانی تانک ام 47 با نام سبلان رونمایی شد. تانک سبلان در حقیقت یک ارتقاء سنگین بر روی تانکهای قدیمی ام 47 پاتن است که اوایل دهه 1950 میلادی در زمان رژیم گذشته از آمریکا خریداری شد. بر اساس اطلاعات منابع خارجی، ایران در حال حاضر چیزی نزدیک به 160 دستگاه از این تانکها را در اختیار دارد.

عمده "ام 47 " های ایرانی در زمان جنگ در خدمت لشکر 81 زرهی کرمانشاه بوده و در هشت سال دفاع مقدس حضور داشتند. اما این تانک مشخصا در قرن بیست و یکم با شرایط اولیه خود حرفی برای گفتن نداشت و یا باید برای اوراق شدن استفاده و یا این که فکری برای تغییر اساسی در آن داده می شد.

سال گذشته و در جریان رونمایی از نمونه جدید تانک ذوالفقار و تانک صمصام، امیر پوردستان فرمانده نزاجا از برجک جدید ساخت جهاد خودکفایی نزاجا خبر داد و اعلام کرد که در فروردین 1393 از این تانک جدید رونمایی خواهد شد. نزاجا به وعده خود عمل کرد و در آخرین روز از فرودین ماه 1393 از تانک سبلان رونمایی شد.

امیر پوردستان همچنین سال گذشته اعلام کرده بود که سبلان یک بروز رسانی بر روی تانک ام 47 است و با این اوصاف، در نگاه اول برجک مورد نظر به عنوان مشخص ترین تغییر در سبلان به چشم می آید.

 

 

ام 47 در سمت راست و سبلان در سمت چپ - به تغییرات در توپ و برجک دقت کنید


برجک مورد نظر در کناره های توپ و بخش های کناری برجک، شباهت خاصی به نمونه مورد استفاده در تانک ذوالفقار دارد. این موضوع نشان از افزایش بقاء پذیری و فاکتور حفاظت در این تانک دارد. همچنین دو عدد سامانه نارنجک انداز مخصوص پرتاب نارنجکهای دود زا نیز بر روی دو طرف این برجک نصب شده است که می توان در مواقع خطر از آن برای پخش دود بهره برد. همچنین بر روی چرخ های تانک نیز یک پوشش حفاظتی افزوده شده است.

نکته بعدی که شاید یکی دیگر از مهم ترین خصوصیات پروژه سبلان باشد، تغییر سلاح اصلی تانک ام 47 یعنی توپ 90 میلی متری به توپ 105 میلی متری است. چند نکته در مورد این تغییر وجود دارد که بایستی به ترتیب به آن پرداخت .

توپ 105 میلی متری موجود بر روی سبلان شباهت خاصی به گونه مورد استفاده بر روی تانک های ام 60 ایرانی و همچنین گونه ارتقاء یافته صمصام دارد. در حقیقت می توان این گونه نتیجه گیری کرد که این دو تانک ایرانی از یک توپ مشترک بهره می برند. این توپ در حقیقت مدل L7 ساخت انگلستان می باشد که به نوعی مشهورترین توپ 105 میلی متری، خصوصا در جهان غرب به شمار می آید. آمریکایی ها حتی از این توپ در مدل اولیه تانک آبرامز نیز بهره بردند.

 

تانک صمصام - به شباهت توپ با "سبلان" دقت کنید


با استفاده از این توپ امکان استفاده از طیف وسیعی از مهمات ضد زره و شدید الانفجار برای تانک "سبلان" به وجود می آید که اصولا توپ 90 میلی متری فاقد این توانایی می باشد. بحث دیگر این است که با استفاده از توپ 105 میلی متری مورد نظر یک گونه شبیه سازی بین تانک سبلان و تانکهای صمصام ایران شکل می گیرد و هر دو تانک از یک نوع توپ و مشخصا یک نوع مهمات بهره می برند. این امر پشتیبانی در زمان جنگ را از واحدهای استفاده کننده از هر دو تانک راحت تر و البته ارزان تر می کند.

البته این مسئله در بخش آموزش نیز به کاهش زیرساختهای مورد نظر و در نتیجه صرفه جویی در هزینه منجر می شود. بر اساس اعلام فرمانده نیروی زمینی هزینه آماده سازی یک تانک ام 47 ، یک سوم یک تانک تی 72 می باشد که تایید دیگری برای به صرفه بودن تولید این تانک می باشد.

اما نگاهی دقیقتر به برجک تانک سبلان نکته دیگری را نیز برای ما مشخص می کند و آن هم نصب سامانه پریسکوپ توپچی بر روی برجک این تانک است که کمک می کند تا کاربر مورد نظر به راحتی به کنترل محیط اطراف پرداخته و به هدف یابی بپردازد. می توان این گونه نتیجه گرفت که مسئولین نزاجا سامانه هدف یابی و پریسکوپ مخصوص توپچی مشترکی را برای هر سه تانک صمصام، ذوالفقار و سبلان در نظر گرفته اند تا به نوعی استاندارد سازی را در تانکهای ایرانی به انجام برسانند.

 

پریسکوپ تانک ذوالفقار 3- پریسکوپ تانک سبلان - پریسکوپ صمصام


با توجه به وجود زیر ساختهای مورد نظر برای تعمیر و نگهداری تانک ام 47 در داخل کشور و همچنین تولید برجک و سامانه های جدید به صورت بومی هیچ نیازمندی به کشورها و یا قطعات وارد شده از خارج وجود نداشته و می توان با استفاده از توان داخلی و بدون هیچ کمکی از خارج از کشور تانکی پیشرفته برای نیازهای امروز کشور را در اختیار داشت.

در بخش موتور نیز به نظر می رسد با توجه به این نکته که سیستم پیشرانه این تانک سالها بدون مشکلی برای تانک مورد نظر کار کرده و می تواند سرعتی تا 60 کیلومتر بر ساعت را برای این تانک به ارمغان آورد و مسئولین نیز اشاره ای به تغییر در سیستم پیشرانه تانک سبلان نداشتند، می توان این گونه نتیجه گرفت که پیشران تانک مورد نظر همچنان به مانند تانک ام 47 یک دستگاه موتور بنزینی با توان 810 اسب بخار است که البته توان کامل سرویس و نگهداری از آن نیز در داخل کشور وجود دارد.

در پایان ذکر این نکته مهم به نظر می رسد که تانک سبلان در ابتدای راه قرار دارد و در طول سالهای آینده می تواند با شرکت در آزمایش های گوناگون و همچنین استفاده از فناوری های دیگر موجود در این بخش در کشور به سطح بالاتری از توان رزمی و سپس به تولید انبوه برسد.

_______________________________________________________________

منابع:

newcoy.persianblog.ir

wikipedia.com

mashreghnews.ir

تدوین:

newcoy.persianblog.ir (کاوه)

تنها، نترس، بی سلاح

$
0
0

زندگی نامه و خاطره ای از سرگرد خلبان شهید پولاد داوودی

ماه اول جنگ تحمیلی سپری شده بود و نیروی هوای ارتش جمهوری اسلامی ایران نقش سرنوشت سازی را در مقابله با تهاجم دشمن برعهده داشت. مراکز مهم نظامی و اقتصادی عراق مورد تهاجم دائمی هواپیماهای شکاری قرار می گرفت و زمینگیر کردن نیروهای مهاجم دشمن در جبهه ها نیز ماموریت خطیری بود که نیروی هوایی عهده دار آن شده بود. همه روزه تعداد زیادی هواپیما از پایگاه های مختلف به پرواز در می آمدند و یگان های پیاده و زرهی دشمن را آماج بمب ها، راکت ها و موشک های خود قرار می دادند و به این ترتیب با حملات پی در پی یگان های دشمن زمین گیر شده و هر روز حرکت شان کندتر از روز قبل می شد.
دزفول قهرمان، مردانه در مقابل این تهاجم ایستاده بود و پایگاه هوایی آن سرفراز و سربلند درحالی که زیر ضربات دائم توپخانه دشمن قرار داشت، با غرش سهمگین هواپیماهای شکاری آتش مرگ بر سر دشمن زبون می ریخت.
پروازها بی وقفه ادامه داشت و نوک حمله هواپیماهای ما در تمای جبهه های خوزستان، متجاوزین را نشانه گرفته بود. نیاز عملیاتی نیروی زمینی به داشتن آخرین اطلاعات از حرکات دشمن نیز با پروازهای اکتشافی تامین می شد. من هم به عنوان یکی از خلبانان هواپیماهای اکتشافی به پایگاه دزفول مامور شده بودم تا پروازهای عکاسی در ارتفاع کم را در کم ترین زمان ممکن انجام داده تا در صورت لزوم، اطلاعات تازه ای از تحرکات دشمن به نیروهای خودی برسد.

برای عملیات شناسایی انتخاب شدم

صبح زود یکی از روزها، طبق معمول روزانه به پست فرماندهی پایگاه وارد شدم. پس از ورود به من ابلاغ شد که به اتاق جنگ مراجعه کنم. اطمینان داشتم که ماموریت جدیدی در پیش است و باید پروازی برفراز مناطق عملیاتی انجام دهم. به اتاق جنگ رفتم و در آن جا دستور پروازی مربوط به ماموریت شناسایی هوایی از دشمن را دریافت کردم. جزئیات دقیقی از ماموریت در دستور پروازی ذکر شده بود. طرح ریزی پرواز را با دقت به انجام رساندم و کلیه نکات مربوط به نحوه عکاسی از هدف ها را در نظر گرفتم. با مراجعه به اتاق هدف، توسط افسر اطلاعات و عملیات در مورد تهدیدات منطقه و وضعیت دشمن خصوصا از نظر دفاع ضدهوایی توجیه شدم. مقصد، بخش شرقی هویزه بود و می بایست از هدف هایی که عمدتا تجمع نیروی های عرافی و مرکز فرماندهی آنها بود، عکس می گرفتم.

در یک روز خوب به طرف اهداف پرواز کردم

آن روز، هوا خیلی خوب بود و دید کافی وجود داشت. صبر کردم خورشید به اندازه کافی بالا بیایید تا عکس ها از وضوح بیشتری برخوردار باشند و جزئیات هدف را بهتر نشان دهند. دستورهای لازم برای استقرار دوربین ها و آماده کردن هواپیما قبلا صادر شده بود. ساعت یازده صبح پس از انجام وارسی های لازم به پرواز در آمدم و بلافاصله در ارتفاع بسیار کم به طرف اولین نقطه نشانه، شروع به پرواز کردم.
پس از طی مسیر طرح ریزی شده، به منطقه هدف نزدیک شدم. گرد و خاک زیادی را در مقابل خود دیدم که نمایانگر حرکت خودروهای زرهی دشمن بود. درحالی که خیلی به زمین نزدیک شده بودم به سمت آنها پرواز کردم. در حوالی هدف کمی بالاتر آمدم، دوربین ها را که آماده بودند به کار انداختم، پس از گذشت چند لحظه به سرعت بر فراز ستون های زرهی و تجمع نیروهای عراقی قرار گرفتم. تعدادی نفربر و تانک در حرکت بودند. دوربین ها را وارسی کردم، به خوبی کار می کردند و حتم داشتم که عکس های ذی قیمتی را از دشمت گرفته بودند.

در یک آن هواپیمایم مورد اصابت قرار گرفت

آتش ضد هوایی دشمن زیاد بود. برخورد گلوله ها را روی بدنه هواپیما احساس می کردم و با انجام مانورهای متوالی و گردش های سریع به چپ و راست، از میان آتش دشمن درحال عبور بودم که ناگهان هواپیما تکان شدید خورد. چیزی نمانده بود که با زمین برخورد کنم. دسته کنترل را به شدت به عقب کشیدم. هواپیما غیر طبیعی و دیوانه وار شروع به اوجگیری کرد ولی مجددا درحالت شیرجه قرار گرفت و این عمل چندین بار تکرار شد. گویا اشکالی در فرامین هواپیما پیش آمده بود. کنترل هواپیما با سختی انجام می گرفت. به هر ترتیب هواپیما را مهار کردم. دوربین ها را که به پایان کار خود رسیده بودند خاموش کرده به سمت پایگاه به گردش درآمدم. هواپیما به سختی پرواز می کرد. هر چند اسب راهواری بود، ولی زخم های فراوان، آن را از توان انداخته بود لیکن با تمام این اوصاف مقاومت می کرد.

 

قرار شد از زمین وضعیت هواپیما واررسی شود

مراقب حرکاتش بودم و دعا می کردم که لطف پروردگار شامل حالم شود و بتوانم هواپیما را با عکس های خوبی که گرفته بود، به پایگاه برسانم. تلاش بی وقفه من به نتیجه رسید و به نزدیکی پایگاه رسیدم. با برج مراقبت پایگاه تماس گرفتم و اعلام موقعیت اضطراری کردم. لازم بود که وضعیت هواپیما توسط مسئولان در روی زمین دیده شود. نمی دانستم که چه اتفاقی افتاده، شاید سطوح افقی فرامین و سکان های افقی صدمه دیده باشند. با زحمت فراوان توانستم یک بار و در ارتفاع کم از فراز باند پروازی عبور کنم تا همکارانم در محل کاروان (اتاقکی در ابتدای باند که یک نفر از آن جا هواپیما را برای نشستن بر روی زمین راهنمایی می کند) امکان وارسی هواپیما را داشته باشند، شاید بتوانند کمکی بکنند.
پس از عبور از فراز باند پروازی، با دشواری گردش کردم و سرانجام در ضلع آخر، خود را برای فرود آماده کردم. باید سرعت را کم می کردم، ولی هربار که مبادرت به کاهش سرعت می کردم، هواپیما از تعادل خارج می شد و تمایل به گردش و رفتن به سمت زمین پیدا می کرد. بدون کاهش سرعت، کاستن از ارتفاع نیز مشکل بود. به هر زحمتی بود خود را در جهت باند پروازی قرار دادم.

آماده نشستن بودم ولی ...

به هر صورت که شده ارتفاع را کم می کردم، سرعت را به حداقلی که هواپیما اجازه می داد رسانیده و از حرکات نامتعادل آن جلوگیری به عمل آوردم. سرعت نمای هواپیما را زیر نظر داشتم، سرعت هواپیما برای فرود بسیار زیاد بود و کاهش سرعت نیز هواپیما را از کنترل خارج می کرد. نشستن با این سرعت هم کاری عجیب و خارج از توانایی های اعلام شده هواپیما به شمار می آمد. تقریبا دو برابر حداکثر سرعت مجاز برای فرود هواپیما سرعت داشتم و کاهش آن مقدور نبود. به ناچار با همین سرعت به سمت باند پروازی حرکت کردم. دیری نپایید که چرخ های هواپیما باند پروازی لمس کرد و من بلافاصله هر دو موتور هواپیما را خاموش کردم.
هواپیما بیش از 500 کیلومتر سرعت داشت. علایم فاصله نمای دو طرف باند به سرعت از جلوی دیدگانم عبور می کردند. از حداکثر توان ترمزها استفاده کردم، ولی باز هم سرعت بیشتر از آن بود که بتوان هواپیما را در طول باند پروازی مهار کرد. هواپیما تا آخر باند دوید و سرانجام با تور باریر درگیر شد و با فشار و تکان شدیدی متوقف شد. خودروهای آتش نشانی و نجات، هواپیما را در بر گرفته بوند و من با کمک پرسنل نجات و آتش نشانی را هواپیما پیاده شدم.

با نگاهی به هواپیما متوجه یک معجزه شدم

نگاهی به هواپیما انداختم. با معجزه ای واقعی روبه رو گشتم. بدنه هواپیما در نقاط زیادی توسط آتش دشمن سوراخ سوراخ شده و یکی از سکان های افقی هواپیما به کلی از بین رفته بود. هواپیما تنها به اراده پروردگار این راه طولانی را در چنین شرایط دشواری طی کرده بود و به راستی که چنین پروازی از جمله غیرممکن ها به حساب می آمد و نشستن با دوبرابر سرعت مجاز نیز حتما باید باعث بروز سانحه می شد. اما با توکل به قدرت لایزال الهی من و هواپیما از مهلکه ای حتمی نجات یافته بودیم.
چگونه می توانستم شکر این همه لطف و مرحمت ذات پاکش را بجای آورم و من خود را در مقابل اراده و مشیت الهی حقیر و کوچک می دیدم.

اوج خسارت بعد از ظهور عکس ها مشخص شد

فیلم های دوربین ها برای ظهور فرستاده شد. پس از ظهور و چاپ، وضعیت عجیب و باور نکردنی را در عکس ها دیدیم. دوربین های هواپیما علاوه بر گرفتن عکس های زیبا و با ارزش از تحرکات و تجمع دشمن، از سایه هواپیما نیز عکس های جالبی گرفته بود. سایه هواپیما در بخشی از عکس ها کاملا سالم بود و در دیگر عکس ها لحظات بعد از وقوع حادثه یعنی انهدام بخشی از دم هواپیما و سکان افقی آن کاملا به ثبت رسیده بود. بدین ترتیب دوربین های هواپیما کمک کردند تا عکس هایی مستند از پدیده ای نادر و باورنکردنی در پرواز هواپیمایی آسیب دیده گرفته شود و به عنوان یادگاری پرافتخار از جنگ تحمیلی برای آیندگان باقی بماند.

 زندگی نامه خلبان شهید پولاد داوودی

خلبان شهید پولاد داوودی یکی از خلبانان دلاور این سرزمین است که در سال 1330 در هشجین (مرکز بخش خورش‌رستم شهرستان خلخال واقع در استان اردبیل) به دنیا آمد. او پس از اتمام تحصیلات در هشجین برای ادامه تحصیل به تهران رفت و بعد از استخدام در نیروی هوایی جهت طی دوره آموزش خلبانی به آمریکا اعزام شد.

با آغاز تهاجم همه جانبه دشمن به خاک میهن در سال 1359 وی سر از پا نشناخته پای به عرصه دفاع از کیان این مرز و بوم نهاد. داوودی از جمله معدود خلبانان شناسایی بود که هم با RF-4 و هم RF-5 پرواز می کرد. او از جمله خلبانانی به شمار می رفت که در بین خلبانان به داشتن حس قوی پرواز مشهور بود و بارها به عمق خاک دشمن نفوذ کرده و عکس ها و فیلم های زیبایی را از خود به یادگار گذاشته است.

در مقطعی از جنگ، پایگاه چهارم شکاری دزفول تجلی گاه حضور درخشان این شهید بود. او یکی از بهترین خلبانان RF-5 پایگاه چهارم بود که عکسهای فوق العاده اش بارها به کمک نیروهای نظامی ایران آمد. وی در حین ماموریتهای مختلف حوادث گوناگونی را نیز از سر گذراند. داوودی یک بار بعد از عکسبرداری از یکی از پایگاههای هوایی عراق توسط دو فروند میگ 23 مورد تعقیب قرار گرفت و در نهایت در نوار مرزی یکی از میگها با مسلسل، هواپیمای او را مورد هدف قرارداد که در نتیجه هواپیما آسیب دید و سیستم ترمز هواپیما دچار مشکل شد. یکی از میگها همچنان به تعقیب ادامه داد تا سرانجام پس از مواجهه با پدافند دزفول مجبور به فرار شد. داوودی درنهایت مجبور شد با سرعتی بیشتر از 500 کیلومتر روی باند پایگاه چهارم فرود آید که بوسیله Barrier (نواری که برای نگه داشتن هواپیما بر روی باند پهن می کنند) هواپیما متوقف شد.

بنا به نوشته بعضی از منابع، سرانجام هواپیمای او سی ام فروردین ماه 1363 در 100 کیلومتری تهران بر روی دریاچه قم مورد هدف پدافند خودی قرار گرفت و در دریاچه قم سقوط کرد و به شهادت رسید. پیکر او در قطعه 27 بهشت زهرای تهران آرام گرفته است.

___________________________________________________________

منابع:

newcoy.persianblog.ir

iranian-airforce.blogfa.com (با تشکر از آقای محمد معما)

aerospacetalk.ir

parvazidigar.persianblog.ir

 tomcat6062.ir

aznav.ir

گردآوری و تنظیم:وبلاگ هوانورد (کاوه)

جنگنده اف 8، جنگجوی صلیبی

$
0
0

اف-۸ کروسیدر (Crusader به معنای جنگجوی صلیبی) جنگندهٔ تک موتورهٔ فراصوت برتری هوایی ناونشین بود که به وسیلهٔ شرکت ووت (Vought) برای نیروی دریایی ایالات متحدهُ آمریکا و تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا ساخته شد تا جایگزین اف۷یو کاتلس شود.

پس از تجربهٔ ناامیدکننده‌ای که نیروی دریایی از اف۷یو داشت اف۸یو به عنوان آخرین شانس شرکت ووت ارائه شد. نخستین پیش نمونه اف-۸ در فوریهٔ ۱۹۵۵ آمادهٔ پرواز گردید و آخرین جنگندهٔ آمریکایی بود که تیربار سلاح اصلی آن محسوب می‌شد. ورژن آراف-۸ کروسیدر ورژن عکسبرداری شناسایی این هواپیما بود، که مدت درازتری در ایالات متحده خدمت نمود. آراف-۸ با عکسبرداری از ارتفاع پایین در بحران موشکی کوبا نقش اساسی داشت. واحدهای رزرو نیروی دریایی تا سال ۱۹۸۷ آراف-۸ را در خدمت داشتند.

طراحی و ساخت

در سپتامبر ۱۹۵۲ نیروی دریایی آمریکا برای یک جنگندهٔ جدید اعلام نیاز کرد. قرار بود سرعت این جنگنده به ۱/۲ ماخ برسد و ارتفاع پرواز آن به ۳۰۰۰۰ پا (۹۱۴۴ متر) و سرعت افزایش ارتفاع آن به ۱۲۷ متر در ثانیه برسد. همچنین سرعت فرود آن نیز بیشتر از ۱۶۰ کیلومتر در ساعت نباشد.

تجربهٔ جنگ کره نشان داده بود که تیربار ۱۲/۷ میلیمتری دیگر نمی‌توانست بسنده باشد و جنگندهٔ جدید می‌بایست مجهز به تیربار ۲۰ میلیمتری گردد. در پاسخ به این اعلام نیاز تیم ووت به رهبری جان راسل کلارک طرح وی-۳۸۳ را ارائه نمود. برخلاف معمول بال‌های این هواپیما در بالای بدنه قرار داشت که در نتیجه ارابهٔ فرود کوچک و سبکی داشت که زیر بدنه جای می‌گرفت. نوآورانه ترین جنبهٔ این طرح بال با زاویهٔ حمله متحرک بود که هنگام فرود و برخاست ۷ درجه از بدنه فاصله می‌گرفت. موتور آن توربوجت پرات اند ویتنی جی۵۷ بود. سلاح آن همانگونه که نیروی دریایی تعیین کرده بود تیربار ۲۰ میلیمتری بود. این هواپیما همچنین دارای دو موشک هوابه هوای هدایت شوندهٔ ایم-۹ سایدوایندر و ۳۲ موشک غیرهدایت شوندهٔ ام کی۴/ام کی۴۰ مایتی ماوس بود. ووت همچنین طرحی برای ورژن شناسایی تاکتیکی این هواپیما ارائه داد که وی-۳۸۲ نام داشت.

آزمایش ایکس اف۸یو-۱ بر روی ناو هواپیمابر یواس اس فورستال در سال ۱۹۵۵

رقبای اصلی طرح ووت، گرومن اف-۱۱ تایگر، مک دانل اف۳ایچ دمون دو موتوره(که بعداً تبدیل به مک‌دانل داگلاس اف-۴ فانتوم ۲ شد) و نورث امریکن اف-۱۰۰ سوپرسیبر بودند.
در ماه می ۱۹۵۳ شرکت ووت برنده اعلام شد. ووت سفارش سه فروند ایکس اف۸یو-۱ را دریافت نمود. پس از اتخاذ سیستم نامگذاری واحد در سپتامبر ۱۹۶۲ نام اف۸یو به اف-۸ تغییر پیدا کرد. نخستین نمونهٔ اولیه در ۲۵ مارس ۱۹۵۵ با خلبانی جان کنراد پرواز کرد. این نمونهٔ اولیه توانست در نخستین پرواز از سرعت صوت فراتر رود. مراحل ساخت این هواپیما آن قدر بدون مشکل بود که نمونهٔ اولیهُ دوم نیز در همان روز یعنی ۳۰ سپتامبر ۱۹۵۵ پرواز نمود. در آوریل ۱۹۵۶ اف۸یو-۱ نخستین پرواز خود را از روی ناوهواپیمابر یواس اس فورستال انجام داد.

رکوردها

در تاریخ ۲۱ اوت ۱۹۵۶ این هواپیما رکورد سرعت در پرواز با ارتفاع ثابت را با سرعت ۱۶۳۴کیلومتر در ساعت شکست. رکورد سرعت پیشین متعلق به اف-۱۰۰ با سرعت ۱۳۲۳ کیلومتر در ساعت بود، ولی رکورد سرعتی که هواپیمای انگلیسی فری دلتا۲ در دهم مارس ۱۹۵۶ با سرعت ۱۸۲۲ کیلومتر در ساعت بر جای گذاشته بود شکسته نشد.

 

بحران موشکی کوبا

در خلال بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ آراف-۸ای‌ها ماموریت‌های شناسایی خطرناکی در ارتفاع پایین بر فراز کوبا انجام می‌دادند. این پروازها در تاریخ ۲۳ اکتبر ۱۹۶۲ آغاز گشت. این پروازها نخستین پروازهای عملیاتی اف-۸ کروسیدر بود. این پروازها روزی ۲ بار از پایگاه کی وست برفراز کوبا در ارتفاع پایین انجام می‌شد. مقصد بازگشت این پروازها جکسون ویل بود که در آن جا فیلم‌ها تخلیه شده و ظاهر می‌گردید و به سرعت به پنتاگون فرستاده می‌شد. این پروازها نشان داد که بدون شک اتحاد شوروی در حال ایجاد سایت‌های پرتاب موشکهای بالستیک میانبرد در کوبا بود. آراف-۸ای‌ها همچنین به تخلیه کردن موشک‌های شوروی از کوبا نظارت می‌کردند. این پروازها حدود ۶ هفته طول کشید و ۱۶۰۰۰۰ عکس برداشته شد. همه خلبانانی که این ماموریت‌ها را انجام می‌دادند مدال صلیب پرواز دریافت کردند.


سانحه‌ها

کروسیدر هواپیمای آسانی برای پرواز نبود و هنگام فرود بر روی ناو دچار بی ثباتی می‌شد. سانحه‌های کروسیدر نسبت به هواپیماهای هم عصر خود مانند داگلاس ای-۴ اسکای هاوک و اف-۴ فانتوم ۲ بالا بود، ولی این هواپیما دارای تواناییهای شگفت انگیزی نیز بود. یکی از این توانایی‌ها این بود که این هواپیما می‌توانست با بال تا شده پرواز کند. یکی از این موارد در تاریخ ۲۳ اوت ۱۹۶۰ رخ داد. یک فروند کروسیدر با بال تا شده با پس سوز کامل از ناو ناپلی کاپودیکینو برخاست و تا ارتفاع ۱۵۰۰ متری اوج گرفت و سپس با موفقیت فرود آمد. خلبان این هواپیمافراموش کرده بود تا بال‌های هواپیما را باز کند و پس از فرود شکوه می‌کرد که کنترل هواپیما از حد نرمال سخت تر بود.

به طور کلی ۱۲۶۱ فروند کروسیدر تولید شد. تا زمانی که این هواپیماها از ناوگان خارج شدند ۱۱۰۶ فروند از آنها سانحه داشت ولی تعداد اف-۸هایی که در جنگ ویتنام به وسیلهٔ آتش دشمن سرنگون گردیدند به تعداد انگشتان یک دست نمی‌رسد.


جنگ ویتنام

هنگامی که نبرد در آسمان ویتنام شمالی در گرفت، کروسیدرهای نیروی دریایی آمریکا نخستین هواپیماهایی بودند که با میگ-۱۷های نیروی هوایی ویتنام شمالی درگیر شدند. این درگیری‌ها از تاریخ سوم آوریل ۱۹۶۵ آغاز شد. در آن زمان کروسیدرها بهترین جنگنده‌های آمریکا برای درگیری تن به تن با میگ‌های فرز و چابک ویتنام شمالی بودند. برخی از متخصصان باور داشتند که دوران جنگ تن به تن هوایی سپری شده است، زیرا موشک‌های هوابه هوا می‌توانند هواپیمای دشمن را پیش از این که برای جنگ تن به تن نزدیک شوند سرنگون سازند. هنگامی که از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۸ نبردهای هوایی بر فراز آسمان ویتنام شمالی رخ داد آشکار شد که نبرد تن به تن هوایی هنوز ادامه دارد و اف-۸ها و خلبانان آموزش دیدهُ آنان برای نبرد هوایی کلید موفقیت در این نبردهای تن به تن بودند.

با وجود این که سلاح اصلی اف-۸ها تیربار بود، ولی فقط چهار پیروزی با تیربار در کارنامهٔ این هواپیما دیده می‌شود و بقیهٔ پیروزی‌های اف-۸ها با موشک ایم-۹سایدوایندر به دست آمده‌است و این موضوع تا اندازه‌ای به خاطر این بود که تیربار بیست میلیمتری کلت ام‌کی۱۲ در مانورهای تن به تن هوایی که با سرعت بالا انجام می‌شد گیر می‌کرد. بین ژوئن و ژوئیه ۱۹۶۹ در خلال دوازده درگیری که بر فراز ویتنام شمالی انجام شد، کروسیدرها چهار فروند میگ ۱۷ را سرنگون کردند. در این درگیری‌ها دو فروند اف-۸ سرنگون شدند.

آراف-۸ کروسیدر (ورژن عکسبرداری شناسایی)



کروسیدرها با ۱۹ پیروزی در برابر ۳ شکست بهترین نسبت پیروزی هوایی را در میان جنگنده‌های آمریکایی در جنگ ویتنام داشتند. از نوزده هواپیمای ویتنام شمالی که در نبرد هوایی سرنگون شد شانزده فروند میگ-۱۷ و سه فروند میگ-۲۱ بودند.
اف-۸ کروسیدر تنها هواپیمایی است که موشک ایم-۹سی که ورژن هدایت راداری سایدوایندر است را به کار می‌برد (ساید وایندر در اصل یک موشک هدایت گرمایی است). پس از این که کروسیدر بازنشسته شد این موشک‌ها به موشک‌های ضدتشعشع ای جی ام-۱۲۲ سایدآرم تبدیل شد و به وسیلهٔ هلیکوپترهای جنگی آمریکا برای حمله به رادارهای دشمن به کار گرفته شد.

خدمت در نیروی دریایی فرانسه

نیروی دریایی فرانسه در اوائل دههٔ ۱۹۶۰ برای ناوهای هواپیمابر کلمانسو و فش خود نیاز به جنگنده داشت و اف-۴ فانتوم ۲ که تازه به خدمت نیروی دریایی آمریکا درآمده بود برای کشتی‌های کوچک فرانسوی بیش از اندازه بزرگ بود. بنابراین کروسیدر به عنوان هواپیمای مناسب انتخاب شد و ۴۲ فروند اف-۸ئی که آخرین کروسیدرهای تولید شده بودند سفارش داده شد.
کروسیدرهای فرانسه بر پایهٔ اف-۸ئی بودند، ولی برای این که از ناوهای هواپیمابر کوچک فرانسوی بتوانند عملیات انجام دهند زاویهٔ برخورد متحرک بال‌ها از ۵ درجه تا ۷ درجه افزایش پیدا کرده بود. همچنین سیستم اسلحهٔ آنها برای حمل دو فروند موشک فرانسوی ماترا آر۵۳۰ به عنوان جایگزین سایدوایندر تغییر پیدا کرده بود. البته هنوز توانایی حمل موشک سایدوایندر را داشت. روند تحویل سفارش فرانسه از اکتبر ۱۹۶۴ آغاز شد و تا فوریهٔ ۱۹۶۵ به درازا کشید.


تاریخچهٔ عملیات در نیروی دریایی فرانسه

در اکتبر ۱۹۷۴ از ناوهواپیمابر کلمانسو و ژوئن ۱۹۷۷ از ناوهواپیمابر فش کروسیدرهای فرانسه در ماموریت‌هایی بر فراز جیبوتی شرکت داشتند.

کروسیدرهای فرانسه در سال ۱۹۸۳ عملیات جنگی بر فراز لبنان انجام دادند. در این عملیات کروسیدرها جنگنده‌های سوپراتاندارد را اسکورت می‌کردند. با جنگی شدن وضعیت در خلیج فارس فرانسه اف-۸های خود را با ناو هواپیمابر کلمانسو در خلیج فارس مستقر نمود. سال ۱۹۹۳ سال آغاز عملیات بر فراز یوگسلاوی پیشین بود. کروسیدرها با پرواز از هر دو ناو هواپیمابر فرانسه بر فراز دریایی آدریاتیک به پرواز درآمدند. این ماموریت‌ها در ژوئن ۱۹۹۹ با عملیات تریدنت بر فراز کوزوو متوقف شد.

سیستم سلاح اف-۸های فرانسه در سال ۱۹۷۳ با افزودن موشک گرمایشی آر۵۵۰ ماژیک بهینه سازی شد. در سال ۱۹۸۹ موشک آر۵۳۰ از رده خارج گردید و کروسیدرها فاقد موشک هدایت راداری شدند. در همین سال هنگامی که قرار شد کروسیدرها تا چندین سال آینده در نیروی دریایی فرانسه بمانند تصمیم گرفته شد تا بازسازی شده تا عمر عملیاتی آنان افزایش پیدا کند. سیم کشی‌ها و سیستم هیدرولیک آنان بازسازی و بدنه هم در برابر فرسودگی مقاوم سازی شد. سیستم‌های هوانوردی نیز بهینه سازی گردید. ۱۷ فروند هواپیمای بازسازی شده اف-۸پی نامیده شد. گرچه نیروی دریایی فرانسه در عملیات توفان صحرا در سال ۱۹۹۱ و در سال ۱۹۹۹ در عملیات بر فراز کوزوو شرکت داشت، ولی کروسیدرها در این دو عملیات شرکت داده نشدند. در سال ۲۰۰۰ جنگندهُ رافال ام جایگزین آنان شد.

خدمت در نیروی هوایی فیلیپین

اواخر ۱۹۷۷ دولت فیلیپین ۳۵ فروند اف-۸اچ نیروی دریایی آمریکا را خریداری نمود. ۲۵ فروند از آنان را شرکت ووت بازسازی نمود و از ده فروند دیگر به عنوان قطعات یدکی بهره برداری شد. به عنوان بخشی از قرار داد ایالات متحده خلبانان فیلیپینی را با تی اف-۸ای آموزش داد. اف-۸های فیلیپین در سال ۱۹۸۸ زمینگیر شده و بالاخره در سال ۱۹۹۱ پس از این که در اثر فوران آتشفشان پیناتوبا به شدت آسیب دیدند از رده خارج شده و به عنوان اوراقی فروخته شدند.

مدلها

اف-۸جی
ایکس اف۸یو-۱
دو نمونهُ اولیهٔ غیر مسلح
اف۸یو-۱(اف-۸ای)
نخستین ورژن تولیدی. ۳۱۸ فروند ساخته شد.
وای اف۸یو-۱(وای اف-۸ای)
یک فروند از این ورژن برای تست تولید ساخته شد.
وای اف۸یو-۱ئی(وای اف-۸بی)
یک فروند اف۸یو-۱ به نمونهُ اولیهُ اف۸یو-۱ئی تبدیل شد.
اف۸یو-۱ئی(اف-۸بی)
با نصب رادار ای ان/ای پی اس-۶۷ توانایی انجام عملیات محدود در هر آب و هوایی را پیدا کرد. نخستین پرواز: سوم سپتامبر ۱۹۵۸. ۱۳۰ فروند ساخته شد.
ایکس اف۸یو-۱تی
دوسرنشینهُ آموزشی
اف۸یو-۱تی(تی اف-۸ای)
ورژن دو سرنشینهٔ آموزشی بر پایهُ اف۸یو-۲ان ئی. بدنه ۰/۶۱ متر بزرگتر شد. سلاح‌های داخلی به دو تیربار کاهش یافت. دارای موتور جی۵۷-پی-۲۰. نخستین پرواز در تاریخ ۶ فوریه ۱۹۶۲. فقط یک فروند تی اف-۸ای ساخته شد، گرچه چندین فروند اف-۸ای بازنشسته به ورژن مشابه دو سرنشینهُ آموزشی تبدیل شدند.
وای اف۸یو-۲(وای اف-۸سی)
دو فروند اف۸یو-۱ برای تست موتور توربوجت جی۵۷-پی-۱۶ به کار رفتند.
اف-۸یو-۲(اف-۸سی)
با موتور جی۵۷-پی-۱۶ برای برطرف کردن بی ثباتی هنگام کران گرد باله‌ای زیر پشت بدنه افزوده شد. رادار ای ان/ای پی کیو-۸۳ نیز با بهینه سازی‌های بعدی در آن نصب گردید. نخستین پرواز: ۲۰ اوت ۱۹۵۷. ۱۸۷ فروند ساخته شد. این ورژن گاهی کروسیدر۲ نامیده می‌شود.
اف۸یو-۲ان(اف-۸دی)
ورژنی برای تمام شرایط آب و هوایی و دارای موشک‌های غیرهدایت شونده با یک تانک سوخت یدکی. دارای موتور جی۵۷-پی-۲۰. دارای رادار ای ان/ای پی کیو-۸۳. نخستین پرواز: ۱۶ فوریه ۱۹۶۰. ۱۵۲ فروند ساخته شد.
وای اف۸یو-۲ان ئی
یک فروند اف۸یو-۱ تبدیل به نمونهُ اولیهُ اف۸یو-۲ ان ئی شد.
اف۸بو-۲ان ئی(اف-۸ئی)
دارای موتور جی۵۷-پی-۲۰ای و رادار ای ان/ای پی کیو-۹۴ در درون دماغه بزرگتر. گنجایش سلاح تا ۲۲۷۰ کیلوگرم افزایش یافت. دارای صندلی پرتاب به بیرون مارتین-بیکر. نخستین پرواز: ۳۰ ژوئن ۱۹۶۱. ۲۸۶ فروند ساخته شد.
اف-۸ئی(اف ان)
جنگندهُ برتری هوایی برای نیروی دریایی فرانسه. دارای دم عمودی پهن تر و دارای رادار ای ان/ای پی کیو-۱۰۴ که ورژن بهینه سازی شدهٔ ای ان/ای پی کیو-۹۴ بود. ۴۲ فروند ساخته شد.
اف-۸ایچ
اف-۸دی بهینه سازی شده با ارابهٔ فرود تقویت شده. دارای رادار ای ان/ای پی کیو-۸۴. ۸۹ فروند ساخته شد.
اف-۸جی
اف-۸ئی بهینه سازی شده دارای موتور جی۵۷-پی-۲۰ای و رادار ای ان/ای پی کیو-۱۲۴. ۱۳۶ فروند ساخته شد.
اف-۸کی
اف-۸سی بهینه سازی شده با موتور جی۵۷-پی-۲۰ای و رادار ای ان/ای پی کیو-۱۲۵. ۸۷ فروند ساخته شد.
اف-۸ال
اف-۸بی بهینه سازی شده با رادار ای ان/ای پی کیو-۱۴۹. به تعداد ۶۱ فروند ساخته شد.
اف-۸پی
هفده فروند اف-۸ئی(اف ان) در اواخر دههُ ۱۹۸۰ بازسازی کلی شدند تا ده سال مدت خدمت آنها افزایش پیدا کند. در سال ۱۹۹۹ بازنشسته شد.
اف۸یو-۱کی یو(کیو اف-۸ای)
اف-۸ای‌های بازنشسته‌ای که به هواپیماهای بدون سرنشین هدف کنترل از راه دور تبدیل شدند.
وای اف۸یو-۱پی(وای آراف-۸ای)
نمونه‌های اولیه‌ای که برای ساخت اف۸یو-۱پی شناسایی به کار رفت.
اف۸یو-۱پی(آراف-۸ای)
ورژن شناسایی عکسبرداری غیر مسلح.
آراف-۸جی
آر اف-۸ای مدرن شده.
ایکس اف۸یو-۳ کروسیدر۳
طرحی جدید که تا اندازه‌ای بر پایهٔ ورژن‌های پیشین اف-۸ بود و برای رقابت با اف-۴ فانتوم ۲ ساخته شده بود. دارای موتور جی۷۵-پی-۵ای. نخستین پرواز: دوم ژوئن ۱۹۵۸. در پرواز آزمایشی به سرعت 2.6 ماخ دست یافت، ولی پس از ساخت ۵ فروند ساخت آن کنسل شد، زیرا فانتوم۲ قرارداد نیروی دریایی را برنده شد.

__________________________________________________________________

منابع:

newcoy.persianblog.ir

wikipedia.org

سرهنگ غفاری، اعجوبه شکار تانک

$
0
0

سرهنگ رفیع غفاری

او منهدم کننده 142 تانک، 51 نفربر زرهی و غنیمت گیرنده 50 دستگاه تانک سالم از دشمن است و در این زمینه در طول جنگ رکورددار است. دلیرمردی که در دوران جنگ با اتکا به نیروی ایمان و با شجاعت و بهره گیری از آموزش صحیح و داشتن انضباط نظامی و استفاده از تکنولوژی روز در طول نزدیک به چهار سال، نزدیک به ۱۴۲ تانک دشمن را منهدم کرد. به عبارت دیگر این دلاورد مرد به تنهایی یک لشکر زرهی دشمن را منهدم و تلفات و خسارات فراوانی بر پیکره ماشین جنگی دشمن وارد کرد.

سرهنگ جانباز «رفیع غفاری» متولد سال 1326 روستای آچاچی شهرستان میانه است که پس از پایان تحصیلات به تیپ 55 پیاده هوابرد شیراز پیوست و در طول جنگ و عملیات‌ بزرگی مانند فتح المبین و بیت المقدس، حماسه های بسیار آفرید.

وی در معرفی خود می گوید:

"من سرهنگ بازنشسته رفیع غفاری از جانبازان نیروی زمینی ارتش که از بدو شروع جنگ تحمیلی و تا پایان در جبهه های حق علیه باطل به عنوان فرمانده قبضه و تیرانداز موشک اندازتاو، فرمانده دسته سلاحهای ضدتانک، فرمانده گروهان و افسر عملیات گردان انجام وظیفه می نمودم...
به یاد دارم پس از شروع جنگ تحمیلی یگان خدمتی ما گردان ۱۳۵ تیپ ۵۵ هوابرد شیراز اولین یگانی بود که از پادگان خارج و به سوی جبهه حرکت نمود. هرگز فراموش نمی کنم وقتی از شهرها و آبادی های مسیرحرکت عبور می کردیم با استقبال و بدرقه اهالی روبرو می شدیم. ...
در ۲۹ اسفند سال ۶۰ قبل از عملیات یادشده (فتح المبین)، دشمن بعثی عراق در جبهه رقابیه با تمام قدرت آتش شروع به تک نمود. با توجه به اینکه نیروهای پیاده دشمن شبانه قسمتی از منطقه پدافند تیپ ۵۵ هوابرد را به اشغال خود درآورده بود. صبح با روشن شدن هوا شاید بیش از یک لشکر زرهی نفرات پیاده خودشان را پشتیبانی کرده در منطقه ما شروع به پیشروی نمودند. در آن روز حجم آتش دشمن به قدری زیاد بود که آدم سر از سنگر نمی توانست بالا بیاورد. من نگاه کردم، دیدم تعدادی از تانکهای دشمن جهت پشتیبانی نیروهای خودش که قسمتی از منطقه پدافند یگان همجوار ما را اشغال کرده اند به آن سمت پیشروی می کنند و بقیه هم از سمت راست یگان ما عبور کرده و به گفته خودشان تا اشغال جاده اهواز ـ اندیمشک پیشروی می کردند. من به این فکر افتادم به هر ترتیبی شده خودم را به آنها نزدیک نموده و به وسیله موشک انداز تاو (ضد تانک) آنها را منهدم و مانع پیشروی آنان بشوم. لذا با دونفر از درجه داران به نامهای گروهبان محمدعلی کارگر و گروهبان علی نظر دهقان و دونفر سرباز به نام محمدطاهری و حبیب الله هوشمند از مواضع پدافندی خارج و به طرف تانکهای دشمن حرکت نمودیم.
در آنجا (دشت رقابیه) بعد از خدا تنها پوشش ما فقط درختچه های صحرا بود که در بیابانهای خوزستان زیاد است. من زمانی که می خواستم تانکی را مورد هدف قرار بدهم پشت این درختچه ها موشک گذاری نموده پس از انهدام یک دستگاه تانک دوباره پشت یکی از درختچه ها می رفتم.
در آن روز ما با انهدام بیش از ۳۰ دستگاه تانک و نفربر دشمن، به طور کلی مانع پیروزی دشمن شدیم. همانطور که اطلاع دارید عملیات بیت المقدس مکمل عملیات فتح المبین بود در این عملیات در جبهه رقابیه تانک های منهدم شده در پیروزی ما تأثیر زیادی داشت.

خدا را شاکرم که تلاش من در جلوگیری از تصرف جاده اهواز ـ خرمشهر توسط دشمن تأثیر زیادی در روحیه رزمندگان داشت. زیرا با وجود اینکه تانکهای خودی حضور داشتند اما در فاصله دور تیراندازی می کردند. من با روشن شدن هوا با تمام سلاحهای ضدتانک تفنگ ۱۰۶ و موشک اندازهای تاو با سرعت تمام به جاده اهواز خرمشهر نزدیک شده و زمانی که دشمن در برد سلاحهایمان قرار گرفت به صورت دشتبان آرایش گرفته ضمن انهدام تانکهای دشمن مستقر در جاده آسفالته رعب و وحشتی که برای آنها به وجود آمد، تعدادی تانک و نفر بر را سالم رها کرده و بقیه با وحشت تمام جاده را رها کردند تا نیروهای پیاده خودی جاده را به تصرف درآورند. در عملیاتی دیگر با دو دستگاه موشک انداز تاو توانستیم در مدت کمتر از ۵ دقیقه تعداد ۹ دستگاه تانک دشمن را منهدم کنیم که از نظر تاکتیک نظامی غیرقابل تصور می باشد. در چند عملیات دیگر افتخار حضور داشتم و در طول جنگ تحمیلی به دریافت هفت درجه نائل شدم و شش بار نیز مجروح شدم."
سرهنگ رفیع غفاری در بخشی دیگر از خاطرات در رابطه با عملیات بیت المقدس می گوید:
"پس از گذشت چند روز از پایان عملیات پیروزمندانه فتح‌المبین، روزی دستور دادند که بایستی تیپ به اطراف اهواز حرکت کند. این خبر تقریباً باور نکردنی بود. چون بعد از عملیات به آن وسیعی، به این زودی‌ها امکان عملیات جدید نبود و اگر هم می‌بایست عملیات جدیدی صورت گیرد چرا به این ضرب‌الاجلی؟ این مسئله قدری سؤال‌برانگیز بود ولی کسی درست نمی‌دانست که قرار است عملیات بیت‌المقدس شروع شود.
به هر ترتیبی بود حرکت کردیم و به اهواز رسیدیم و به زودی در تأسیسات شرکت پیروز مستقر شدیم. پس از استقرار، اکثر پرسنل به مرخصی اعزام شدند. پس از مراجعت از مرخصی جهت عملیات جدید به پشت رودخانه کارون روبه‌روی ایستگاه حسینیه اعزام شدیم.
بعد از چند روز آمادگی و شناسایی محورها در شب 10 اردیبهشت 61 با گذشتن از پل شناور که روی رودخانه کارون احداث شده بود عملیات بیت‌المقدس را شروع کردیم.
در آغاز عملیات، یگان‌های تیپ 55 هوابرد زودتر از یگان‌های دیگر به هدف رسیده بودند و توانستند پس از درگیری شدید تعداد زیادی از پرسنل دشمن را به هلاکت برسانند و با گرفتن تعدادی اسیر، مواضع اولیه قبل از جاده اهواز ـ خرمشهر را به تصرف خود درآورند که خود شاهد بودم این خبر را خیلی سریع به وسیله بی‌سیم جهت اطلاع و روحیه دادن به یگان‌ها مخابره کردند.
یگان‌های دیگر با تلاش فراوان به هدف‌های اولیه خود دست یافتند. ما با سلاح‌های ضدتانک همگی منتظر دستور حرکت بودیم. با نزدیک شدن به صبح هرچه با فرماندهی تماس گرفتم، به علت دور بودن نتوانستیم صدای آنها را دریافت کنیم و اگر آنها هم می‌خواستند با ما تماس بگیرند صدایشان به ما نمی‌رسید.
همین که هوا روشن شد با تمامی سلاح‌های ضدتانک گردان که زیر امر من بودند حرکت کردیم که خودمان را به یگان‌های پیاده برسانیم، اما هرچه رفتیم یگان‌های خودی را ندیدیم، تا اینکه به نزدیک جاده اهواز ـ خرمشهر رسیدیم.
از دور تانک‌ها و نفربرهای مسلح به مالیوتکای دشمن را دیدم که مدام تیراندازی می‌کنند. نفرات پیاده‌ خودی هم چندکیلومتری سمت چپ ما سعی داشتند به جاده اهواز ـ خرمشهر نزدیک شوند. اما حرکت تانک‌های مستقر در روی جاده آسفالته به سختی صورت می‌گرفت و پیشروی آنها کند شده بود.
دستور دادند تفنگ‌های 106 م م که 10 قبضه بودند به صورت دشتبان آرایش گرفته و با آتش و حرکت پیش بروند تا در برد موشک تاو قرار بگیرند، همین کار انجام گرفت. با 10 قبضه تفنگ 106 و با دو قبضه موشک به صورت خط زنجیر حرکت کردیم و یک در میان سلاح‌های تفنگ 106 تیراندازی می‌کردند و پیش می‌رفتیم تا به برد موشک رسیدیم.

در این هنگام من شروع به تیراندازی و انهدام تانک‌ها و نفربرهای مسلح به موشک مالیوتکا کردم. وقتی تعداد 14 دستگاه تانک و نفربر را در روی جاده منهدم کردم بقیه تانک‌ها از روی جاده عقب‌نشینی کردند و نیروهای پیاده توانستند خودشان را به جاده برسانند. البته باز هم کمک و یاری خدا بود که ما بدون آسیب به آن صورت در مقابل آن همه تانک دشمن که بی‌وقفه سعی می‌کردند ما را مورد هدف قرار دهند، ایستادیم و آنها را منهدم کردیم.
در همان زمان وقتی می‌خواستم تانکی را مورد هدف قرار دهم، پشت دوربین موشک تاو نشستم، یکی از خدمه‌ها فریاد کشید: غفاری مواظب باش موشک می‌آید. ولی من تا بیایم از خود حرکتی نشان دهم دیر شده بود. خدا شاهد است، موشک مالیوتکا که دشمن شلیک کرده بود از چند سانتی‌متری از کنار گوشم رد شد و چند متر پشت سر من به زمین خورد و منفجر شد. حتی سیم موشک مالیوتکا بین آنتن بیسیم پی آر سی 46 که روی جیپ نصب بود و قبضه موشک تاو که روی جیپ سوار بود قرار گرفت که به وسیله سوزاندان توانستیم آن را پاره کنیم و تغییر مکان دادیم.
حدوداً 200 الی 300 متر به چپ رفته و آن یک نفربری را که تیراندازی می‌کرد، منهدم کردم. آن روز بعد از تصرف جاده اهواز ـ خرمشهر، تیراندازی دشمن شدت گرفت و بعد از دیدبانی گزارش شد که عراقی‌ها با تعداد زیادی تانک شروع به پاتک کرده و از سمت راست به گردان ما نزدیک می‌شوند تا خود را به جاده برسانند. به من نیز خبر دادند که خودم را به یگان سمت راست برسانم. با دیگر خدمه موشک سوار جیپ شدیم و به طرف جلو حرکت کردیم در آنجا دیدم تا چشم کار می‌کند تانک عراقی است.
ما شروع به تیراندازی کردیم. چهار تانک منهدم کرده بودم که بقیه تانک‌ها شروع کردند به عقب‌نشینی، فقط یک موشک دیگر داشتم، دنبال تانک می‌گشتم، در همین زمان یک تانک را که ایستاده و تیراندازی می‌کرد انتخاب نمودم و به طرف آن شلیک کردم. اما یک اتفاق باور نکردنی رخ داد، وقتی موشک را به سمت هدف هدایت می‌کردم، درست در زمانی که موشک می‌خواست به هدف بخورد یک تانک که عقب‌نشینی می‌کرد و تعداد زیادی از نفرات دشمن روی آن سوار بودند، در مسیر موشک و هدف قرار گرفت و موشک به آن اصابت کرد. آن تانک با نفراتی که روی آن بودند منهدم شد.
وقتی موشک‌های ما تمام شد، با هماهنگی که با جناب سرهنگ مهرپویا فرمانده گردان 158 کردم تعدادی موشک تاو از گردان آنها گرفتم و به گردان خودمان منتقل کردم. در این هنگام سربازی سراغ مرا گرفت. وقتی پیش من آمد در حالی که اشک شوق می‌ریخت و دعا و ثنا می‌کرد، گفت: ما چند نفر بودیم. رفته بودیم جلو و از داخل سنگرهای عراقی، غنائم جمع می‌کردیم و آنها پاتک کردند و ما را اسیر کردند. حتی تفنگ‌های ما را گرفتند. می‌خواستند دست‌های ما را ببندند که ناگهان دیدند که تعدادی از تانک‌هایشان منهدم می‌شود و بقیه هم عقب‌نشینی می‌کنند چون با نفربر آمده بودند بدون اینکه به ما کاری داشته باشند با عجله دویدند، سوار نفربرها شدند و عقب‌نشینی کردند و ما هم به یگان برگشتیم.
من هم با اظهار اینکه خواست خدای مهربان بود و مرا وسیله قرار داده بود که آنها اسیر نشوند صورت او را بوسیدم و دلداریش دادم. دیگر آن روز خبری از دشمن نشد.
فردای آن روز با یکی دو کیلومتر جلو رفتن به وسیله تفنگ 106 دو دستگاه نفربر منهدم کردیم و برگشتیم پشت جاده اهواز ـ خرمشهر. عصر روز 14 اردیبهشت ماه در حالی که روی جاده آسفالته پشت قبضه تیرانداز نشسته بودم، می‌خواستم تانکی را هدف قرار دهم که آن تانک زودتر از من شلیک کرد. گلوله تانک درست روبه‌روی من به لبه آسفالت اصابت کرد. ضمن اینکه موج انفجار مرا از روی جیپ به پایین پرت کرد، ترکشی هم به سمت چپ صورتم خورد وقتی دست روی صورتم گذاشتم احساس کردم قسمتی از صورتم رفته است، ترکش صورتم را شکافته بود. به طوری که فکر کردم کارم تمام است. با فریاد «یا حسین» تقریباً از هوش رفتم تا اینکه آمبولانس آمد و مرا تخلیه کرد. در بین راه از شدت درد کاملاً از هوش رفتم، ولی خواست خدا بود باز هم زنده بمانم و بیش از پیش در راه او و قرآن و اسلام و میهن اسلامی خدمت کنم.
پس از دو ماه بستری در بیمارستان و استراحت تا حدودی بهبودی نسبی به دست آوردم و با توجه به زمزمه‌هایی که در مورد مأموریت گردان ما در خارج از کشور یعنی لبنان بر سر زبان‌ها بود، به یگان خود در چنانه ملحق شدم. اما در حین این مأموریت به دستور امام رضوان‌الله علیه، مأموریت ما نیمه تمام ماند و لغو گردید."

سرهنگ علیمحمد سالارکیا از فرماندهان دفاع مقدس در مورد شجاعت و مهارت سرهنگ غفاری (که در آن هنگام درجه استواری داشت) در منطقه رقابیه در تابستان سال 1360 می گوید:
"تعدادی ازتانکهای دشمن ( 9 دستگاه) که به نظرمی رسید تازه به منطقه فوق رسیده اند (هنوز سنگر مناسبی درست نکرده بودند و برجک 8 دستگاه از آنها با چشم غیر مسلّح به وضوح دیده می شد) مشاهده نمودیم و با رعایت احتیاط منطقه و واحدهای دشمن را شناسایی کردیم و درمراجعت فرمانده لشکر ازمن پرسید راهکاری برای انهدام این تانکها باید جستجو کنیم، زیرا ممکن است در تدارک حمله ای باشند که پس از بررسی به این نتیجه رسیدیم که با موشک تاو این تانک ها را از دور هدف قرار دهیم و بهترین فردی که میتوانست این مأموریت را انجام دهد استوار غفّاری از گردان 135 هوابرد که درکنترل عملیاتی تیپ 1 لشکر در پای پل کرخه مستقر بود و به نام شکارچی تانک معروف شده بود برای این مأموریت مناسب دیدیم و لذا پس ازخاتمه بازدید آنروز مستقیماً به محل تیپ 1 لشکر در پای پل کرخه آمدیم و با فرمانده تیپ سرهنگ سلیمانجاه و جانشین ایشان سرهنگ پورداراب مذاکره کردیم و استوارغفّاری را احضار و به وی ابلاغ شد که باید این تانکها را منهدم کند البتّه حشمت دهکردی (فرمانده وقت لشکر 21) به وی گفت برای زدن هرتانک دو هزارتومان پاداش و تشویقهای مهمتری درپیش است که انشاءالله انجام خواهد شد. استوار غفّاری در پاسخ ابلاغ مأموریت جواب داد: چشم ، اطاعت می کنم و به یاری خدا این مأموریت را انجام خواهم داد.
آن روزها من جانشین فرمانده تیپ 1 لشکر 21 بودم. با ابلاغ این مأموریت و تلاش همگانی سریعاً امکانات لازم را برای انجام این مأموریت مهم فراهم کردیم. دو قبضه موشک انداز تاو و به تعداد لازم موشک تاو و با سه دستگاه خودرو جیپ میول (حامل موشک و موشک انداز) و وسایل و نیازمندیها و دو گروه خدمه موشک انداز را آماده کردیم و روز بعد استوار غفّاری با وسایل مذکور بهمراه عناصر تأمینی لازم به همراه افسر عملیات تیپ 2 لشکر 21 مستقر درمنطقه شوش به سمت شوش وعبدالخان اعزام شدند و تا بعد ازظهر آن روز به تنگ رقابیه می رسند وابتدا یک شناسایی دقیق توسط استوار غفّاری و افسر رکن سوم تیپ 2 لشکر 16 (تیپ قافلانکوه) در کنترل عملیاتی لشکر و با حداقل پرسنل برای متوجه نشدن دشمن انجام می شود و با توجه به اینکه متأسفانه زمینها رملی و امکان عبورخودرو وجود نداشته است و به منظورجلوگیری از سر وصدا استوار غفّاری تصمیم میگیرد موشک اندازها ازخودرو پیاده شده و به کمک نفرات به صورت نفوذی و با فاصله که ایشان درنظرگرفته بود جابه جا شوند که با مهارت بسیار و رعایت اصل غافلگیری این کار انجام میشود و موشک اندازها به فاصله 20 تا 30 متری یکدیگر درجایی مستقر می شوند که بتوانند براحتی تانکها را هدف قرار دهند و با استفاده از کیسه های شنی ضمن کمک در استقرارموشک اندازها برای تأمین هم چند سنگر تعجیلی آماده می شود. شب فرا می رسد و عناصر تأمینی درمحل می مانند و استوارغفّاری در شروع روشنایی روز که عراقیها هنوز درخواب بودند درمحل حاضر و به یاری خدا اولین موشک را شلیک می کند. اولین تانک دشمن منهدم می شود. موشک دومی که قبلاً ذخیره گذاری شده بود بلافاصله شلیک می شود. دومین تانک هدف قرار می گیرد و خدمه موشک اندازها به سرعت کار موشک گذاری را انجام می دهند و غفّاری این درجه دارشجاع و بی باک و ایثارگر ظرف مدت بسیار کوتاهی هشت دستگاه تانک دشمن را منهدم می کند. نهمین تانک موفّق می شود از مهلکه بگریزد. جهنّمی از آتش و انفجار گلوله های تانک به وجود می آید. عراقیها سر درگم می شوند وتوپخانه عراق بدون هدف واحدهای ما را در منطقه میشداغ زیر آتش می گیرند که پاسخ مناسب به آنها داده می شود.
 استوارغفّاری و پرسنل همراه سریعا وسایل سبک موشک اندازها را برداشته و ازیک مسیرمخفی که در دید عراقیها نبوده است به عقب می آیند و بقیه وسایل به تدریج تا بعدازظهر از محل اجرای مأموریت عقب آورده می شود و بدین ترتیب برگ زرینی در 8 سال مقاومت و جنگ تحمیلی ورق می خورد و با این حرکت نیروهای دشمن متحمّل ضایعات وتلفات سنگین می شوند و بقیه تانکهای موجود خود را نیز درمنطقه به عقب برده و درفاصله دورتری مستقر می کنند. این عمل قهرمانانه استوار غفّاری هرگز فراموش نخواهد شد و این عملیات یکی ازدرخشانترین نفوذها به مواضع دشمن و ضربه ای مؤثّر به آنان به شمار می رود.
با تکمیل شدن وسایل موشک اندازها و تخلیه آنها به عقب استوارغفّاری در میان شادی گروه رزمی مستقر درمیشداغ منطقه را به سوی پای پل کرخه ترک می کند و درتیپ 1 مورد تشویق وتقدیر فرماندهان قرارمی گیرد و در همان روز با کسب مجوز از نیروی زمینی وی به درجه ستوان سومی مفتخر و به او ابلاغ می شود.
ستوان غفّاری قبلاً نیز به هنگام پاتک دشمن شجاعانه به نبرد با تانکهای دشمن می پرداخت. وی افسری شجاع ، آرام وخونسرد و بسیار مسلّط به موشک تاو بود و درعملیات تپه چشمه هم به خوبی درخشید و تعدادی ازتانکهای دشمن را منهدم نمود. وی همچنین در هنگام محاصره  سوسنگرد توسط تانکهای دشمن سریعا به آن محل اعزام و درشکست محاصره تعدادی از تانکهای دشمن را منهدم می سازد و یکی از دلایل شکست دشمن درپیشروی به عمق خاک میهن ما و نرسیدن به اهداف شومشان وجود این دلاورمردان و قهرمانان سرافراز است."

امیر سرتیپ محمدی فر فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در مورد غفاری گفته است: "رفیع غفاری با انهدام یک لشکر کامل زرهی عراق، ضربه ای مهلک به رژیم بعثی وارد کرد . وی می افزاید: ایران و ایرانی باید به وی افتخار کند چرا که دستیابی به چنین رکوردی در جنگ ها کاری بسیار دشوار و حتی غیر ممکن است."
محمدی فر می گوید: "برای اثبات موضوع انهدام این تعداد تانک و نفربر از سوی رفیع غفاری با بررسی اسناد و با گفتگو با شاهدان عینی دو کتاب توسط نیروی زمینی ارتش و مرکز اسناد انقلاب اسلامی تدوین و به چاپ رسیده و تمامی مدارک و شواهد در این کتاب ها به صورت مستند بیان شده است."

سرتیپ کریم عبادت فرمانده سابق تیپ 55 هوابرد شیراز در دوران دفاع مقدس نیز می گوید: "رفیع غفاری بدون کمترین اشتباه و با حداکثر دقت موفق به انهدام تانک ها و نفربرهای دشمن می شد و وی توانایی بسیار زیادی در این زمینه داشت."
رفیع غفاری هم اکنون با 45 درصد جانبازی دوران بازنشستگی خود را طی می کند. گفتنی است به پاس دلاورمردی های او برابر دستور فرماندهی نیروی زمینی تندیسی در تیپ ۵۵ هوابرد شیراز با عنوان شکارچی تانک ساخته شده است.

 _______________________________________________________________

منابع:

hamshahrionline.ir

webber.miyanali.com

achachi1.blogfa.com

rahrovan-artesh.ir

گردآوری و تنظیم: newcoy.persianblog.ir (کاوه)


آشنایی با پنج سامانه دفاع نزدیک دریایی

$
0
0

بحث دفاع در از شناورهای رزمی در برابر تهدید موشک های کروز ، قایق های تندرو ، پرنده های بدون سرنشین و یا هواپیماهای سرنشین دار یکی از مسائلی است که مدتهاست ذهن طراحان نظامی را به خود مشغول کرده است. معرفی موشکهای پدافندی ، استفاده از سامانه های جنگ الکترونیک و یا ایجاد پوشش هوایی در صورت وجود از جمله راه هایی است که برای مقابله با این تهدیدات وجود دارد.

 اما خانواده ای از تسلیحات به عنوان " سامانه های تسلیحاتی فاصله نزدیک " که در زبان انگلیسی به عنوان " Close In Weapons Systems " یا " CIWS " نیز به عنوان لایه نهایی دفاعی این شناورهای معرفی می شوند. سامانه آمریکایی فالانکس یکی از گونه های معروف در این خانواده است که بر روی عمده شناورهای رزمی آمریکایی نصب شده است. اما در این مطلب به دنبال این هستیم تا شما را با گونه های کمتر شناخته شده تر این خانواده تسلیحاتی که از توانایی های بالایی نیز برخوردار هستند آشنا کنیم.

Oerlikon Millennium

نام شرکت سوئیسی "اورلیکن" برای مردم ایران و خصوصا رزمندگان زمان جنگ ، نامی آشنا است. سامانه 35 میلی متری و دو لول ساخت این شرکت در زمان جنگ تحمیلی عملکرد درخشانی از خود به جای گذاشته و در بسیاری از موارد به تنهایی جنگنده های متجاوز بعثی را سرنگون کرد. اما این شرکت سوئیسی در حوزه تسلیحات فاصله نزدیک برای کشتی ها نیز محصولی پیشرفته و مناسب با فضای نبردهای قرن بیست و یکم را معرفی کرده است. سامانه " Millennium " یا هزاره ساخت این شرکت یک توپ 35 میلی متری تک لول است که در درون یک برجک با طراحی با سطح مقطع راداری پایین قرار گرفته است.

شاید بسیاری تصور کنند که یک سامانه تک لول با نرخ آتش 1000 گلوله در دقیقه آنچنان مناسب مقابله با تهدیدات امروزی نباشد. اما باید گفت که این سامانه به دلیل داشتن یک توانایی از بسیاری از رقبای خود برتر است. توپ مورد نظر از گلوله های کالیبر 35 میلی متر در گونه های شدید الانفجار و ضد زره بهره می برد و این گلوله ها هوشمند هستند.

 

 سامانه مورد نظر پس از شناسایی هدف مورد نظر سرعت هدف را مشخص کرده و گلوله ها را برای انفجار در فاصله مناسب از آن تنظیم می کند. هر کدام از این گلوله ها پس از منهدم شدن در نزدیکی هدف به 150 عدد ترکش بدل می شود. واضح است که این تعداد از ترکش می تواند بدنه موشکهای کروز و یا هر جسم پرنده دیگر را به چه شکلی در آورده و آن را به طور کل از کار بیاندازد.

البته در برابر این اهداف سطحی نیز این توپ می تواند از حالت انفجار در زمان برخورد و یا انفجار بر بالای سر هدف نیز بهره برده و آنها را نابود کند. برد این سامانه در حدود 3500 متر ، وزن سلاح به همراه برجک و مهمات آن در حدود 4 تن بوده و تاکنون به کشورهای ونزوئلا و دانمارک نیز صادر شده است.

کاشتان

سامانه بعدی در این گزارش یک مجموعه توانمند و ترکیبی ساخت شرکت KBP روسیه است. سامانه کاشتان در حقیقت یک مجموعه دفاع نزدیک ترکیبی از توپ و موشک است که می تواند بر علیه انواع تهدیدات به کار رود. مجموعه تسلیحات به کار رفته بر روی این سیستم شامل دو قبضه توپ گاتلینگ 6 لول مدل Gsh-30K با نواخت تیر 9 تا 10 هزار گلوله در دقیقه برای هر توپ با کالیبر 30 میلی متر و همچنین سامانه موشکی 9M311 که در دو محفظه 4 تایی آماده شلیک است. این موشکها در حقیقت مدل دریایی سامانه تانگوسکا هستند که به منظور دفاع در برابر تهدیداتی همچون موشکهای کروز و ضد رادار ، مهمات هدایت شونده و هواپیماهای پرواز کننده در ارتفاع بسیار پایین را دارد.

 

این موشکها می توانند با اهدافی در فاصله 10 کیلومتری و ارتفاع 6 کیلومتری از خود درگیر شوند. این عدد برای توپهای مورد نظر این سامانه در حدود 4 کیلومتر برای برد و 3 کیلومتر برای ارتفاع است. این توپ از گلوله های شدید الانفجار و ترکش شونده استفاده می کند. کاشتان از هدایت ترکیبی راداری و اپتیکی بهره می برد. این سامانه تاکنون به کشورهای چین ، ویتنام و هند صادر شده است.

Goalkeeper

این سامانه هلندی که معنای نام آن "دروازه بان" است در حقیقت یکی از بهترین سامانه های دفاع نزدیک در جهان به شمار می آید. سامانه گل کیپر از یک توپ گاتلینگ 7 لول با نرخ آتش 4200 گلوله در دقیقه استفاده می کند.

 این توپ می تواند انواع گلوله های شدید الانفجار و ضد زره را استفاده کند. این سامانه هلندی از یک مجموعه راداری دو کاری در باندهای K و I بهره می برد. یک بخش از این رادار وظیفه شناسایی هدف و بخش دیگر وظیفه تعقیب و درگیری با آن را بر عهده دارد. استفاده از دو باند رادارای گوناگون باعث شده است که حجم بالایی از اطلاعات متفاوت به این سیستم منتقل شده و آن را قادر سازد به سرعت نصبت به شناسایی دوست از دشمن و همچنین نوع واکنش به دشمن اقدام کند. همچنین مقاوت این سامانه به دلیل استفاده از دو باند راداری متفاوت در برابر جنگهای الکترونیک بالا است.

 

 این توپ می تواند با اهدافی تا فاصله 2 کیلومتری با توجه به نوع مهمات به کار رفته در آن درگیر شود. زمان واکنش این سامانه به اهدافی مثل موشک کروز ضد کشتی مافوق صوت با سرعتی در حدود 2 ماخ چیزی در حدود 5.5 ثانیه است. سامانه گل کیپر از جمله سیستم های موفق در بازار صادارات به شمار می آید و به کشورهای انگلستان ، بلژیک ، قطر ، کره جنوبی ، پرتغال و شیلی صادر شده است.

35DPG

توپ 35 میلی متری دو منظوره از شرکت " Denel " آفریقای جنوبی یکی دیگر از تسلیحات مورد نظر ماست که در حال حاضر بر روی ناوهای محافظ کلاس " Valour " نیروی دریایی آفریقای جنوبی نصب شده است. وظیفه اصلی این توپ درگیری با هواپیماهای بال ثابت ، بالگردها ، پهپاد ها ، موشکهای کروز و وظیفه ثانویه آن درگیری با اهداف سطحی است.

شکل کلی طراحی این سامانه بر اساس قرارگیری دو قبضه توپ 35 میلی متری در کنار هم در درون یک برجک با سطح مقطع راداری پایین است. وزن کم این سامانه که چیزی در حدود 5500 کیلوگرم است آن را برای استفاده بر روی گسترده زیادی از شناورها تا وزن 200 تن نیز مناسب کرده است. هر کدام از این توپها می توانند با سرعت 550 گلوله در دقیقه تیراندازی کنند و هرکدام از آنها با نواری به ظرفیت 240 گلوله 35 میلی متری تغذیه می شود. این توپ اطلاعات مورد نظر خود را از رادار کشتی بدست آورده و در صورت لازم توان استفاده از سامانه های اپتیکی و فروسرخ را نیز برای شناسایی اهداف دارد.

 

برد این توپ در برابر اهداف هوایی 4 و در برابر اهداف سطحی 6 کیلومتر است. اما در بخش دفاع در برابر موشکهای کروز این سامانه از سیستمی مشابه به سیستم سوئیسی معرفی شده در این مطلب بهره می برد. توپ مورد نظر پس از شناسایی موشک کروز مهاجم تعداد مشخصی از گلوله های مخصوص مدل " AHEAD " را به سمت هدف پرتاب می کند که در فاصله 40 متری هدف 152 ترکش را به سمت موشک مورد نظر پرتاب می کند. تعداد مشخصی از ترکشها می تواند موشک مهاجم را منهدم کند.

تایپ 730

و اما می رسیم به آخرین سلاح در این مطلب که ساخت چین است. کشور چین در سالهای اخیر سرمایه گذاری بسیار سنگینی را بر روی نیروی دریایی خود انجام داده و تسلیحات بسیار پیشرفته ای را بر روی شناورهای خود نصب کرده است. یکی از این تسلیحات سامانه دفاع نزدیک تایپ 730 است که شامل یک توپ گاتلینگ 30 میلی متری 7 لول با نواخت تیر 5800 گلوله در دقیقه بوده و برد آن در حدود 3 کیلومتر است. این توپ از دو سامانه راداری و اپتیکی که بر روی آن نصب شده است به جهت شناسایی ، تعقیب و درگیری با اهداف خود بهره می برد.

 

تایپ 730

معمولا شناورهای چینی با دو عدد از این سامانه مسلح می شوند که حفاظت 360 درجه را برای آنها فراهم می کند. بر اساس اعلام چینی ها برد رادار این سامانه 8 کیلومتر بوده و می تواند اهدافی با سطح مقطع 0.1 متر مربع را نیز شناسایی کند. البته چینی ها به نمونه دریایی این سامانه نیز اکتفاء نکرده و گونه زمینی از آن را با نام LD-2000 توسعه دادند.

 

LD-2000

این سامانه در کنار توپ مورد نظر با موشکهای سطح به هوای تایپ 90 مسلح شده و بر روی یک کامیون قرار گرفته است. وظیفه این سامانه در نیروی زمینی چین دفاع از اهداف با ارزش در برابر حمله هوا پایه از طرف موشکهای کروز و یا پرنده های با و یا بدون سرنشین است.

_________________________________________________________________

منبع: mashreghnews.ir

سروان شریفی راد، مردی از جنس دیگر

$
0
0

در دوران جنگ در عرصه های مختلف بسیار بودند کسانی که صادقانه در راه دفاع از این مرز و بوم تا پای جان کوشش کردند و به دلایل گوناگون گمنام ماندند و کمتر شناخته شده اند. در نیروی هوایی نیز آنچه بیشتر در ویترین افتخارات و در جلوی صحنه نمود داشت عمکرد ستودنی و بی بدیل خلبانان جان بر کف بود و تلاش سایر عناصر به دلیل نوع کار و رسته سازمانی نمود تبلیغاتی کمتری داشته است. تخریب و خنثی سازی مهمات هوایی یکی از عرصه هایی است که در رسانه های عمومی کمتر بدان پرداخته شده است. در این مقاله با یکی از بزرگان این عرصه آشنا می شویم: زنده یاد سروان محمدجواد شریفی راد.

او با خنثی کردن بیش از ۱۷۰۰ بمب و موشک راکت و مهمات هوایی در طول سالهای دفاع مقدس یکی از پر افتخار ترین و فعالترین فرد در نیروی هوایی در تخصص تخریب و خنثی سازی بود. جایی از تهران و شهرهای کشور نبود که بمب و یا مهمات هوایی عمل نکرده باشد که جواد در آنجا حضور نداشته باشد. علم را با تخصص در هم آمیخته بود و با مطالعه و کنکاش در این حرفه در صدد کشف نایافته­های این تخصص بود.

مرحوم شریفی راد یک بار در سال 1367 در زمان عملیات مرصاد در پایگاه شکاری شهید نوژه به دلیل بمباران خوشه ای دشمن و در حین خنثی سازی بمب های خوشه ای و بار دیگر نیز در سال 1380 در حین خنثی سازی راکت های صندلی هواپیماهای قدیمی دچار مجروحیت شده و به درجه رفیع جانبازی نایل می شود.

زندگی نامه

جواد شریفی راد در سال ۱۳۳۸ درشهرستان سرخس از شهرهای شمال شرقی استان خراسان رضوی چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوران ابتدایی و متوسطه در سال ۱۳۵۵ به استخدام نیروی هوایی درآمد و پس از گذراندن دوره­های زبان انگلیسی و آموزش های نظامی و تخصصی  به اتفاق جمعی دیگر از همدوره­ای­هایش ابتدا در رسته تدارکات و سپس در تخصص تخریب و خنثی سازی مهمات هوایی در مرکز پشتیبانی هواپیما، در آموزش­های هوایی شهید خضرایی تهران آغاز به کار نمود پس از گذراندن دوره های مختلف این حرفه در این مرکز ، توسط اساتید فن از جمله امیر سرتیب خسروی ، به علت جدیت و پشتکاری که از خود  در این تخصص نشان داد به سرعت مدراج مختلف علمی را یکی پس دیگری با موفقیت طی کرد و در زمره فعالان ، کارشناسان ، معلم و مدرس این تخصص قرار گرفت .

با شروع جنگ تحمیلی سر از پا نشناخت و وارد این عرصه شد اولین اقدام عملی وی کشف و خنثی سازی بمب های عمل نکرده ای بود که در اولین تجاوز سراسری هواپیماهای عراقی به ده مرکز نظامی ایران از جمله پایگاه یکم شکاری مهرآباد صورت گرفت، و درحقیقت اولین تجربه علمی، عملی و جنگی خود را در این زمینه آغاز کرد و پس از چندین ساعت کار و تلاش به همراه دیگر همکارانش اقدام به خنثی سازی تمامی بمب­های رها شده و عمل نکرده در رمپ پروازی و آشیانه هواپیماها نمود.
زنده یاد جواد شریفی راد ،در آخرین مصاحبه­اش که از برنامه تلویزیونی” کمی متفاوت “و به طور زنده پخش می شد  در پاسخ  به این سئوال مجری برنامه ،که از وی پرسید تاکنون چه تعداد از بمب­های عمل نشده را خنثی کرده­اید می گوید : “در مجموع آمار دقیقی از میزان خنثی کردن بمب هایم ندارم اما از میزان مأموریت هایم که ثبت شده بیش از ۱۷۲۵ بار در طول ۸ سال دفاع مقدس و دوران سازندگی ، به مأموریت های مختلف جهت خنثی کردن بمب ،موشک ، راکت و مهمات هوایی به مناطق مرزی و شهر های مختلف اعزام شده­ام ”
جواد شریفی در طول ۳۰ سال خدمت صادقانه خود در نیروی هوایی ۳ بار تا سرحد مرگ پیش رفت و هر بار با عزمی راسختر پس از گذراندن طول  درمان علیرغم اینکه به افتخار جانبازی نائل آمده بود و به توصیه پزشکان معاف از رزم بود، به محل کار خود باز می­گشت و همچون گذشته به تلاش بی­وقفه خود در این راه ادامه می داد. او عاشق کارش بود و یک دلدادگی خاصی با حرفه داشت .
آخرین مأموریت وی پس از پذیرش قطع نامه ۵۹۸ بود که منافقین با همکاری نیروهای عراقی، طی یک عملیات مشترک با هدف بر اندازی حکومت اسلامی ایران در تاریخ سوم مرداد ۱۳۶۷ مقارن ساعت ۳۰: ۱۴ با هجوم عوامل زمینی از طریق مرز خسروی و سرپل ذهاب و پوشش هوایی هلی برن از جنوب گردنه “پاطاق” (نزدیک سر پل ذهاب) آغاز و به طرف شهر “کرند غرب” پیشروی کردند هواپیماهای متجاوز عراقی نیز به منظور پشتیبانی از این عملیات، از بامداد این روز با فرو ریختن بیش از ۲۰۰۰ بمب ساعتی از نوع خوشه­ای و تأخیری در پایگاه سوم شکاری شهید نوژه همدان ،تمامی باندهای پروازی، رمپ پروازی، آشیانه هواپیماها را از کار انداخته و این پایگاه را در چند نوبت مورد بمباران های وحشیانه خود قرار داد تا از نشست و برخاست  هواپیماهای شکاری جلوگیری نموده و فرصت کافی برای ورود منافقین به عمق خاک ایران  را فراهم نمایند هر چند  با شکست مفتضحانه در این عملیات روبرو شدند. اما باعث خسارات زیادی در مناطق مرزی شد اما  زمینه برای ایجاد وحدت و یکپارچگی و انسجام بسیج نیروهای انقلابی و مردمی گردید . 

با حمله هواپیماهای عراقی و فرو ریختن بمب در باند پرواز به فاصله کوتاهی تیمی به پایگاه شهید نوژه همدان اعزام و کار پاک سازی آغاز شد.
سروان فتح اله عربی از همرزمان زنده یاد سروان محمدجواد شریفی راد در این خصوص می­گوید: ”من آن روز به همراه تنی چند از همکارانم در پایگاه سوم شکاری شهید نوژه مستقر بودیم و به محض اعلان خبر بمباران پایگاه و حجم عملیات، تیمی به سرپرستی جواد شریفی از تهران نیز به پایگاه آمدند و کار پاک سازی  بمب ها آغاز شد هر یک از این  بمب ها ۲۴۰ بمبلت های خوشه­ای را در دل خود جای داده بود که در فواصل زمانی مختلف از یک دقیقه ، دو  دقیقه تا ۵ دقیقه و بعضا تا ۶ ساعت ،زمان بندی شده بود و در ساعات تنظمی به طور خود کار منفجر می­شد و گروه تخریت وظیفه داشت این بمب ها را که در روی باند پرواز، آشیانه و بخش های مختلف پایگاه پراکنده بود جمع آوری نموده و باند را برای نشست و برخاست هواپیماها پاک سازی نماید همینطور که باجواد شریفی به شدت در حال پاک سازی بمب ها بودیم در آخرین دقایق آن روز که می­رفت کار پاک سازی به اتمام برسد و از این حیث بسیار خوشحال بودیم زمان انفجار یکی از بمب های خوشه­ای نزدیک جواد شریفی فرا رسید و در اثر این انفجار جواد به شدت مجروح شد و راهی بیمارستان گردید و بیش چندین ترکش در بدنش جای گرفت و به علت وخامت حالش با یک فروند بالگرد به تهران اعزام و در بیمارستان بعثت تهران بستری گردید که پس از سه هفته، بهبودی نسبی­اش را  بازیافت و علیرغم داشتن چندین ترکش در اعضای بدنش بار دیگر  فعالیت هایش را آغاز کرد”.

سروان جواد شریفی راد از افسران خلاق ،متعهد و دلسوز نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی و یکی از با تجربه ترین و شجاعترین در حرفه خود بود.
او با خنثی کردن بیش از ۱۷۰۰ بمب و موشک راکت و مهمات هوایی در طول سالهای دفاع مقدس یکی از پر افتخار ترین و فعالترین فرد در نیروی هوایی در تخصص تخریب و خنثی سازی بود. جایی از تهران و شهرهای کشور نبود که بمب و یا مهمات هوایی عمل نکرده باشد که جواد در آنجا حضور نداشته باشد.
علم همراه تخصص را باهم آمیخته بود و با مطالعه و کنکاش در این حرفه در صدد کشف نایافته­های این تخصص بود.

وی معلمی دلسوز و علاقمند بود که در کمال صبر و حوصله ناگفته این فن را با دقت تمام  به شاگردانش می­آموخت و در این تخصص  شاگردان زیادی را تربیت کرد. و از آن رو  در سال ۱۳۶۷ از سوی آموزش نیروی هوایی به عنوان معلم نمونه این حرفه به طور رسمی معرفی شد و به دریافت لوح تقدیر نائل آمد.

جواد شریفی راد هنرمندی جانباز و رزمنده ایثارگر سالهای دفاع مقدس بود که در زمان حیات خود بدرستی کشف و معرفی نشد و سالها زمان می­خواهد که شناخته شود . وی نه تنها در بعد جلوه های ویژه در تله فیلم ها و سریال های تلویزیونی ،که در ژانر سینمای جنگ چهره ارزشی و از نامداران سینمای دفاع مقدس بود.
با علم و دانش خود  چنان ترکیبی از مواد اشتعال زا می­ساخت ، تا قابی از وحشت و اضطراب و تأثیر گذار خلق کرده باشد و ببننده را  هر چه بیشتر با واقعیت های ملموس جنگ  آشنا سازد و از این طریق  مخاطبین به مظلومیت رزمندگان اسلام پی برده و بدانندکه این حماسه سازان با چه مشقات و تن دادن به چه مشکلات طی ۸ سال دفاع مقدس راه را برای پیشرفت­های کنونی ما باز کرده اند و در این رهگذر، فیلم و یا سریالی نبود که نامزد نهایی جشنواره و یا لوح تقدیر جلوه های ویژه آن را دریافت نکرده باشد .
انسانی بی ادعا  مخلص و انعطاف پذیر بود  کلیه وسایل و ابزار صحنه را با خلاقیت و ابتکار  خودمی­ساخت و می­توان گفت در این راستا خود کفا بود  به حرف­های مسئولین امر و کارگردانان سینما به دقت گوش می­داد و متناسب با نیاز صحنه، ابزار و آلات کار را فراهم می­کرد در اکثر مواقع با پیشنهادهای سازنده خود در امور تخصصی، عوامل تهیه را در بهتر و تأثیر گذاری فیلم  یاری می­داد  و هرگز مهارت­های خود را به رخ کسی نمی­کشید چهره متین و آرامی داشت ساده و بی ریا بود و در سخت ترین شرایط لبخند از لبانش باز نمی ایستاد.

جواد شریفی خاطره یکی مأموریت هایش را اینگونه نقل می­کند: صدام که هر بار در جبهه­های جنگ طعم تلخ شکست را از رزمندگان اسلام می چشید   به تلافی این حملات ، به جنگ شهرها رو می­آورد در تقویم جنگ سال ۱۳۶۴ و۱۳۶۷به جنگ شهرها معروف شده است صدام بیشترین موشک پرانی را به شهرهای ایران در این سال داشت موشک­هایی با برد زیاد و متوسط با حجم بالا و انبوه آتش و بیشتر این مهمات هوایی از نوع  ۵۰۰ کیلویی بود  خاطرم می آید؛ در جنگ شهرها ،و موشک پراکنی هایش دو تا از موشکها به منطقه ای در کرج اصابت کرد و عمل نکرده باقی مانده بود که به محض اطلاع ، نیروی هوایی ارتش  برای خنثی نمودن آن اقدام نمود .

وی افزود: معمولا در جایی که موشک فرود می آمد به سرعت توسط عوامل انتظامی قرنطینه می­شد شهدا ومجروحان حادثه به سرعت تخلیه میشود و کسی حق  تردد  به منطقه  مورد اصابت موشک یا بمباران هوایی را تا خنثی نمودن ان  و مرتفع شدن منطقه از انفجارهای احتمالی نداشت.
 آن روز به محض دریافت خبر به سرعت خود را به کرج و منطقه مورد اصابت موشک در منطقه اسلام آباد کرج رساندم  همه چیز به هم ریخته بود و تعداد زیادی از مردم بیگناه جان خود را از دست داده و تعداد دیگری نیز مجروح شده بودندکه البته این موضوع را بعد از پاکسازی باخبر شدم  به علت شدت انفجار بناچار می­بایست ماشین را در فاصله دوری از محل مورد اصابت موشک پارک می­کردم در حالی که خود را برای خنثی نمودن موشک­های عمل نکرده آماده می­کردم و در حال برداشتن ابزار مخصوص خنثی سازی از ماشین بودم ، نوجوانی به نزد  من آمد و گفت اجازه بدهید من­ هم کمکتان کنم راستش را بخواهید راضی نبودم چرا که فکر می­کردم اگر اتفاقی بیفتد حداقل یک نفر از بین خواهد رفت. از آنجا که تجربه خنثی کردن چنین موشک هایی را داشتم با اصرارهای پی ­در پی این جوان پذیرفتم گفتم اشکال ندارد، اما از قبل به وی اخطار دادم و خطرات ناشی از خنثی کردن بمب و موشک را برایش توضیح دادم : گفت مگر خون من از خون بچه هایی که در جبهه می جنگند رنگین تراست! از این جوان خوشم آمد ،گفتم: اشکال ندارد از آنجا که محل اصابت موشک تا خیابانی که ماشین را پارک کرده بودم فاصله زیادی بود  از ایشان خواستم لوازمی را که برای خنثی سازی بمب به همراه داشتم کمک کند و ابزار ادوات را تا محل اصابت موشک ، ببریم با خوشحالی پذیرفت دقایقی بعد به محل اصابت موشک که در عمق زمین جای گرفته بود رسیدیم و من مشغول بازرسی موشک بالستیک زمین به زمین عمل نکرده شدم همینطور که در حال  وارسی موشک بودم از چه نوعی موشکی است و چگونه باید خنثی شود  احساس کردم نیاز به ابزار مخصوصی دارم که با خود  نیاورده  بودم و درون ماشین بود سوئیچ ماشین را به او دادم از وی خواستم برود و ابزارهای مخصوص را که نشانه­اش را دادم برایم بیاورد به سرعت رفت و دقایقی بعد برگشت و ابزار مخصوص را آورد در طول کار بار دیگر نیاز به ابزار دیگری شد خلاصه چند بار این جوان را پی فرمان فرستادم به یکباره نگاه کردم از سر زانوانش خون جاری است و از روی پاچه شلوارش لکه های خون به وضوح پیدا بود گفتم، پایت به جایی خورده؟ چیزی نگفت! دست به زانویش زدم تا علت خون ریزی را بیابم که با کمال تعجب دیدم پایش مصنوعی است و علیرغم این خون ریزی با چه ذوق و شوقی به من کمک می­کرد از اینکه چند بار به این جوان امر و نهی کرده بودم خود را سرزنش می­کردم .  

جواد شریفی در پاسخ به این سئوال که بزرگترین انفجاری را که در جلوه­های ویژه ایجاد کرده­ای تا چه ارتفاعی زبانه کشیده است می گوید :
یکی بزرگترین اندازه انفجاری که در جلوه های ویژه ایجاد کردم و در ظرف دو ثانیه  دود وشعله­های آتش آن همچون قارچی به ارتفاع ۷متر زبانه کشید در فیلم  شماره معکوس به کارگردانی اکبر حر بود . 
در سناریو آمده بود که رزمندگان ایرانی منطقه­ای را در خاک عراق شناسایی می­کنند و پی به مهمات شیمیایی عراق می­برند از این رو در یک عملیات برق آسا این مقر می­بایست توسط رزمندگان اسلام منهدم می­شد که کار جلوه های ویژه این مقر به عهده من گذاشته شده بود و من هم براساس خواست کارگردان انفجار مورد نظر ایشان را فراهم کردم که پس از انجام کار،  دوربین­های تصویر برداری توانستند وقوع لحظه انفجار را از فاصله ۲۰۰ متر ثبت کنند و اندازه ارتفاع این انفجار را می­توان از پلیتی که در ارتفاع ۷ متری از  سطح زمین به هوا پرتاب شده بود  و در تصویر به وضوح دیده می­شد  تخمین زد. 

زنده یاد شریفی راد  پس از سالها تلاش وکوشش در زمینه تخریب و خنثی سازی موشک و بمب و راکت و مهمات هوایی ناشی از بمباران هواپیماهای عراقی و موشک باران های پی درپی رژیم بعث عراق در دوران۸ سال دفاع مقدس و همچنین تربیت شاگردان زیاد در زمینه تخریب و خنثی سازی در مرکز پشتیبانی هواپیما،  مرکز آموزشهای هوایی شهید خضرایی در آذرماه سال ۱۳۸۵ با درجه سروانی به افتخار بازنشستگی نائل آمد.

وی پس از بازنشستگی با کوله باری از تجربیات گرانسگ سالهای دفاع مقدس به طور فعال به عنوان مدیر جلوه های ویژه فیلم و سریال های تلویزیونی  ازجمله  محمد رسول الله (ص)  حمله به اچ ۳ به کارگردانی شهریار بحرانی،  دایره سرخ  به کارگردانی جمال شورجه، عبور از خط سرخ جمال شورجه، خلبان، شمارش معکوس  اکبر حر، موج مرده ابراهیم حاتمی کیا، دختری در قفس  /  بهزاد بهزاد پور،  خداحافظ رفیق بهزاد بهزاد پور، شاه خاموش همایون شهنواز، به رنگ ارغوان  حاتمی کیا، جنگ کودکانه ابوالقاسم طالبی، یک تکه نان کمال تبریزی، بنام پدر ابراهیم حاتمی کیا، اخراجی های یک و دو مسعود ده نمکی، و…… شروع به فعالیت نمود و در این ژانر بیش از ۳۰  اثر ماندگار از خو د به یادگار گذاشت .

” مجید مجیدی” کارگردان مطرح سینمای کشورمان به مناسبت عروج خونین جواد شریفی راد،می­گوید :«وقتی خبر پرواز ملکوتی جواد شریفی عزیز را شنیدم ،ناباورانه دریک شوک به سر بردم وهمه خاطرات و لحظات زیبا و دوست داشتنی دو سال همکاری در پروژه پیامبر(ص) و خاطرات او از حماسه هایش در دوران دفاع مقدس در ذهن من زنده شد.
او کسی بود که خود را وقف انقلاب و دفاع مقدس کرده بود. تمام بدن او پر از ترکش بودو بارها و بارها در جنگ مجروح شده بود. هرجا خطر بود جواد بود،هرجا ماموریت غیر ممکن ،عملیات خنثی سازی بمبی عمل نکرده ،دردوران جنگ بود جواد بود که بمب را خنثی کند. او مرد عمل بود و بی ادعا بود ،پر تلاش و توانا و از همه مهمتر مهربان و بردبار.
جواد خلاق بود و ادوات بسیاری را برای پروژه پیامبر (ص)ساخت از جمله تجهیزات بسیار زیادی را ساخت که از او به یادگار در سینما خواهد ماند. هیچ کاری برای او غیر ممکن نبود و برای همین هرچه در ذهن داشتم به او می­گفتم و جواد به بهترین شکلی ایده های ما را جامعه عمل می پوشاند. در یکی از صحنه‌های فیلم که در کنار سواحل خلیج فارس بود ،تلاطم دریا را داشتیم و من می خواستم که موج­های بزرگ و سهمگین به ساحل بیاید. به جواد گفتم امکان چنین چیزی وجود دارد؟ که بعدها با  CGI (جلوه های کامپیوتری ) تقویت کنیم. به من اطمینان داد که امکان­پذیر است. فقط یک ماه فرصت می‌خواهد که آن وسایل را بسازد.
شریفی راد در همین زمینه می­گوید: “برای جلوه های ویژه فیلم پیامبر اعظم(ص) از سوی مجید مجیدی کارگردان فیلم ،با فهرستی سه صفحه‌ای از وسایلی که در ایران مورد نیاز است مواجه شدم. این وسایل باید از خارج می‌آمد زیرا ما این شکل از کار را تاکنون در ایران نداشتیم و احتمالاً نیاز به تأمین خیلی از وسایل احساس نشده بود و یا شاید اقتصاد سینما اجازه نمی‌داد. وقتی آن فهرست را دیدم و قصه را خواندم متوجه شدم همه این وسایل ضروری است. قرار بود همه این‌ها از ایتالیا به ایران بیاید و بعد از کار دوباره برگردانده شود. این فرصتی بود تا از وسایل سالم و خوبی که در اختیارم قرار می‌گرفت استفاده کنم اما فکر کردم می‌توانم از این فرصت بهتر استفاده کنم.
با یک حساب‌و کتاب به این نتیجه رسیدم که با هزینه اجاره وسایل و همچنین هزینه حمل آن­ها می‌توانیم به راحتی این وسایل را در ایران بسازیم. این موضوع را مطرح کردم و گفتم بهتر است هیچ‌یک از این وسایل از ایتالیا نیاید و خودمان اینجا برای ساختش اقدام کنیم. اولین بحث ما سر بادساز بزرگ بود. نمونه‌های موجود در ایران کوچک بود. برای ساخت این‌ها احساس کردم تنها مشکلی که داریم ساخت آن پروانه است، دقیقاً در ذهنم این طور می‌گذشت که اگر نتوانم بسازم به نیروی هوایی می‌روم از آنان می‌خواهم ملخ هواپیما به من بفروشند. تصمیم من برای ساخت قطعی بود زیرا می‌دانستم اگر این ابزار از ایتالیا بیاید و بعد از ایران برود دوباره در نقطه قبلی خواهیم بود.
خیلی قاطع گفتم من همه ابزار را در اینجا تأمین می‌کنم. خوشبختانه مدیران پروژه به خصوص آقای حیدریان به من اعتماد کردند. سابقه حضور در نیروی هوایی را داشتم و می‌دانستم بخشی از متخصصان هوافضای نیروی‌هوایی در بخش خصوصی فعالیت می‌کنند. پرس‌و‌جو کردم و بالاخره در مورد ملخ از آنان سؤال کردم و سراغ آقای حسینی‌پور رفتم که ۲۲ سال قبل دانشجو بودند و من برایشان تدریس می‌کردم. ویژگی‌های ملخی که می‌خواستم را به او گفتم و گفت تا دو سه روز دیگر به من جواب می‌دهد. دقیقاً چهار روز بعد با من تماس گرفت گفت کار آماده شده و دیدم ملخی کاملاً استاندارد با ویژگی‌هایی که می‌خواستم ساخته‌اند. سه ملخ در ابعاد یک و نیم متر ساخته بودند و همان‌جا با آقای حیدریان تماس گرفتم و اعلام کردم این بخش از کار به خوبی انجام شد“.
مجید مجیدی درادامه می گوید: او به شکل ناباورانه ای تجهیزاتی ساخت که موج­های بزرگ و عظیمی به ساحل برگرددکه این ارتفاع موج­ها به ۴تا ۶ متر می رسید.این کار او همه را به وجد آورده بود.جواد که به زبان انگلیسی مسلط بود با عوامل خارجی فیلم ارتباط بسیار دوستانه و حرفه ای را برقرار کرده بود و مدیر فیلمبرداری: ‌ویتوریو استورارو، از او به عنوان معجزه گر نام می برد.جواد عاشقانه خود را وقف پروژه پیامبر اکرم (ص)کرد.ان شاء الله که در دیار باقی حضرت رسول (ص)شفیع او باشد.

جواد برای همیشه از میان ما رفت اما هستند شاگردانی که جای خالی او را پرکنند  به  گفته «مجید مجیدی» مرد عمل بود و بی ادعا، ادوات بسیاری را برای پروژه پیامبر (ص) ساخت و به یادگاری های ارزشمند خود در سینما افزود.
جواد شریفی راد ساده بود و دوست داشتنی. رازی در جواد شریفی بود که همه او را دوست داشتند. همه عاشق او بودند. راز او مهربانی بود.ساده بود و شریف. همیشه لبخند به لب داشت. من مطمئنم لحظه مرگ لبخند به لب داشت. یادش و آثارش همیشه در ذهن و دلمان خوهد ماند“.
و سرانجام جواد شریفی راد مدیر جلوه های ویژه فیلم معراجی­ها که به گفته وی درصدد بود تا با مهمات واقعی قطعه کوچکی از عملیات غرور آفرین  کربلای ۵ را  بازسازی  نماید، به هنگام آماده سازی صحنه ، به همراه ۵ تن دیگر از همکارانش آسمانی شد.

روحش شاد و یادش گرامی باد

_______________________________________________________________

منابع:

nahaja.aja.ir

aja.ir

شادباش سال نو

P-51 ماستنگ، موفقترین جنگنده تاریخ

$
0
0

اسب وحشی، تکخال تکخالها

نورث امریکن پ-۵۱ ماستنگ (به انگلیسی: North American P-51 Mustang) جنگنده دوربرد آمریکایی ساخت شرکت نورت آمریکن بود که در سال‌های میانه جنگ جهانی دوم به‌کار گرفته شد. نقش اصلی این هواپیما در همراهی و مراقبت از بمب‌افکنها در بمباران آلمان بود. در سال‌های پایانی جنگ در عرصه نبردهای اقیانوس آرام نیز به‌کار رفت. ماستنگ را بهترین جنگنده جنگ دوم می‌دانند.

در حقیقت نام ماستنگ توسط نیروی هوایی سلطنتی انگلستان (RAF) ضرب زده شد. Mustang به معنای اسب وحشی است. این هواپیما دارای دو حیات جداگانه بود. ابتدا به سفارش RAF به عنوان یک جنگنده ارتفاع پایین تا متوسط ساخته شد اما عملکرد عالی آن باعث شد نیروی هوایی آمریکا نیز 500 فروند از گونه بمب افکن شیرجه رو ماستنگ را سفارش دهد. مدل P-51A برای عکسبرداری هوایی و پشتیبانی از واحدهای زمینی بکار می‌رفت. این شبه ماستنگ ها عملکردی خوب داشتند.

اما جنگنده بی رقیب P-51B حاصل تولد دوباره ماستنگ است. موتور آلیسون جایش را به موتور قدرتمند سوپرشارژ مرلین ساخت رولز رویس داد که به آن عملکردی برتر در ارتفاع بالا می‌بخشید. تانک های سوخت جداشدنی به آن بردی کافی برای پرواز رفت و برگشت از انگلستان تا آلمان نازی می داد. برد بسیار بلند این جنگنده و برتری آن در نبردهای هوایی باعث تغییر مسیر تاریخ جنگ جهانی دوم شد.

یک فروند ماستنگ در حال برخاست از فرودگاه ایو شیما (Iwo Jima) برای بمباران ژاپن

هنگامی که متفقین برای تسریع در شکست آلمان تصمیم به بمباران خاک اصلی آن گرفتند، با یک مانع جدی مواجه شدند. دفاع هوایی قدرتمند آلمان که توسط نیروی هوایی لوفت وافه صورت می گرفت در ابتدا باعث تلفات قابل توجهی از بمب افکن های B-17 و B-24 آمریکا و انگلستان می‌شد. اگر اوضاع به همین منوال ادامه می یافت متفقین باید ده ها هزار بمب افکن اضافی را وارد خدمت کرده و از دست رفتن هزاران خلبان و خدمه پرواز را می‌پذیرفتند. اما ورود دسته‌های اسکورت ماستنگ اوضاع را عوض کرد. حالا جنگنده های فوکه ولف آلمان با رقیبی به مراتب چابک تر و سریعتر از خود مواجه بودند. در طی مدت کوتاهی ماستنگ ها 5000 جنگنده آلمانی را در نبرد رو در رو ساقط کرده و آسمان اروپا را برای پرواز ایمن بمب افکن های متفقین پاک کردند. تلفات بمب افکنها 70 درصد کاهش یافت و صنایع نظامی آلمان در سالهای پایانی جنگ بطور کامل زیر فشار خرد کننده بمبارانهای هوایی نابود شدند.

در عرصه اقیانوس آرام نیز ماستنگ ها اسکورت ابربمب افکنهای بی 29 را بعهده داشتند. در این منطقه نیز نقش موثر آنها غیرقابل انکار بود.

معروف است که وقتی هرمان گورینگ فرمانده نیروی هوایی آلمان (لوفت وافه) یک پی 51 را بر فراز برلین مشاهده کرد این کلمات را بر زبان راند: کار آلمان تمام شده است. فقط باید منتظر فرارسیدن پایان کار بود.

یک فروند P-51D با مخزن سوخت خارجی

تا پیش از اینکه این هواپیمای خارق العاده وارد عرصه جنگ های هوایی در جنگ جهانی دوم شود، بمب افکن های متفقین که برای بمباران برلین اعزام می شدند صدمات فراوانی را از حمله جنگنده های آلمانی متحمل می گشتند. خلبانان شجاع بمب افکن های متفقین بی مهابا به پیش می تاختند در حالی که آتش توپهای هواپیماهای لوفت وافه آنها را یکی پس از دیگری طعمه حریق می ساختند. هیچ جنگنده آمریکایی یا انگلیسی دارای برد کافی برای اسکورت این بمب افکن ها نبود و بمب افکن ها برای دفاع از خود به توپهای 20 میلیمتری خود و پرواز در آرایش های متراکم متکی بودند. ولی تلفات 20 درصدی بمب افکن های آمریکایی در حمله چهاردهم اکتبر 1943 به صنایع بلبرینگ آلمان، شکست دکترین آمریکا در حملات دقیق روزانه را آشکار ساخت.

 پی 51 به تنهایی باعث تغییر این وضعیت شد. این جنگنده با تانک های سوخت خارجی خود بیش از 2700 کیلومتر برد داشت و می توانست بمب افکن های آمریکایی را تا اتمام ماموریت خود در برلین همراهی کند. مانورپذیری فوق العاده و موتور قابل اعتماد پی 51 آنرا به رقیبی شکست ناپذیر تبدیل ساخته بود. اسکادران های پی 51 جلوتر از بمب افکن های متفقین حرکت کرده و هرجا هواپیماهای آلمانی را می‌یافتند بر آنها یورش می بردند. تنها در طول یک هفته آلمان بیش از 17 درصد خلبانان هواپیماهای جنگی خود را از دست داد. تا جولای 1944 نیروی هوایی آلمان بیشتر توان خود را از دست داد و شهرهای صنعتی آلمان در برابر یورش بمب افکنهای متفقین بی دفاع ماندند.

 تا 8 می 1945 جنگنده های پی 51 تونسته بودند 4950 هواپیمای دشمن را در نبردهای هوایی و 4131 عدد را بر روی زمین نابود سازند. بدین ترتیب پی 51 پرافتخارترین جنگنده طول تاریخ محسوب می شود. 

با پایان جنگ جای این هواپیما را جنگنده‌های جت گرفتند ولی تا دهه ۱۹۸۰ همچنان در برخی کشورها در خدمت بود و حتی امروزه نیز در نمایشگاههای هوایی و برای پاره ای کاربریهای غیرنظامی از آن استفاده می شود.

 

 

سه نمای شماتیک از P-51D

 

مشخصات

کشور سازنده : آمریکا
سال ساخت : 1940
وضعیت خدمت : بازنشسته (تا سال 1980 هنوز در ماموریت های غیرنظامی به کار می رفت)
تعداد ساخته شده : 15875
خدمه : 1 نفر
سرعت پرواز : 703 کیلومتر بر ساعت
سقف پرواز : 12770 متر
برد : 2775 کیلومتر
مهمات : شش مسلسل 12.7 میلیمتری ، 50 راکت 127 میلیمتری و قابلیت حمل 2 تن مهمات و بار محمول

_______________________________________________________________

منابع:

wikipedia.org

scitech.blogsky.com

cloob.com

military.volleyball-forum.ir

گردآوری و تنظیم: newcoy.persianblog.ir (کاوه)

(بدون عنوان)

$
0
0

زندگینامه و خاطرات امیر خلبان سید محمد مهدی فرجادی
 

سیدمحمدمهدی فرجادی
(1322 هـ ش، مشهد)
خلبان و معلم خلبان کابین عقب هواپیمای فانتوم II (اف-4)
جانشین مدیر جنگال (مخفف جنگ الکترونیک) در معاون عملیات ستاد نهاجا
جانشین و فرمانده پایگاه هوایی دهم شکاری چابهار
رئیس دایره ایمنی و پرواز اداره بازرسی سماجا
 
سیدمحمدمهدی فرجادی به تاریخ 31 اردیبهشت ماه 1322 در شهر مقدس مشهد و در خانواده­ای با وضعیت اقتصادی معمولی و علائق کامل مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش، حسن، کارمند وزارت دارایی بود. سیدمحمدمهدی دو برادر و سه خواهر داشت. دوره ابتدایی را در دبستان فرضی بجنورد و پهلوی مشهد طی کرد. چهار سال اول دبیرستان را در مدرسه فردوشی مشهد و دو سال آخر را در دبیرستان پهلوی شهر کاشان خواند و در سال 1340 موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد.
در همین سال وارد دانشکده افسری نیروی زمینی، و در سال 1345 مفتخر به اتمام دوره و کسب درجه ستوان دومی شد. او دوره مقدماتی زرهی را در این نیرو گذراند. اما بنا به درخواست ستاد مشترک و نیروی هوایی ارتش در سال 1346 تغییر رسته داد و به جمع دانشجویان خلبانی نیروی هوایی پیوست. کلاس­های زبان انگلیسی، رادار و الکترونیک را در مرکز آموزش­های هوایی گذراند و هم­زمان به منظور توجیه و آشنایی با هواپیما و شرایط پرواز چند سورتی با هواپیماهای تی-6 و تی-33 پرواز کرد. بعد از آن به منظور آزمایش اتاق ارتفاع به قبرس رفت و بلافاصله پس از برگشت به پایگاه یکم شکاری انتقال یافت.


تصویر فرجادی در کنار هواپیمای همه منظوره فانتوم

 

فرجادی برای پرواز در کابین عقب شکاری / بمب­افکن جدیدالورود اف-4 دی انتخاب شد و کلاس­های زمینی این دوره را طی شش ماه گذراند. سپس به عنوان افسر کنترل اسلحه و رادار به گردان 12 شکاری مهرآباد منتقل شد تا الزامات پروازی را در این هواپیما انجام دهد. او در قالب اولین کابین عقب­های اف-4دی در ایران هم­زمان با انجام پروازهای آموزشی، در قلعه مرغی با هواپیماهای سبک سسنا، پاپ و پایپر نیز پرواز کرد و پرواز مستقل (سُلو) انجام داد. سیدمحمدمهدی از معلم خلبان­های گردان قلعه مرغی و 12 شکاری: سیدرضا رضوی، علی اصغر نعمتی، حسن کامران نوش، تقی شهلایی ، حسن ریاحی، محسن پورصبا، نصرت الله عبداللهی فر، احمد دانشمندی، محمود بصیریان و سرگرد عبدالحسین مینوسپهر فرمانده گردان 12 شکاری و سرگرد بهمن باقری معاون او یاد می­کند که آموزشش را با آن­ها شروع کرد و در سال 1348-1347 به اتمام رساند. او ت اواسط سال 1351 در این گردان ماند و اواخر مهرماه در حالی که معلمی کابین عقب را در ایران سپری کرده بود، به اتفاق تعدادی از کابین عقب­ها به امریکا اعزام شد تا دوره معلمی را در آنجا طی کند. پس از بازگشت دوباره به گردان 12 شکاری برگشت. اواسط سال 1352 بار دیگر همراه خلبانان: محمد فرح آور، کاظم حیدرزاده و کابین عقب، علی سلیمی، راهی ایالت کالیفرنیا شد تا دوره مقدماتی کابین عقب اف-14 را طی کند. دوره توجیهی شکاری مدرن تامکت را گذراند و یک سورتی هم پرواز کرد. ولی به دلایلی دوره کامل نشد و دوباره به گردان 12 برگشت.
او و تعداد دیگری از خلبانان گردان 12 شکاری، در مسابقات تیراندازی سالیانه نیروی هوایی در همین سال اول شدند و طبق رسم آن زمان از محمدرضا پهلوی ساعت مچی امگا جایزه گرفتند. فرجادی بار دیگر برای طی کردن دوره جنگ الکترونیک عازم ایالت آریزونای آمریکا شد. وقتی به کشور برگشت، به عنوان جانشین فرمانده میدان تمرین جنگ­های الکترونیکی، به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل شد و تا شروع کلاس­های زمینی اف-14 در سال 1357 در این سمت انجام وظیفه کرد.
پس از پیروزی انقلاب تا سال 1358 ضمن انجام وظیفه در یکنواختی پایگاه هوایی شهید نوژه، منتظر شروع کلاس زمینی اف-14 شد. اما به دلیل مشکلات اوایل انقلاب و اغتشاش­های مرزی باز به تعویق افتاد. دوباره به تهران منتقل، و پس از طی کردن دوره دانشکده فرماندهی و ستاد (دافوس) برای مدیریت جنگ­های الکترونیک (جنگال) معاونت عملیات نهاجا در نظر گرفته شد. ولی با شروع جنگ تحمیلی، پرواز در گردان 12 شکاری را با فانتوم از سر گرفت.
فرجادی در طول خدمت، دوره­های دانشکده افسری نیروی زمینی، مقدماتی زرهی، کنترل اسلحه و رادار، توجیهی اف-14، جنگ­های الکترونیکی و معلمی آن، نجات خدمه از مرگ در روی آب و دوره دافوس نهاجا را طی کرد.
سیدمحمدمهدی فرجادی در سال 1346 با خانم طاهره صفدرزاده ازدواج کرد که ثمره آن سه فرزند به نام­های سیدمجید (1346)، سیدمسعود (1359) و سیده مژگان (1358) هستند.


 
تصویر خلبانان فرجادی و عباس برکت با لباس پرواز در یک راهپیمایی درون پایگاه هوایی همدان در تأیید حکومت اسلامی نوپا 1358
 

او در سال­های دفاع مقدس حدود 140 تا 150 ساعت پروازهای برون­مرزی، پشتیبانی نزدیک هوایی، گشت رزمی، پوشش هوایی و پشتیبانی از کاروان­های دریایی، سوخت­گیری هوایی و آمادگی عملیاتی داشته و در این رابطه سه ماه ارشدیت گرفته است. وی در حالی که در مدیریت جنگال نهاجا، به خلبان­ها آموزش جنگ­های الکترونیکی می­داد، در مناطق جنگی فاو، آبادان و دزفول بهعنوان افسر رابط، برنامه پروازهای پشتیبانی و شناسایی هوایی را برای سپاه و ارتش هماهنگ می­کرد.
از سال 1361 تا 1362 ضمن انجام مأموریت­های پروازی و الزامات سالیانه در پایگاه­های سوم و ششم شکاری، مسئولیت­های جانشین مدیر آموزش عملیاتی، افسر عملیات مدیریت جنگال، جانشین مدیر جنگال را در معاونت عملیات نهاجا و نیز به ترتیب: جانشین پایگاه دهم شکاری چابهار و فرماندهی این پایگاه را عهده­دار بود. از اوایل سال 1368 به ستاد مشترک ارتش منتقل، و به ترتیب: مدیر جنگال اداره سوم سماجا و رئیس دایره ایمنی و پرواز اداره بازرسی یماجا شد و در تاریخ 13 مرداد ماه 1373 پس از 31 سال خدمت با درجه سرتیپ دومی به افتخار بازنشستگی نایل آمد. بعد از آن حدود هفت ماه در عسلویه، که تازه افرادی از شرکت توتال فرانسه و انگلستان برای راه­اندازی منطقه آمده بودند، به عنوان مسئول پشتیبانی به کار مشغول شد. اما به دلیل دیسک کمر ناشی از فشارهای جی(1) پرواز، مجبور به دو مرحله عمل دیسک شد. چون در حال حاضر قادر به انجام کارهای سنگین نیست، اوقات خود را با مطالعه و گفت و گو با دوستان درباره خاطرات دوران نظامی­گری­اش می­گذراند.

امیر سرتیپ 2 ستاد سیدمحمدمهدی فرجادی در مورد این خاطرات می­گوید:
تمامی هشت سال دفاع مقدس خاطره است. اما بعضی خاطره­ها هرگز از ذهن انسان محو نمی­شود. بعضی خاطره­ها هرگز از ذهن انسان محو نمی­شود. از جمله، مأموریت عملیاتی با خلبان محمد قهستانی. او یکی از بهترین، ماهرترین و شجاع­ترین خلبان­های نهاجا بود که بدون گذراندن دوره کابین عقب، مستقیم پس از دریافت وینگ خلبانی و آمدن به ایران برای کابین جلوی فانتوم انتخاب شد.
به آن­ها مأموریت بمباران یک منطقه نظامی در حوالی شهر موصل ابلاغ می­شود. مقدمات پرواز انجام شده و از پایگاه هوایی همدان به پرواز درمی­آیند. روی هدف، موقع رها کردن بمب­ها، فرجادی مشغول کار با سامانه اسلحه و رادار بود که احساس کرد تعداد زیادی پرنده از روی کابین عبور کردند. به قهستانی گفت: «محمد اینجا چقدر پرنده دارد.» محمد با خنده جواب داد: «این آتش پدافند هوایی دشمن است، نه پرنده!» آن­ها به یاری خدا جان سالم به در بردند. اما 19 دی ماه 1359 با کمال تأسف محمد قهستانی در یک حمله هوایی به شهادت رسید. یادش گرامی باد.
خاطره کوتاه دیگری را از زبان امیر فرجادی بخوانید.
در مأموریتی با خلبان پرویز جعفربای، هواپیمای ما مورد اصابت پدافند هوایی قرار گرفت. با اعلام حالت اضطراری خود را به پایگاه سوم رساندیم. گلوله به مسلسل هواپیما و نزدیک محفظه فشنگ­ها برخورد کرده بود! کمی جابه­جایی محل اصابت موجب فاجعه­ای جبران­ناپذیر می­شد که به لطف الهی شانس آوردیم.
در پرواز دیگری همراه خلبان هوشنگ ویژه مأموریت تخریب یک پل راه­آهن را بر عهده داشتیم. گویا در فاصله کمی از پل انبار مهمات و سوخت وجود داشت که از بمباران ما صدمه دید. چنان حجمی از دود و آتش به هوا شعله کشید که دید کافی برای پرواز نداشتیم. اما باز هم با عنایت الهی به سلامت از آن شرایط خارج شدیم.
سید یادی از خلبان داریوش ندیمی، که جزء پرسنل پاک­سازی شده اول انقلاب، می­کند و می­گوید:
علاقه به وطن و پرواز او را وادار کرد به رغم این بی­مهری، بعد از حمله عراق خود را به نیرو معرفی، و انجام وظیفه کد. یک شب با او در پایگاه مهرآباد آمادگی می­دادم. حدود ساعت دو بامداد اسکرامبل زدند. بلافاصله هواپیما را روشن و طبق دستور افسر کنترلر رادار پرواز کردیم. داریوش بعد از بلند شدن گفت: «مهدی هوا عجب قیری است!» اصطلاح جالبی به کار برد. اما خیلی جدی جواب دادم: «داریوش جان قیر نیست، ابر و باران است. لطفاً دستور رادار را اجرا کن.»
و آخر اینکه فرجادی خاطره­ای دارد از مأموریت­های زمینی که در مقر کارکنان سپاه داشته است. او می­گوید:
رزمندگان سپاه و بسیج در اوایل جنگ به دلیل نداشتن اطلاعات زیاد به حضور هواپیماهای دشمن اهمیت نمی­دادند. یکی از آن روزها، که من برای هماهنگی در منطقه­ای پر از نخل­های خرما بودم، از حضور هواپیماهای عراقی باخبر شدم. به مسئول مربوطه که سپاهی جوانی بود، گفتم: «سریع آژیر بکشید و بگویید همه داخل سوله پناه بگیرند.» او با لبخندی که حاکی از ترس من از بمباران هواپیما بود، گفت: «جناب سرهنگ، مهم نیست نترسید!» در این میان صدای شلیک موشک آمد. کمی بعد خبر رسید موشکی به قسمت مهندسی سپاه خورده و یک مهندس هم شهید شده است. به آن جوان گفتم: «فهمیدی دلیل اصرار من چه بودم رعایت اصول ایمنی ضروری است. به این نمی­گویند ترس!» او ابراز تشکر و ندامت کرد و از آن به بعد، همواره در کنار من حضور داشت و اطلاعات لازم را از من کسب می­کرد.
 

پی نوشت:

(1) فشار جی (Gravity force) همان نیروی کشش زمین است که در شرایط طبیعی به اندازه یک G بر همه موجودات وارد شده و وزن آن­ها را تشکیل می­دهد. این فشار در حالی که جسمی بخواهد با شتاب با نیروی جاذبه مقابله کند، به همان میزان بیشتر می­شود. در پروازهای شکاری تحمل چهار تا پنج G امری معمول است. اما در شرایط نبردهای هوایی یا مواردی خاص، احتمال دارد خلبان بیش از این مقدار را نیز تحمل کند. وقتی یک خلبان 75 کیلیویی، هفت جی بکشد، فشار بیش از حد و طولاتی مدت می­تواند آسیب­های جبران­ناپذیری بر خلبان وارد کند.

_____________________________________________________________________

منبع:nahaja.aja.ir

آشنایی با چهار اسلحه تک تیرانداز برتر جهان

$
0
0

سلاح های تک تیر انداز سنگین با کالیبر 12.7 میلی متر از جمله دوربردترین و دقیق ترین سلاح های انفرادی حال حاضر جهان هستند. ماموریت این سلاح ها درگیری با نفرات دشمن در فاصله ای بیش از 1500 متر است. اما نکته جالب و به نوعی خاص در مورد این سلاح ها در مقایسه سایر سلاح های تک تیر انداز، توانایی نفوذ گلوله این سلاح ها در خودروهای زرهی و دیوارها و پوشش های تقویت شده است.دراین مقاله به معرفی چهار اسلحه تک تیرانداز مطرح می پردازیم.

سلاح اول، تفنگی از کشور صربستان به نام پیکان سیاه است که بنا بر اظهار نظر کارشناسان این سلاح نیز در زمره دقیق ترین و نیرومندترین سلاح های تک تیرانداز کالبیر بزرگ در جهان قرار می گیرد. این سلاح با مکانیزم گلنگدنی و با یک خشاب 5 تیر با گلوله های 108*12.7 میلی متر مسلح می شود و وزن آن 16 کیلوگرم است. این سلاح نیز در درگیری های کوزوو و جمهوری مقدونیه در بدترین شرایط آب و هوایی حضور داشته و توانسته است رضایت تک تیراندازان را به خود جلب کند. این سلاح به کشورهای اندونزی ،اردن، سریلانکا، مقدونیه و گرجستان نیز صادر شده است.

 


 

سلاح روسی KSVK نیز پاسخ روسها به نیاز نیروهای مسلح روسیه برای یک سلاح با کالیبر 12.7 میلی متری می باشد.اما نکته قابل توجه در این سلاح به کارگیری مکانیزم "بولپاپ" یا به عبارت دیگر ، قرار دادن خشاب در پشت قبضه سلاح می باشد. این عمل باعث می شود تا طول و وزن سلاح کاهش یابد. طول این سلاح 1400 میلی متر و وزن آن با دوربین و متعلقات 12 کیلوگرم بوده و از مکانیزم گلنگدنی استفاده کرده و دارای یک خشاب 5 تیر است. این سلاح درنبردهای منطقه چچن توسط نیروهای ویژه ارتش روسیه استفاده شده است.  

 

 



سلاح اتریشی HS.50 نیز از جمله دقیق ترین سلاح های تک تیرانداز کالیبر 12.7 در دنیا می باشد. لوله این سلاح با روش چکش کاری سرد تولید شده و از دقت بالایی در بردهای بالای 1500 متر برخورداراست. این سلاح در مدل اصلی فاقد خشاب بوده و هر گلوله بایستی منفردا به داخل لوله سلاح قرار داده شود. این عمل تا حدودی باعث کاهش وزن سلاح شده و وزن آن را به 12.4 کیلوگرم کاهش داده است. البته در یک مدل دیگر از این سلاح خشاب های 5 تیر نیز قابل استفاده می باشد. بنابر گزارش منابع خارجی حمهوری اسلامی ایران در سال 2006 و به منظور مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر 800 قبضه از این سلاح ها را از اتریش خریداری کرده است.

 

 
سلاح آمریکایی TAC 50 ساخت شرکت آمریکایی مک میلان با کالیبر 99*12.7 میلی متر و مکانیزم گلنگدنی یکی از سلاح های معروف و رکورد دار در این دسته از سلاح ها می باشد. در سال 2002 میلادی و در افغانستان این سلاح توانست یک نفر از شبه نظامیان طالبان را در فاصله 2430 متری هدف قرار دهد. 
این سلاح با یک خشاب 5 تیر مسلح شده و دارای برد موثری نزدیک به 1600 متر بوده و تاکنون به ترکیه، کانادا و رژیم صهیونیستی صادر شده است.

_______________________________________________________________

منبع: mashreghnews.ir

هشت دقیقه دلهره آور بر فراز کرکوک

$
0
0

از روی چند پایگاه کوچک و بزرگ نظامی گذشتیم که به طرفمان شلیک کردند. بعضی لحظات فکر می‌کردم در فاصله‌ای اینقدر پایین، چرا ما را با تیر نمی‌زنند. کافی بود با یک چوب‌دستی ادبمان کنند!

 

خاطره ای از سرگرد خلبان یدالله شریفی راد

چند روز بعد از حمله نخستین، به من ابلاغ شد همراه سروان نصرالله عرفانی، راس هفت بامداد، مخازن گاز کرکوک را هم بمباران کنم. تجربه گذشته، هیجانم را زیاد کرده بود. شب نتوانستم بخوابم.

با دقت و وسواس مضاعفی، همه چیز خوب پیشرفت داشت تا لحظه‌ای که به شلتر حاضر شدیم. شماره‌ای که به من داده بودند، روی هیچ یک از هواپیماها نصب نبود. از مسئول خط پرواز پرسیدم. گفت: در شلتر شماره چهار است. بلافاصله به آنجا رفتم. آنجا هم خبری نبود. دوباره به محل نخست بازگشتم. چاره را آن دیدم که سوار یک هواپیمای دیگر شوم و با پانزده دقیقه تاخیر، هواپیما را روشن کردم.

وقتی شماره 2 اعلام آمادگی کرد، با برج تماس گرفتم. پس از دریافت اطلاعات لازم، هواپیما را به حرکت در آوردم. وارد باند پروازی شدم. شماره 2 در سمت چپ من قرار گرفت. طبق معمول، هر دو نفر، موقعیت موتورها را در صد درصد قرار دادیم. کلیه مدرج‌ها و نشانه‌ها را چک کردیم. همه چیز خوب بود. نگاهی به شماره 2 انداختم.

با دستش که بالا برد، علامت داد: ok، یعنی از هیچ نظر اشکالی نیست. زمان را ثبت کردم و پاها را از روی ترمز برداشتم. هواپیما غرش کنان در باند به حرکت درآمد و هر لحظه سرعت زیاد‌تر می‌شد و باند کوتاهتر. فاصله سنج‌های دو طرف باند، چون برق از کنارم فرار می‌کردند. هفت هزار پایی انتهای باند، به سرعت پرش رسیدم. با اشاره‌ای به پشت دسته فرامین، هواپیما از زمین کنده شد و چند لحظه بعد در آسمان به پرواز درآمدم. چرخ‌ها و فلاپ‌ها را جمع کردم و با سرعت معین، گردش به چپ را آغاز کردم.

چند دقیقه بعد، خلبان شماره 2 در سمت چپ ظاهر شد و در موقع بریف کرده، به پرواز در آمدیم. بار دیگر کلیه دستگاه‌ها را چک کردیم.

همه چیز خوب بود. به شماره 2 اطلاع دادم که به کانال رادار تغییر موج دهد. سپس به ایستگاه رادار، ماموریتم را گزارش دادم و به موج مخصوص خودمان برگشتم. رادیوها را چک کردیم. همه چیز نرمال بود. از ارتفاع دوازده هزار پایی، از فرار چند شهر گذشتیم. هر لحظه به مرز نزدیکتر می‌شدیم. قسمت جنوبی مسیر پروازی ما را، مقداری ابر پوشانده بود. هرچه به مرز نزدیک‌تر می‌شدیم ابر غلیظ ‌تر می‌شد. درسکوت مطلق، از مرز عبور کردیم، ابر غلیظ، مانع دید لازم است. اما تصمیم داشتم به ماموریتم ادامه دهم. خرمن انبوه و برف شکل ابرها را، به دقت می‌پاییدم. لازم بود شکافی بیابم و از آن شکاف به زیر ابر بروم.

شماره 2 گفت: جناب سروان، هوا خیلی خراب است.

_ اشکالی ندارد. اگر نتوانستیم از ابر خارج شویم، برمی‌گردیم.

_ شنیدم.

گفتم:چک کن تمام دکمه‌ها در وضع مطلوب باشند.

گفت: چک شده. خوبست.

خواستم فاصله‌اش را با من کمتر کند. فورا خودش را تا به من نزدیک کرد.

دیگر به ابرها چسبیده بودیم. انگار پرواز نمی‌کردیم. در ابر شنا می‌کردیم. سعی داشتیم به زیر ابر برویم که شکافی یافتیم. تا آمدم فرود بروم، یک قله بلند، شاخ شد. دو راه بیشتر نبود. یا باید از ادامه ماموریت صرفنظر می‌کردیم و یا از همان سوراخ شاخ‌دار به زیر می‌رفتیم.

راه دوم را انتخاب کرده بودیم. با دقت و مانورهای ضروری سرازیر شده بودیم. دلهره و ترس هر لحظه، بیشتر می‌شد. چون دید، هر لحظه تنگتر می‌شد. بعضی لحظات زمین را از بالای ابر نازکی می‌دیدیم. اما بیشتر لحظات، عین ساندویچ بین دو لایه ابر غلیظ قرار گرفته بودیم. ابرها، به زمین چسبیده بودند.

به جایی رسیدیم که نه پرواز امکان داشت و نه بازگشت. تصمیم گرفتیم ارتفاع را زیاد کنیم و به زودی به بالای ابرها برویم. ولی این کار نیز خالی از خطر نبود. زیرا رادارهای دشمن در کمین بودند. می‌توانستند رد ما را پیدا کنند و با هدایت هواپیماهایشان، مانع بازگشت ما شوند.

در این افکار، که لحظاتی بیشتر نبود، هنوز به سمت هدف می‌رفتیم که یکباره سایه جنگل‌ها به چشم خورد. زیر ابر، هوا حسابی تاریک بود. انگار شب باشد که نبود یا پنداری همه جا را غم و افسردگی فرا گرفته باشد و همه جا یاس و بی‌سرانجامی. از لای کوه‌های پوشیده از جنگل هنوز به سمت هدف می رفتیم.

نوزده دقیقه از شروع پرواز‌مان بیشتر نگذشته بود. انگار نوزده ساعت بود که در پرواز بودیم. از شماره 2 خواستم بالاتر از من پرواز کند. قصد داشتم باز هم ارتفاعم را کم کنم و از بین لایه ابر فاصله با زمین را کمتر کنم. اینکار انجام شد. شماره 2 لحظه به لحظه تعقیبم کرد. زیر ابر، در فاصله بیست پایی زمین بودیم. گاهی ارتفاع درختها، از فاصله ما زیاد‌تر بود.

 لحظات دلهره‌انگیزی بود. ناگهان یک کوه پنج‌هزار پایی جلویمان سبز شد که نوکش رفته بود در ابر، انگار دماوند خودمان باشد. ناچار شدیم دورش بگردیم. در آن حال، دو دقیقه از زمان عقب افتاده بودیم و دویست پوند بنزین کم داشتیم. ناچار بودیم سرعت را افزایش دهیم و ناچار بودیم از حکومت ابرها تبعیت کنیم.

به این جهت از روی چند پایگاه کوچک و بزرگ نظامی گذشتیم که به طرفمان شلیک کردند. بعضی لحظات فکر می‌کردم در فاصله‌ای اینقدر پایین، چرا ما را با تیر نمی‌زنند. کافی بود با یک چوب‌دستی ادبمان کنند!

به دشت همواری رسیدیم که زیر پایمان گله‌ای شتر پراکنده بود. هنوز ابرها، انگار مثل یک پرده سیاه بالای سرمان بودند. همه چیز با سرعت از دید ما می‌گریخت. چهار دقیقه تا هدف فاصله داشتیم. جاده کرکوک داهوک از زیرمان گذشت. سمت چپ، آنتن‌های بلند ساختمان مخابراتشان را دیدیم. ضدهوایی‌ها، با شنیدن صدای هواپیما شروع کردند به شلیک‌های بی‌ثمر و ما می‌رفتیم به سمت منابع گاز.

به منطقه کابلهای برق رسیدیم. بار اول را نمی‌دانستم از زیر کابل بگذرم و یا از بالایش. وقتی راه‌آهن پیدا شد می‌باید سمت جدید بگیریم. موقعیت شماره 2 عالی بود. انگار فرمان هواپیمایش در فاصله یک دو متری، در دست من است. در سمت جدید، مدتی در امتداد اتوبان کرکوک پریدیم. ماشین‌ها، چراغ می‌زدند. گاهی کنار می‌کشیدند و متوقف می‌شدند.

گاهی به خیال خودی، ابراز احساسات می‌کردند. اما فرصت توجه به این مسایل برای ما نبود. می‌رفتیم به سمت هدف که حدود یک دقیقه با آن فاصله داشتیم. در فاصله زمانی سی ثانیه‌ای با هدف، دودکشهای گاز نمایان شد و این درست لحظه پاپ بود. یعنی که اوج‌گیری برای شیرجه. در آنی، وقتی به نه هزار پایی رسیدیم، هدف گم شد و لای ابرها، بدون دیدن هدف، اما متوجه به مدرج‌ها، شیرجه زدیم روی هدف.

چند لحظه‌ای گذشت تا از ابر در آمدیم و تاسیسات گاز مشاهده شد. تمام آسمان با گلوله‌های ضدهوایی پوشیده شده بود.  درهای شناور مخازن نفت به کف چسبیده بود و نشان می‌داد که مخازن خالی است. بنابراین از رها کردن راکت‌هایم خودداری کردم و با چند مانور، کمی از محل دور شدم که فریاد شماره 2 بلند شد:

_ جناب سروان، بده پایین.

به سرعت این مانور را انجام دادم. یک خرمن آتش از بالای سرم گذشت. تیراندازی‌ها به طور مداوم ادامه داشت. وقتی فکر می‌کنم چگونه از آن جهنم تیرباران و آتش نجات یافتم هیچ دلیلی نمی‌شناسم جز آنکه تفضل پروردگار شامل حال ما بود والا چطور امکان داشت از آن صحنه و بدون آسیب بیرون آمد.

در بازگشت از روی برق دبیس عبور کردیم. در آن منطقه نیز مدتی به سمت ما شلیک کردند. هنوز در ارتفاع پایین و زیر ابر می‌پریدیم و تا آن لحظه، شماره 2 همچون سایه‌ای مرا دنبال می‌کرد. ناگهان مرا گم کرد و از رادیو اطلاع داد که به بالای ابر خواهد رفت. از او خواستم هنوز ارتفاع پرواز را اضافه نکند. گفت:

_ نمی‌بینمتان. به ناچار ارتفاع می‌گیرم.

خوشبختانه با چند مانور به چپ و راست، هواپیمایش را در سمت راستم و کمی بالاتر دیدم. موقعیتم را به اختصار برایش گزارش کردم و چیزی نگذشت که دوباره در موقعیت تاکتیکی دلخواه و مطلوب نسبت به هواپیمای من قرار گرفت.

عمده کارمان بررسی  هواپیماهای ‌دشمن بود که در ابر نه آنها ما را می‌دیدند نه ما آنها را. سرعت پروازمان حدود ششصد نات و فاصله‌مان تا مرز هفتاد مایل بود. در چنان موقعیتی حدود هشت دقیقه با مرز فاصله داشتیم. بنزین باقیمانده، برای درگیری هوایی کافی نبود.

گرد و خاکی که از برخورد حرارت اگزوز هواپیمای شماره 2 از زمین بر می‌خواست، وحشت‌آور بود. مسلما موقعیت من نیز _ که اندکی زیرتر می‌پریدم_ خطر‌آفرین بود. منتهی صحنه مشابه اگزوزهای خود را نمی‌توانستم ببینم.

وقتی عروس سفید‌پوش سلسله جبال زاگرس نمایان شد، هیجان و دلهره‌ام کاسته شد و انگار غرور و سربلندی زاگرس به دل من نیز تابید و چیزی نگذشت که مغرور و شاد، وارد آسمان کشور شدیم. ورودمان را به رادار، اطلاع دادیم و سپس ارتفاع را زیاد کردیم و همین که به منطقه کنترل برج وارد شدیم، اطلاعات لازم را دریافت کردیم و پس از چند دقیقه در باند فرودگاه به زمین نشستیم.

پس از پارک هواپیما و بیرون آمدن، در حالی‌که تازه فرم هواپیمایم را تمام کرده بودم، از مسئول شلتر، علت بی‌انضباطی هنگام پرواز را جویا شدم که فرد تازه و ناآشنایی خود را داخل صحبت کرد و با لحن اعتراض‌آمیزی گفت:

_ اینها مقصر نیستند.

تا آن وقت ندیده بودمش. یکه ای خوردم و پرسیدم:

_ شما چکاره‌اید؟

_ افسر مسئول خط پروازم.

هیچ شباهتی به یک فرد نظامی نداشت. نه لباسش مرتب بود و نه طرز برخوردش. نه افسر به نظر می‌رسید و نه مسئول. نه رفتارش مناسب بود نه گفتارش. با پرخاش گفتم:

_ فرمانده که تو باشی، وای به حال افراد زیردستت.

یک و بدو بالا گرفت و چیزی نمانده بود که کارمان به نزاع بکشد. غصه‌دار و متاثر، متاسف ، خسته و خیس عرق به پست فرماندهی بازگشتم.

و در حالی‌که می‌دیدم چقدر راحت این همکاران از خدا بی‌خبر، ارتش جمهوری اسلامی را با ظاهری فریبنده، از ریشه خراب می‌کنند و چگونه پاسخ یک سهل‌انگاری آشکار خود را، همراه با تمجید و تشویق از جانبازی‌ات، پای هواپیمایی که از آن غرق عرق بیرون آمده‌ای، کف دستت می‌گذارند. در اطاق فرماندهی، کلیه وسایل پروازیم را جلوی فرمانده گذاشتم و گفتم:

_ جناب سرهنگ یا من به درد این سازمان نمی‌خورم و یا بقیه به کارشان بی‌علاقه شده اند و تا چنین باشد، من جرات قبول مسئولیت نمی‌کنم.

آنقدر متاثر بودم که ضمن گزارش پرواز، به هق هق افتادم. گریه‌ام برای خودم نبود. گریه‌ام به خاطر کشوری بود که مورد تهاجم یک متجاوز قرار گرفته بود. گریه‌ام به خاطر ملتم بود که گروه گروه کشته و یا زخمی و یا آواره می‌شدند. گریه‌ام به خاطردوستان و همکاران جانبازی بود که از مرگ و یا اسارت و فقدانشان، آب از آب تکان نمی‌خورد. جز آنکه دل‌های محقر اما تپنده‌ای را، چون دل من، غرق غصه می‌کرد.

فرمانده پایگاه سخت متاثر شد. به دلجویی من، دستوراتی جهت رسیدگی به کار سهل‌‌انگاران صادر کرد و بعدازظهر همان روز که یکی از نمایندگان مجلس (آقای دکتر روحانی) همراه تنی چند از افسران ارشد نیروی زمینی برای بازدید از پایگاه آمده بودند، در سالن کنفرانس که تمام خلبانان نیز حضور داشتند، مرا به حضار معرفی کرد و جهت استمالت قسمتی از ماموریت‌های مرا شرح داد و در حالیکه خودش شدیدا از اتفاق صبح متاثر بود، در حضور آنان _ بزرگوارانه_ عذر خواست و رویم را بوسید و از خدماتم تشکر کرد.

منظره‌ای که سرشار بود از عواطف انسانی و عشق بی‌آلایش به میهن و انقلاب که بیشتر حضار متاثر شده را به فکر و چاره‌اندیشی فرو برد.

آن روز، در خاتمه، به من اجازه داده شد که شب را بیرون از پایگاه و در هتل، نزد خانواده‌ام باشم. ساعت پخش اخبار تلویزیون، پای تلویزیون هتل و در کنار همسر و پسرانم بودم که گوینده گفت: _ صبح امروز خلبانان شجاع نیروی هوائی جمهوری اسلامی، با یک عمل قهرمانانه، برای دومین بار تاسیسات گاز کرکوک را مورد حمله قرار دادند و بیشتر از پنجاه درصد آن را ویران ساختند (ماموریت هر دو بار، توسط من انجام گرفته بود).

________________________________________________________________

منبع: farsnews.com


بمب افکن موسکیتو، اعجوبه چوبی

$
0
0

دی هاویلند موسکیتو (De Havilland DH.98 Mosquito) جنگنده تهاجمی دوسرنشینه و چند منظوره ساخت بریتانیا بود که در طی جنگ جهانی دوم و بعد از آن در حال خدمت بود، یک بمب افکن دوربرد متوسط بسیار سریع که قدرت حمل 1.8تن بمب را داشت. موسکیتو یکی از چند هواپیمای عملیاتی خط مقدم بود که تقریباً به طور کامل از چوب ساخته شده بود و بدین علت به "اعجوبه چوبی" معروف شد.

موسکیتو با لقب صمیمانه "Mossie" ازسوی خدمه آن نامیده شده بود (موسکیتو به معنای پشه میباشد و مُسی "Mossie" نیز پشه ای با بالهای کوتاه است که از خون حیوانات تغذیه می کند). موسکیتو اصولاً یک بمب افکن سریع غیر مسلح محسوب می شد که برای انجام عملیات و نقش های متفاوتی تطبیق داده شده بود. نقش هایی مانند: پرواز در ارتفاع کم تا متوسط و بالا، بمب افکن تاکتیکی روز، بمب افکن شب پرواز، هواپیمای پیشرو، جنگنده بمب افکن، هواپیمای ضربتی دریایی، هواپیمای عکسبرداری و شناسایی سریع‌السیر. این هواپیما همچنین به وسیله شرکت خطوط هوایی خارجی بریتانیا (BOAC) برای حمل سریع محمولات کوچک و باارزش از طریق حریم هوایی کشورهای بی طرف و یا فضای هوایی دشمن مورد استفاده قرار می گرفت. وقتی شرکت دی هاویلند در سال ۱۹۴۱ شروع به تولید موسکیتو کرد ، این هواپیما یکی از سریع ترین هواپیماهای جهان بود.

موسکیتو اولین بمب افکن انگلیسی بود که برای حفاظت از خود در برابر دشمن به جای اتکا به قدرت آتش برجک ها به سرعت متوسل شد و در عمل نیز بسیار موفق بود. سرعت موسکیتو به قدری بالا بود که جز اندکی از شکاری های پیشرفته آلمانی دیگر شکاری ها قادر به انهدام آن نبودند.موسکیتو سرعت خود را مدیون بدنه سبک چوبی و دو موتور قدرتمند رولرویس مرلین بود.

با وجود موفقیت های درخشان موسکیتو در عملیات های مختلف فرماندهان بلند پایه انگلیسی هرگز آن را به عنوان یک بمب افکن استاندارد نپذیرفتند، زیرا یک بمب افکن واقعی در نظر آن ها باید به برجک مجهز می بود، به همین دلیل از موسکیتو به همراه دیگر بمب افکن ها استفاده می شد.

در بعضی متون نظامی موسکیتو را در رده هواپیماهای شکاری قرار داده اند اما موسکیتو یک هواپیمای چند منظوره موفق بود. در طی جنگ از موسکیتو به عنوان بمب افکن، شکاری روزپرواز، شکاری شبانه، هواپیمای شناسایی و نهایتا هواپیمای ترابری استفاده شد.

با تمام مزایای ذکر شده، موسکیتو یک نقطه ضعف بزرگ داشت. به دلیل استفاده از چوب و تخته سه لا در ساخت بدنه، استفاده از آن در محیط های مرطوب و شرایط بارانی باعث ایجاد تغییرات نامطلوب در بدنه می شد.

موسکیتو برجک نداشت، اما 4 تیربار 7.7 میلیمتری نصب شده در دماغه و 4 توپ 20 میلیمتری تعبیه شده در بدنه، قدرت آتش موثری به آن بخشیده بود. در جنگ جهانی دوم حدود 7700 فروند موسکیتو ساخته شد که کمتر از یک چهارم آن ها توسط شکاری های آلمان نابود شد. به طوری موسکیتو موفق ترین هواپیمای ساخته شده توسط انگلیس در طی جنگ جهانی دوم بود. برای پرواز موسکیتو به 2 خلبان نیاز بود و بالاترین سرعت آن به حدود 611 کیلو متر بر ساعت می رسید.

مشخصات

نوع هواپیما: شکاری-بمب‌افکن سبک، هواگرد تهاجمی شناسایی، جنگنده ویژه شب پرواز
کشور سازنده: بریتانیا
شرکت سازنده: شرکت هوانوردی دی هاویلند
طراحی شده توسط جفری دی هاویلند
نخستین پرواز: ۲۵ نوامبر ۱۹۴۰
تاریخ رونمایی: ۱۹۴۱
وضعیت کنونی: بازنشسته

به کارگیرنده (ها):
نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا
نیروی هوایی سلطنتی استرالیا
نیروی هوایی سلطنتی کانادا
نیروی هوایی ایالات متحده

دوران ساخت: ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۰
تعداد ساخته‌شده: ۷،۷۸۱ فروند

خدمه:۲ (خلبان و کاربر رادار یا ناوبر)
طول:۱۳/۵۷ متر
پهنای بال:۱۶/۵۲ متر
ارتفاع:۵/۳ متر
مساحت بال:۴۲/۱۸ مترمربع
وزن خالی:۶،۰۵۸ کیلوگرم
وزن بارگیری:۸،۰۲۸ کیلوگرم
حداکثر وزن برخاست:۸،۵۴۹ کیلوگرم
پیشرانه:۲ موتور وی۱۲ رولزرویس مرلین ۲۱/۲۱ یا ۲۳/۲۳ (چپ و راست)،سیستم خنک کننده مایع،توان ۱۴۸۰ اسب بخار هر کدام

عملکرد:
بیشینه سرعت: حدود 600 کیلومتر بر ساعت
برد:۱۴۰۰ کیلومتر با ۱۸۶۴ لیتر سوخت
سقف پرواز: ۸،۸۳۹ متر
________________________________________________________________

منابع:

wikipedia.org

centralclubs.com

گردآوری و تنظیم: newcoy.persianblog.ir

نبرد آردن، آخرین قمار بزرگ هیتلر

$
0
0

 

متفقین پس از آن که در اوت 1944 پاریس را آزاد کردند با سرعت در شمال اروپا و غرب پخش شده و با آزاد کردن بلژیک و فرانسه، از راین گذشته و خاک اصلى آلمان را مورد تهدید قرار دادند. در این زمان پس از شکست متفقین در عملیات هوابرد ماه قبل، هیتلر طرح ضد حمله‏ى بزرگى را تدارک دید که در آن آلمان‏ها با عبور از راین قواى متفقین را در هلند دچار مشکل کرده و به دونیم مى‏کردند. هدف دیگر این طرح اشغال منطقه‏ى باستونى و دستیابى به مخازن سوخت آمریکایى‏ها بود. براساس این طرح دو لشکر زره‏پوش اس اس با گرفتن این مخازن هم زمان هم مشکل سوخت تانک‏هاى آلمانى را (که اکنون به دلیل نبود سوخت بدون استفاده بودند) حل مى‏کرد و هم تانک‏ها و نفربرهاى آمریکایى را تا ماه‏ها به دلیل نداشتن سوخت زمینگیر مى‏کرد.

مخالفت ستاد ارتش آلمان

فون روندشتت، فرمانده کل قواى آلمان در غرب، با این حمله از همان ابتدا مخالف بود. به اعتقاد او، از این نیروهاى مهاجم باید براى اقدامات مهم‏ترى استفاده کرد. ستاد ارتش آلمان نیز این حمله را نوعى خودکشى مى‏دانست چرا که معتقد بود آمریکا و انگلیس در حال حاضر آن قدر تانک، سرباز و توپ در اختیار دارند که هر حمله‏اى به این واحدها در نطقه خفه خواهد شد.

تیربارچی آلمانی - جبهه آردن - دسامبر 1944

اما هیتلر این نکات را قبول نکرد و به این استراتژى تأکید داشت که «مهم‏ترین دفاع حمله است» هیتلر على‏رغم مخالفان خود در نهایت در 16 دسامبر حمله به خط دفاعى آمریکا در آردن و رن علیا را آغاز کرد.
در این نبرد سرنوشت‏ساز بازوان ارتش آلمان را ارتش ششم زرهى آلمان و واحدهاى ورزیده‏ى اس اس تشکیل مى‏دادند. اس اس‏ها در حقیقت قواى ذخیره‏ى استراتژیک هیتلر محسوب مى‏شدند و وى از آن‏ها تنها براى نبردهاى سرنوشت‏ساز استفاده مى‏کرد.

پیشروى اولیه

در این نبرد هیتلر مانند قمارباز بزرگى تمام هستى خود را بر صفحه بازى ریخت. نبرد آردن با حمله ارتش آلمان نازی در شب 16 دسامبر 1944، در تاریکی و مه غلیظ حاکم بر میدان نبرد آغاز شد. هزاران تانک آلمانى در پناه آتش 2000 هواپیماى بمب افکن حمله را آغاز کردند. کارشناسان آلمانی پیش بینی کرده بودند که وضعیت جوی برای چند روز آینده امکان مداخله نیروی هوائی متفقین را فراهم نخواهد کرد و همچنان هوا ناپایدار خواهد بود و این مسئله باعث خواهد گردید که امکان پشتیبانی هوائی از نیروهای زمینی غیر ممکن گردد . این پیش بینی درست از آب در آمد و قوای مهاجم آلمان نازی طی 5 روز پس از آغاز عملیات موفق به ایجاد شکاف در خط جبهه نیروهای آمریکائی گردید.

آمریکایى‏ها که اصلا انتظار چنین ضد حمله‏اى را از ارتش شکست خورده‏ى آلمان نداشتند کاملا غافلگیر شده و خطوط دفاعى آن‏ها شکافته شد آلمان‏ها از آردن گذشته و به شهر باستونى در 150 کیلومترى بروکسل (پایتخت بلژیک) رسیدند.

سربازان آلمانی در پشت مواضع سقوط کرده آمریکاییها


سقوط باستونى به معناى در خطر افتادن بلژیک تازه رها شده نیز بود. بنابراین لشکر 101 هوابرد آمریکا با 15 هزار چترباز براى دفاع از شهر محاصره شده توسط قواى آلمان‏ها انتخاب شد.

در شب هجدهم ماه دسامبر لشگر 101 هوابرد آمریکا ماموریت یافت با منتهای سرعت به باستونی بشتابد. این لشگر با کامیون حرکت نمود و پس از بیست و چهار ساعت راهپیمایی بدون وقفه فقط چند ساعت قبل از ورود ارتش آلمان به باستونی وارد شد و آن را تصرف نمود . قوای آلمان این لشگر را محاصره نمود اما نتوانست مقاومت آنرا در هم بشکند.

سربازان آمریکایی که توسط آلمانیها به اسارت گرفته شده اند

 در 22 دسامبر ژنرال آلمانی هاینریش فون لوتوویتس فرمانده سپاه چهل و هفتم آلمان یک یاداشت برای فرمانده این لشگر به نام ژنرال مک اولیف فرستاد و درخواست نمود تسلیم شود اما این ژنرال این درخواست را رد کرد. 24 دسامبر چند لشگر از ارتش سوم ژنرال پاتون به کمک نیروهای مدافع اعزام گردید.

 ورود ژنرال پاتون

آیزنهاور، فرمانده‏ى قواى آمریکا، بلافاصله به مارشال زرهى پاتون دستور داد به هر قیمت مانع ورود قواى زرهى آلمان به باستونى شود. این در حالى بود که لشکرهاى زرهى آمریکا حداقل یک هفته با شهر مذکور فاصله داشتند.
بنابراین اس اس‏ها مدت کمى وقتى داشتند تا چتربازان معروف لشکر 101 را شکست دهند (لشکر 101 هوابر آمریکا هنوز هم واحد پیشرو آمریکا در نبردهاى قرن 21 است)

 

ژنرال آنتونی مک اولیف، فرمانده لشکر 101 هوابرد نقش تعیین کننده ای در شکست آلمانها در نبرد آردن داشت

اس اس‏ها در پناه تانک‏هاى خود با قدرت تمام خانه به خانه در باستونى پیش رفته اما از بخت بد سروکاران‏شان با مشتى سرباز معمولى نبود بلکه با رنجرهاى آمریکایى طرف بودند که راه ماندن و مردن را انتخاب کرده بودند.

در نبردهاى مذکور کار به جنگ سرنیزه و استفاده از کارد و سایر سلاح‏هاى سبک نیز رسید اما على‏رغم کشته شدن 4 هزار تفنگدار آمریکایى آن اسلحه را زمین نگذاشتند. این در حالى بود که به فرمانده‏هان لشکرهاى اس اس خبر رسید قواى پاتون در راه است.

نمایش ستون‏هاى فولادین

آمریکا در نبرد با دشمنانش چندان نیاز به «شجاعت سربازان» نداشت چرا که هر کجا حریف را مقاوم مى‏دید با بسیج انبوهى تانک، هواپیما و کشتى آن‏ها را درهم مى‏کوبید.
ژنرال پاتون نیز در 26 دسامبر با استفاده از ده‏ها هزار تانک و زرهپوش (برخى منابع واحدهاى موتوریزه وى و تانک‏هایش را تا 130 هزار دستگاه نیز ذکر کردند) اکنون به پاى بلندى‏هاى اردن رسیده بود و تانک‏هاى شرمن در مصاف با تانک‏هاى پانزر آلمان‏ها با برخوردارى از برترى وحشتناک عددى، آن‏ها را از سر راه کنار مى‏راندند.



چتربازان لشکر 82 هوابرد آمریکا - سال 1944

فرماندهان واحدهاى اس اس که نیروهاى وى در حال نبرد تن به تن در شهر بودند متوجه شدند که ارتش ششم زهرى آلمانى قادر به مقابله با ستون‏هاى فولادین پاتون نیست و عقب نشسته است حال آن که براى آنها تنها راه، جنگیدن و یا تسلیم باقى مانده بود. اس اس‏ها «جنگیدن و مردن» را انتخاب کردند و تقریبا از واحدهاى مذکور کسى زنده نماند باقى مانده زرهپوش‏ها و تانک‏هاى آلمانى نیز به شرق راین و داخل خاک آلمان عقب‏نشینى کردند.

نتیجه‏ نبرد

نبرد آردن را مى‏توان آخرین تحرک آلمان براى عقب انداختن «سرنوشت محتوم شکست» دانست اما شکست اردن سبب شد تا آلمان بهترین سربازانش را براى حمله بیهوده از دست بدهد و نه تنها موفق به دسترسى به منابع سوخت متفقین نشود بلکه باقى مانده‏ى سوخت تانک‏هایش را نیز بر سر این حمله بگذارد تا آن جا که ژنرال مانتوفل، جانشین فرمانده‏ى قواى آلمان در جبهه غرب، علل فروپاشى ارتش آلمان در ماه‏هاى آخر جنگ را انجام همین عملیات غیرمنطقى مى‏داند.

این شکست سبب شد تا آمریکایى‏ها در 7 مارس 3) 1945ماه بعد) از رود رن گذشته و 50 روز بعد در برلن باشند. آرنهایم یا آردن آخرین میخ‏ها بر تابوت جاه‏طلبى‏هاى هیتلر بودند.

البته نباید از یاد برد که سربازان آلمان‏ها نیز در این نبرد بسیار دلیرانه جنگیدند و آن گونه که به آن‏ها اطلاع داده شده بود قرار بود آن‏ها تنها «پیشقراول» باشند اما بعد حتی به آن‏ها گلوله هم نرسید.

چکیده

 نام نبرد: تهاجم آردن یا آردنن (Ardennen)

تاریخ : 16 دسامبر 1944 الی 25 ژانویه 1945

 مکان : بلژیک ، هلند ، لوکزامبورگ

 طرفین درگیر :

 متفقین شامل : ایالات متحده آمریکا ، انگلستان ، کانادا

 قوای محور : آلمان

 فرماندهان طرفین :

 متفقین : دوایت آیزنهاور ( آمریکا ) ، عمر برادلی ( آمریکا ) ، کورتنی هورگس ( آمریکا ) ، آنتونی مک اولیف ( آمریکا ) ، برنارد مونت گمری ( انگلستان )

 آلمان : والتر مدل ، گرد فون روندشتت ، هاسو فون مانتیوفیل ، سپ دیتریش ، اریش برندنبرگر ، هاینریش فون لوتوویتس

 قوای طرفین :

 متفقین : 840 هزار سرباز ، 424 تانک ، 394 توپ

 آلمان : 500 هزار سرباز ، 500 تانک ، 1900 توپ

 تلفات طرفین :

 متفقین :

آمریکا 89.500 کشته ، زخمی ، اسیر و مفقود

انگلستان 1.408 کشته ، زخمی ، اسیر و مفقود

 آلمان :

 91.132 کشته ، زخمی ، اسیر و مفقود

 نتیجه: شکست قطعی آلمان

___________________________________________________________________

منابع:

کتاب صد جنگ بزرگ تاریخ، نوشته علی غفوری

parsine.com

wikiarya.org/wararden.htm

گردآوری و تنظیم: newcoy.persianblog.ir

 

شکار دشمن از یکصد مایل دورتر

$
0
0

 

زندگی نامه و خاطراتی از سرتیپ دوم خلبان حسین خلیلی

 _______________________________________________________________

سه فروند از پنج فروند سوپراتاندارد فرانسوی که توسط ارتش عراق اجاره شده بود، توسط نیروی هوایی ایران منهدم شد.

اولین شهید نیروی هوایی (در جنگ با عراق) در تاریخ چهارم تیرماه 1359 در شملچه به شهادت رسید. او اهل مراغه بود. با هواپیمای F5 برای شناسایی منطقه می‌رود و مورد هدف قرار گرفته و شهید می‌شود.

ما ادعا نمی‌کنیم که در مصاف با هواپیمای دشمن‌مان امریکا می‌توانیم پیروز شویم یعنی اگر کسی چنین ادعایی کند غلو کرده است، ولی این ادعا را داریم که مطلوبیت حمله به کشور را برای دشمان‌مان به صفر برسانیم و آنها را به بازدارندگی وادار ‌کنیم.

 _______________________________________________________________

 

سرتیپ دوم خلبان دکتر حسین خلیلی بازنشسته نیروی هوایی است که حدود یازده سالی می‌شود که دیگر پرواز نمی‌کند. حسین خلیلی متولد 1335 در ورامین است. دوره‌های مختلف تحصیلی را در ورامین طی کرد. در سال 1354با دوره خلبانی آشنا شده و به کشور آمریکا اعزام شد و سال 1356به کشور بازگشت. سال 1356 که وارد ایران شد در پایگاه دزفول به فرماندهی سرتیپ خلبان ابوالفضل مصطفوی آموزش تاکتیکی رزمی هواپیمای اف 5 را طی کرد. در اوایل سال 1357به پایگاه دوم شکاری تبریز منتقل شد.

در سال 1360 به همت و ابتکار شهید عباس بابایی که در آن زمان فرمانده پایگاه هشتم شکاری بود به عنوان خلبان کابین جلوی هواپیمای F14 انتخاب شد. سرتیپ دوم خلبان خلیلی تا آخر جنگ با هواپیمای F14 بر فراز آسمان غیرت و شهامت کشور پرواز کرد تا کید و حیله دشمن متجاوز را ناکام گذارد. او مدتی به ایتالیا سفر کرد و بعد از بازگشت مجدداً به پایگاه بوشهر اعزام و در آنجا به عنوان فرمانده گردان F14 و معاون عملیات آنجا مشغول به خدمت شد. خلیلی که بیش از 2000 ساعت پرواز در کارنامه دارد یکی از خلبانان شجاعی است که با F14 حماسه ‌های زیادی را در طول دوران دفاع مقدس به همراه سایر همرزمانش به منصه ظهور رساندند.

 آنچه در پی می‌آید گفت‌وگویی صمیمانه با این سرتیپ خلبان است پیرامون  هواپیماهای F14 و کارنامه نیروی هوایی ایران در دوران دفاع مقدس 8 ساله که با هم می‌خوانیم.

 

هواپیماهای F14 که در زمان ارتش شاهنشاهی خریداری شدند یکی از پیشرفته‌ترین جنگنده‌های جهان بودند، آقای خلیلی چطور شد که شما به عنوان خلبان چنین جنگنده پیشرفته‌ای انتخاب شدید؟

من یکی از جوان‌ترین خلبان‌هایی بودم که قبل از پیروزی انقلاب دوره خلبانی خود را طی نموده و وارد عرصه جنگ شدم. بر طبق نظر شهید خلبان عباس بابایی که معتقد بود در اولین کلاس‌ها کسانی باشد که هم جوان باشند و هم توانایی علمی و پروازی را داشته باشند. از این رو، من، شهید محمدرضا شادنژاد، شهید علیرضا بیطرف و امید بادکوهی که در حال حاضر هم در اصفهان ساکن هستند و بازنشسته شده‌اند، چهار نفری به عنوان اولین میان کلاس‌های F14 انتخاب شدیم. شهید بابایی معتقد بود که نفرات منتخب، توانایی لازم در آموزش و پرواز را داشته و با توجه به سن کم‌شان مدت‌ها یعنی در طی سال‌های جنگ و تا اواخر آن حضور داشته باشند. زیرا امام فرمودند که اگر جنگ 20 سال هم طول بکشد ما همچنان ایستاده‌ایم، لذا خلبان‌های انتخاب شده می‌بایست فاکتورهای لازم را دارا می‌بودند از این رو من هم به عنوان یکی از خلبانان این جنگنده انتخاب شدم.

آقای خلیلی! گفته شده که تعداد جنگنده‌های خریداری شده F14 محدود بوده و در طول جنگ تعداد کمی از آنها ساقط شد. ضمن اینکه آماری از این جنگنده‌ها به ما می‌دهید، بفرمایید چطور می‌شود که طی هشت سال تنها تعداد کمی از این جنگنده‌ها توسط دشمن مورد هدف قرار گرفته و از بین بروند؟

در ابتدا باید بگویم، هواپیماهای خریداری شده 80 فرونده بود. 79 فروند آن تحویل ایران شد و یک فروند دیگر در آستانه تحویل بود که با پیروزی انقلاب اسلامی متأسفانه امریکایی‌ها جزو اموال قیمتی‌ و نظامی آن را در مصادره نگه داشته و تحریم نمودند. یک فروند هواپیمای ما همچنان در آنجا متوقف شده در عین حال 79 هواپیما تحویل کشورمان بود. از این 79 فروند، دو فروند از این هواپیماها در قبل از انقلاب در حین آموزش سقوط کرد و خلبان یکی از اینها امریکایی بوده و همانطور که می‌دانید جنگنده های F14، هواپیمای نیروی دریایی بود و فرهنگ استفاده از آن در نیروی هوایی هنوز جا نیفتاده بود. برای همین قبل از انقلاب 50 درصد از کادر نظامی و پروازی هواپیمای F14 در پایگاه شیراز به دست امریکایی‌ها بود.

بنابراین ما 77 فروند هواپیما قبل از جنگ داشتیم که به دلیل توانایی‌های ویژه‌ای که در رهگیری و درگیری هوایی و برد بلندی که موشک‌های فونیکس قادر بودند ،چند هدف را همزمان منهدم کنند .این ویژگی منحصر به فرد هواپیمای F14 نسبت به هواپیمای هم نسل خود مانند F16، F18، F15و یا F4 است.

اما هواپیمای F14 طوری طراحی شده که موشک‌هایش می‌تواند همزمان روی 24 هدف اطلاعات بگیرد و به شش هدف همزمان موشکش را شلیک کند.

هیچ کدام از این هواپیماها چنین قابلیتی را ندارند ، رها کردن و شلیک موشک‌های راداری باید حتماً روی هدف قفل کرده و حتماً باید روی یک تارگت خاصی کار کنند. این ویژگی‌ها هواپیماهای F14 را از هواپیماهای هم نسل خود در درگیری و رهگیری‌های هوایی متمایز می‌کند. لذا تامکت‌‌های ما در طی جنگ و به خصوص نبردهای هوایی کمتر دچار آسیب و سقوط شوند.

مقایسه‌ای بین F14های ایرانی در نبرد با جنگنده‌های عراقی برایمان داشته باشید چرا که همانطور که خودتان هم می‌دانید در طول این درگیری‌ها بچه‌های ما موفق عمل کردند؟


بله، هواپیمای F14 با داشتن آن ویژگی‌هایی که پیش‌تر هم به آن اشاره شد، اولاً برد موشکی و رادارشان برد مافوقی نسبت به هواپیماهای همتای خودشان و یا هواپیماهای میراژبود که عراقی‌ها در اختیار داشتند. عامل دوم قدرت دید بهتری بود که هواپیماهای F14 داشتند. ما اگر در یکی دو مورد هدف عراقی‌ها قرار گرفتیم برای اشتباهات خود یا ناهماهنگی بود که با یگان‌های زمینی و هوایی داشتیم. متأسفانه در یکی دو مورد ما غافلگیر شدیم و عراقی‌ها توانستند به ما ضربه بزنند.

برد موشک هواپیمای F14 از برد موشکی که هواپیمای میراژ می‌توانست رها کند، بیشتر بود. بنابراین خود عراقی‌ها می‌دانستند که بازنده جنگ‌های هوایی هستند. ضمن اینکه موشک فونیکس وقتی هدف خود را پیدا می‌کند، مراحلی را با عنوان پروفایل طی می‌کند و این موشک چون سایر موشک‌ها مستقیم به هدف نمی‌خورد. این موشک ابتدا اطلاعات لازم را از کامپیوتر می‌گیرد. شگفتی موشک فینیکس هم با سایر موشک‌ها این است که در فاصله حدود 20کیلومتر مانده به هدف خودش فعال می‌شود و نیازی به اطلاعات مادر ندارد اما سایر موشک هواپیماهای دیگر تا به هدف اصابت کند باید هواپیمای مادر مرتباً اشعه بدهد. اما این موشک در ارتفاع بالا اوج می‌گیرد چون عقابی تیز پرواز از بالای سر می‌آید و هدف خود را مورد اصابت قرار می‌دهد. هیچ راه فراری هم از این موشک وجود ندارد مگر اینکه قبل از رها شدن و یا در زمان رها شدن موشک، خلبان مورد هدف حس کند موشک به سمتش رها شده از برد موشکی خود را خارج کند که در غیر این صورت به او اصابت می‌کند. متأسفانه عراقی‌ها به مقداری از این اطلاعات با کمک امریکایی‌ها دسترسی پیدا کرده بودند و برای همین در آن منطقه تهدید وارد نمی‌‌شدند.

امیر خلیلی در بحث موفقیت‌های تامکت‌ها ایرانی عامل انسانی یا همان خلبان چقدر تأثیر گذار بود؟

شما به این مسئله توجه کنید که هر چقدر بشر پیشرفت کند و اطلاعات و کامپیوتر در پیشرفت به سطح بالایی برسد،فریب خواهد خورد، هر چقدر هم که هوشمند باشد. زیرا هوش، عقل و درک ندارد. اما انسان این ویژگی بسیار مهم را با خود داشته و می‌تواند تصمیم بگیرد و قدرت اراده دارد، انسان می‌تواند بررسی کند کدام هدف‌ها حقیقی و کدام مجازی هستند. خلبان می‌تواند از قدرت تجزیه و تحلیل و مهم‌تر از همه تجربه خودش بهره‌مند شود. تجربه هرگز قابل انتقال نبوده و نیست، زیرا باید در کابین باشی و ساعت‌ها پرواز کرده و در حقیقت در میدان مبارزه و درگیری حضور داشته باشی تا آنها را آنالیز و تجزیه و تحلیل‌نمایی. بنابراین شکی وجود ندارد که تمام کننده اصلی نیروی انسانی است که باید دانش پروازی خوبی هم داشته باشد. البته بیش از هر چیزی کمک و الطاف خداوند هم باید شامل حال انسان شود. زیرا معتقدم در شرایط دشوار، سخت و بحرانی 50-60 درصد تبحر و آموزش به یاد انسان می‌آید. من به عکس آن هم اعتقاد دارم چرا که اگر انسان به خداوند متعال تکیه کند و خداوند حمایتش کند حتی در شرایط سخت پرواز هم نه تنها 60 درصد بلکه ممکن است 70-80 درصدآموزش ها کمک کرده وحتی یک نیرویی فوق آموزش به او کمک کند و او را در مواقع بحرانی بر دشمنان خودش پیروز کند.

با توجه به تحریم‌های شدید تسلیحاتی کشور با توجه به شرایط تحریم در زمان جنگ، چگونه جنگنده‌های ایرانی به ویژه F14ها توانستند خودشان را تا آخر جنگ حفظ و عملیات‌های موافق‌‌آمیزی را هم به اجرا در بیاورند؟

بله باید عرض کنم، 2 عامل در این زمینه دخیل بود. یکی تدابیری که سامانه فرماندهی نیروی هوایی داشت به ویژه در دورانی که شهید بابایی فرمانده پایگاه هشتم شکاری شد. با توجه به اینکه ایشان افسر جوانی بود که در 31 سالگی از عمر خودش بود تجربه خیلی کمی در سطح فرماندهی داشت، اما وقتی در سال 62 معاون عملیات غربی هوایی شد، مدیریت خوبی اعمال کرد. مهم‌ترین دغدغه ها و توجه ما به بحث صرفه‌جویی معطوف شد. یعنی ما تا آنجا که امکان داشت، آمدیم در پرواز هواپیماها صرفه‌جویی کردیم. به این ترتیب که مناطق را جهت پرواز اولویت‌بندی کردیم. موشک‌هایی که داشتیم را هم اولویت‌بندی کردیم از طرف دیگر موفق شدیم موشک‌های هواپیماهای دیگر نظیر F4 یا همچنین موشک‌های زمینی به هوای هاک که تعداد نامحدودی از آنها داشتیم روی هواپیما سوار کردیم در نتیجه رعایت همه این موارد کمک‌مان کرد.

یکی از ابزار مهم جنگنده‌های F14 موشک فونیکس است. پس با یک تقسیم‌بندی درموشک‌ها به صورت تصادفی روی برخی از هواپیماها که تهدیدهای محدودتری در برخی مناطق داشتند، موشکی غیر موشک فونیکس بر آنها سوار کردیم. البته دشمن نمی‌دانست که هواپیمایی که در برخی از مناطق آنها در حال پر‌واز است موشک فونیکس با خود دارد یا موشک هاک زمین به هوا، یا موشک اسپارو که بردش به مراتب کمتر است. اینها همه از ابتکارات ما بود، ضمن اینکه سامانه نگهداری ما هم بسیار اهمیت داشت. هواپیمای F14 در زمان قبل انقلاب از هر 10 فروندی که برای پر‌واز آموزشی بلند می‌شد پنج فروندش Abort یا عقیم می‌شد و ایراد پیدا می‌کرد و نمی‌توانست پر‌واز کند.

بنابر‌این کار زمینی، که برای هواپیمای F14 انجام می‌شد بسیار گسترده‌تر بود. اگر برای یک ساعت پر‌واز هواپیمای F5، ده ساعت کار زمینی ، برای هواپیمای f4 یا فانتوم 20 ساعت کار‌ زمینی انجام می‌شد، برای هواپیمای F14 که می‌خواست یک ساعت پر‌واز کند باید 200 ساعت کار زمینی انجام شود. چون تمام سیستم این هواپیما کامپیوتری است، به خاطر اینکه جعبه‌هایی روی آن تنظیم شده که این جعبه‌ها روی ناو‌های امریکایی اگر ایراد پیدا می‌کرد خار‌جشان کرده و جعبه‌ها را برای تعمیر به امریکا می‌فرستادند. زیرا روی ناو نمی‌توانند سیستم‌های تعمیراتی انجام بدهند. در اینجا اهمیت و توانمندی نیرو‌های فنی که متأسفانه کمتر از آنها یاد می‌شود، مشخص می‌شود. به ویژه همافرانی که بعد‌ها مورد توجه رهبری قرار گرفتند، آنها با کار‌های شبانه‌روزی با خون دل خوردن‌ها و صرف وقت‌ و حوصله به روی هواپیما F14 و دستگاه‌ها پیچیده فکر کردند و سیستم نگهداری اش را زیاد روان کردند. روان شدن سیستم نگهداری باعث شد که هواپیما کمتر دچار مشکل و نقص شود و کمتر نیاز به تعمیر داشته باشد. مدتی بعد توانستند آن جعبه‌ها را در شعبه خود تعمیر کنند به این ترتیب دیگر نیازی به فرستادن آنها به امریکا نبود. با توجه به شرایط سختی که در تعمیر این جعبه‌ها وجود داشت، بچه‌های ما در بحث فنی توانستند موفقیت‌هایی دست پیدا کنند. گاهی برای تعمیر و اطمینان خاطر از صحت یک آی سی (IC) بیش از 1800 - 1900 تست انجام می‌دادند. این از هنر افسران خط، در جه داران، همافران و نیرو‌های فنی ما خبر می داد ، اما این تلاش‌ها و ابتکارات کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

امیر! مروری بر تاریخچه عملیات‌ هایی که تا مکت‌های انجام داده‌اند، داشته باشیم. بزرگترین و ماند گار‌ترین عملیاتی که انجام دادید چه هست؟


اجازه بدهید تا یک صحبت کوتاهی درباره نیروی هوایی داشته باشم. نیرو‌های هوایی را نمی‌توان در یک منطقه جغرافیایی خاص یا در یک عملیات خاص محدود کرد. در این صورت هم به نیروی هوایی و هم به آن عملیات ظلم کرده ایم . مثلاً در روند اجرایی شدن عملیات فتح‌المبین، همان زمان که هواپیما‌های نیروی هوایی در حال بمباران هستند و همان لحظه‌ای که هواپیما‌های F14 برای رزمندگان ما پوشش ایجاد می‌کنند و از تهدیدات دشمن نیرو‌های ما را مصون می‌سازند. همان زمان شما مشاهده می‌کنید که هواپیماها در «خارک» گشت‌زنی انجام می‌دهند و از سامانه اقتصادی مان حمایت می‌کنند. این در حالی است که هواپیما‌هایی که از تبریز وارد می‌شوند و حامل شخصیت‌های بر‌جسته کشور یا مهمات، اسلحه و ابزار جنگی می‌باشند، در همان زمان از مرز ترکیه اسکورت کرده و تا تهران یا در شهر‌های بزرگ می‌نشانند.

بنابر‌این ما نمی‌توانیم نیروی هوایی را به یک عملیات یا نقطه خاصی محدود نماییم. آنچه ما می‌توانیم بر آن اعتراف کنیم این است که هواپیماهای F14 توانستند در قبل از جنگ و تا آخرین روز‌های جنگ تحمیلی با اسکورت شناور‌های ما در خارک اجازه ندهند حتی یک روز صدور نفت ما قطع شود. با تمام تسلیحاتی که دشمن داشت، با تمام اطلاعاتی که امریکا و عربستان در اختیار آنها قرار می‌دادند با همه اطلاعات ماهواره‌ای و تصمیم‌های راداری کشور‌های حاشیه‌ای جنوب خلیج فارس که درآن زمان همگی در اختیار عراق بود و آنها از آب‌ها و سامانه‌های راداری آنها استفاده می‌کردند. با توجه به مظلومیتی که خلبانان ماداشتند، حضور پیدا می‌کردند و مجاهدان اجازه نمی‌دادند صدور نفت‌ ما حتی برای یک روز قطع شود. این هنر‌مندانه ترین کاری بود که خلبانان هواپیما‌های F14 انجام دادند.

مستندی به نام‌ «نبرد تامکت‌های ایرانی» در سیما پخش شد و بسیار هم مورد توجه مردم قرار گرفت. نظر شما درباره این مستند چیست؟ با توجه به اینکه اگر مستندی با این عنوان از رسانه‌ ملی پخش نمی‌شد ما مجاهدت‌های سر‌بازان دلیر نیروی هوایی که متأسفانه مهجور و گمنام مانده‌اند درک نمی‌کردیم.

سه بخش از مستند در نبرد تامکت‌های ایرانی هنوز نشان داده نشده که اگر نشان داده شود، دارای نکات آموزنده‌ای هست و می‌تواند به بسیاری از ابهامات و سؤالات پاسخ دهد و تا حدی مظلومیت و توانمندی خلبانان ما را نشان دهد.

هواپیما‌های F14 برای ما اهمیت زیادی داشت همانطور که دشمن از آن واهمه داشت از طرفی هم دشمن تمام تلاش خود را صرف می‌کرد تا آنها را مورد هدف قرار دهد. گاهی هواپیما‌های F14 ما با چند فروند از هواپیما‌های جنگی دشمن درگیر می‌شد. درست است که هواپیمای F14 قابلیت‌های فراوانی دارد ولی یک هواپیمای شکاری است که می‌تواند با برد راداری مقابل خود را ببیند، هواپیمای F14 هواپیمای رادار پرنده نیست که قادر باشد 360 درجه پشت خود را ببینید؛ برای همین F14 هر چقدر هم که به طرف دشمن برود باید در جایی به عقب باز گردد. بر این اساس ما محدودیت‌هایی در تعداد هواپیما‌ها داشتیم.

باید موارد مهمی را رعایت می‌کردیم تا خلأیی نباشد و نیروی هوایی عراق فضا را برای حمله مناسب نبیند. بر این اساس شهید بابایی از سال 1364 ابتکاراتی انجام داد که متأسفانه در این بعد از شخصیت‌ این مرد بزرگ سخن چندانی به میان نمی‌آید. ایشان چهار پنج سال در بحرانی ترین شرایط معاونت عملیات نیروی هوایی را در آن شرایط سخت جنگی کنترل کرد آن هم با ابتکار و اندیشه مثال‌زدنی‌اش. یکی از اقدامات مؤثر و ابتکارات متبحرانه شهید بابایی این بود که چهار فروند از هواپیما‌های جنگی F14 به جای اینکه در شیراز یا اصفهان باشند، به پایگاه بوشهر برد و لحظه پر‌واز F14 را از 30 تا 40 دقیقه به 10 دقیقه چه در روز و چه شب رساند. بنا‌بر این رادار به جای اینکه یک فروند هواپیمای جنگی F14 در حال گشت‌زنی داشته باشد، قادر بود در عرض پنج دقیقه اولی را در دسترس داشته باشد. در عرض 10 دقیقه دومی ، سومی و چهارمی را هم در 20 دقیقه بار‌ها برای خود من اتفاق افتاد جنگنده‌ام را در آن شرایط جوی هوای گرم بوشهر، روشن می‌کردم ، منتظر می‌ماندم، اگر تهدید قطعی می‌شد ما از زمین بلند می‌ شدیم . اگر تهدید قطعی نمی‌شد بر می‌گشتیم آشیانه که از فرط گرما بدن مان خیس می‌شد. ما این دشواری‌ها را تحمل می‌کردیم که در حقیقت از یک سورتی پر‌واز بی‌خود جلو‌گیری کنیم یا همچنین ممکن بود ما بلند شویم و عراقی‌ها بیایند در پشت ما تیر‌های ما را خالی کنند(؟) حتی در این موارد حواسمان بود و صرفه‌جویی می‌کردیم، چون فکر می‌کردیم اگر جنگ طول بکشد در مقابل عراقی‌ها با این امکانات کم باید دوام بیاوریم، اینها ابتکاراتی بود که گفته نشده است.

با توجه به آمار‌های بالا و خوبی که در بحث نبرد‌های تامکتهای ایرانی داریم، شما به عنوان خلبان این جنگنده‌ها خود‌تان را قهرمان می‌دانید؟

هیج فردی نمی‌تواند بگو ید قهرمان هستم، ولی باید بگویم مثلا زمانی که در فوتبال مهاجمی گل می‌زند، پس باید گفت که ماه‌ها برای آن گل تلاش شد که این گل، ماحصل تلاش همه افراد بوده است.

هواپیمای F14 هم همین طور است . ما‌هها روی آن کار می‌شود 200 ساعت کار زمینی صورت می‌گیرد اما خلبان آن پر‌واز یک کار خوبی را به نتیجه می‌رساند. کسی مثل من به عنوان خلبان نمی‌تواند بگوید تنها کار من بوده است و من قهرمان هستم. از تلاش انسان‌هایی که پشت پرده هستند تا افرادی که دست به دعا بردند و افرادی که آچار به دست گرفته اند، همه در این موفقیت‌ها سهیم هستند. پر‌سنل پر‌واز از زمانی که هواپیما پر‌واز می‌کند تا زمانی که بر گردد از مأموریت و به زمین بنشیند آرام و قرار ندارد. وقتی خلبان در در‌گیری هوایی است، او است و خدا و ملائکی که نظاره‌گر هستند و پشتیبانی مان می‌کنند.

با توجه به افتخارات خلبان‌های ما در طول دوران دفاع مقدس اینها چندان شناخته شده نیستند، نظر شما در این رابطه چیست؟

چرا راه دور برویم، قبل از انقلاب ما یک ستاره‌ای در عرصه هوا نوردی کشور داشتیم که متأسفانه هنوز هم در کشور خود‌مان شناخته شده نیست. شهید مصطفی ار‌دستانی خلبان هواپیمای F5 و معاونت نیروی هوایی بودند. اما چندین پر‌واز هم با جنگنده‌های F14 در زمان معاونت نیروی هوایی به عنوان خلبان دوم انجام دادند. از لحاظ مذهبی بسیار مقام والایی داشتند. علاوه بر رمضان ماه‌های رجب و شعبان را هم روزه بودند. در ایام سال هم امکان نداشت هفته‌ای دو بار کمتر روزه باشند. اهل تهجد و نماز شب بودند. حسن خلق و اخلاق نیکوی ایشان هم زبانزد همه همرزمانشان بوده و هست. اما همین شهید که روستا زاده بود، در مانور نستوک (؟) بین ایران، ترکیه و پاکستان اجرا شد در قبل انقلاب با درجه ستوانی یعنی تجربه بسیار کم در مقابل یک سر‌هنگ خلبان پاکستانی که مهارت‌های زیادی هم داشت و هفت هزار ساعت پر‌واز در جنگ هند و پاکستان داشته است در‌گیر شده و به قول خود‌مان پشت او را به خاک می‌مالد. وقتی پر‌واز تمام می‌شود، سرهنگ خلبان پاکستانی مدالش را می‌کند و به سینه اردستانی می‌چسباند و می‌گوید این خلبان،‌ ایرانی قهرمان واقعی است. ما معیارهای زیادی برای خلبانان‌مان همچون شهید اردستانی داریم ایشان 800 مأموریت جنگی را انجام دادند که 250 ماموریتش فقط بمباران بوده است. اردستانی کسی بود که در یک روز 8 ماموریت انجام داده در حالی که تا به حال کسی بیش از 3 مأموریت در یک روز انجام نداده است. به هر حال ما نمی‌توانیم منکر این موضوع هم شویم آموزش‌هایی که ما دیدیم با آموزش‌ هواپیماهای غربی که بسیار پیشرفته‌تر و کیفیت بالاتری دارد، یکی است.

آقای خلیلی سه فروند از پنج فروند سوپراتاندارد فرانسوی که توسط ارتش عراق اجاره شده بود، توسط F14های ایرانی منهدم شدند. در رابطه با این افتخار نیروی هوایی هم توضیحی بفرمایید.


دو فروند از آن هواپیماها را F14 منهدم کرد. یک فروندش هم توسط هواپیمای F4 منهدم شد که جا دارد از خلبانان آنها هم که شجاعانه با محدودیت‌هایی که داشتند مبارزه کرد و جنگیدند یاد شود. سوپراتاندارد هواپیمای هوا به هوایی نیست که بتواند در جنگ‌های هوایی دوام بیاورد. تنها هنر آن سوپراتاندارد این است که این هواپیما می‌تواند از فاصله 30، 40 کیلومتری موشک‌هایش را رها کرده و کشتی‌ها را بزند. اما از لحاظ هوا به هوا نمی‌تواند در برابر جنگنده‌های F14 قدرت‌نمایی کند. اگرچه درگیر شدن با هواپیمای سوپراتاندارد راحت است اما زمانی که این هواپیما از فاصله دور (هفت، هشت مایلی) کشتی را مورد هدف قرار می‌دهد و موشک خود را رها می‌کند، جنگنده‌ای که قصد انهدامش را دارد باید به قدری به جلو پیش‌روی کند که تا قبل از رها کردن موشک هواپیمای سوپراتاندارد برود نزدیک و با آن درگیر شود. اگر هواپیمای سوپراتاندارد بتواند تا بندر امام بیاید قطعاً می‌تواند کشتی‌های ما را بزند. برای همین خلبان با کمک رادارهای زمینی که مکمل جنگنده‌های F14 هستند، جلو رفته و قبل رها کردن موشک سوپراتاندارد با آن درگیر و از طرفی اجازه ندهد اهداف خودی مورد حمله قرار گرفته و همانجا هم به هواپیمای دشمن ضربه بزند. لذا ما به نوعی در حیطه خود کشور عراق در جاهایی که تحت کنترل راداری دشمن بود به آنها ضربه زدیم.

به طور کلی شما نقش نیروی هوایی را در جنگ تحمیلی چطور ارزیابی می‌کنید؟ به نظر شما تأثیر‌گذاری نیروی هوایی در روندجنگ به چه صورتی بوده است؟

نیروی هوایی نقش بی‌بدیلی داشته است. نیروی هوایی از ماه‌ها قبل جنگ در جریان جنگ و تهاجم دشمن بعثی قرار گرفت. اولین شهید نیروی هوایی در تاریخ چهارم تیرماه 1359 در شملچه به شهادت رسید. او اهل مراغه بود. با هواپیمای F5 برای شناسایی منطقه می‌رود و مورد هدف قرار گرفته و شهید می‌شود. در 17 شهریور زمانی که عراقی‌ها به مرز‌های ما حمله می‌کنند مثل پاسگاه خان‌لیلی و میمک در آن شرایط هم وضعیت نیروی زمینی چندان مناسب نبود، یعنی هنوز مستقر نشده بودند. خود نیروی هوایی هم گرفتاری‌ها و مشکلاتی داشت. اکثر ژنرال‌های نیروی هوایی بازنشسته شده بودند. فرماندهی به دست شهید فکوری بود، بخشی از خلبان‌ها در دام ضدانقلاب فریب خورده و گرفتار بودند، برخی اسیر توطئه‌ها شده بودند. با تمام این مسائل 17 شهریور1359 فانتومهای ما درگیر شده و مواضع عراقی‌ها را مورد اصابت قرار می‌دهند. هواپیمای خلبان شهید علی ایلخانی که اولین شهید هواپیمای F4 است مورد اصابت ،ایشان به شهادت می‌رسد . 19 شهریور، سرگرد شمس بیگی که فرمانده گردان 31 شکاری در ایرفورت، در همدان بود برای هماهنگی وشناسایی منطقه برای اینکه مشخص کند، ما چگونه می توانیم از نیروی زمینی دفاع وحمایت کنیم. در منطقه ایشان در یک هلی‌کوپتر عازم منطقه دسک بوده که هلی کوپتر مورد هدف قرار می‌گیرد و به شهادت می‌رسد.

در 27 شهریور، سیدالاسرا حسین لشکری که در اولین مأموریتی که برای شناسایی مسلحانه می‌رود مورد هدف دشمن قرار گرفته اسیر می‌شود. باید از اولین جاویدالاثر محمد زارع نعمتی هم نام برد که در همان نیروی هوایی از ماه‌ها قبل، درگیر بوده و در واقع عراق به درستی و خیلی حساب شده برای یک پیروزی برق‌آسا به ما حمله نمود .دشمن تمام خبرنگاران و رسانه‌ها را دعوت کرده بود که این پیروزی بزرگش را اطلاع‌رسانی کرده  ودر سطح جهانی مطلع نماید و دشمن جشن بگیرد. ولی آن چیزی که پیروزی بزرگ عراق را به جنگی فرسایشی تبدیل کرد، به لطف اله ، رهبری امام خمینی (ره) ورشادت‌های خلبانان نیروی هوایی بود که عراق فکر می‌کرد این خلبانان از پیکره نظام جمهوری اسلامی جدا شدند. در حقیقت خلبانان غیور کشور زمانی که دیدند کشور مورد هجوم بعثی ها قرار گرفته است همه دلخوری‌ها و کدورت‌ها را کنار گذشته از جانشان گذشتند و از کشور دفاع کردند. در انتها باید بگویم، ما 214 خلبان شهید داریم که این تعداد شهدا 300 درصد نسبت به جمعیت‌شان بیشتر هم است.

77 نفر از این شهدا در دو ماه اول جنگ شهید شدند، شهدایی چون شهید مقیمی، شهید ناظریان، شهید تورج بهرام، شهید بهمن افشان، رامین زنجانی و...

همه اینها مردانی بودند که در مقابل نیروی هوایی دشمن ایستادند. آنها پیروزی عراق را به یک حرکت فرسایشی تبدیل کردند. نیروی هوایی نقش برجسته‌ای در تمام جنگ داشت. به ویژه در اواخر جنگ که عراق سعی می‌کرد به نقاط مرزی‌ ما حمله کند نیروی هوایی با همه محرومیت‌ها با ایستادگی خود در کنار سایر نیروها اجازه نداد دشمن موفق شود.

در حال حاضر نیروی هوایی کشور ما از چه میزان پیشرفت و قابلیت‌های دفاعی برخوردار است؟

ما بر مبنای دکترین که حضرت امام خمینی (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی ترسیم نمودند و خلف صالح‌ ایشان امام خامنه‌ای نیز آن را تأیید کردند، تلاش بسیاری در مسیر خودکفایی داریم. نیروی هوایی هم بر همین مبنا پایه‌ریزی ، ما ادعا نمی‌کنیم که در مصاف با هواپیمای دشمن‌مان امریکا می‌توانیم پیروز شویم یعنی اگر کسی چنین ادعایی کند غلو کرده است، ولی این ادعا را داریم که مطلوبیت حمله به کشور را برای دشمان‌مان به صفر برسانیم و آنها را به بازدارندگی وادار ‌کنیم. آنها باید از خودشان بپرسند آیا در عراق موفق شدند؟ آیا در افغانستان موفق شدند؟ در بعضی موارد برای اینکه چهار چریک را از بین ببرند یک فروند هواپمای شکاری F15 یا F16 بلند می‌کردند. ما ساز و کارها و کدهای ژئوپلتیکی خودمان و راهبرد دکترین ارتش خودمان را بر مبنای دفاعی پایه ریزی کرده ایم و قطعاً می‌توان به جرئت گفت: مطلوبیت حمله به ایران را برای آنها به صفر رسانده‌ایم مگر اینکه دیوانگی کرده و به ایران حمله نمایند. در قاموس اسلام دفاع، مقدس است وما دنبال متجاوز بودیم .

اگر زمانی جنگ شود شما حاضر هستید در کنار خلبانان جوان حضور پیدا کرده و خدمت نمایید؟


من سرباز هستم، نه تنها من بلکه همه دوستانی که با آنها در تماس هستم اکثریت خود را مدیون این ملت می‌دانند و حتی اگر نتوانیم به صورت فکری کمکی کنیم، از قدرت فیزیکی خودمان استفاده می‌کنیم و در مقابل دشمن می‌ایستیم.

شما خاطره‌ای از اول مهر 59 یعنی آغازین روزهای جنگ دارید؟

عراق فکر می‌کرد که خلبانان نیروی هوایی محل کارشان را رها کرده و برخی دچار کودتای نافرجام شده‌اند. آنها نمی‌دانستند روزی که آنها حمله کرده و می‌خواستند به برتری هوایی برسند، نیروی هوایی به افتخار همراهی شهید فکوری در اول مهر (23 سپتامبر) به کلیه پایگاه‌های عراق حمله کرده و در حقیقت این تدبیر نیروی هوایی یک برداشت غلوآمیز و مبالغه‌آمیزی از نیروی هوایی ایران در دشمن متجلی کرد. برای همین تمام هواپیماهایش را به کشور‌های عربی و در مناطق دوردستی چون اچ 3 (H-3) برد ، بزرگ‌ترین لطف خداوند این بود که ترس را در دل آنها ایجاد کرد.

در مورد شهید نوژه برایمان بگویید؟

شهید نوژه در 28 مرداد سال 1358 در درگیری‌های پاوه در ایام ماه مبارک رمضان و در شب های قدر با زبان روزه مورد هجوم دشمن قرار گرفت و در پاوه سقوط و به همراه کابین عقب خلبان شهید سید عبدالله موسوی بشیری به شهادت رسید. پایگاه سوم شکاری همدان هم به نام این شهید نامگذاری شد.

کلام آخر

من در اینجا باید از استاد خودم شهید اسدالله بربری که در 18 مهر شهید شدند یاد کنم. حماسه‌های فراوانی را خلق کردند. در روز 31 شهریور طی یک مأموریت هوایی عراقی‌ها حمله کرده وباند فرودگاه را زدند، ایشان می‌خواستند به زمین بنشیند، ایشان با شجاعت خاص هواپیما را روی باندی که بمباران شده بود نشاند. روز دوم مهر زمانی که ایشان عازم مأموریت برای زدن پایگاه‌های عراقی بود، چهار فروند هواپیمای عراقی را دید که با مسلسل و با چشم رهگیری، خودش یکی از این هواپیماها را می‌زند. یک فروند دیگر هم توسط کمکش زده شد. ایشان تنها با مسلسل و چهار بمب هواپیمای عراقی را ‌زد. اتفاقاً خلبانش هم اسیر شد. شب آمد به خلبان اسیر شده گفت: "I shot you "یعنی من تو را زدم. دو روز قبل شهادت به پایگاه کرکوک که مستحکم‌ترین پدافند‌ها را دارد، حمله کرد ‌ موشک سامبه طرفش می‌آید و ایشان موفق می‌شود موشک تام را دیلیت کند ( یعنی دفع کند ). اما متاسفانه یکی از این موشک‌ها در کنار هواپیمای ایشان منفجر شده و بیش از 300 ترکش کوچک به هواپیمای ایشان برخورد کرده وهواپیما مانند آبکش شده بود. به رغم این همه حضور و ایثارگری، در 18 مهر روز جمعه با شهید ابراهیم دلحامد در این مأموریت شهید شدند.

___________________________________________________________________

منابع:

javanonline.ir

farsnews.com

گردآوری و تنظیم:وبلاگ هوانورد (کاوه)

داستان فانتومی که امید یک لشکر عراقی را ناامید کرد

$
0
0

به یادبود قهرمان ملی ایران زمین، شادروان تیمسار محمود اسکندری و پاسداشت امیر خلبان اکبر زمانی

 

مقدمه

 آن روز غیرت و تخصص  تیمسار سرتیپ خلبان محمود اسکندری و تیمسار سرتیپ خلبان اکبر زمانی امید یک لشکر را نا امید کرد. لشکری که آمده بود تا از خرمشهر، محمره برای خود بسازد  چرخ های ماشین جنگیش در خاک خرمشهر فرو رفت و دیری نگذشت که زیر پوشهای سپید عربیشان نمایان شد.

سایت راداری تبوک ساعت پنج بعد از ظهر: از دژ به ستاد فرماندهی! پل زده شد! چند کلمه ای بیش نیست اما به اندازه اسارت لشکر 11 پیاده عراق در آنها حماسه خفته است. تا سرداران به اصطلاح فاتح بهشت ایران به عینه ببینند که این است غیرت ایرانی.

در این پست به بهانه سالروز آزادسازی خرمشهر ابتدا نگاهی داریم به عملکرد درخشان نیروی هوایی در کسب این پیروزی بزرگ و سپس داستان افتخارآمیز به دام افتادن لشکر یازدهم پیاده عراق در خرمشهر توسط یک فروند فانتوم نیروی هوایی را باز می گوییم.

 

عملکرد نیروی هوایی در عملیات آزادسازی خرمشهر

بدون شک نیروی هوایی جمهوری اسلامی نقش شگرفی در کسب پیروزی بزرگ در عملیات بیت المقدس داشته و در این عملیات برگهای زرینی بر دفتر افتخارات این نیرو افزوده شد.

عملیات بیت المقدس یکی از نفس گیرترین و طولانی‌ترین عملیات‌های دوران دفاع مقدس به شمار می‌رود که از شامگاه 10 اردیبهشت ماه 61 آغاز و در ظهر سوم خرداد همان سال به ثمر نشست.

در این عملیات که منجر به آزادسازی بخش قابل توجهی از خاک میهن اسلامی ما شد، خرمشهر شهری که در نزد ملت ایران از اهمیتی نمادین و ویژه برخوردار بود آزاد شد و به آغوش میهن بازگشت.

نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، به رغم اینکه نیروهای سه‌گانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هنوز تشکیل نشده بود، به تنهایی نقش تعیین کننده‌ای در فتح خرمشهر بر عهده داشت.

فانتومها و تایگرهای ایرانی، بارها مواضع دفاعی دشمن را محورهای شط علی، جفیر، شلمچه، طلائیه، کوشک، حمید، حسینیه و گرمدشت در هم کوبیدند و باعث شدند حرکت رزمندگان اسلام رو به خرمشهر سریع‌تر انجام شود.

در عملیات بیت المقدس، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به عنوان پشتیبان نیروهای سطحی درگیر در منطقه وارد عمل شد و با استفاده از توان بالای تیز پروازان خود نقش تعیین کننده‌ای در پیروزی در این عملیات ایفا کرد.

نیروی هوایی عملیات دشواری را باید انجام می‌داد چرا که نیروهای دشمن به صورت پراکنده و تاکتیکی در منطقه پخش شده بودند و نیروی هوایی برای اینکه لبه جلویی میدان نبرد را تحت تاثیر خود قرار دهد شکار تانک‌ها را در دستور کار خود قرار داد.

در این عملیات بزرگ، نیروی هوایی با  890 نوبت پرواز (با F-5E و F-4E و F-14) آسمان خرمشهر را پوشش داد و 87 نوبت پرواز با F-5E و F-4D/E  و شناسایی و عکاسی 22 نوبت پرواز با RF-4E، ترابری هوایی 847 نوبت پرواز با  C-130 و B747 و سوختگیری هوایی 315 نوبت انجام و 20849 نفر مجروح حمل شد.

همچنین 48000 پوند مهمات توسط جنگنده‌های F-4D/E و F-5E مصرف شد که در نوع خود بی‌نظیر بود.

در عملیات بیت المقدس، مخازن جنگنده ها با استفاده از مخازن سوخت خارجی، با حداکثر مهمات پرواز کرده و توان رزمی‏شان بسیار افزایش یافته بود. (برای مثال جنگنده‏های F-4 گاه با پیکربندی 24 بمب 500 پوندی تجهیز می‎شدند و ماموریت عمده آنها، شکستن خط پدافندی بسیار مستحکم عراق در شرق خرمشهر بود) به طوری که بدون عملیات این جنگنده‏ها، شکست خط پدافندی عراقی‏ها بسیار مشکل، با تلفات زیاد و یا غیرممکن می‏شد.

نیروی هوایی از 15 روز به آغاز عملیات، به انجام ماموریت‌های هوایی پرداخت و تا 10 روز بعد از خاتمه عملیات و فتح خرمشهر، به ماموریتهای خود ادامه داد. بیشترین فعالیت نیروی هوایی در طول عملیات، در پشتیبانی از قرارگاه قدس و در روزهای 11 و 12 اردیبهشت 1361 در جنوب کرخه‏کور و جفیر انجام گرفت.

در شب 19 اردیبهشت ماه سال 61 نیروی هوایی با استفاده از هواپیماهای بوئینگ 747، ظرف یک شب، تعداد 6000 نفر از نیروهای ویژه (کلاه‌‏سبز) را از مشهد به پایگاه امیدیه ترابری نمود.

در عملیات بیت‏‌المقدس، 4 فروند هواپیمای اف4 مورد اصابت موشک‌های سام عراقی گرفت که این سوانح در روزهای 11 و 12 اردیبهشت ماه 61 در جنوب کرخه‏کور، روز 16 اردیبهشت ماه 61 در منطقه چنانه و در 18 اردیبهشت ماه 61 در منطقه شلمچه رخ داد.

در مجموع، 60 فروند جنگنده عراق در جریان این عملیات ساقط شدند. تعداد هواپیماهای سرنگون شده عراقی توسط سیستم‎های پدافند موشکی هاوک، رپیر و توپهای ضدهوایی هفت فروند اعلام شد.

همچنین تعداد هواپیماهای سرنگون شده عراقی توسط جنگنده‌‏های شکاری 53 فروند بوده و برابر اظهار پاره‌‏ای از مسئولان اطلاعات و عملیات نیروی هوایی، در حوالی شلمچه در روز دوم خرداد ماه 61 مقر فرماندهی نیروهای عراقی که به شدت از آن محافظت و پدافند می‏شد توسط هواپیماهای اف4 که در ارتفاع بسیار پایین پرواز می‌کردند، بمباران شد و صدام حسین که در آن پایگاه حضور داشت، مجروح شد.

هدایت عملیات پشتیبانی نیروی هوایی را در عملیات بیت‏‌المقدس، سرهنگ خلبان بهرام هوشیار، معاونت عملیاتی نیروی هوایی عهده‌‏دار بود.

نیروی هوایی در عملیات آزاد سازی خرمشهر 113 نفر شهید و 11 نفر اسیر تقدیم کرد. سرهنگ خلبان شهید طالب مهر، سرهنگ خلبان شهید امجدیان و سرهنگ خلبان شهید جهانگیر انقطاع از شهدای خلبان نیروی هوایی در این عملیات بودند و بقیه شهدا نیز از کارکنان فنی و پدافندی و سایر تخصصهای نیروی هوایی بودند. همچنین سرتیپ خلبان روادگر، سرتیپ خلبان اعظمی و سرتیپ خلبان ذوالفقاری به دلیل مورد اصابت قرار گرفتن هواپیما هایشان و غیر قابل کنترل بودن آن هواپیما را ترک و به اسارت دشمن درآمدند.

بدین ترتیب در عملیات بیت المقدس جنگنده‌های نیروی هوایی با برتری کامل آسمان ایران را از لوث وجود دشمن بعثی پاک کرده و فصل تازه‌ای از فرهنگ دفاع را رقم زدند.

 

لشکری که به دام غیرت و تخصص افتاد

براساس ماموریتی که در عملیات بیت المقدس برای نیروی هوایی تعریف شده بود، کار شناسایی و عکسبرداری هم  مثل همیشه از وظایف این نیرو بود. در یکی از ماموریتهای شناسایی بر فراز خرمشهر، در هنگام عکسبرداری با هواپیمای آر اف 4 خلبان متوجه یک پل غوطه ور در آب که تقریبا یک متر زیر آب بود، می شود و به مسئولین نیروی هوایی اطلاع داده می شود. این پل شناور، مسیر تدارکاتی نیروهای عراقی در خرمشهر و امید اصلی آنها برای دریافت نیروها و تجهیزات کمکی محسوب می شد. با توجه به اهمیت حیاتی این پل، تصمیم بر انهدام آن گرفته گرفته شد.

در تاریخ 17 اردیبهشت سال 61 سرهنگ دوم خلبان محمود اسکندری و ستوان یکم خلبان اکبر زمانی پلی که توسط مزدوران عراقی روی اروند رود ساخته شده بود و برای پشتیبانی لشکر 11 ارتش عراق در خرمشهر استفاده می شد، با یک حمله بسیار دقیق منهدم کردند و در نتیجه آن دهها هزار نفر از نیروهای عراقی به اسارت رزمندگان ایرانی در آمدند. به قول یک از فرماندهان عراقی، همه چیز داشت خوب پیش می رفت تا سر و کله آن فانتوم ایرانی پیدا شد.

 

 

پل شناور عراقی قبل از انهدام - تاریخ عکسبرداری: 13 اردیبهشت ماه 1361

 

 

امیر خلبان اکبر زمانی

 

 

سرهنگ دوم خلبان محمود اسکندری (ایستاده از راست نفر سوم) و ستوان یکم خلبان اکبر زمانی (نشسته از راست نفر دوم)

 

خلبان محمود اسکندری، یکه سوار فانتوم

امیر خلبان محمود اسکندری از خلبانان سرشناس و زبده فانتوم در نیروی هوایی بود که حماسه های فراوانی را در کارنامه پرافتخار خدمتی خود به ثبت رسانده است.

در طی نخستین روزهای درگیری واقعی مرزی بین ایران و عراق، قبل از شروع جنگ رسمی بین دو کشور، یکی از فانتوم های پایگاه سوم شکاری همدان در روز 17 شهریور 1359 به هدایت سرگرد خلبان محمود اسکندری و کابین عقبش ستوان یکم خلبان «علی ایلخانی» مورد اصابت قرار گرفت و سقوط کرد. این F-4 که با مأموریت بمباران نیروی زمینی دشمن در منطقه نفت شهر از همدان برخاسته بود، با انهدام موفق هدف، در بازگشت در منطقه «نفت شهر» هدف گلوله توپهای پدافندی قرار گرفته و خلبانانش مجبور به خروج اضطراری از هواپیما می شدند. محمود اسکندری به سلامت به زمین رسید اما مشکلی که گهگاه گریبان برخی از خلبانان نیروی هوایی ایران را گرفت، این بار نیز به نام «علی ایلخانی» برخورد کرد. چتر صندلی این دلاور، ناتوان از خروج صحیح، نتوانست سرعت فرود ایلخانی را کاهش دهد. ایلخانی با سرعت بالایی به زمین سقوط کرد تا نام دیگری به لوح پر افتخار شهدای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران افزوده شود.

امیر خلبان زنده یاد محمود اسکندری

اسکندری در عملیات برای لغو کنفرانس سران کشورهای غیرمتعد در بغداد نیز حضوری درخشان داشت. اجلاس سران کشورهای غیر متعهد قرار بود در اوایل شهریور 1361 در بغداد تشکیل شود و "صدام حسین" به مدت چهار سال رئیس این اجلاس باشد. با توجه به تشکیل اجلاس در بغداد، ایران حاضر نبود در این اجلاس شرکت کند و ریاست "صدام حسین" را بپذیرد. ایران به منظور خنثی کردن ادعای "صدام" مبنی بر این‌که دیوار دفاعی بغداد حتی از دیوار پدافندی مسکو قوی‌تر است، لازم بود یک حمله هوایی ضربتی بر روی تأسیسات نظامی و یا اقتصادی بغداد اجرا کند تا خلاف گفته رهبران بغداد، به دنیا و سران غیر متعهد ثابت شود که بغداد محل امنی برای برگزاری اجلاس نیست.

"صدام حسین" به منظور حفاظت هوایی شهر بغداد، از توپ‌های ضد هوایی، انواع موشک‌های سام، موشک‌های پیشرفته غربی از قبیل "کروتال" و "رولند" و هواپیماهای میگ 23 و میگ 25 که به طور شبانه روز در اطراف آسمان بغداد در حال گشت‌زنی بودند استفاده می‌کرد.

گروه طرح نیروی هوایی ایران با توجه به اهمیت این مأموریت و به رغم پر مخاطره بودن، انجام آن را مورد تصویب قرار می‌دهد. چهار خلبان، برای این عملیات برگزیده می‌شوند: سرهنگ دوم محمود اسکندری، با کابین عقب ستوان یکم ناصر باقری و سرهنگ عباس دوران با کابین عقب ستوان یکم منصور کاظمیان.

صبح روز سی‌و یکم تیر 1361 صدای غرش مهیب دو فانتوم ایرانی، بغداد را به لرزه در آورد و پالایشگاه الدوره آماج حملات فانتومهای ایرانی قرار گرفت. در آن پرواز محمود اسکندری لیدر بود و دوران هم شماره دو.  هردو از پدافند اول بغداد رد شدند و وارد پدافند دوم بغداد شدند که در همان پدافند دوم با موشک دوران را زدند. در این عملیات عباس دوران به شهادت رسید و کمک خلبانش، منصور کاظمیان، به اسارت در آمد.

محمود اسکندری از حلقه دوم رد می شود و پالایشگاه را هدف قرار داد. در این گیر و دار گلوله ضد هوایی عراق، طلق کابین عقب فانتوم را پودر کرده و یک قسمت از صندلی و چتر را از بین برد، یعنی اگر اسکندری و کمکش می خواستند در صورت ضرورت اجکت کنند، اصلا چتری نداشتند. گلوله ضدهوایی وارد کابین شده و گردن ستوان باقری را تکه پاره کرده بود. به هرحال این دو نفر با عبور از سد کمربند پدافندی هراسناک بغداد، زنده برگشتند و فانتوم زخمی را در همدان به زمنی نشاندند. این حمله هوایی باعث شد کنفرانس غیرمتعدها در بغداد لغو شود.

اسکندری قبلتر هم در تاریخ 17 اردیبهشت سال 61 در جریان عملیات آزاد سازی خرمشهر توانسته بود پس از بارها عدم موفقیت دیگر خلبانان در انهدام پل استراتژیک بسته شده بر روی اروند رود، در میان پدافند مهیب عراقی ها پل اروند رود را منهدم کرده و ارتباط لشکر 11 عراق با 20 هزار نفر نیرو را با عقبه قطع کرده و موجبات نرسیدن کمک، محاصره و نهایتا شکست آنها و آزادی خرمشهر را فراهم سازد.

امیر خلبان اسکندری در عملیات تاریخی حمله به پایگاه اچ - 3 به عنوان یکی از شگفت انگیزترین عملیات هوایی تاریخ نیز مشارکت داشت. او دو بار موفق شده بود با مهارت بی نظیر خود، فانتوم آسیب دیده اش را به پایگاه برگرداند. بمباران پالایشگاه کرکوک، پترو شیمی بغداد و ایستگاه راداری تموز از دیگر عملیاتهای موفق این خلبان رشید بود. سرانجام عقاب تیزپرواز آسمان ایران و اسطوره فانتوم، امیر سرتیپ خلبان محمود اسکندری در مورخه 11/8/1381 در جریان یک سانحه رانندگی در بزرگراه آزادگان به شدت مصدوم و به علت خونریزی شدید جان به جان آفرین تسلیم کرد و روی در نقاب خاک کشید. یاد و خاطره اش گرامی باد

 _____________________________________________________________

منابع:

khouznews.ir

ganjejang.com

aja.ir

parsine.com

yjc.ir

ravayatgar.org

گردآوری و تنظیم:وبلاگ هوانورد (newcoy.persianblog.ir)

مین چیست؟

$
0
0

 

 

آشنایی با ساختمان، طرز کار و انواع مین

مین مقداری ماده منفجره یا ماده دیگری است که در محفظه‌ای فلزی، چوبی یا پلاستیکی در اندازه‌های گوناگون قرار دارد و برای نابودی خودروها یا کشتی‌ها یا قایق‌ها یا هواپیماها و آسیب‌زدن به آنان و زخمی کردن افراد به‌کار می‌رود.
بر اساس تعریف مندرج در پیمان اتاوا مین هر وسیله‌ای است که روی سطح زمین یا زیر خاک قرار می‌گیرد و طوری طراحی شده که در اثر حضور، نزدیکی و یا با تماس یک فرد منفجر شود.
در حال حاضر ۱۲۰ تا ۱۴۰ میلیون مین در جهان کار گذاشته شده که ۴ میلیون آن باقی‌مانده جنگ جهانی دوم است و ۲۳۰ میلیون مین نیز در زرادخانه‌ها وجود دارد. سرعت مین‌گذاری ۴ برابر بیش از سرعت خنثی‌سازی مین‌ها است و گردآوری مین‌های کارگذاشته شده کنونی به ۳۰۰ میلیارد دلار هزینه و هزار سال زمان نیاز دارد.

ساختمان مین :
1. بدنه مین که از سه قسمت فوقانی ، میانی و تحتانی تشکیل شده است که دو قسمت فوقانی و تحتانی به قسمت میانی بسته می شود.
2. صفحه فشار که در درون آن یک لایه فلز جهت انتقال فشار بکار برده شده است.
3. خرج اصلی
4. چاشنی انفجاری و محفظه مربوطه
5. درپوش چاشنی که در حالت آکبند در روی مین وجود دارد تا از رها شدن سوزن جلوگیری نماید.
6. ضامن(صفحه ایی ) پلاستیکی که بر روی سطح فوقانی مین قرار می گیرد.
7. ماسوره که دارای اجزای زیر می باشد:
محافظ لاستیکی فنر
صفحه کوچک روی فنر که موجب انتقال فشار از صفحه فشار به وزن می شود.
فنر سوزن
محافظ سوزن
سوزن که در درون محافظ قرار گرفته
دو عدد ساچمه که در طرفین محافظ سوزن قرار دارند.
بادکنک ماسوره و درپوش آن که باعث بحرکت درآوردن نگهدارنده ساچمه ها می شود.
نگهدارنده ساچمه ها که در داخل آن دو شیار حکاکی شده است و بر اثر کمی چرخش این شیارها رو به روی ساچمه ها قرار می گیرد و ساچمه ها درون آن جای می گیرند.
فنر نگهدارنده ساچمه ها که بعد از عمل ماسوره، مجدداً نگهدارنده ساچمه ها را به جای خود در قسمت روبروی بادکنک قرار می دهد.(البته در صورت نداشتن چاشنی )
نگهدارنده پلاستیکی ماسوره که در روی خرج اصلی قرار دارد.

 

سیستم آتش :
هنگامی که فشاری معادل 8 تا 10 کیلو گرم به صفحه فشار مین وارد شود؛ فشار وارده به صفحه فشار،توسط صفحه کوچک انتقال فشار به فنر منتقل می گردد و فنر را جمع می کند،از طرفی بر اثر پایین آمدن صفحه فشار هوای درون مین به درون بادکنک رفته و آن را باد می کند،باد شدن بادکنک موجب به حرکت درآمدن نگهدارنده ساچمه ها شده و بر اثر این حرکت شیارهای داخل نگهدارنده به مقابل ساچمه ها رسیده و ساچمه ها توسط فشار سوزن(که توسط فنر به سوزن وارد می شود)به درون شیارها رفته و جلوی حرکت سوزن باز می شود و سوزن توسط فنر که در پشت آن جمع شده است به طرف چاشنی هدایت می گردد،ضربه سوزن باعث انفجار چاشنی و در نتیجه خرج اصلی منفجر می شود.

 

مین های انفجاری به دو گروه عمده تقسیم می شوند:

۱- مین های ضد نفر
۲- مین های ضد تانک

مین های ضد نفر پس از انفجاربا تولید موج انفجار و یا پرتاب ترکش های فلزی انسانها را کشته و یا شدیداْ مجروح می کند.

مین های ضد تانک دارای مواد منفجره بیشتری بوده و برعلیه تانک ها و خودروها بکار برده می شود و در اثر انفجار این وسایل را نابود کرده و سرنشینان آن را کشته و یا مجروح می کند.


 
مین های ضد نفر

مین های ضدنفرترکش دار(ترکشی)
مین های ضدنفرترکش داربه گونه ای ساخته شده اند که پس از انفجاربوسیله قطعاتی که پرتاب می کنندباعث مرگ و جراحت وخیم در افراد بشوند.اغلب این مین هایک بدنه فلزی دارندکه پس از منفجر شدن مین ؛قطعه قطعه می شوند،یا اینکه ساچمه ها وقطعات فلزی دارند که انفجار آنها راتبدیل به ترکش های مهلک می کند.


به طورکلی سه نوع مین ضد نفر ترکش دار وجود دارد:مین های روی پایه،مین های جهت دار و مین های جهنده .

مین های ضد نفرترکش دار روی پایه
متداولترین نوع مین های ضد نفر ترکش دار،مین های روی پایه می باشند وطوری طراحی شده اند که بتوان آنها را روی پایه های چوبی یا فلزی که در زمین فرو رفته اند کار گذاشت،تا مین حدود 21سانتی متر بالاتر از سطح زمین قرار داشته باشد.
سپس با یک سیم تله یا بیشتر( معمولاًازجنس سیم فولادی نازک می باشد)از ماسوره مین به یک جسم محکم بسته می شوند.حتی اعمال 8/.کیلوگرم کشش بریکی از این سیم ها ممکن است باعث انفجار مین شود.
پس از انفجار ،ترکیدن ماده منفجره باعث پرتاب قطعات بدنه مین در یک شعاع 360درجه ای می شود. این قطعات احتمالاً باعث جراحات مهلک به افرادی که بدون مانع در شعاع 4متری مین باشد می گردد و همچنین ،احتمالاً باعث جراحات وخیم بر افرادی که فاصله بیشتری از مین دارند نیز می شود


مین های ضد نفر ترکش دار جهت دار
مین های ضد نفر ترکشی جهت دار( یا نوع " کلی مور")بطوری طراحی شده اند که انبوهی از ترکش ها را در یک سمت مشخص پرتاب کنند. اغلب آنها به شکل یک جعبه مستطیل خم شده و به ضخامت یک کتاب جیبی می باشند. جعبه مذکور روی دو سری پایه قرار گرفته و معمولا ًبه رنگهای زیتونی ، حاکستری ،سیاه یا قهوه ای می باشند.
بیشتر ترکش های این نوع مین ها، در یک کمان افقی60 درجه ای و یک ارتفاع عمودی 2متری پرتاب می شوند که ممکن است تا فاصله 50متری از مین باعث جراحات وخیم یا مرگ افراد بشود.
انواع دیگر این مین ها بزرگ و دایره ای شکل می باشند و ترکش های خود را درمانند یک تفنگ ساچمه ای؛ در یک فضای مخروط باریک پرتاب می کنند. این مین ها قادر به کشتن افراد و نیز از بین بردن وسائل نقلیه مسافری، وانت، کامیون کوچک و جیپ می باشند.

مین های ضدنفر ترکش دار جهنده
اغلب مین های ضدنفرترکشی جهنده به شکل استوانه می باشندو یک ماسوره لوله ایی اچند شاخک دارند که از بالای آنها خارج شده است.قطر آنهامعمولاًحدود15سانتی مترو ارتفاع آنها28 سانتی متر است.
هنگامی که این مین ها کار گذاشته می شوند، معمولاً فقط  شاخک ها را که از زمین خارج مانده اند را می توان دید. این مین ها معمولاً به رنگهای زیتونی ، حاکستری ،سیاه، برنز، سبز یا قهوه ای می باشند و رنگ نمی شوند.
شاخک های آنها اغلب فلز رنگ نشده طبیعی است.
مین های ضد نفر ترکش دار جهنده معمولا ًتوسط  کشش سیم تله و یا فشار مستقیم منفجر می شوند. در مواردی که سیم تله( معمولا ًاز جنس سیم فولادی نازک می باشد) بکار می رود، ممکن است این سیم تا30 متر از مین کشیده شده باشد.
پس از عمل کردن ماسوره(فشار یا کشش سیم تله)مین توسط یک ماده منفجره اولیه تا ارتفاع  کمر انسان به هوا پرتاب شده و سپس ماده منفجره اصلی؛ منفجر می شود. پس از انفجار، قطعات فلزی در یک شعاع 360 درجه ای پرتاب می شوند. این قطعات قادر به ایجاد جراحات مهلک تا فاصله 35متر یا دورتر و در فواصل بیش از 100متر باعث جراحات وخیم در افراد شود.

 

مین ضدنفر جهنده ایتالیایی V-69 یا والمر

 

مین های زمینی ضدنفر
تعریف: مین زمینی ضد نفر،مینی است که برای مجروح کردن یاکشتن یک نفر یا بیشتر طراحی شده است.مین های ضدنفر معمولاً هنگامی که کسی روی آن پا بگذاردیا سیم تله آن کشیده شود؛ منفجر می شوند ولی ممکن است به مرور زمان یاباوسایل تحت کنترل نیز منفجر شوند.
مین های ضد نفر ممکن است زیر زمین،روی سطح زمین یا بالاتر از سطح زمین قرار داده شوند.
انفجاراین مین ها به علت خود انفجارو یا ترکش هائی که پرتاب می کنند؛باعث مرگ یا جراحت وخیم به افراد می شوند.این مین ها براساس روش ایجاد جراحت به دو گروه مین های انفجاری ومین های ترکش دارتقسیم بندی می شوند.

مین های ضدنفر انفجاری
مین های انفجاری معمولاً بسیار ارزان قیمت می باشند ومتداولترین مین های ضدنفر در جهان می باشند.
این مین ها معمولاً استوانه ای شکل می باشندو بین 7تا1سانتی مترقطر و5تا10سانتی متر ارتفاع دارند.درعین حال برخی از مین های انفجاری مستطیل شکل،یا به شکل "جعبه کفش" می باشند.اندازه آنها بین10×18سانتی متر تا15×30سانتی متراست وبه شکل جعبه های چوبی یا پلاستیکی می باشد.
باوجود اینکه تعدادی ازمین های ضدنفرهنوز بافلز وچوب ساخته می شوند،بیشتر مین های جدیدازپلاستیک ساخته می شوندو پیدا کردن این مین ها با فلز یاب معمولی دشوار است.این مین ها ممکن است مقاوم به آب یا ضدآب باشند وحتی هنگامیکه درزیر آب هستند خطرناک می باشند.
بسیاری ازمین ها،به علت اینکه هوا واردآنها نمی شودممکن است در آب شناور بشوند،به عبارت دیگرپس ازیک بارندگی شدیدامکان دارد این مین ها از میادین مین خارج شده و به مناطقی که قبلاًفاقد مین بوده وارد شود؛ویابه مسیرهای انتقال آب راه یافته،که در این صورت ممکن است چندین کیلومتردر  رودخانه حرکت کرده وسپس روی ساحل بیفتد.
هنگامی که پس از بارندگی شدید در مناطقی که قبلاً مین نداشته سفر می کنید؛یا زمانی که درکنار ساحل رودخانه ها یا مجاری آب در کنارجاده یا نهرهای کشاورزی پیاده روی میکنید؛احتیاط بیشتری به عمل آورید.
مین های ضد نفر انفجاری معمولاً به رنگهای زیتونی، برنز،سبز،سیاه، قهوه ای، خاکستری ویا ترکیبی از رنگهای مختلف می باشند.
یک نمونه مین انفجاری که درافغانستان زیاد بکاربرده شده "مین پروانه ای"است که ازطریق هواپیما رهامی شود.این مین ها شکل عجیب و رنگ روشن دارند که باعث جلب توجه کودکان می شود.معمولاً این مین ها به تعداد زیاد در یک قطعه زمین نسبتاً کوچک دیده می شوند.
مین های ضد نفر انفجاری به گونه ای طراحی شده اندکه بر اثر فشار ناشی ازتماس مستقیم شخص با مین منفجر شوند.انفجار این مین ها باعث جراحت می شود.اغلب این نوع  ازمین ها حاوی مقدار کمی ماده منفجره ،کمتر از100گرم می باشند.

  

 

مینهای ضدنفر ایتالیایی TS-50 و VS-50 موسوم به مینهای گوجه ای

 
گروه بندی های فرعی مین ها:

مین صوتی:(acoustic mine) با امواج منتشر شده از هدف، منفجر شود.

مین ضد هوابُرد :(anti-airborn mine) در محل‌های احتمالی پیاده شدن نیروهای هوابرد، کار گذاشته شود.

مین ضد نفر:(antipersonnel mine) مینی برای وارد کردن تلفات و ضایعات به افراد پیادة دشمن و ناتوان کردن آن‌ها.

مین ضد تانک:(antitank mine) تانک را از تحرک انداخته یا باعث انهدام آن می‌شود.

مین کف‌نشین:(bottom mine) پس از رها شدن از ناو، زیردریایی یا هواپیما، در کف دریا قرار می‌گیرد و دارای حسگرهای عمل‌کننده از نوع مغناطیسی، آوایی و فشاری است و برای نابودی شناور سطحی و زیرسطحی به کار می‌رود.

مین جهنده ضدنفر:(bounding mine) نوعی مین ضد نفر با خرج کوچکی است که بدنة مین را به هوا پرتاب می‌کند و موجب می‌شود مین در بلندی سه یا چهار پایی (فوتی) منفجر و تکه‌های آن در کلیة جهت‌ها پرتاب شود.

مین شیمیایی:(chemical mine) محتوی مواد شیمیایی سمی برای کشتن افراد، از کار انداختن وسایل یا آلوده کردن زمین است.

مین دورفرمان :(controlled mine)از ایستگاه فرمانِ راه دور، هدایت و منفجر می‌شود.

مین تأخیری:(delayed action mine) مدتی پس از تحریک شدن، منفجر می‌شود و اغلب، پشت سرِ نیروهای عقب‌نشینی‌کننده و برای به ستوه آوردن و انهدام نیروهای تعقیب‌کنندة دشمن، به‌کار می‌رود.

مین تمرینی:(drill mine) گونه‌ای مین آموزشی است که از نظر اندازه، شکل و وزن، مشابه مین جنگی است و برای تمرین‌های لجستیکی استفاده می‌شود.

مین فوگاز:(fougasse) به محض انفجار آن، تکه‌های فلزی یا اشیای دیگر در جهت‌های پیش‌بینی‌شده پرتاب می‌شود.

مین بی‌اثر:(inert mine) گونه‌ای مین آموزشی است که از نظر اندازه، شکل و وزن، همانند مین جنگی است، اما کلیة مواد منفجره و آتش‌زای آن بی‌اثر است.

مین مهارشده :(moored mine)با استفاده از لنگر در کف دریا (در مناطق حساس دریا) مهار می‌شود. این مین در عمق متناسب با آبخور کشتی‌ها غوطه‌ور است و با برخورد بدنه کشتی به آن، منفجر می‌شود.

مین مشقی:(practice mine) نوعی مین آموزشی است که از نظر اندازه، شکل و وزن، مشابه مین جنگی است و ماسورة آن، مقدار کمی مادة منفجرة کندشکن یا دودزا دارد.

مین آموزشی:(training mine) شبیه مین جنگی است و مادة منفجره ندارد.

مین پخشی:(scatterable mine) به وسیلة هواپیما، بالگرد، توپخانه یا خودرو روی زمین پخش می‌شود و در زیر خاک قرار داده نمی‌شود.

 _____________________________________________________________

منابع:

newcoy.persianblog.ir

irartesh.ir

Viewing all 253 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>