Quantcast
Channel: هوانورد
Viewing all 253 articles
Browse latest View live

مسلسل، بخشی جدایی ناپذیر از هر جنگنده

$
0
0

 نگاهی به سیر تحول مسلسل در هواپیماهای جنگی

مسلسلها از زمان جنگ اول جهانی تا به امروز به عنوان بخش جدایی ناپذیر از هواپیماهای رزمی مطرح بوده اند. از مسلسلهای سری "ماکسیم" که بر روی جنگنده های دو باله جنگ اول جهانی نصب شده بود تا توپهای 20 میلی متری که امروزه در درون بدنه جنگنده های نسل پنجم به کار رفته است، همگی این نکته را اثبات می کنند که این سلاح ها با وجود گذشت نزدیک به یک قرن هنوز هم نقش مهمی در رزم های هوایی دارند.

از زمان جنگ اول جهانی تا سال 1940 میلادی مسلسلهای کالیبر 7.62 و یا 7.92 به عنوان سلاح های اصلی هواپیماهای جنگی مورد استفاده قرار می گرفتند. این مسلسلها مثل سری مشهور ماکسیم در حقیقت سلاح های مخصوص نیروهای زمینی بودند که بر روی هواپیماها نصب شده بودند. در آن دوران بسیاری از جنگنده ها از بدنه های چوبی و پارچه ای بهره می برند و سرعت زیادی نیز نداشتند. در نتیجه مسلسلهای کالیبر 7.62 برای آن دوران مناسب به نظر می رسید. در آغاز جنگ دوم جهانی نیز کشورهایی به مانند آلمان، انگلستان، فرانسه و یا شوروی سابق از طیفی از مسلسلها با کالیبرهایی بین: 7.62 تا 15 میلی متر بهره می بردند. 

با ظهور پرنده های جدید که از سرعت بیشتر و بدنه نیرومند تر بهره می بردند لزوم افزایش کالیبر بیش از پیش مشخص شد. یکی از بهترین و پر استفاده ترین توپها در این میان ، توپ 20 میلی متری مدل " اورلیکن " ساخت سوئیس بود که امروزه نیر همچنان در انواع مختلف در جهان به خدمت مشغول است.

این توپها دارای نواخت تیری در حدود 520 تا 540 گلوله در دقیقه بودند و این امکان بود که از آنها در برابر انواع خاصی از اهداف هوایی و زمینی استفاده کرد. اما در نبردهای ابتدایی جنگ دوم جهانی ، مثل نبرد بریتانیا که عمدتا بین شکاری رهگیرهای سبک مثل سری " Me-109 " آلمانی و یا اسپیت فایر های انگلیسی درگرفت این نکته را ثابت کرد که در این گونه نبردها هنوز سلاح های کالیبر کوچک به دلیل سرعت بیشتر گلوله و نواخت تیر بالاتر بهتر عمل می کنند.

در سالهای میانی جنگ دوم جهانی و با ورود بمب افکن های سنگین و لزوم حمله به اهداف محافظت شده زمینی مشخص شد که مسلسلهای 7 میلی متری آنچنان کاربردی ندارند. در این میان کشورهای مختلف سیاستهای گوناگونی را پیش گرفتند. برای نمونه انگلیسی ها هواپیماهای " اسپیت فایر" خود را در مدلهای جدیدتر با مسلسلهای 12.7 میلی متری و توپهای 20 میلی متری مجهز کردند و یا آمریکایی ها در هواپیمای " موستانگ " از 6 مسلسل 12.7 میلی متری بهره می بردند . آلمانی ها نیز در هواپیمای جدیتر فوکه ولف " FW-190 " از ترکیب مسلسلهای 13 میلی متری و توپهای 20 میلی متری بهره می بردند. اما شاید نیرومندترین توپ به کار رفته هوایی در جنگ دوم جهانی را بتوان مدل آلمانی " MK 108 " معرفی کرد که با کالیبر 30 میلی متر و نواخت تیر 650 گلوله در دقیقه بر روی شکاری های جت " Me-262 " نصب شد و لحظات سختی را برای بمب افکن های متفقین رقم زد.

 

توپ 30 میلی متری MK-108

در دوره پس از جنگ دوم جهانی آمریکایی ها و روسها راه متفاوتی را پیش گرفتند. آمریکایی ها بیشتر بر روی توپهایی تا کالیبر 20 میلی متر با نواخت تیر و سرعت دهانه بیشتر تاکید داشتند و روسها نیز بیشتر به دنبال توپهایی با کالیبر بزرگتر به منظور قدرت تخریب بیشتر بودند.

شاید بتوان با نگاهی به وضعیت دو طرف تا حدودی به علل این تفاوت پی برد. نیروی هوایی شوری سابق در برابر خود ناوگان بمب افکن آمریکایی با بمب افکن هایی مثل سری " B-29 " و با " B-52 " را داشت که اهدافی بزرگ و کند بودند اما یک تهدید خطرناک برای روسها به حساب می آمدند. برای از بین بردن این تهدید لازم بود که از سلاح های سنگین با قابلیت ایجاد آسیب زیاد بهره برده شود. در مقابل غربی ها نیز نیروی هوایی شوروی را در برابر خود داشتند که بیشتر از هواپیماهای شکاری و بمب افکن های سبک تشکیل می شد و نیاز بود تا برای مقابله با این پرنده های سریع از سلاح هایی با سرعت بالا استفاده شود.

نمود عینی این مسئله در جریان جنگ کره در اوایل دهه 50 میلادی بروز کرد. در این جنگ برای اولین بار جت های رهگیر میگ 15 ساخت شوری سابق به میدان آمدند که با 2 توپ 23 و یک توپ 37 میلی متری مسلح شده بودند. این هواپیما توانست با موفقیت تعداد زیادی از بمب افکن های " B-29 " آمریکایی را ساقط کند. در همین حال آمریکایی ها برای مقابله با این تهدید،  جنگنده " اف- 86 " را به میدان فرستادند که با 6 مسلسل کالیبر 12.7 میلی متر مسلح شده بود.

سرعت بالاتر گلوله ها و سرعت تیراندازی بیشتر این مسلسل ها به آمریکایی ها کمک کرد تا بتوانند با میگهای 15 روسی در آسمان کره برابری کنند. همین تجارب بود که مسیر آینده دو طرف را مشخص کرد. روسها بیشتر به سمت توپهای تک و دو لول با کالیبر 23 و 30 میلی متری رفتند و آمریکایی ها نیز از سال 1959 به این سو توپ 20 میلی متری 6 لول M61 را به عنوان سلاح استاندارد جنگنده های خود انتخاب کردند.

توپ 20 میلی متری M61

شوروی سابق در مورد جنگنده " Mig-21 " که پرشمارترین جنگنده روسی و به نوعی پرشمارترین جنگنده جهان به حساب می آید از توپ 30 میلی متری تک لول مدل " NR-30 " با نواخت تیر 850 تا 1000 گلوله در دقیقه بهره می برد. هواپیمای "میگ-23 " به همراه آخرین مدلهای " میگ – 21 " از توپ دولول مدل " GSh-23 " با نواخت تیری در حدود 3400 تا 3600 گلوله در دقیقه بهره می برد.

 

توپ 30 میلی متری NR-30

روسها در مورد چند جنگنده خود نیز سنت شکنی کرده و از توپهای گاتلینگ 6 لول بهره بردند. توپهای سری " GSh-6-30 " با کالیبر 30 میلی متر که بر روی جنگنده حمله به اهداف زمینی میگ 27 نصب شده است. نواخت این توپ 30 میلی متری بین 4 تا 6 هزار گلوله در دقیقه اندازه گیری شده است. گاتلینگ دیگر روسها مدل " GSh-6-23 " با کالیبر 23 میلی متری است که بر روی هواپیمای میگ – 31 نصب شده است. این توپ دارای نواخت تیری در حدود 10 هزار گلوله در دقیقه بوده و به نوعی دارای بالاترین نرخ آتش در بین سلاح های نصب شده بر روی جنگنده ها است.

  

توپ GSh-6-23

جنگنده های جدید روسی به مانند : Su-27، Su-30، Su-34، Su-35 و MiG-29 از توپ تک لول 30 میلی متری مدل " Gsh-301 " استفاده می کند. این توپ با وزن 46 کیلوگرم و نواخت تیری در حدود 1500 تا 1800 گلوله در دقیقه و بهره گیری از سیستم های مسافت یاب لیزری سلاحی موثر برای جنگنده های جدید روسی است.

 
هواپیمای میگ-29 در حال شلیک توپ Gsh-301

اما داستان در جهان غرب به این سادگی ها ادامه پیدا نکرد. پس از سال 1959 و معرفی توپ 6 لول و 20 میلیمتری تعدادی از جنگنده های آمریکایی مثل هواپیمای شکاری بمب افکن " F-105 " تاندر چیف به این سلاح مجهز شدند. شکاری بمب افکن F-4 فانتوم در آن زمان به عنوان یک جنگنده فوق العاده پیشرفته که از فناوری رادار و موشکهای هدایت رادای و هدایت گرمایی بهره می برد به خدمت وارد شد به طور کامل به این فناوری ها تکیه داشت و بدون هیچ گونه توپ و یا مسلسلی به آسمان قدم نهاد.

نسل اولیه موشکهای هوا به هوا آنچنان که باید و شاید در آن زمان پیشرفت نکرده بودند و خلبانان فانتوم آمریکایی در برابر ویتنامی ها که از میگ 17 و یا 21 بهره می بردند دچار مشکلات فراوانی شدند . در سالهای اولیه جنگ به ازای هر یک یا دو جنگنده ویتنامی که ساقط می شد یک جنگنده آمریکایی نیز در نبرد هوا به هوا به ساقط می شد.

 
جنگنده F-4E در حال شلیک توپ 20 میلی متری M61

این تجربیات سخت و طاقت فرسا باعث شد تا یک قبضه توپ 20 میلی متری نیز برای اف 4 نصب شود. از آن به بعد نیز این توپ به عنوان سلاح اصلی اکثر جنگنده های آمریکایی مثل  F-14 ،F-15 ،F-16 ،F-18 و F-22 نیز نصب شده است. توپ 20 میلی متری "ولکان" ساخت شرکت جنرال الکتریک آمریکا دارای نواخت تیری در حدود 6000 گلوله در دقیقه یکی از بهترین توپهای هوایی در جهان به شمار می آید. اما آمریکایی ها برای آخرین جنگنده خود یعنی  "F-35" ترجیح دادند تا از توپ 25 میلی متری 4 لول ، مدل GAU-22 با نواخت تیر 1800 تا 4200 گلوله در دقیقه بهره می برد.

آمریکایی ها نیز در یک مورد سنت شکنی کرده و توپی سنگین را به صورت اختصاصی برای یک هواپیمای خاص طراحی کردند. توپ 7  لول سری GAU-8 آونجر که به صورت اختصاصی برای هواپیمای A-10 طراحی شده است یکی از بزرگترین و نیرومندترین توپهای هوایی جهان است که با کالیبر 30 میلی متر و گلوله های نفوذ گر اورانیومی مسلح می شود. نواخت تیر این توپ 4500 گلوله در دقیقه است و می تواند گلوله هایی را شلیک کند که به راحتی می توانند زره یک تانک را سوراخ کنند.

 
توپ GAU-8

از جمله فناوری های جدید که بر روی جنگنده های جدید آمریکایی، روسی و اروپایی به کار رفته و باعث شده است تا دقت این توپها افزایش یابد، سامانه های هدف گیری نصب شده بر روی کلاه خلبان هستند که به او این اجازه را می دهند تا با سرعت بالایی بر روی هدف قفل کرده و اجرای آتش کند. مهمات مختلفی نیز در این توپها به کار می رود که می توان به انواع ضد زره و انفجاری اشاره کرد که به صورت نواری در کنار یک دیگر قرار گرفته و تخریب سریع هدف را تضمین می کند.

توپ 30 میلی متری DEFA

کشورهای اروپایی نیز از جمله سازندگان هواپیماهای جنگنده هستند که برای هواپیماهای خود عمدتا از توپهای تک لول استفاده می کنند. پرنده های فرانسوی به مانند میراژ اف -1 و 2000 از توپ 30 میلی متری تک لول مدل " DEFA " با نواخت تیر 1300 گلوله در دقیقه بهره می برد. جنگنده جدیدتر فرانسوی ها یعنی رافائل از یک توپ 30 میلی متری تک لول با سرعت تیراندازی 2500 گلوله در دقیقه ساخت شرکت " ژیات " استفاده می کند.

 
توپ 27 میلی متری مدل BK-27 ساخت ماوزر

دو هواپیمای " یورو فایتر" و " ساب گریپین " نیز از توپ 27 میلی متری تک لول BK-27 ساخت شرکت ماوزر بهره می برند. این توپ با نواخت 1700 تیر در دقیقه پیش از این دو جنگنده بر روی هواپیماهای تورنادو نیز نصب شده بود.

ماحصل کلام اینکه پس از گذشت دهه ها از نصب مسلسل روی هواپیماهای جنگی، هنوز هم این سلاح به عنوان رکنی مهم در تجهیز جنگنده ها به شمار می رود.

__________________________________________________________________

منبع: mashreghnews.ir


کبرا در مهلکه آتش و خون

$
0
0

یادکردی از دلاور هوانیروز، شهید سرلشکر خلبان محمدرضا نمکی

راوی: سرهنگ خلبان عباس شریفی
منبع: گنج جنگ

 

من سرهنگ خلبان عباس شریفی هستم. خلبان هوانیروز و یکی از دوستان نزدیک شهید محمدرضا نمکی، آخرین هم پروازیش هم در آخرین ماموریت من بودم. پیش از این زیاد با هم پرواز کرده بودیم. پرواز آخر رو هیچوقت نمیتوانم فراموش کنم. رضا شهید شده و از این دنیا رفته انسان نمیتونه از حقیقت گریزون باشه. هرچی درباره اون میگم عین حقیقته. رضا یک خلبان جنگنده هلیکوپتر کبرا بود و یک انسان به تمام معنا آزاده بود و یک مسلمون متعهد که تو نمازش ریا نداشت و همه کارهاش فقط به خاطر خدا بود.
رضا مهره ای بود که همه روش حساب می کردند، ورزیده، متبحر، متخصص و به ویژه دلسوز. از این نظر میگویم دلسوز که تا زمانی که از برخورد دقیق موشک به هدف اطمینان پیدا نمی کرد شلیک نمی کرد. من بارها و بارها در عملیاتهای مختلف این دلسوزی را از او دیده بودم.
رضا در تمام سالهای جنگ به غیر از یک وقفه دو ساله (به جرم ناکرده خیانت به زندان افتاد و تا مرز اعدام هم رفت) همیشه در پرواز و جبهه بود. از اولین روز جنگ تا نیمه دی ماه همان سال در عملیاتهای شناسایی-رزمی هوانیروز در مناطق آشوب زده و جنگ با اشرار به طور مستقیم شرکت داشت. بی محابا با اشرار روبرو می شد و انگشت به ماشه می برد. همیشه این جمله ورد زبانش بود:
- این وطن فروشان را باید قلع و قمع کنیم. بیگانه، بیگانه است، حتی اگر آشنا باشد. اینها قابل اعتماد نیستند، قدرت اگر دستشان بیفتد مردم را قتل عام می کنند.

از نیمه دوم دی ماه در محور کرخه نور، رضا بود و هوانیروز و لشگر16زرهی قزوین، بهمن ماه هم یاریگر تیپ37 شیراز بود. اردیبهشت سال بعد همپای لشگر92زرهی اهواز بر فراز ارتفاعات الله اکبر با دشمن می جنگید و در آبانماه همان سال در عملیات فتح المبین و فتح بستان با مزدوران عراقی در نبرد بود.
رضا قربانی شد. بدجوری هم قربانی شد. ناخواسته و بیگناه در دامی افتاد که خودش هم نمیدونست. چند روزی از عملیات فتح المبین نگذشته بود که بهش گفتن باید به اصفهان برگرده . اول فکر می کرد اتفاقی برای خانواده اش افتاده، اما وقتی مطمئن شد که چنین چیزی نیست، عصبی شد و فریادش به آسمان رفت که جنگه و باید بمونه. ما هم متعجب شده بودیم و نمی دونستیم موضوع چیه. هرچه پافشاری کرد، فایده ای نداشت و سرانجام مجبور شد برگرده . عملیات که تموم شد و به اصفهان برگشتیم از خبر دستگیری رضا یکه خوردیم. شایعات زیاد بود و هرکس چیزی میگفت . بعضی می گفتن جزو دسته ای بوده که می خواستن علیه نظام کودتا کنن!!!!!!! رضا و کودتا؟؟!!!! اصلا با عقل جور در نمی اومد. هیچکدام از ما باور نمی کردیم. به ویژه من که با روحیه رضا کاملا آشنا بودم. رضا با اون تعصب و غیرتی که تو جبهه ها نشون می داد و با آن سابقه مبارزاتی که قبل از انقلاب داشت به قول بچه ها "اینکار به گروه خونش نمیخورد".
زمان، زمان جنگ بود و موقعیت کشور هم بسیار حساس و نمی شد از کنار چنین مساله مهمی به سادگی عبور کرد. آخر خبردار شدیم که رضا بدون کوچکترین گناهی در ارتباط با کودتایی که بنی صدر در راس آن قرار گرفته بود، دستگیر شده.
اثبات بیگناهی رضا بچه هارو خیلی خوشحال کرد. بعد از مدتی دوباره به خدمت برگشت، اما با اینکه بیگناهیش اثبات شده بود اجازه پرواز نداشت و مسئولیتی به او واگذار نمی کردند. توی این روزها بیشتر وقتها به اتاق من می آمد و درددل میکرد. از روزهایی که در زندان گذرانده بود و از غم نداشتن فرزند می گفت.یکروز دیدیم رضا با چندتا جعبه شیرینی با خوشحالی وارد پایگاه شد و درحالیکه صدای خنده اش فضای گردان رو پر کرده بود شیرینیها رو بین بچه ها تقسیم کرد. بالاخره فرزندش به دنیا آمده بود و او صاحب یک دختر شده بود و نام او را سبا گذاشته بود.
تولد سبا برایش خیلی خوش یمن بود، چون درست چند روز بعد از آن موانع پرواز رضا هم رفع شد.

 روزی که اعلام شد ستوان نمکی از تمام اتهامات مبرا شده و مجاز به پرواز می باشد، رضا خودش به جای هلیکوپتر داشت پرواز می کرد. از قضا برائت رضا درست با عملیات خیبر همزمان شد و او دوباره توانست به جبهه پرواز کند. در اون عملیات هم من با او همپرواز بودم.
شبها که دور هم جمع می شدیم، رضا بود که همیشه با تعریف از خاطرات زندان و تولد سبا سرگرممان می کرد. بیشترین رنج رضا مال زمانی بود که با قساوت، کینه و حسادت قصد داشتند اون رو شریک جرم خود کنن.
عملیات خیبر که تموم شد به اصفهان برگشتیم، ولی رضا دوباره در اردیبهشت ماه 1367 داوطلبانه به جبهه رفت. این بار ماموریتش در ارتفاعات کله قندی پنجوین در غرب کشور بود. اونجا خیلی رشادت به خرج داد و تعداد زیادی از تانکها و افراد دشمن را به آتش و خون کشید.
ماموریت پنجم رضا یک ماه طول کشید و به سلامتی برگشت. او در استراحت ماموریت بود که من عازم منطقه جنوب شدم . اون موقع گروه پرواز هوانیروز در منطقه دارخوین مستقر بود. درست به خاطر دارم سوم خرداد ماه 1367 بود. دو هفته از ماموریت من گذشته بود که کمک پروازم خلبان "امیر فتاح" دچار بیماری قلبی شد و به دلیل حاد بودن بیماری بنا به تشخیص پزشک مجاز به پرواز نبود و باید به اصفهان برمی گشت. با رفتن امیر فتاح نیاز مبرم به خلبان کبرا بویژه موشک زن "تاو" داشتیم.
ناچار از منطقه با پایگاه مسجدسلیمان اصفهان تماس گرفتم. از قضا خود ستوان نمکی گوشی را برداشت پس از شنیدن حرفهای من گفت:
- عباس جان! همه در ماموریت هستن و غیر از من خلبان موشک زن نیست و اگر هم باشه خلبان معمولی هستن.
به او گفتم تو که تازه از ماموریت برگشتی و خسته ای. پرس و جو کن، ببین کس دیگه ای رو میتونی پیدا کنی؟ اینجا خیلی نیاز داریم. خودم هم میدونستم خلبانی که بتونه موشک تاو بزنه نداریم. چون آمار خلبانها و مهمات و موشک و این جور چیزها دست خودم بود. با اون لحن همیشگی گفت:
- ای بابا جنگه. کدوم خستگی؟ خودت که از آمار بچه ها خبر داری. همین امروز حرکت می کنم و تنهات نمیگذارم.
رضا خیلی خوش قول بود. همان روز زمینی حرکت کرد و خودش رو به ما رسوند. اگه میدونستم که در اون ماموریت برای همیشه پرواز میکنه، هیچوقت زنگ نمیزدم.
نام منطقه ای که ما در اون مستقر بودیم جفیر بود. وظیفه ما این بود که ضمن ضربه زدن به نیروهای دشمن از نیروهای خودی هم پشتیبانی کنیم.
بیست و سوم خردادماه اولین پرواز را با هم انجام دادیم . نیروهای سپاه جزیره ای درست کرده بودند و در مقابل مزدوران بعثی می جنگیدند. توی همون پرواز اول رضا اسم اون جزیره رو سندباد گذاشت. منطقه دشت باز بود و ما هدف خوبی برای نیروهای دشمن بودیم. در مناطق پست و بلند مشکلی نداشتیم و با پناه بردن به تپه ماهورها میتوانستیم استتار کنیم، اما اونا روی ما دید داشتن و کار خیلی مشکل بود. در اونجا بود که به قدرت و مهارت رضا در تیراندازی و زدن تانکهای دشمن ایمان آوردم. در جنگ، مرگ و زندگی به ثانیه ها بستگی دارد. رضا این ثانیه ها را خوب می شناخت و قبل از اینکه تانکهای عراقی دست به ماشه بشن شلیک می کرد. اون روز عملیات به خوبی انجام شد و تلفات سنگینی به دشمن وارد کردیم.
فردای آنروز دوباره از قرارگاه با ما تماس گرفتند و تقاضای پشتیبانی هوایی کردند. دیده بان گزارش کرده بود که عراق با گرفتن کمک میخواهد پاتک بزند و جزیره مجنون را پس بگیرد. معطلی جایز نبود. باز هم من و رضا و دو فروند هلیکوپتر دیگه در قالب یک گروه آتش عازم منطقه نبرد شدیم. در بین راه از طریق رادیو شنیدیم که دشمن اقدام به استفاده از بمبهای شیمیایی کرده و منطقه کاملا آلوده است. همان موقع رضا گفت عباس ماسک یادت نره.
خدا بیامرزدش، او گذشته از خلبان یکمی و مهارت بالای پروازی به فکر جون بچه ها هم بود و همیشه هشدارهای حفاظتی می داد. بعضی وقتها رگهای گردنش از خشم بیرون میزد و میگفت: باید چنان درسی به این بیابانگردها بدیم که دیگه تا ابد جرات نکنن حتی به خاک ما نگاه کنن.
آن روز هم با وجود آلودگی منطقه و مه غلیظی که بود باز هم رضا با مهارت و شناختی که از منطقه داشت، از پشت نیروهای دشمن سر درآورد و تا اومدن بفهمند چه خبره خیلی از تانکها و نفربرها و نفرات دشمن را قلع و قمع کرد. اگه مهماتمون تموم نشده بود، کیلومترها اونارو عقب میروندیم. به سرعت برگشتیم و برای مهمات گیری مجدد به طرف محل استقرار پرواز کردیم. تو راه بازگشت بهش گفتم:
- رضا از گلوله 20 میلیمتری کمتر استفاده کردی، اما موشکها همه شلیک شدن و به هدف اصابت کردن.
- موقعیت شلیک گلوله نبود. همه اش تانک و خودرو بود و باید با موشک اونها رو می زدم و بعد با لحن مهربانی گفت:
- عباس تو تا به حال 3بار سانحه دادی، همین که زنده موندی جای شکر داره. از خدا غافل نشو هرچند که مرگ و زندگی دست خداست. در این جور پروازها و عملیاتها نباید ریسک کرد. تو که بهتر از من میدونی ما در حال حاضر در محاصره اقتصادی هستیم. این بالگردها و سلاحها و افراد بسیار ارزشمندند و نباید اونها رو مفت از دست بدیم. حتی یک گلوله. می فهمی؟ حتی یک گلوله. ما باید در مقابل هر تانک و شهیدی که دادیم صدها تانک و هواپیما از دشمن ساقط کنیم.
تا سوم تیر بدون استثناء روزها در پرواز و جنگ بودیم و شبها دور هم جمع می شدیم و خاطرات ایام جنگ و دوستانی را که شهید شده بودند مرور میکردیم. یادش به خیر رضا همیشه ساکش پر از آجیل و میوه و تنقلات بود و جون می داد برای ناخنک زدن.

آن شب هم طبق معمول گروه پروازی ما دور هم جمع بودن. من و رضا و حسین گدازه و باباخانی و محسنی کنی و چند نفر دیگه. عصر هنگام نماز مغرب و عشا یک لحظه متوجه رضا شدم که حالتی غیر عادی داشت. کاملا توی خودش بود و به نقطه ای خیره شده بود. زیر لب زمزمه میکرد. آروم کنارش نشستم، اصلا حواسش نبود. به صورتش که نگاه کردم مژه هایش نمناک بود. آهسته از کنارش بلند شدم و رفتم. این حالت رو هنگام عبادت و نماز در بچه ها زیاد دیدیم به ویژه تو شبهای عملیات. به اتاق که برمیگشتیم به رضا گفتم:
- سر نماز خیلی از خودت بیخود شده بودی. اصلا حواست به اطراف و هیچکس نبود.
به صورتم نگاه کرد و با خنده گفت:
- با خدا خلوت کرده بودم. حسودیت شد؟
- آره. میخواستی سفارش ما رو هم بکنی.
- به خود خدا، همه رو دعا کردم: تو، بچه ها، نیروها و سربازها رو.  آخرش هم عاقبت به خیری برای خودم و همسرم و سبا خواستم.
و بعد ناگهان گفت:
- عباس میدونی امشب شب آخره .....
- شب آخر یعنی چه؟
- هیچ چی. همه رفتنی هستیم. خوش به حال اونا که با عزت از این دنیا رفتن.
- رضا این حرفها چیه میزنی؟ کدوم شب؟ کدوم آخر؟ منظورت چیه؟
سر و صدای بچه ها که داشتن بیرون میومدن صحبتمون رو قطع کرد و منهم موضوع را فراموش کردم. بیرون که دور هم نشستیم چشمم به رضا افتاد، رضا آن رضای هرشب نبود. در جمع بود، اما نبود حس عجیبی تو وجودم داشت ریشه می کرد که نمیدونستم چیه.
ساعت 02:30 صبح بود که همه رو از خواب بیدار کردند، ما نیروهای هوانیروز همیشه آمادگی برای اینگونه بیدارباشهای غیر مترقبه رو داشتیم. همیشه تو جبهه ها یک چشم مون خواب بود و یک چشم مون بیدار. به سرعت لباس پوشیدیم و از سنگرها زدیم بیرون. خبرهای ضدونقیضی به گوش می رسید که عراق دست به حمله زده و نیروهای خودی نیاز شدید به پشتیبانی هوانیروز دارند. فوری به جنب و جوش افتادیم و نیروهای فنی و خلبان به سرعت به سوی کبراها دویدند. اون روز چهارم تیرماه1367 بود و هوا گرگ و میش بود که اولین گروه پروازی شامل دوفروند کبرا و یک فروند رسکیو به منطقه پرواز کرد. طبق معمول من و رضا باهم بودیم. از زمین که بلند شدیم و اوج گرفتیم صدای رضا رو شنیدم:
- عباس امروز چندم ماهه؟
- چهارم تیره چطور مگه؟
- هیچ چی. 3روز دیگه تولد سباست. اگه می شد حتی برای یک دقیقه هم خودمو برسونم چقدر خوب می شد.
- حالا کو تا اون روز؟ دو روز دیگه وقت داریم. شاید همین امروز عملیات تموم شد و برگشتیم. خدارو چه دیدی.
به آسمون پادگان حمید که رسیدیم صحبتمون قطع شد. حمله نیروهای عراق از طرف پاسگاه فکه و دشت عباس بود. مقابلمون سرتاسر آسمون رو دود شلیک توپخانه از دو طرف پر کرده بود. من مشغول برقراری تماس با قرارگاه عملیاتی برای شناسایی نقاطی که باید ضربه می زدیم شدم . می دونستم که رضا سرش داخل تلسکوپ و چشمانش دنبال یافتن هدفهای چاق و چله است، زدن هدفهایی مانند انبار مهمات، سنگرهای فرماندهی، تانک، مخازن سیار و ثابت سوخت و زاغه های مهمات برای رضا در اولویت بودن. فکرش خوب کار می کرد و همیشه می گفت:
- اول باید شریانهای حساس دشمن را قطع کنیم، سوخت و مهماتشون رو اگه بزنیم شکستشون حتمیه، فرمانده یک لشکرو اگه از پا دربیاریم نصف پیروزی رو کسب کردیم.
مکالمه مسئول قرارگاه تموم شد دوباره صدای رضا رو شنیدم:
- عباس تو فقط حواست به کنترل بالگرد باشه و تماشا کن. امروز چنان دماری از این متجاوزهای نامرد دربیارم که تا ابد فراموش نکنن.
صدای قرارگاه از بیسیم شنیده شد که اعلام می کرد منطقه کاملا شیمیایی و آلوده است. حتما از ماسک استفاده کنید.
درحال نصب ماسک بودم که رضا گفت:
- عباس شنیدی؟ اگر نشنیدی ماسک بزن.
- آره حواسم هست تا اینجا که رادیوهامون خوب و دقیق کار می کنن.
وارد جاده المهدی که شدیم تا چشم کار می کرد سطح جاده و دوطرف آن پر از تانکهای دشمن بود. در مقابل اونا لشگر92 زرهی اهواز بود که نیروهایش جانانه مقاومت می کردند. وقتی گروه آتش ما و بالگردها توی آسمون بالای سر لشکر رسید، نیروهای خودی با تکان دادن دست و اسلحه برامون ابراز احساسات کردند. رضا با دیدن این حالت گل از گلش شکفته بود و با ذوق و شوق گفت:
- عباس وقتی نیروهامون رو میبینم که این طور عاشقونه میجنگن دلم میخواد در کنار اونا بودم و دوش به دوششون میجنگیدم. درود به شرفشون.
به او هشدار دادم:
- رضا حواست هست؟ اینها همه تانکهای T-72 هستن، هدف گیریشون خیلی دقیقه. بپا مفت از دست ندی.
در جوابم فوری گفت:
- میدونم قاتل اینا فقط موشک تاوه خوب نگاه کن.... یا علی ....
عجب لحظه شیرینی بود. موشک شلیک شده رضا تنوره کشیده و به بدنه فولادی اولین تانک خورد و اون رو به کوهی از آتش تبدیل کرد. فریاد خوشحالیم به همراه فریادهای تحسین خلبانان دو هلیکوپتر دیگر تو رادیو پیچید:
- دمت گرم رضا ... زدیش بابا ایولله ...
دومین موشک او هم با مهارت قابل تحسین برجک و یک طرف دومین تانک را از جا کند. روحش شاد. الله اکبر از اون هدفگیری که ردخور نداشت. انگشت که به ماشه می آورد غیرممکن بود که تانک یا نفربر و یا سنگری به آتش کشیده نشه. ما سمت راست رو پوشش داده بودیم و خلبان "شیخ حمیدی" که دومین کبرا را هدایت می کرد، سمت چپ را به آتش کشیده بود. رضا از وسط منطقه هم غافل نبود. آخرین موشک و آخرین گلوله هم شلیک شد و برگشتیم. آثار حمله رضا و شیخ حمیدی به خوبی ار بالا معلوم بود. نیروهای دشمن مجبور شدن عقب بکشن و نیروهای خودمان شروع به پیشروی کردند. هنگام بازگشت رضا خیلی خوشحال بود و می گفت:
- تا امروز این طور عراقیها رو قلع و قمع نکرده بودم.
ما که نشستیم گروه دوم آماده پرواز شد. "سرگرد فیروز سالار" فرمانده گروه دوم بود. قبل از پرواز اومد پیش ما و گفت:
- من به منطقه آشنایی ندارم یکی از شما باید همراه ما بیاد.
من و رضا نگاهی بهم انداختیم و به سرعت از هلیکوپتر پیاده شدیم و دویدیم به طرف یکی از کبراهای آماده. بچه های متخصص فنی داشتن مهمات گذاری می کردند. هنوز استارت نزده بودیم که یک پیام از قرارگاه مرکزی رسید:
- هردو گروه سریع به منطقه پرواز کنن. یک گروه بره جزیره مجنون و یک گروه هم بره به کمک لشگر92.
وقتیکه بچه های فنی مشغول مسلح کردن کبراها بودن، رضا داشت موقعیت منطقه رو برای فیروز سالار شرح میداد. ساعت 08:45 بود که از زمین کنده شدیم. گروه اول قبل از ما پرواز کرده بودند. افراد گروه ما همون بچه های گروه قبلی بودند. "شیخ حمیدی" و یکی از خلبانها توی اون بالگرد کبرا بودن و "محسن کنی" و یک خلبان دیگه هم با هلیکوپترنجات پرواز می کردند. این دفعه مسیر و هدف ما جزایر مجنون بود. نزدیک جزیره مجنون جنوبی بودیم که ماموریتمون با پیام دیگری عوض شد:
- شما هم به کمک نیروهای لشگر92 برین که به شدت به شما نیاز دارن.
با صدور این پیام داد یکی از خلبانها دراومد و گفت:
- ای بابا!! پس چرا شل کن سفت کن درآوردن؟ اینها فکر سوخت مارو نمی کنن؟ این همه راه اومدیم حالا باید مسیر رو عوض کنیم؟
رضا که فرمانده گروه بود با یک دستور همه را ساکت کرد:
- بچه ها به اعصابتون مسلط باشین حتما اونجا به ما بیشتر نیاز دارن.
رسیدن ما به منطقه درگیری همزمان شد با تموم شدن عملیات گروه اول. اونا راکتهاشون تموم شده بود و می رفتن که دوباره مسلح بشن و برگردن. نیروهای دو طرف شدیدا درگیر جنگ بودن و تانکهای دشمن هم از تانکهای ما بیشتر بودن. رضا بلافاصله گروه را سامان داد و اولین موشکش سقف و برجک جلوترین تانک رو به هوا فرستاد، راکت شیخ حمیدی یک نفربر رو زمینگیر کرد و دومین موشک رضا تجمع چند تانک و نفربر رو از هم پاشید. موشکهای تاو و راکتهای 17پوندی رضا و شیخ حمیدی اون روز تاکتیک و آرایش حمله عراقیها را به کلی بهم ریخت. گرم نبرد بودیم که شیخ حمیدی اعلام کرد:
- رضا من مهمات تموم کردم می خوام عقب بکشم.
رضا بلافاصله موافقت کرد. حالا فقط من و رضا مونده بودیم و چند تانک دشمن که پشت خاکریزها استتار کرده بودن و سعی میکردن مارو بزنن. رضا اون روز یک پارچه آتش بود و بعد از هر شلیک فریادهایی از ته دل میکشید:
- پست فطرتهای نامرد. این جواب اون جنایاته که تو سوسنگرد و بستان کردید.
با عقب کشیدن شیخ حمیدی، محسن کنی خلبان هلیکوپتر نجات چندین بار فریاد زد و هشدار داد:
رضا جلو نرو. شیخ حمیدی راکتها و گلوله هاش تموم شده و نمیتونه کمکتون کنه.
اما رضا گوشش بدهکار نبود و ترس سرش نمی شد. او فقط می خواست تانکها رو شکار کنه و انتقام بگیره. قسمت راست لشکر دشمن کاملا منهدم شده بود و باقیمونده آنها به وسط و سمت چپ کشیده شده بودند. دوباره فریاد محسن تو رادیو پیچید:
- عباس مواظب سمت چپ باشین.... بکشین عقب...
از شیشه کناری به باقیمانده موشکهای توی پرتابگر نگاه کردم یک موشک بیشتر نداشتیم. فورا به رضا هشدار دادم:
- رضا یک موشک بیشتر نداریم خیلی احتیاط کن .نباید زیاد جلو بریم.
هشدارمن با فریاد محسن کنی همزمان شد:
- عباس سمت چپتون رو داشته باشین..... زود بکشین عقب.
به سمت چپ که نگاه کردم سه چهار تانک دشمن را دیدم که مستقیم مارو هدف گرفته بودند. سریع عقب کشیدم و یکی از تانکها رو در تیررس موشک رضا قرار دادم و فریاد زدم:
- رضا معطل نکن بزن......
همزمان با شلیک آخرین موشک رضا که شنی تانک رو از کار انداخت، ضربه ای ناگهانی به هلیکوپتر ما خورد. انگار به یک کوه بتونی خوردیم. هنوز از شدت آن ضربه به خود نیومده بودیم که دومین ضربه هم شدیدتر از اولی وارد شد و یک دفعه به طرف زمین سرازیر شدیم. تلاش فایده ای نداشت. فرامین همه از کار افتاده بودن و هیچ کدوم جواب نمیدادن. توی اون ثانیه های حیاتی هرچقدر سعی کردم هلیکوپتر رو مهار کنم و یا یک طوری زمین بذارمش که کمتر آسیب ببینیم نشد.

در تمام 30سال پرواز و هشت سال ایام جنگ هیچوقت چنین صحنه مرگباری را تجربه نکرده بودم. یک لحظه فقط فریاد یاحسین رضا رو شنیدم و بعدش با شدت کنار یکی از تانکهای سوخته دشمن با زمین برخورد کردیم. شدت اصابت به حدی بود که هلیکوپتر از وسط نصف شد و درد شدیدی توی ستون فقراتم پیچید و احساس کردم جسم نوک تیزی به پشتم فرو رفته و داره از شکمم بیرون میاد. دست راستم کاملا بی حس شده بود و خون از یک طرف صورتم فوران میکرد. چشم راستم سوزش شدیدی داشت و گردنم تیر می کشید. تلاش کردم از صندلی جدا بشم و از اتاقک بیرون بیام. شدت ضربه به حدی بود که کمربندنجاتم پاره شده بود. شاید اگر کمربند پاره نشده بود من هم مثل رضا توی شعله های آتش گیر می افتادم. بهر جون کندنی بود خودم را از اتاقک شکسته بیرون انداختم و بی اختیار به طرف اتاقک رضا کشیده شدم.

پرتابگر موشک را که داغ شده بود گرفتم و به زحمت خودم رو بالا کشیدم. تنها یک چشمم سالم بود. با پشت دست خون رو از روی صورتم پاک کردم و به اتاقک رضا خیره شدم. اصلا نمیدونستم چکار می کنم. فقط یک تصویر درذهن و مقابل چشم خون آلودم کوچک و بزرگ میشد که آن هم پیکر خون آلود رضا بود. در اتاقک کنده شده و سرش روی تلسکوپ بی حرکت مونده بود. همه جای بدنش هم غرق خون بود. با دست چپ به هر زحمتی بود سرش رو کمی بلند کردم. صورتش پر خون بود و انگار زیر لب داشت چیزی زمزمه میکرد. بدن مچاله شده اش بین فرامین گیر کرده بود و قسمت عقب هلیکوپتر در فاصله چندمتری ما کاملا مشتعل شده بود و شعله داشت از اتاقک من به کابین رضا سرایت میکرد. نومیدانه سرم رو بالا گرفتم و به بالگرد نجات خیره شدم. محسنی کنی متهورانه تلاش می کرد راهی برای فرود یا پیاده کردن افراد نجات پیدا کنه، بچه های گروه نجات مقابل در باز بالگرد اماده پریدن و نجات ما بودن. اما هربار که هلیکوپتر به طرف ما میومد آتش شلیک تانکها و مسلسلهای دشمن مجال فرود را به اونا نمیداد.
اینبار تموم قدرتم رو تو دست سالمم جمع کردم و به شانه رضا چنگ زدم که شاید بتونم اونو بیرون بکشم، همه تلاشم رو کردم اما فایده ای نداشت. در همون فاصله شعله های آتش به گلوله های باقیمانده مسلسل هلیکوپتر رسیده بود و گلوله ها یکی یکی منفجر می شدن که یک دفعه دماغه هلیکوپتر با انفجار وحشتناکی از هم پاشید. شدت انفجار به حدی بود که از اتاقک رضا کنده شدم و چند متر اون طرف تر به زمین خوردم. یک طرف بدنم کاملا از اختیارم خارج بود. دو سه بار سرم را محکم به زمین کوبیدم و با گریه نالیدم:
- خدایا... یا فاطمه زهرا! رضا داره می سوزه خودت کمکش کن ... به خاطر دخترش کمکش کن.
همین طور که چشمم به آسمون و هلیکوپتر در حال سوختن بود، آه از نهادم برآمد در پشت شعله های آتش یک نفربر دشمن و تعدادی نیروی پیاده عراقی رو دیدم که شلیک کنان به طرف ما می دویدند. اندک امیدی هم که به نشستن بالگرد داشتم داشت مبدل به یاس می شد. در اون حال با خودم گفتم شاید رسیدن اونا باعث نجات رضا بشه. اسارت بهتر از مرگ و سوختن تو شعله های آتش بود. البته به شرطی که خلاصمون نکنن!!
با مرگ و زندگی و اسارت دست به گریبان بودم که از پشت بالگرد درحال سوختن یک نفر تبر به دست ظاهر شد و مستقیم به طرفم پرید. آهی کشیدم و بی اختیار چشمهایم را بستم و به خودم گفتم:
- حالا که قراره بمیرم فرقی بین گلوله و تبر و آتش نیست.
یک دفعه پنجه هایی قوی به شانه هایم قلاب شدند و روی زمین کشیده شدم. به سختی پلکهایم را باز کردم و ناباورانه "استوارجمالی" از افراد گروه نجات رو دیدم که سعی می کرد من را از شعله های آتش دور کنه. گویا محسن کنی موفق شده بود اون رو دریک نشست و برخاست سریع پیاده کنه و به کمک ما بفرسته. با دیدن استوار جمالی با آخرین رمقی که برام مونده بود فریاد زدم:
- جمالی رضا را بکش بیرون... داره میسوزه. جمالی که سعی می کرد بازوهاش رو از زیر شانه ها به دور سینه ام قلاب کنه و درحالی که یک چشمش به من و چشم دیگه اش به نیروهای دشمن بود فریاد زد:
- سروان نمکی شهید شده مگه نمی بینی؟ هلیکوپتر و خودش هردو سوختن!!....
اسم شهید و سوخته رو که آورد انگار دنیا روی سرم خراب شد و از حال رفتم و دیگه چیزی نفهمیدم.


آری امثال شهید محمدرضا نمکی بودند قهرمانان بی ادعا. روحش شاد و راهش پر رهرو باد

برترین سلاحهای گرم

$
0
0

سلاحهای گرم نقش مهمی در شکل دادن به تاریخ بشریت داشته اند. در چند قرن اخیر انواع بسیار زیادی از سلاحهای گرم ساخته و به ارتش های جهان تحویل داده شده اند؛ اما فقط تعداد معدودی از این سلاح به شهرت رسیده و در تمام جهان شناخته شده هستند. در این مطلب قصد داریم تا شما را با تعدادی از معروفترین سلاحهای گرم در جهان آشنا کنیم.
 
تفنگ هنری
این سلاح برای بسیاری از علاقمندان به سینمای وسترن ، تفنگی آشنا است. این سلاح با مکانیزم گلنگدنی خاص خود که در زیر ماشه قرار گرفته است یکی از مهمترین سلاحها در جریان جنگهای داخلی و جنگ میان سفید پوستان و سرخپوستان بوده است.
تفنگ هنری توسط " بنجامین تایلر هنری" در سالهای دهه 1850 میلادی ساخته شده است. گلوله های کالیبر 0.44 اینچ به صورت تک تک از مخزنی که در جلوی ماشه و در زیر سلاح واقع شده است به درون مخزنی در داخل سلاح هدایت می شوند.
 مخزن سلاح ظرفیت نگاهداری 16 عدد گلوله را دارد. بعد از هر شلیک تیرانداز بایستی با حرکت دادن دستگیر زیر ماشه، پوکه گلوله شلیک شده را به بیرون هدایت کرده تا گلوله بعدی جایگزین شود. نواخت این سلاح 28 گلوله در دقیقه است.


 

 Colt .45
یکی دیگر از سلاحهایی که برای همیشه با غرب وحشی و گاوچران ها و همچنین سینمای وسترن عجین شده است ، رولور کالیبر 0.45 اینچ ساخت شرکت "کلت" است.
رولور مذکور در 1873 به ارتش آمریکا تحویل داده شد و برای مدتهای طولانی توسط ارتش و نیروهای پلیس این کشور و بسیاری دیگر از کشورهای دنیا مورد استفاده قرار گرفته است. این سلاح به وسیله یک توپی 6 تیر تغذیه می شود و بعد از هر بار شلیک گلوله بعدی آماده شلیک می شود.
نکته مهم در مورد رولورها این است که در صورت گیر کردن یک گلوله، مکانیزم کلی سلاح دچار توقف نمی شود و با جایگزین شدن فشنگ بعدی سلاح به کار خود ادامه خواهد داد. می توان گفت که این سلاح کمری به همراه سلاح "هنری" در قرون گذشته، تاریخ آمریکا را نگاشته اند.


 
Mauser Model 1898
این سلاح گلنگدنی آلمانی یکی از مشهورترین سلاحهای گرمی است که تا کنون در جهان وارد خدمت شده است. تفنگ "مدل 98" که در سال 1898 ساخته شده است یک شاهکار واقعی از کمپانی "ماوزر" آلمان است که برای مسلح کردن ارتش امپراتوری آلمان ساخته شد. ماوزر 98 در طول هر دو جنگ جهانی به عنوان سلاح سازمانی ارتش آلمان مورد استفاده قرار گرفت.
این اسطوره آلمانی که به وسیله شانه های 5 تیری مسلح می شود از گلوله های کالیبر 7.92 میلی متری استفاده می کند. این سلاح برای چندین سال به عنوان سلاح سازمانی ارتش ایران نیز به کار گرفته می شد و امروزه نیز همچنان در ایران در میان عشایر و بعضی از شکارچیان می توان این سلاح را پیدا کرد.
در ایران این تفنگ  "برنو" خطاب می شود. آدولف هیتلر دیکتاتور آلمان نازی که در جنگ اول جهانی به عنوان یک سرباز در ارتش آلمان جنگیده بود، این سلاح را تفنگ مورد علاقه خود خطاب کرده بود.

 
تیربار M2HB
این تیربار یکی از مشهورترین و در عین حال ترسناکترین تیربارهایی است که تاکنون در جهان وارد خدمت شده است. تیربار مدل "M2H2" با کالیبر 12.7 میلی متر یکی از نیرومندترین سلاحهای نیروهای پیاده نظام است که از سال 1921 به این سو در بسیاری از ارتش های جهان وارد خدمت شده است.
گلوله این تیربار بزرگترین گلوله برای سلاحهای نیروهای پیاده است که می تواند به راحتی مسافتی در حدود 2 کیلومتر را طی کند. این تیربار در بسیاری از نبردهای معروف قرن بیستم و بیست و یکم همچون جنگ دوم جهانی، جنگ کره ، جنگ ویتنام، جنگهای اعراب و اسراییل، جنگ ایران و عراق و افغانستان و عراق مورد استفاده قرار گرفته است.
ام 2 اچ 2 به وسیله نوار فشنگ از کنار تغذیه می شود و می تواند در هر دقیقه 1200 گلوله شلیک کند.


 

Colt 1911 .45
به جرات می توان این سلاح کمری را که توسط جان براونینگ طراح شرکت کلت در ابتدای قرن بیستم طراحی شده است، بهترین و مشهورترین سلاح کمری در طول تاریخ دانست.
ام 1911 با گلوله های بسیار نیرومند 0.45 اینچ مسلح شده است و در سال 1911 میلادی به خدمت ارتش آمریکا وارد شد و به این دلیل به عنوان مدل M1911 مشهور شده است.
کلت 45 مدل 1911 را تقریبا می توان در هر نقطه ای از جهان پیدا کرد و از جنگ جهانی اول به این سو در تمامی نبردهای بزرگ و بسیاری از درگیری های کوچک حضور داشته است. این سلاح کمری با یک خشاب 7 تیر تغذیه می شود.


 
AK-47
و سرانجام نوبت به AK-47 می رسد. بدون هیچ گونه شک و شبهه ای این سلاح روسی که در سال 1947 میلادی به ارتش شوروی سابق تحویل شده است، برترین سلاح گرمی است که تاکنون ساخته شده است. می توان به جرات این ادعا را مطرح کرد که مسلسل "کلاشنیکوف" مدل AK-47 یکی از عوامل مهم در شکل گرفتن تاریخ و بسیاری از مرزهای سیاسی و جغرافیایی در نیمه دوم قرن بیستم بوده است.
طراح این اسطوره روسی "میخایل کلاشنیکوف" یک گروهبان رسته زرهی در ارتش شوروی سابق در زمان جنگ دوم جهانی بود که در زمانی که دوران نقاهت حاصل از مجروحیت از زخمهای حاصله از نبرد با نیروهای آلمانی را می گذراند به فکر طراحی یک سلاح هجومی مناسب برای ارتش شوروی افتاد.
وی پس از پایان جنگ دوم جهانی و با الگوگیری از سلاح " MP-44 " آلمانی سلاحی با نام AK-47 را ساخت. AK-47 که با گلوله های کالیبر 7.62 میلی متری مسلح می شود دارای یک خشاب حاوی 30 گلوله بوده و با سرعت 600 گلوله در دقیقه تیراندازی می کند. نکته مهم در مورد این سلاح سادگی عملکرد آن و همچنین مقاومت بالای آن دربرابر شرایط بد جوی است.

_______________________________________________________________

منابع:

daneshgahnews.com

newcoy.persianblog.ir

گردآوری تصاویر و تنظیم: کاوه

تذکر: هرگونه بازنشر این مقاله منوط به ذکر منابع می باشد.

رونمایی از خطرناکترین بمب غیرهسته ای آمریکا

$
0
0

سایت "ایرفورس تایمز" وابسته به نیروی هوایی آمریکا نوشت این کشور خطرناکترین بمب غیرهسته ای را تولید و به زرادخانه تسلیحاتی خود اضافه کرده است. این بمب می تواند به مانند گلوله ای بسیار بزرگ، استحکامات زیرزمینی را بشکافد و اهدافی را در عمق 60 متری زیر زمین نابود کند.

این بمب غول پیکر که طول آن 6 متر و قطرش یک متر است توسط هواپیماهای جنگی "بی - 52 "و "بی -2  شبح" شلیک می شود.  این دو هواپیمای نظامی، برای پرتاب بمبها و شلیک موشکهای استراتژیک آمریکا ساخته شده اند.

 این بمب پس از شلیک همچنین علاوه بر شکافتن دیوارهای حفاظتی ، زمین لرزه شدیدی را ایجاد می کند که رانش حاصل می تواند به آسیب زدن به هدف کمک کند. برهمین اساس، اگر هدفی در 100 متری زیر زمین باشد باز هم رانش شدید این بمب می تواند به هدف آسیب بزند.
شرکت صنایع هوایی دفاعی بوئینگ، 20 فروند از این موشک را ساخته و در اختیار ارتش آمریکا قرار داده است.

 
هواپیمای جنگی "بی - 52 " ویژه شلیک بمب "موپ"


وزن این بمب سیزده و نیم تن است که در نوک مخروطی شکل آن، 2500 کیلوگرم مواد منفجره شدید الانفجار جای گرفته است. این بمب می تواند تاسیسات و انبارهایی در عمق زمین حاوی سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی، تاسیسات هسته ای یا موشک را مورد هدف قرار داده و نابود کند. براساس گزارش دیگری در این باره، این بمب هم اکنون در اختیار وزارت دفاع آمریکاست و قابلیت استفاده دارد .

این بمب که از چهار سال پیش ، ساخت آن آغاز شده بود با نام  Massive ordnance penetrator  و اسم اختصاری "موپ"، بیش از 10 برابر قویتر از بمبهایی است که آمریکا در جنگ 1991 عراق، استفاده کرده بود. در این جنگ، برخی از تاسیسات عراق در عمق 20 یا 30 متری زیر زمین بودند.

______________________________________________________________

منابع: asriran.com و newcoy.persianblog.ir

باز شناسی استعدادی شگرف در وجود بعضی ایرانیها

$
0
0

می گویند سعدی (علیه رحمه) مردی را دید که اشعاری از او را به نام اشعار خود بر مردم می خواند. سعدی پیش رفت و گفت: ای مرد! این اشعار از آن تو نیست و شاعر آن سعدی شیرازی است. مرد پاسخ داد: آری. من خود، سعدی شیرازی ام.

گرچه بنده انسانی تنگ حوصله نیستم، گاهی اوقات مواردی پیش می آید که عنان اختیار را حتی از آدمی آرام مانند اینجانب نیز می رباید. دوستانی که پستهای "هوانورد" را به طور مرتب دنبال کرده اند، حتما این مقاله را به خاطر دارند: زیبای مخوف، برترین زن تک تیرانداز تاریخ. این مطلب را من با استفاده از مقاله درج شده در سایت amoozeshnezami.blogfa.com و با ترجمه و افزودن مطالبی از en.wikipedia.org تکمیل و بعد از گردآوری تصاویر از منابع مختلف و تکمیل مطلب، آن را در وبلاگ منتشر کرده بودم. ترکیب "زیبای مخوف" را برای نامیدن لیودمیلا پاولیچنکو برگزیدم که به نظر خودم بسیار بجا بود. در صدر مقاله هم درج کرده بودم که "تذکر: هرگونه بازنشر این مقاله منوط به ذکر منبع (newcoy.persianblog.ir) می باشد."

در اندک مدتی پس از انتشار، این مقاله با سرعت عجیبی در فضای وب فارسی بازنشر شد، حالا چه با ذکر منبع و چه بدون آن. کافی است در گوگل سرچ کنید "لیودمیلا پاولیچنکو" تا ببینید چه تعداد صفحه مرتبط پیدا می شود. گرچه پیش از این هم بعضی مطالب وبلاگ بدون ذکر منبع در وبسایتهای دیگر بازنشر شده بود، اما آنچه که امروز به آن برخوردم واقعا شاهکاری در نوع خودش است. به نشانی زیر بروید تا بقیه مطلب بهتر دستتان بیاید.

سرهنگ لیودمیلا پاولیچنکو ماهر ترین زن تک تیر انداز جهان و یکی از 5 تک تیر انداز برتر جهان + عکس

می دانید آنچه به نظر من بسیار جالب و تاسف برانگیز است، چیست؟ به تصاویر زیر دقت کنید:

1-1 تصویر مندرج در "هوانورد"

 

 

1-2 تصویر مندرج در وبسایت کذایی

 

 

2-1 تصویر مندرج در "هوانورد"

 

  

2-2 تصویر مندرج در وبسایت کذایی

 

 

 

3-1 تصویر مندرج در "هوانورد"

 

 

2-2 تصویر مندرج در وبسایت کذایی

همراهان گرامی! این نمونه سرقت ادبی دیگر واقعا نوبر است. درج منبع پیشکش، می بینید که سارق محترم چگونه ماهرانه با برش زدن تصاویر، نشانی وبلاگ "هوانورد" را از روی تصاویر محو کرده است. اما سارق مقاله اوج خلاقیت خود را در تصویر زیر به منصه ظهور رسانده است. بنگرید:

 

4-1 تصویر مندرج در "هوانورد"

 

 

4-2 تصویر مندرج در وبسایت کذایی

 

سخن پایانی:

به راستی دریغ از این استعداد و پشتکار ایرانی که در مسیر ناصواب مصروف می شود. جای بسی تاسف است که اگر افرادی با چنین خلاقیت و پشتکار در زمینه خلاف، اگر استعداد خود را در زمینه های سودمند به کار می گرفتند، کشور ما چه پیشرفتهایی را که شاهد نبود.

هم پرواز تا ابدیت

$
0
0

به یادبود دلاورمرد سرفراز هوانیروز، شهید سرلشکر خلبان علیرضا حراف و همرزم همپروازش شهید قدرت الله خدادادی

 

در این مقاله برآنیم از خلبانی یاد کنیم که در جنگ با دشمن متجاوز در عین گمنامی، رشادتهای بسیار از خود نشان داد، بدان گونه که دوست و دشمن را به تحسین و شگفتی واداشت و سرانجام جان شیرین در راه سرفرازی این آب و خاک گذاشت: سرلشکر خلبان شهید علیرضا حراف.

آغاز

علیرضا در سال 1332 در شیراز متولد شد. او بنا به علاقه ای که به پرواز داشت در سال 1351 وارد هوانیروز شد و آموزشهای تخصصی را آغاز کرد. پس از اتمام دوره آموزش اساتید امریکایی از هوش بالای شهید اطلاع پیدا کردند و وی را بلافاصله به فراگیری دوره استاد خلبانی اعزام کردند و وی در اوان جوانی کسوت استاد خلبانی هلیکوپتر شکاری کبرا را بر تن کرد. ردایی که بی گمان شایسته اندام رشید او بود.


شهید حراف داخل هلیکوپتر بل 205 و در کنارش استاد خلبان آمریکایی

 
چگونه حراف جان سرهنگ نجفی را نجات داد

سرهنگ خلبان عبدالله نجفی بدون شک برای تمام آشنایان با هوانیروز دوران جنگ نامی آشناست. وی اهل شیراز است و انسانیست بسیار خاکی و بی ریا. از حماسه های او میتوان یکی به شکار هلیکوپتر عراقی اشاره کرد. اما همانطور که خود او و دیگران میدانند او جان خود را مدیون شهید حراف است.جریان از این قرار است:
 در یکی از عملیاتها که وی در آن حضور داشت (به فرماندهی شهید حراف) به قصد شکار تانکهای عراقی راهی شده بودند.پس از شکار موفقیت آمیز تک تک تانکهای عراقی و اتمام مهمات به پیشنهاد شهید حراف با اسکید (پایه ی هلیکوپتر) به چادرهای باقی مانده در منطقه میکوبیدند. پس از اتمام ماموریت در هنگام خروج از معرکه متوجه میشوند یکی از موتورهای هلی کوپتر نجفی آتش گرفته است و وی مجبور به نشستن داخل نیروهای عراقی میکند.زمان برای رسیدن هلیکوپتر رسکیو (نجات) بسیار کم بود به همین دلیل شهید حراف در یک اقدام متهورانه داخل نیروهای عراقی و در کنار هلی کوپتر نجفی نشست و با سرعت عبدالله نجفی و کمک خلبان را که روی اسکید هلیکوپتر تشسته بودند از منطقه خارج کرد! هلی کوپتر صدمه دیده لحظه ای بعد در میان آتش کاملا سوخت.


  
خاطره ای  دیگر به نقل از سرهنگ خلبان هوانیروز غلامرضا علیزاده نیلی در کتاب رقص دلفینها راجع به شهید حراف
 
بالگردهای ضد تانک به هنگام هدف گیری در ارتفاع کم از سطح زمین قرار می گیرند و پس از شلیک موشک تاو، کمک خلبان آن را تا لحظه برخورد به هدف کنترل و هدایت می کند در این زمان یک یا دو فروند بالگرد کبرا با پشتیبانی آتش در کنارش قرار می گیرند. این امر باعث می گردد حجم آتش سنگین دشمن به روی بالگردها بیشتر شده و مشکلاتی برای خلبانان به وجود بیاورد.
هر زمان با شهید حراف پرواز می کردم با اعلام قبلی در فاصله ای که برای عراقیها قابل رویت بود نزدیک به سطح زمین و با سرعتی کم اقدام به پرواز می نمود. این مسئله باعث می شد گرد و خاک زیادی به هوا برخاسته و نتیجتا توجه دشمن بدان سمت جلب شود. عراقیها با فرض اینکه بالگردی مورد هدف قرار گرفته و در حال سقوط است اقدام به هدایت آتش به آن سو می نمودند. در حقیقت شهید حراف خود را طعمه قرار می داد تا خلبانان موشک انداز بتوانند به راحتی کار خود را انجام دهند.
شهید حراف با این کار عملا یک دستورالعمل به نبرد کبرا با تانک  اضافه کرد. اما این دستورالعمل به غیر از یک هلیکوپتر کبرا نیاز به یک خلبان شجاع مثل حراف دارد (که در هوانیروز کم نبود) که با از خود گذشتگی خود را در معرض موشک و توپ قرار دهد تا دوستان همرزمش بتوانند با آسودگی به شکار ادوات دشمن بپردازند.
 


 
 
 حراف، اولین خلبانی که با بالگرد از عراق اسیر گرفت
 
همانطور که از نامه پایین پیداست اولین اسرای عراقی که از هلیکوپتر در گرفتن آنها استفاده شد توسط سروان خلبان علیرضا حراف به اسارت درآمدند.داستان را جناب آقای حسن حراف، برادر محترم شهید حراف این گونه بازگو می کند:
 
طبق گفته شهید حراف قبل از شهادت که بنده شنیدم، در عملیات فتح المبین بعد از انهدام تجهیزات نیروهای عراقی بوسیله رزمندگان، شهید حراف مشاهده می کند که حدود 17 نفر از از نیروهای عراقی در حال فرار هستند. حراف بلافاصله هلیکوپترش (کبرا) را جلوی آنها نشانده و دست خالی بدون هیچ ترس و واهمه ای از هلیکوپتر پیاده شده و به سمت آنها می رود. یکی از آنها خود را به مردن زده بود و  شهید حراف ضمن حواله کردن یک لگد جانانه به مزدور فوق، اسلحه ای که او زیر پیراهنش پنهان کرده بود را به غنیمت می گیرد و اسرا نیز دقایقی بعد به پشت جبهه تخلیه می شوند . همان اسلحه به عنوان تشویق این عمل شجاعانه، به شهید حراف اهدا میگردد. 
 
 
 
به پیشواز آخرین پرواز

به سوی لباس رزم رفت. سرتاسری سبز پرواز را به تن پوشید و کلاه مشکی استاد خلبانی را بر سر گذاشت. در مقابل همسر ایستاد و پاکت سربسته ای به او داد : اگر شهید شدم برابر نامه داخل پاکت عمل کنید. نام فرزندم اگر پسر بود مجتبی و اگر دختر بود مریم باشد.
وارد پایگاه شد. خلبان علیرضا حراف را همه می شناختند. چشمانش در میان یاران به دنبال او بود. وقتی دید از دور می آید، جرگه را شکافت و در آغوش هم فرو رفتند. لب هایشان هم زمان با هم به نجوا باز شد .
-مثل همیشه با هم و همپرواز با هم.
علیرضا حراف و قدرت الله خدادادی از تیزپروازان هوانیروز بودند. غرش توفنده مشک آنها زبانزد نیروهای جبهه بود.
برق آسا آسمان اصفهان را شکافتند و قله رفیع زرد کوه را پشت سر گذاشتند. مقصد پرواز آنها جنوب و خرمشهر بود.باید آزاد می شد. نخلهای سوخته و شط غریب شهر ، چشم به راه آنها و دیده به آزادی داشتند. تماس رادیویی خلبان حراف، بالگردها را در منطقه دهلاویه و نزدیک سوسنگرد فرود آورد. عملیاتی در پیش بود. فتح المبین را به پیروزی رسانیده بودند و حالا نگاهها به سوی خرمشهر بود.
دستور عملیات صادر شد و اولین تیم پروازی بال گشود. حراف و خدادادی در نوک بودند. سه فروند بالگرد جنگنده و یک فروند بالگرد نجات برق آسا به سوی تانکها یورش بردند. ارتفاعات تیزه و برقازه و وسیبور و رقابیه و میشداغ، با شلیک توفنده موشکهای آنها آزاد گردید. یورش تیم دوم، آزاد سازی جاده دزفول و دشت عباس و عین خوش را به دنبال داشت. سومین پرواز به شب خورد و پرواز ناممکن شد. ملخ بالگردها که از حرکت ایستاد به سوی آب روان شدند. حراف همه را کنار زد و گفت: اول من وضو می گیرم، چون فردا شهید می شوم. همه با تعجب به او به او نگاه کردند. خدادادی زیر لب نجوا کرد اگر او باشد من هم هستم.
همه دور هم جمع شده بودند، اما حراف از جمع خارج شد. خدادادی خود را به او رساند و روی تپه کنارش نشست و گفت: تو که رفیق نیمه راه نبودی!
حراف در جوابش گفت : اگر قدرت داشتم راه کربلا را باز می کردم و دلهای تشنه این مردم را به زیارت سیراب می کردم.
فردا صبح آماده پرواز بودند که خبرنگار به سوی حراف رفت، اما حراف به هیچ عنوان حاضر به مصاحبه نشد.

خدادادی، همپرواز تا پای مرگ

در آخرین پرواز شهید حراف کمک خلبان وی مشخص شده بود. شهید خدادادی در آن زمان در مرخصی به سر می برد که زودتر از موعد مقرر خود را به گروه رساند و درخواست پرواز کرد. فرمانده عملیات او را که دید گفت چند روز از مرخصی تو باقی مانده چرا آمدی که خدادادی در جواب پاسخ می دهد ماندن برایم غیر قابل تحمل بود. آمده ام بجنگم. آیا حراف امروز پرواز می کند؟ فرمانده عملیات پاسخ می دهد: بله، اما کمک خلبانش مشخص شده و تو نمی توانی با حراف پرواز کنی. شهید خدادای به سرعت به سراغ کمک حراف رفته و به او می گوید امروز جای خود را به من بده. اما هر چه اصرار می کرد جواب سر بالا می شنید. او می گفت من مدتها منتظر چنین پروازی هستم نمی توانم جای خودم را به تو بدهم. خلاصه آنقدر خدادادی التماس کرد تا اینکه او علی رغم میل باطنی جای خودش را به او داد.

 

شهید حراف در مرکز عکس و در سمت راستش شهید خدادادی
 
سپیده در حال سرزدن بود که پرواز کردند. همان تیم دیروز و مثل همیشه حراف و خدادادی در نوک حمله و در چپ و راست، دو بالگرد کبرای دیگر. با هر شلیکی تانکی مشتعل می کردند و با هر راکتی خودرویی را به آتش می کشیدند. فریاد الله اکبر نیروهای پیاده خبر از پیشروی همه جانبه می داد. فتحی بزرگ در پیش بود. وجب به وجب و خانه به خانه خرمشهر پیش می رفتند و بر نخلهای سوخته و در و دیوار شکسته بوسه می زدند.
غریو "خرمشهر آزاد شد" سقف آسمان را شکافت و تا آخرین نقطه مملکت پیچید. دشمن خیل خیل دستها و زیر پوشهای سفید را بالا می برد و تسلیم می شد.

تقویم دهم اردیبهشت 1361 را نشان می داد. گرماگرم عملیات بیت المقدس بود. در آن روز عملیات هوانیروز در سه مرحله به سرپرستی حراف شروع شده بود. مرحله اول به نحو احسن انجام شد و اکیپ حراف ضربه مهلکی به توپخانه دشمن وارد کرد و نیروهای خودی را که محاصره شده بودند نجات داد. حراف و تیم پروازیش همچنان به آتش میک شیدند و پرواز می کردند. فریاد ( مهمات تمام کردیم) خدادادی ، حراف را به خود آورد. دستور عقب نشینی را صادر کرد.
خروج آنها مصادف با ورود دومین تیم جنگنده هوانیروز شد. تیم اول به محل استقرار بازگشت و نیروهای فنی به سرعت مهمات گذاری کردند. حراف و خدادادی با تیمشان پرواز کردند. حراف آخرین نجوایش را از دل سیم به گوش خدادادی می رساند: قدرت! آماده باش. آخرین پرواز است.
مرحله دوم بود که هلیکوپتر حراف مورد اصابت موشک قرار گرفت و در کمتر از چند ثانیه، در میان انبوهی از آتش و دود ناپدید شد. در این موقع بود که شهید سروان خلبان علیرضا حراف پروازی دیگر را آغاز کرد.
 
اما خدادادی هنوز زنده بود. بلافاصله او را به بیمارستان سوانح و سوختگی تهران منتقل کردند. اما چون شدت سوختگی زیاد بود او را به بیمارستان بانک ملی انتقال دادند. روی تخت بیمارستان دائما از حراف می پرسید. پزشکان کوشش فراوانی برای نجات جان این خلبان با غیرت کردند. اما او جدایی از همپروازش را تاب نیاورد وبه دلیل سوختگی زیاد (70 درصد سوختگی) دفتر زندگیش در ظهر روز چهاردهم اردیبهشت ماه 1361 بسته شد و به همرزم شهیدش پیوست.

شهید ستوان خلبان خدادادی (نفر سمت راست)

شهید حراف در طول جنگ صاحب 2 فرزند شد و فرزند سوم ایشان بعد از شهادتش به دنیا آمد. پیکر مطهر شهید حراف اینک در شیراز آرام گرفته است. شهید خدادادی صاحب یک فرزند بود و او هم دومین فرزندش را که هشت ماه انتظار دیدنش را کشیده بود، ندید. دومین فرزندش در مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهادتش به دنیا آمد. نام او ایمان است. ایمان پدر را ندید ولی دائما سراغش را می گیرد.

خاطره واپسین پرواز

ساعتی از پرواز نگذشته است. نگاه یاران هوانیروز به دل آسمان دوخته شده است. باید پیدایشان شود. اولین بالگرد کبرا از راه می رسد. دومی نیز بال زنان در کنارش می نشیند. سومی هم که بالگرد نجات است، پایه هایش زمین را لمس می کنند. چهارمین کبرا اما کجاست؟ نگاهها گره می خورد و نگرانی در آنها موج می زند.
نجواهای حراف و خدادادی هنوز بازنگشته اند دهان به دهان شنیده می شود و یکباره همگی به سوی سه بالگرد زمینگیر هجوم می برند. سرهای 6 خلبان به روی دستها و شانه هایشان تکان میخورد و هق هق گریه امانشان را می برد. خرمشهر آزاد شده و نخلها در آغوش نسیم به پرواز در می آیند.
پل صدای آشنای گامها را به سینه میفشارد و شط غرورآگین سر به سینه ساحل میساید. و باد رازی سر به مهر از رشادت فرزندان این آب و خاک را در گوش نخلها باز می گوید. دلاورانی از تبار علیرضا حراف و قدرت الله خدادادی. روانشان شاد و یادشان در درازنای تاریخ ایران زمین پاینده باد!

دلم از مرگ بیزار است

که مرگ اهرمن خو آدمی خوار است

ولی آن دم که ز اندوهان، روان زندگی تار است

ولی آن دم که نیکی و بدی را گاه پیکار است

فرو رفتن به کام مرگ شیرین است

همان بایسته آزادگی این است

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع: ganjejang.com

بزرگترین و نیرومندترین بالگردهای دنیا

$
0
0

بالگردها از نیمه دوم قرن بیستم به بخش جدایی ناپذیر ارتش های جهان و جنگ های این دوره زمانی تبدیل شده اند. وظایفی همچون حمل و نقل بار، نفرات و مجروحین، پشتیبانی آتش، جستجو و نجات، جنگ ضد زیردریایی و... از جمله نقش هایی است که امروزه بر عهده بالگرده ها قرار دارد. اما یکی از قدیمی ترین نقشهایی که به عهده بالگردها گذاشته شده است بحث حمل و نقل تجهیزات و نفرات است. با توجه به اندازه کوچک تر و موتورهای کم توان تر، بالگردها به نسبت هواپیماها از ظرفیت حمل بار و نفرات کمتری برخوردار هستند.

 

بالگرد "FA-223"


یکی از اولین بالگردهای عملیاتی در جهان، مدل " FA-223 " ملقب به "اژدها" ساخت آلمان نازی بود که به تعداد 20 فروند از آن تولید شد. این بالگرد با یک موتور با توان 1000 اسب بخار مجهز شده بود و دارای دو سری پروانه سه باله در دو طرف خود بود.این پرنده توانایی حمل نزدیک به 1 تن بار را داشت.

پس از اتمام جنگ جهانی دوم و با شروع جنگ سرد و شکل گیری پیمان های دفاعی ناتو و ورشو در دو سوی دیوار برلین، اتحاد جماهیر شوروی سابق به عنوان کشوری که دارای بزرگترین نیروی زمینی در دنیا بود خیلی زود به پتانسیل های بالای بالگردها، خصوصا در بحث نقل و انتقال نیرو و تجهیزات پی برد.

 

بالگرد روسی "Mil-1"


چندین دفتر طراحی از ابتدا در شوروی سابق درگیر بحث طراحی و ساخت بالگرد شدند که از آن میان می توان به دفاتر طراحی: میل، کاموف، یاک و براتوخین اشاره کرد. در ابتدا و با توجه به محدودیت های موجود طرح یک بالگرد سبک برای نیروهای مسلح شوروی سابق مطرح شد. شرکت میل با طرح "Mil-1" یکی از اولین بالگردهای تولید انبوه شده شوروی سابق را در تعداد بیش از 2500 فروند تولید کرد. این هلی کوپتر با قابلیت حمل 2 سرنشین و 255 کیلوگرم بار یک بالگرد ترابری بسیار سبک به حساب می آمد.

شرکت کاموف کار بر روی پره های هم محور را آغاز کرد که در نهایت به طراحی و توسعه پره های هم محور منجر شد. این شرکت پس از این نیز بیشتر تلاش و توجه خود را معطوف به بالگردهای دریایی کرده  و تا به امروز نیز بخش اصلی بالگردهای دریایی روسیه را تامین می کند.
دفتر طراحی " یاکولو " که " یاک " نیز خوانده می شود و پیشتر به عنوان سازنده جنگنده های پیستونی در زمان جنگ دوم جهانی شناخته می شد یک گام را در صنایع ساخت بالگرد در شوروی سابق برداشت که آن هم طراحی و ساخت بالگردهای سری " Yak-24 " بود.

 

بالگرد " Yak-24"


این طرح بر اساس قرارگیری دو موتور و پره های چرخان در ابتدا و انتهای بالگرد بود و به این هلی کوپتر اجازه می داد تا 30 تا 40 نفر سرباز و یا 4 تن بار را حمل کند.

 این میزان از حمل بار بسیار بیشتر از بالگردهای غربی در آن زمان مثل مدل "H-21" بود که برای حمل 18 تا 20 سرباز طراحی شده بود. در این بالگرد روسی از دو دستگاه موتور به قدرت 1720 اسب بخار استفاده می شد. از این بالگرد در حدود 100 فروند ساخته شد که بیشتر در نقش های آزمایشی به عنوان حامل دوربین شناسایی، رادار هوابرد و یا پشتیبانی سوخت از واحد های زمینی ارتش سرخ به کار رفت.

  

بالگرد "Mil-4 "

 

بالگرد "H-19"


اما بدون هیچ شکی می توان از دفتر طراحی "میل" در شوروی سابق به عنوان موفقترین بخش در بالگرد سازی این کشور یاد کرد. بعد از موفقیت طرح " Mil-1 " شرکت مذکور به دنبال طراحی بالگردهای بزرگتر رفت که نتیجه آن طرح " Mil-4 " بود که به عنوان یک بالگرد تهاجمی - ترابری در سال 1952 میلادی اولین پرواز خود را انجام داد. این بالگرد به نوعی با طرح آمریکایی " H-19 " برابری می کرد. در عین شباهت ظاهری جالب این دو بالگرد از نظر توانایی نیز به مانند هم می توانند 12 سرباز مسلح را حمل کنند.

روسها در حدود 3000 عدد از این بالگرد را تولید کرده و کشور چین نیز 545 فروند از آنها را به صورت تحت لیسانس در خاک خود و با نام Z-5 به تولید رسانید. روسها مدلهایی از این بالگرد را با مسلسلهای کالیبر 0.50 مسلح کرده و در نقش پشتیبانی از آنها بهره بردند.

 

بالگرد "Mil-6"


اما طرح بعدی شرکت میل بود که به معنای واقعی کلمه گوی سبقت را از آمریکایی ها ربود و در زمان خود به عنوان نیرومند ترین بالگرد ترابری مطرح شد. بالگرد "Mil-6" به عنوان یکی از موفق ترین طرح های شرکت میل شناخته  شده است. این بالگرد می تواند باری در حدود 6 تن را داخل و به صورت همزمان نزدیک به 8 تن را به صورت بار خارجی حمل کند. در صورت نیاز این بالگرد می تواند تا 12 تن را هم به صورت بار داخلی حمل کند. این بالگرد بیش از دو برابر شینوک آمریکایی و نزدیک به دو سوم هواپیمای سی 130 توانایی حمل بار دارد. این بالگرد برای رسیدن به این توانایی از دو فروند موتور توربین بنزینی مدل " TV-2VM " هر کدام به قدرت 5500 اسب بخار بهره می برد.

در زمان خود "Mil-6" به عنوان یک رکورد شکن عمل می کرد و در موارد مختلف با حمل یک محموله 20 تنی رکورد حمل بار را برای خود ثبت کرد. رکورد این بالگرد به عنوان یک نمونه تولید شده تا سال 1981 بی رقیب باقی ماند تا نهایتا توسط بالگرد آمریکایی " CH-53E " ملقب به سوپر استالیون شکسته شد.

شرکت میل در ادامه طرح های خود دست به یک طراحی متفاوتی زد. در همین دوران شرکت آمریکایی سیکورسکی دست به طراحی بالگرد سری CH-54 زد. این طرح شامل بالگردی بود که فاقد بخش بدنه میانی بود و به عنوان یک چرثقیل پرنده مورد استفاده قرار می گرفت. این بالگرد آمریکایی در سال 1962 وارد خدمت در نیروی مسلح آمریکا شد و به فاصله یک سال پس از آن روسها با طرح Mil-10 به طرح آمریکایی پاسخ دادند.

  
بالگرد "Mil-10"

 

بالگرد "CH-54"


نکته جالب در مقام مقایسه این دو بالگرد این است که بالگر آمریکایی توانایی حمل تنها یک محموله به وزن 9 تن را دارد اما نمونه روسی علاوه بر توانایی حمل یک محموله 15 تنی توانایی حمل 28 سرنشین را نیز دارد. این بالگرد نیرومند روسی از دو موتور نیرومند توربوشفت مدل " D-25V " که هر کدام نیرویی در حدود 5500 اسب بخار تولد می کردند استفاده می کرد.

 

"Mil-12" بزرگترین بالگرد ساخته شده در دنیا

 

عظمت بالگرد "Mil-12" در مقایسه با جنگنده "Su-27"

اما در سال 1968 میلادی روسها با ساخت یک بالگرد نفسها را در سینه حبس کردند . اتحاد جماهیر شوروی سابق با توجه به اوج گرفتن رقابت با بلوک غرب در زمینه موشکهای بالستیک نیاز به بالگردی برای حمل قطعات مختلف موشکها و سامانه های پرتابی را حس کرد. در نتیجه شرکت میل با الهام گرفتن از طرح آلمانی " FA-223 " دست به طراحی و ساخت بزرگترین بالگرد تاریخ زدند. هلی کوپتر " Mil -12 " از 4 دستگاه موتور توربوشفت مدل " D-25VF " که هر کدام از آنها 6500 اسب بخار نیرو تولید می کند بهره می برد و می توانست در حالت برخواست عمودی 25 و در حالت برخاست خزش گونه از زمین تا 30 تن بار را جابجا کند.

این بالگرد عظیم الجثه رکوردهای زیادی را در زمینه جابجایی بار ثبت کرده است که تا به امروز نیز همچنان دست نخورده باقی مانده است. اما به دلیل تغییر در سیستم های موشکی اتحاد جماهیر شوروی سابق و در نتیجه تغییر در تاکتیکهای مورد نظر، این طرح در حد دو نمونه ساخته شده باقی ماند و دیگر به تولید انبوه نرسید.

 

بالگرد "Mil-26" به همراه دو فروند بالگرد هجومی "Ka-50"


در نهایت به آخرین بالگرد سنگین وزن روسی می رسیم که همچنان برای چندمین دهه در صدر جدول سنگین وزن های جهان بالگردی ایستاده است. این بالگرد روسی عظیم الجثه بر اساس نیاز ارتش سرخ در دهه 70 طراحی شد. ارتش شوروی سابق در آن زمان نیاز به حمل محموله هایی به وزن بین 15 تا 20 تن را در مسافتهایی بین 500 تا 700 کیلومتر را داشت. این نیازمندی چیزی شبیه به نیازهای اولیه ارتش آمریکا در دهه 50 بود که به طراحی و ساخت هواپیمای ترابری " C-130 " منجر شد.در حقیقت ظرفیت حمل بار در بالگرد روسی "Mil-26" و هواپیمای آمریکایی "C-130" برابر است.

 

نمایی از محفظه عقبی بالگرد "Mil-26" از داخل بالگرد


اما روسها قصد داشتند تا چیزی شبیه به هرکولس آمریکایی را در قالب یک بالگرد بسازند. شرکت میل در این میان دوباره پا به میدان گذاشته و با طرح " Mil-26 " ملقب " هاله " به این نیاز پاسخ داد. این بالگرد با دو دستگاه موتور توربوشفت مدل " D-136 " هرکدام به قدرت 11400 اسب بخار مجهز شده است . این بالگرد می تواند 90 نفر نیروی مسلح یا 20 تن بار را در مسیری در حدود 1920 کیلومتر منتقل کند. از این بالگرد روسی تاکنون 316 فروند ساخته شده است و به کشورهایی مثل: چین، پرو، مکزیک، ونزوئلا و کامبوج نیز صادر شده است.

این بالگرد در موارد زیادی رکورد دار است که یکی از رکوردهای آن مربوط به مرگبارترین حادثه بالگردی در تاریخ است که در طی آن یک فروند بالگرد "Mil-26" ارتش روسیه به تاریخ 19 آگوست 2002 میلادی در منطقه " خانکالا " در نزدیکی شهر گروزنی با یک فروند موشک دوش پرتاب هدف قرار گرفته و در میان یک میدان مین فرود اضطراری انجام میدهد. انفجار حاصله پس از فرود به مرگ 127 نفر سرنشین بالگرد منجر می شود. پس از این حادثه در روسیه یک روز عزای عمومی اعلام شده و فرمانده واحدهای هلی کوپتری ارتش روسیه نیز از کار بر کنار شد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع: mashreghnews.ir

تاریخچه پدافند هوایی در ایران

$
0
0

_________________________________________________________

- هواپیماهای F-14  در پایگاه های مربوطه مستقر شده و عملیاتی بودند و رادارهای پرنده آواکس در حال مستقر شدن بودند.

- به دستور شهید بابایی دو سیستم skyguard در نهاوند عملیاتی شد و در همان دو روز اولی که دستگاهها مجهز شدند دو میراژ عراق را در آنجا سرنگون کردند.

- عراقیها غافلگیر شدند و ناگهان با سیستم هاگ در عملیات روبرو شدند. ما در این عملیات ۹۰ فروند هواپیمای عراق را زدیم.

- دو فروند میراژ عراق سرنگون شد. هنوز هم لاشه های آن­ها در اصفهان هستند و خدا را شکر دیگر حمله ای به اصفهان نشد.

_________________________________________________________

بر اساس متن سخنان امیر سرتیپ غلامی در دوره آموزش معارف جنگ

آن پدافندی که شما تکامل یافته آن را  امروز میبینید در سال ۱۳۳۶ پایه گذاری شد، البته پدافند هوائی در ایران از سال ۱۳۱۴ تشکیل گردیده و تا سال ۱۳۳۶ چندین مرتبه بین نیروی زمینی و هوائی جابجا شده . در سال ۱۳۳۶ سایت سازی ها , آموزش نفرات و اعزام نفرات به انگلستان و آمریکا شروع گردید و در عرض ۱۲ سال یعنی تا سال ۱۳۴۸ اقدامات اولیه و زیرسازیها برای تشکیل پدافند هوایی انجام  شد. البته پدافندی که تشکیل شد تقریباً پدافند هوا پایه بود.قدرت اصلی این پدافند هواپیماهای رهگیر مدرن روز بود در آن زمان هواپیماهای F14 که مدرنترین و انحصاری ترین هواپیمای پدافند بود در اختیار ایران قرار گرفت و یک پدافند مدرن و قدرتمند در عرض ۳ سال خیلی سریع تشکیل شد و دلیل اصلی آن بود که نمی خواستند بلوک شرق یا کمونیست آن زمان فرصتی برای عکس العمل داشته باشند. خیلی برق آسا و سریع این چنین پدافند قدرتمندی را در برابر نفوذ دیوار جنوبی کمونیست , ایجاد نمودند و زمانی که جنگ به ما تحمیل شد ما دارای پدافند هوائی قدرتمند هواپایه بودیم که مدرن ترین ایستگاه های راداری روز دنیا مدرن ترین رادارهای ۴۰ سال پیش دنیا در ایران عملیاتی بود. این رادارها تقریبا اکثریت نصب , راه اندازی و عملیاتی شده بود , هواپیماهای F14  در پایگاه های مربوطه مستقر شده و عملیاتی بودند همینطور رادارهای پرنده آواکس در حال مستقر شدن بودند. به این ترتیب ما پدافندی فوق العاده عالی با دکترین هوا پایه و منحصر بفردی در شروع جنگ داشتیم. البته به دلایل عملیاتی و غیر عملیاتی و شرایط حاصله از انقلاب در سال های اول انقلاب و روزهای اول جنگ این پدافند در آمادگی عملیاتی بسر نمی  برد ولی بلافاصله در هفته اول جنگ این مهم(آمادگی) حاصل شد.

نیروی دریایی برای خودش تجهیزات مدرن و وسایل پدافندی قدرتمندی داشت. واقعاً نیروی دریایی ما به مدرن ترین وسایل روز همانند سیستم استاندارد تجهیز شده بود. همچنین نیروی زمینی حجم عظیمی از تجهیزات پدافند هوایی را داشت همین سیستم اسکای گارد که در زمان فروش یکی از سلاح های روز بود تازه برای نیروی زمینی خریداری شده بودند. از انگلستان راپیر ۲۰۰۰ برای نیروی زمینی خریداری شده بود که در حال ارسال به ایران بود و وسایل شرقی مثل توپ های۵۷ میلیمتری ،توپ های راداری شیلکا، توپ های ۲۳ و موشک های سام ۷ و انواع تجهیزات مورد نیاز هم در اختیار نیروی زمینی بود. ما یک چنین وضعیتی داشتیم. ولی عراق بر عکس ما بود، عراق نیروی هوایی قدرتمندی نداشت هواپیماهای مناسبی نداشت لیکن متکی بود به دکترین پدافند هوایی زمین پایه.

رادارهای P-12 و P-14 پوشش کاملی در عراق ایجاد کرده بود و پدافند هوایی اش از پوشش چند لایه قدرتمند تشکیل شده بود . سیستم های موشکی فوق العاده زیادی در اختیارش بود، سامانه موشکی مثل رولند سام۶ , سام ۲ ,سام ۷,سام ۱۲ همراه با سیستم قدرتمند S60 که یکی از کارآمدترین سیستم های پدافندی شرقی بود که ترکیبی از رادارهای روسی و توپ های ۵۷ میلی متری که ناتو و غربی ها خیلی روی آن حساب می کردند. این سیستم بیشتر مناطق عراق را پوشانده بود. با موشک هایی مثل سام ۶ و تجهیزات دیگری که در اختیارش گذاشته بودند، پدافند زمین پایه خوبی در اختیار داشت ولی هواپیماهای مناسبی نداشت. هواپیماهایش عبارت بودند از  یکسری میگ۲۳, ۲۱ و ۱۹ و سوخوهای قدیمی و هواپیماهایی که قادر به مقابله با هواپیماهای ما باشند در اختیار نداشت. البته تا پایان جنگ وضع به همین منوال باقی نماند.و به مرور زمان اوضاع شروع به تغییر کرد بگونه ای که در پایان جنگ همه چیز برعکس شده بود پدافند هوائی عراق تبدیل شده بود به یک پدافند هواپایه قدرتمند و پدافند هوائی ایران تبدیل شد به یک پدافند زمین پایه البته ناقص. چون در تحریم بودیم و وسائلی به ما نمی فروختند لذا می بایست با تلاش و ابتکار این نقص را جبران می کردیم که با کسب تجربیات جنگ به این مهم دست یافتیم.

در مرحله اول افول توان ما به دلایل زیر بود:

۱:قطع رابطه ناگهانی ما با سازندگان و تامین کنندگان اصلی تجهیزاتمان که باعث عدم دسترسی به اطلاعات روز و تکمیل بهینه سازی جهت استفاده از توان تجهیزات موجود خود شدیم.

۲:کمبود شدید قطعات یدکی مورد نیاز روزمره.

۳:قطع چرخه تعمیرات به صورت ناگهانی و نبود امکان تعمیر قطعات در ایران.

۴:استفاده زیاد و ناصحیح از تجهیزات موجود به گونه ای که فرسایش زود هنگام تجهیزات را به همراه داشت .

هواپیماهای ما اغلب ۱۲ ساعت در هوا برای گشت و شناسایی پرواز داشتند. عملیات های پی در پی زیادی داشتیم یعنی کار بیش از اندازه از تجهیزاتمان گرفتیم. ما در حوزه کاربرد تجهیزات به این جنگ به عنوان یک جنگ کوتاه مدت می اندیشیدیم. ما فکر نمی کردیم که این جنگ ۸ سال طول خواهد کشید و یک جنگ فرسایشی  طولانی خواهیم داشت. در صورتی که این طور نشد و این طولانی شدن جنگ، باعث شد که روز به روز تجهیزات ما فرسوده تر شود. هم از تعداد تجهیزاتمان کاسته می شد و هم کیفیت عملکرد تجهیزات تضعیف می­شد. این افول ما روز به روز ادامه پیدا کرد. البته درخواست های گاه بدون مطالعه نیروهای سطحی از پدافند و فشار بر پاسخ به این درخواست ها بویژه در حوزه هواپیماها این تضعیف را بیشتر می کرد.از طرف دیگر پس از عملیات های فتح المبین و بیت المقدس، دشمن استکباری که دید ایران در مسیر پیروزی در جنگ قرار گرفته و معیارهای مورد قبول آن ها و اهداف آن ها محقق نمی شود، شروع به پشتیبانی بی قید و شرط از عراق کرد. بعنوان مثال شوروی سابق، بعد از جنگ مدرن ترین هواپیماهایش یعنی میگ ۲۵ را که به هیچ کشوری نداده بود در اختیار عراق گذاشت. و پس از آن میگ ۲۹ که فقط چین و هندوستان داشتند در اختیار عراق گرفت . همچنین سوخو ۲۴ که هواپیمای فوق مدرنی است اینها را بعد از فتح المبین در اختیار عراق قرار دادند و از دید پدافند مهمتر از آن موشک های ضد رادار Kh-58، Kh-28، موشک های هدایت شونده لیزری و انواع و اقسام تجهیزات مدرن را شوروی در اختیار عراق گذاشت. این بهینه سازی و بروز رسانی را غربی ها هم برای صدام انجام دادند. هواپیماهای سوپر اتاندارد، هواپیماهای میراژ F1 در مدل های مختلف به اضافه آن چه تجهیزات مدرن و خوب در کارخانه مارتا بود مثل موشک های ضد کشتی، ضد رادار و بمب های با دقت بالای لیزری و تلویزیونی در اختیار ارتش عراق قرار دادند بدینگونه نیروی هوایی عراق را به یک نیروی هوایی مدرن در آن زمان تبدیل کردند. یعنی از نظر پدافند هوا پایه به قدرت هوایی روز دنیا تبدیل شد و البته از قبل هم که در پدافند زمین پایه از مطلوبیت برخوردار بود. لذا به یک قدرت پدافندی تا حدودی بی رقیب تبدیل شده بود.

با محدودیت و تحریمی که در دنیا داشتیم امکان رقابت و توسعه تا سطح عراق برای ما وجود نداشت. درست است که ما از نظر هوایی مجهز بودیم ولی در ارتفاع پست جبهه ها کمبود داشتیم و دشمن مناطق نزدیک به مرز را مرتب از ارتفاع پست بمباران می کرد و نیروهای سطحی بویژه یگانهای سپاه پاسداران که فاقد گردانهای توپخانه پدافند هوایی بودندغالباً آنها در محل هایی که درگیری رخ می داد از نیروی هوایی درخواست پوشش پدافندی و انتظار دفاع هوایی داشتند و به مرور این به یک وظیفه قانونی و اساسی برای نیروی هوایی تبدیل شد. یعنی نیروی هوایی مسولیت دفاع از نیروهای سطحی را بر عهده گرفت. نیروی هوایی برای این کار طراحی نشده بود و پدافند هوایی چنین مسولیتی در شرح وظایفش نبود که مسولیت سنگینی بود. که فرسودگی پدافند هوایی و البته افزایش قابلیت  ها و ابتکار آنرا نیز در پی داشت.

در شروع جنگ تحمیلی نقاط کشور تماماً با هواپیما کنترل می­شد. و ما حریم هوایی مملکت را در دست گرفته بودیم. با پایین آمدن قدرت و وضعیت هوایی خودی و بالا رفتن توان دشمن شرایط تغییر کرد و ما دیگر قادر نبودیم از کل کشور  با هواپیما دفاع کنیم و به این منوال عراق شروع کرد نفوذش را در داخل خاک ما افزایش داد. در مرحله اول مناطق نفتی و مناطق حساس و حیاتی ما در نزدیکی مرز و بعد عمق کشور راهدف قرار داد طوریکه در آخر جنگ توانست شمالی ترین نقطه یعنی نیروگاه نکا در کنار دریای خزر را بمباران کند خوب این یک تغییر خیلی بزرگ بود و ما باید در مقابل آن یک عکس العملی مناسب نشان می دادیم. چاره ای نداشتیم بجز اینکه سیستم پدافندی یا دکترین پدافند هوایی هواپایه را رها کنیم و پدافند خود را به یک پدافند زمین پایه تبدیل کنیم که در این مسیر شروع کردیم تجهیزات پدافندی خود را از اطراف ایستگاهای رادار، اطراف پایگاه ها انتقال بدهیم به نقاط حیاتی و حساس کشور. اولین چیزی که برای کشور مهم بود سوختی بود که به کشور می رسید یعنی مسیر تولید سوخت و انتقال آن که از چاه های نفت شروع می شد. خطوط لوله پالایشگاه ها، تصفیه خانه ها، مخازن و ... دشمن هم در اولین مرحله همین مکانها را هدف قرار می داد به گونه ای که نزدیک بود تامین سوخت در داخل کشور دچار معضل شود. پس در اولین تغییر، شروع به پوشاندن و حفظ کردن پالایشگاه ها با احداث سایت های هاگ و سیستم های پدافندی دیگر شدیم. در مرحله دوم دشمن با خیال فلج کردن اقتصاد ما شروع به تهدید منابع نفتی و مسیرهای صدور نفت کرد که این نیز برای ما تهدید کوچکی نبود. مرحله بعد نیروگاه های برق، پست های برق و مسیرهای انتقال برق ما بود که مورد تهدید قرار گرفتند که خاموشی های مکرری را بدنبال داشت و این هم بارسنگینی دیگر بود که بدوش پدافند هوایی اضافه شد تا رسید به شهرها مثلاً حتی در نهاوند که یک شهر کوچک و آرامی بود در امان نبودیم (یک روز همراه شهید بابایی از دزفول می آمدیم به سمت همدان از نهاوند رد شدیم. رسیدیم نهاوند و خواستیم آنجا ناهار بخوریم. خدا شاهد است هر چه گشتیم یک مغازه باز پیدا نکردیم یعنی آنقدر دشمن این شهر را بمباران کرده بود که تمام مردم از شهر به محل های امن رفته بودند. ببینید چه وضعیت خاصی برای پدافند هوائی بوجود آمده بود شهری با مردم بی دفاع. البته شهید بابایی دستور داد دو سیستم skyguard در نهاوند عملیاتی شود  که طرف دو روز و دستگاهها مستقر شدند و در همان دو روز اولی که دستگاه ها مجهز شدند دو میراژ عراق را در آنجا سرنگون کردند.

خوب ببینید پدافندی که طرح ریزی شده بود برای دفاع از پایگاه ها و ایستگاه های رادار به کجا کشیده شد. یک طرف کشیده شد به پشتیبانی نیروهای درگیر  سطحی که هر اتفاقی هم می افتاد از پدافند گله می شد که چرا اینجا را دفاع نکردید و اینجا نیروهای ما را بمباران کردند و ... از سوی دیگر هم تمام مملکت وسیع و عظیم با این همه ثروت زیر چنگال دشمن قرار گرفت و پدافند پخش شد در این مناطق با اون سختی های عدیده ای که واقعاً حتی غذا رساندن به یگانهای پدافندی خود چه مشکلات عظیمی داشت. رسیدن به بیماریهاشون و... نمی دانید چه مشکلاتی را برای پدافند هوایی بوجود آورده بود. روزگار خیلی سخت و فوق العاده مشکلی بود. تمام این اقدامات و تمام این مأموریت هایی که برای پدافند هوایی محول شده بود اضافه بر وظیفه سازمانی او بود ضمن اینکه همه هم گله مند بودند! من خاطرم هست زمانی که پالایشگاه اصفهان بیشترین تولید بنزین را در داخل کشور داشت عراق آن را ۲ بار مورد اصابت قرار داد. همه جمع شدند و گفتند اگر نتوانید پالایشگاه اصفهان را نگهداری کنید معلوم نیست سرنوشت سوخت کشور به کجا برسد شاید سوخت جبهه ها را هم نتوانیم تأمین کنیم! جمع شدیم رفتیم اصفهان گفتیم بیایید کمک کنید می خواهیم موضع سازی کنیم  چون اطراف پالایشگاه اصفهان را خطوط انتقال برق احاطه کرده و این خطوط نمی گذاشتند که مواضع skyguard وظیفه خود را انجام بدهند. اون نیروی الکترومغناطیسی که اطراف این سیم های برق ایجاد می شد مثل یک دیواری جلوی دید رادار رو می گرفت. درخواست شد خاک بریزیدند تا حدود ۷ تا ۸ متر ارتفاع ایجاد شود و دید  رادارها از سیم های برق فراتر شود، از ما خواستند قول بدهید که دشمن اینجا رو دیگر نمی زند تا ما هزینه کنیم! ببینید چه انتظاری داشتند مگر می شود چنین قولی داد؟ در جنگ همیشه موفقیت و پیروزی نیست! ببینید که چه فشار کاری بر پدافند هوایی تحمیل می شد. البته در آن مرحله حاضر به ساخت مواضع نشدند چون جواب داه شده بود ما تضمین نمی کنیم، شهید بابایی هم که آمده بودند اصفهان ایشان هم همین نظریه را تایید فرمودند البته بعداً وزیر نفت و قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا همکاری کردند و متقاعدشان به ساختن تپه ها کردند و به یاری خداوند بلافاصله بمحض اینکه تپه ها درست شد و اسکای گارد روی تپه ها مستقر شد در همان اوایل استقرار در حمله ای که به پالایشگاه شد دو فروند میراژ عراق سرنگون شد. تمام پروازهای که عراق در عمق خاک ایران انجام می داد توسط هواپیماهای میراژ انجام می­ شد و از هواپیما های روسی استفاده نمی کردند. هنوز هم لاشه های آن­ها در اصفهان هستند و خدا را شکر دیگر حمله ای به اصفهان نشد و تا پایان جنگ پالایشگاه اصفهان سالم ماند و تولید خودش را ادامه داد. و البته تمامی این تگناها، سختیها و فشارها هر لحظه پدافند را آبدیده و کارآزموده تر و فعالتر و خلاقتر نمود.

پالایشگاه اصفهان، نهاوند و ...  یکی از هزار موردی است که پدافند هوایی به دفاع از آن پرداخت. خاطرات زیادی که الان فرصت بازگویی همه این خاطرات را نداریم ولی بخاطر اینکه بتواند آموزشی برای آیندگان باشد و بدانند چگونه انسان زمانیکه فکر کند و تلاش کند و فکرش در راه صحیح باشد میتواند موفق باشد و اگر سستی کند و خوب مسایل را بررسی نکند چگونه شکست می خورد، به پدافند هوائی در سه عملیات سطحی(زمینی) اشاره ای کوتاه می کنیم:

۱- عملیات فتح المبین و بیت المقدس: چون این دو عملیات نزدیک بهم بودند دارای طرح پدافندی یکسانی بودند. در این عملیات ما آمدیم اصولی را که آمریکا خودش تدوین کرده بود برای جنگیدن با هاگ رعایت کردیم. البته لازم به ذکر است پیش از انقلاب آمریکایی ها اجازه نمی دادند که ما ایرانی هایی که  دوره سیستم هاگ را در آمریکا دیده بودیم، سیستم هاگ را جابجا کنیم حتماً برای جابجایی هاگ خود آمریکایی ها می آمدند مستقر و عملیاتی می کردند و به ایران تحویل می دادند. اگر پرسنل ایرانی دخالتی می کردند می گفتند از گارانتی خارج است ما گارانتی آن را تضمین نمی کنیم به همین خاطر دخالتی در کار آنها نمی شد. تنها کاری که کردیم استتار کامل را رعایت کردیم و خاموش و خیلی ساکت این عملیات را انجام دادیم ۳ تا سایت در منطقه مستقر شدند و عراق و حامیان عراق فکر نمی کردند که ما توان اینکه سایت هاگ جابجا کنیم  را داشته باشیم و به مناطق نبرد ببریم. به همین علت غافلگیر شدند و ناگهان با سیستم هاگ در عملیات روبرو شدند ما در این عملیات فوق العاده موفق بودیم خیلی عملیات غرورآفرینی بود ۹۰ فروند هواپیمای عراق را زدیم! و حدود ۱۵۰ فروند موشک شلیک کردیم. ۱۵۰  شلیک برای سیستم هاگ کم نیست.

۲- در عملیات فتح المبین و بیت القدس دشمن ضربه سنگینی خورد و بعد از آن هجوم سنگین و خیلی سخت هوایی را به داخل ایران شروع کرد.  همه ما، شهید ستاری و شهید بابایی و کسانی که درگیر پدافند بودند کشیده شدیم به داخل ایران و بگونه ای که اصلاً روی جبهه ها فکر نمی کردیم یعنی فرصتی برای فکر کردن نداشتیم که برویم روی مناطق نبرد فکر کنیم. تمام تلاش و انرژی و تمام فکر و اندیشه ما صرف دفاع از منابع و نقاط حیاتی داخل کشور که هر کدامشان برای ما سرنوشت ساز بودند شده بود. در چنین وضعیتی عملیات بدر و خیبر ناگهانی به نیروی هوایی ابلاغ شد ما هم در عملیات بدر و خیبر همانند فتح المبین و بیت المقدس دفاع کردیم، البته  با همان روش ابتکاری که در فتح المبین وارد عمل شدیم غافل از اینکه در این مدت دشمن خودش را مجهز کرده بود به موشک های ضد رادار و تجهیزات خنثی سازی پدافند هوایی. کاملاً خودش را مجهز کرده بود و با توان خیلی بالا ظاهر شد و در همان روزهای اول کلیه تجهیزات مستقر شده مناطق عملیاتی خیبر خنثی شد تجهیزات زیادی از دست دادیم و به نیروهای ما نیز خسارت زیادی وارد شد و کاری هم نتوانستیم انجام دهیم. از همه مهمتر ضربه سنگینی بود که به روحیه پدافند هوایی وارد شد و حالتی در پدافند هوائی بوجود آورد که همه فکر می کردند دیگر قادر نیستیم با دشمن روبرو شویم وخطرناک تر از همه از دست دادن اعتماد به نفس پدافند هوائی بعد از عملیات خیبر بود. این عملیات خیلی برای پدافند هوایی سنگین تمام شد و افسردگی شدید بدنبال داشت .مزه واقعی و تلخ شکست را پدافند هوایی چشید. البته این تلخی ها را با فراگیری درسهایی از این تجربه باید به شیرینی تبدیل می کردیم.

۳- عملیات بعدی عملیات والفجر ۸ بود در این عملیات ما دشمن را شناخته بودیم و با تجهیزات و توانش در عملیات خیبر آشنا شده بودیم. زمان خوبی تا شروع عملیات داشتیم یک فراغت نسبی هم در داخل کشور به دست آورده بودیم ومیتوانستیم حساب شده با دشمن روبرو شویم. تمام متفکران و اندیشمندان پدافند هوایی جمع شدند تشکیل یک قرارگاهی دادند بنام قرارگاه رعد که مسؤلیت و فرماندهی آن با شهید بابایی بود که ۲ بخش جدا از هم داشت یک بخش هوایی و یک بخش پدافندی و شروع کردیم خودمان را آماده کردن. اولین کاری که کردیم به همه مسؤلین و فرماندهان نظامی منطقه عملیاتی اعلام کردیم که ما قادر به پدافند از شما نیستیم و با توجه به تجهیزات پدافندی و نیروی هوایی دشمن برای ما امکان پذیر نیست که برابر روش های کلاسیک از شما دفاع کنیم  لذا روی پدافند غیرعامل تلاش کنید و آنها هم پذیرفتند البته به دنباله آن تصمیم گرفتیم به دشمن ضربه بزنیم و خودمان را برای آن آماده می­کردیم. برای رسیدن به این هدف چند کار را همزمان انجام دادیم یکی در ازای هر سایتی که داشتیم چهار سایت فریب درست کردیم که عین سایت اصلی بودند یعنی درست همان امواجی که از سایت پخش می شد را در سایتهای فریب ایجاد می کردیم و وسایل فریب از لحاظ شکل فیزیکی عین همان سایت اصلی بود حرارتی که در  سیستم ها ایجاد می شد همان حرارت بود که در سایت اصلی وجود داشت بگونه ای که دشمن با عکس برداری راداری، عکس برداری اپتیکی و عکس برداری حرارتی و شنود الکترونیکی نتواند سایتهای اصلی را از فرعی جدا کند. این تلاش اول ما بود. کار دوم این بود که تجهیزات را فوق العاده مختصر کردیم. آنچه در این چندسال روی هاگ تجربه داشتیم بکار بستیم دستگاه هائی که کارائی چندانی نداشتند را حذف کردیم مثلاً ۶ پرتاب کننده موشک با خودمان نمی بردیم لذا دو تا سکو بیشتر نمی خواستیم از طرفی  آن قسمتی که مربوط به جستجو بود را از قسمت آتش سایت جدا کردیم و اطلاعات لازم را با تلفن رد و بدل کردیم و البته سایت های جستجو را جایی می گذاشتیم که وقتی دشمن حمله می کرد در دام ما اسیر می شد و با این وضعیت عملیات را شروع کردیم , قبل از عملیات تمرین زیاد کردیم تا زمان استقرار را فوق العاده کوتاه کنیم که موفق شدیم قادر بودیم به محض تاریکی شب کار را شروع کنیم وقبل از روشنائی سایت را عملیاتی کنیم به عبارت دیگر سعی بر آن بود که از غروب آفتاب تا طلوع آفتاب جابجایی را تمام کرده باشیم یک چنین سرعتی را هم در جابجایی ها بدست آوردیم تا اینکه عملیات شروع شد و باز هم همچون عملیات فتح المبین و بیت المقدس، دشمن با یک پدیده غیر قابل تصور روبرو شد دشمن حمله می کرد به سایت های جستجوی ما چون پخش اشعه را از آنجا دریافت کرده بود ولی از پشت سر مورد اصابت قرار میگرفت ومرتب موقعیت پایگاه جستجو و آتش را تغییر می دادیم. تعداد زیادی هواپیما حدود ۷۰ فروند را به همین روش منهدم کردیم این ۷۰ هواپیما با ۹۰ هواپیمای بیت المقدس و فتح المبین خیلی تفاوت داشت زیرا در این عملیات ما سوخوی ۲۴ , میگ ۲۹ و میراژ F1  را می زدیم! یعنی در این عملیات هواپیماهای مدرن روز دنیا را می زدیم، به لطف خدا روحیه از دست رفته پدافند هوائی نه تنها به حالت اول خود برگشت بلکه مضاعف شد و همه شادمان از آن که توانستند حماسه شیرین دیگری را برای پدافند هوائی بوجود آوردند.عملیات به پایان رسید. آنچه در این عملیات انجام شد با توجه به ریزه کاری های دقیقش می تواند الگوئی باشد از جنگیدن یک پدافند با امکانات کم و ضعیف از نظر تجهیزات ولی با رزمندگان و کارکنانی شجاع، عاقل، اندیشمند،  خلاق و  متکی به ایمان و اراده در مقابل یک نیروی هوایی قدرتمند.

__________________________________________________________

منبع: maarefjang.ir


سیاسی ترین حمله هوایی تاریخ ایران

$
0
0

مقدمه

دوستان "هوانورد" به خاطر دارند که حدود دو سال قبل در پستی با عنوان "به یاد عقاب تیزپرواز آسمان ایران، عباس دوران" یادی کرده بودیم از سرلشکر خلبان شهید عباس دوران. با توجه به اینکه این روزها اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران در حال برگزاری است و از آنجا که عملیات غرورآفرین حمله به بغداد که در جریان آن حماسه ماندگار دوران رقم خورد، با هدف لغو اجلاس عدم تعهد (که بنا بود در سال 1361 در بغداد برگزار شود)، طرح ریزی و اجرا شد، بد ندیدم که نگاهی داشته باشیم به سندی محرمانه که اخیراً منتشر شده و بازگو کننده زمینه های سیاسی انجام این عملیات هوایی است. این سند اخیرا  در کتاب "ایران و جنبش عدم تعهد به روایت اسناد، از باندونگ تا تهران" توسط انتشارات ریاست جمهوری (نشر جمهور ایران) منتشر شده است.

اجلاسی مهمتر از فتح خرمشهر!

اجلاس عدم تعهد ، هر چند امروز به دلیل میزبانی کشورمان ، برای ایرانی ها اهمیت دارد اما پیش از این نیز ، یک بار  در کانون توجه مردم ایران قرار گرفته بود ، زمانی که قرار بود بغداد میزبان سران عدم تعهد باشد ، آن هم در بحبوحه جنگ ایران و عراق!

برای حکومت صدام حسین که در سوم خرداد 1361 ، خرمشهر را از دست داده و ضربه ای حیثیتی در جنگ و جهان خورده بود ، بسیار مهم بود که با میزبانی بزرگ ترین نهاد بین المللی بعد از سازمان ملل ، به ترمیم وجهه خود بپردازد.
از این رو ، بغداد خود را مهیای برگزاری اجلاس می کرد و این در حالی بود که ایران ، می کوشید با تبلیغ ناامن بودن پایتخت عراق به دلیل وضعیت جنگی ، مقامات کشورها را از سفر به عراق بازدارد و اجلاس بغداد را منتفی کند.

با این حال ، ماشین تبلیغاتی و سیاسی صدام که از پشتوانه قدرت های بزرگ هم برخوردار بود ، گوی سبقت را ربود و قرار شد اجلاس در بغداد تشکیل شود. عراقی ها ، ادعا می کردند که بغداد به حدی امن است که حتی یک پرنده هم بدون اجازه آنها نمی تواند در آسمانش پرواز کند. آنها حتی از مسوولان کشورهای عدم تعهد خواستند تا کارشناسان امنیتی خود را به بغداد بفرستند و از نزدیک شاهد امنیت مثال زدنی آن باشند!

زمان اجلاس نزدیک می شد و تلاش های ایران ثمر بخش نبود. همه در تهران به دنبال راهی برای ضربه زدن به دشمن بودند ؛ تا این که پیشنهادی محرمانه از وزارت خارجه به ریاست جمهوری رسید و خیلی زود مقدمات اجرایی کردنش در دستور کار مقامات عالی نظام قرار گرفت.

در نامه با تأکید بر اهمیت اجلاس ، تلاش های عراق در این باره و تصریح به این که اهمیت این موضوع از "خرمشهر" کمتر نیست ، آمده بود: "سرنوشت محل برگزاری کنفرانس را یک حرکت نظامی می تواند روشن کند."

 

متن سند وزارت امور خارجه

به زودی طرح حمله آماده شد: بمباران بغداد. این در حالی بود که بغداد در حصاری از موشک های ضدهوایی قرار داشت و ارتش صدام ، حق داشت به امنیت پایتخت ببالد. اما 6 خلبان ،  ریسک سیاسی ترین حمله هوایی تاریخ کشورشان را پذیرفتند، بدین ترتیب سه هواپیمای اف - 4 به پرواز درآمدند ، دو هواپیما از مرز گذشتند و به سمت بغداد رفتند و سومی بر فراز مرز ماند تا در صورت نیاز به کمک اقدام کند. بدین ترتیب در روز سی ام تیر 1361 ناگهان غرش هواپیماهای ایرانی در آسمان بغداد ، چشم ها را متوجه آسمان کرد.

هواپیماهای ایرانی بمباران را آغاز کردند و از جمله پالایشگاه الدوره را هدف قرار دادند ؛ همزمان ، هزاران گلوله ضدهوایی و ده ها موشک به سمت هواپیمای آنها شلیک شد و یکی از این موشک ها ، به دم هواپیمای عباس دوران و منصور کاظمیان اصابت کرد.

 دوران از کاظمیان خواست که با چتر نجات بیرون بپرد و با فشردن دکمه خروج اضطراری کابین کمک خلبان ، او را با چتر نجات ، از هواپیما بیرون انداخت. دوران بعد از آن که خیالش از بابت همرزمش راحت شد ، هواپیمای نیمه سوخته اش را که نه بمبی داشت و نه موشکی ، به سمت هتل قرق شده ای که قرار بود میزبان اجلاس عدم تعهد باشد هدایت کرد و لحظاتی بعد ، آنچه بر جای ماند ، هتل ویران اجلاس بغداد بود و هواپیمایی تکه تکه و البته پیکر سوخته شده عباس دوران.

خبر این حمله هوایی و انهدام هتلی که قرار بود محل اقامت سران باشد ، به سرعت در جهان پیچید و نتیجه هم کاملاً مشخص بود: میزبانی از عراق پس گرفته شد ؛ حیثیت سیاسی حکومت بغداد نیز بمباران شده بود!

******

بیست سال بعد ، در تابستان گرم 1381 ، از شهید عباس دوران ، تکه ای از استخوان سوخته پایش به وطن بازگشت و در شهر شیراز ، به خاک سپرده شد. یاد و نام این شیرمرد بیشه ایران زمین تا هماره تاریخ جاودان باد!

به پاس هر وجب خاکی از این ملک 
چه بسیارست  آن سرها  که رفته 
ز مستی بر سر هر قطعه زین خاک 
خدا داند چه افسرها که رفته

 

_________________________________________________________

منابع:

asriran.com

newcoy.persianblog.ir

 shahid-dowran.ir

سرنگونی شبح بر فراز مدیترانه

$
0
0

تذکر: این مقاله توسط وبلاگ هوانورد (newcoy.persianblog.ir) گردآوری و تنظیم شده و هرگونه بازنشر آن مشروط به ذکر نام "وبلاگ هوانورد" و درج لینک مطلب می باشد.

بررسی سرنگونی فتوفانتوم نیروی هوایی ترکیه توسط پدافند هوایی سوریه

روز جمعه 22 ژوئن 2012 (2 تیرماه 1391) ساعت 9 صبح (به گفته منابع ترک) و یا ساعت 11:58 (بر اساس گفته منابع سوری) یک فانتوم RF4-ETM نیروی هوایی ترکیه به شماره سریال 0314-77، نود دقیقه پس از برخاستن از باند پایگاه هوایی ارهاچ واقع در استان مالاتیا، بر فراز دریای مدیترانه از صفحه رادار ترکها ناپدید شد و در آبهای ساحلی سوریه سقوط کرد. ساعاتی پس از وقوع این سانحه رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه ادعا کرد که این هواپیما در خارج از آبهای سرزمینی سوریه توسط سوریها سرنگون شده است و دولت سوریه سریعا باید به خاطر این اشتباه خود معذرت خواهی کند.
بر اساس گفته های طرفین، خلبانان به دلیل آنکه هواپیما در حال پرواز در ارتفاع پست حدود 200 پایی بود، مجال خروج اضطراری نیافتند و با لاشه هواپیما در اعماق آبهای ساحلی سوریه غرق شدند. بر اساس ادعای مقامات ترکیه، این هواپیما در یک ماموریت آموزشی ناوبری بوده و تحت هدایت ایستگاه رادار زمینی نیروی هوایی ترکیه بر فراز مدیترانه به تمرین می پرداخته و هرگز وارد آبهای سرزمینی سوریه نشده است؛ اما بر اساس ادعای سوریه این هواپیما دو بار اقدام به نقض حریم هوایی سوریه کرده و در بار دوم توسط توپ ضدهوایی 23 میلیمتری ساقط گردیده است. طرف ترک ادعا کرده که این هواپیما در مسیر عادی خود بر فراز آبهای بین المللی در حال پرواز بوده و توسط پدافند موشکی سوریه ساقط گردیده و لاشه آن به درون آبهای سرزمینی سوریه افتاده است. مقامات ترکیه در اظهارنظرهای رسمی خود بر ماموریت آموزشی ناوبری این فانتوم شناسایی تاکید کرده اند؛ در حالی که سوریه از ماموریت شناسایی آن در قلمرو این کشور خبر می دهد. در ادامه به بررسی ادعاهای طرفین و گمانه زمانیهای گوناگون درباره چگونگی ساقط شدن این هواپیما می پردازیم.


تاریخچه

RF-4E به شماره سریال 0314-77 یکی از 54 فروند RF-4E ترکیه بود که در فاصله سالهای 1980 تا 1995 توسط نیروی هوایی ترکیه و به دنبال انعقاد چندین قرارداد از ایالات متحده و آلمان خریداری شدند.
با توقف تحریم تسلیحاتی یونان و ترکیه در سال 1977 (که به واسطه مناقشات بین طرفین توسط ایالات متحده و شماری از متحدانش وضع شده بود) به دستور جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا، دولت ترکیه توانست به تقویت بیش از پیش ارتش خود و به کارگیری شمار بیشتری از هواپیماهای جنگنده جدید بپردازد. نیروی هوایی ترکیه که تا پیش از آن بر اساس قرارداد تسلیحاتی الماس صلح 1، 40 فروند RF-4E از آمریکا خریداری کرده بود، در سال 1977 اقدام به سفارش 40 فروند دیگر کرد که 8 فروند از آنها (به شماره سریال 0309-77 تا 0316-77) هواپیماهای شناسایی RF-4E بودند. این گروه از فانتومها بر اساس قرارداد الماس صلح 2 مستقیما از ایالات متحد خریداری شده و همگی 3 سال بعد، یعنی در سال 1980 به این نیرو تحویل داده شدند.

یک فروند RF-4E نیروی هوایی ترکیه

تا پیش از ورد این هواپیماهای شناسایی جدید، نیروی هوایی ترکیه فاقد یک جنگنده شناسایی تاکتیکی کارآمد بود که بتواند عکسبرداری هوایی ارتفاع بالا را انجام دهد. تمامی این فتوفانتومها به گردان 113 شناسایی تاکتیکی تحویل گردیدند تا در کنار آخرین RF-84Fهای (موسوم به تاندرفلاش) عملیاتی نیروی هوایی ترکیه در این گردان به خدمت پرداخته و مسئولیت انجام ماموریتهای شناسایی بر فراز دریای اژه را بر عهده بگیرند.
نیروی هوایی ترکیه همچنین در سالهای 1992 تا 1995 اقدام به خریداری 46 فروند از RF-4Eهای نیروی هوایی آلمان کرد؛ اگرچه حدود یک سوم این هواپیماهای شناسایی به منبع تامین لوازم یدکی سایر فتوفانتومهای نیروی هوایی ترکیه تبدیل شدند؛ اما سایرین به خدمت گردانهای 113 و 117 شناسایی تاکتیکی مستقر در برخی پایگاههای نظامی این کشور درآمدند. RF-4E مورد بحث این مقاله با شماره سریال 0314-77 همراه با یک فروند RF-4E دیگر که طی قرارداد الماس صلح 2 با شماره سریال 0316-77 تحویل شده بود، تنها RF-4Eهای نیروی هوایی ترکیه بودند که پیش از تحویل، قابلیت حمل غلاف شناسایی ارتفاع بالا موسوم به LOROP (که توانایی حمل دوربین عکسبرداری KS-146B را دارد) در آنها فراهم شده بود. این دو فروند RF-4E در ماموریتهای کاملاً متفاوت نسبت به سایر فتوفانتومها مورد استفاده قرار می گرفتند وبه عبارت دیگر، ارزش عملیاتی آنها به دلیل قابلیت حمل این غلاف شناسایی، نسبت به سایرین بیشتر بود و در ماموریتهای شناسایی ارتفاع بالا مورد استفاده قرار می گرفتند.

ارتقای فتوفانتومهای ترک

در سالهای اخیر نیروی هوایی ترکیه اقدام به ارتقا و نوسازی تجهیزات و سامانه های شناسایی و اویونیکی ناوگان عملیاتی  فتوفانتوم خود کرد. شرکت آسلسان یکی از شرکتهای فعال در زمینه صنایع دفاعی و هوایی ترکیه، پس از برنده شدن در مناقصه طرح مربوطه، مسئولیت این ارتقا را بر عهده گرفت. در این میان، تصمیم گرفته شد که حدود دو سوم از کل ناوگان عملیاتی فتوفانتوم نیروی هوایی ترکیه تحت این پروژه ارتقا یابند، یعنی 18 فروند در کنار حدوداً 10 فروند RF-4E معمولی دیگر که ارتقا نیافته اند، در دو گردان 113 و 173 به خدمت بپردازند. بر اساس استاندارد جدید، این فتوفانتومهای ارتقا یافته RF-4ETM نامیده می شوند. RF-4ETM با یک RF-4E معمولی تفاوتهایی دارد. RF-4ETM توانایی انجام ماموریتهای محوله را در هر شرایط آب و هوایی و شب و روز با کمک سامانه های کمک ناوبری جدید خود داراست. سامانه های جنگال این هواپیمای شناسایی به روز شده و از خدمه در طول ماموریت، محافظت می کند. رادیوی هواپیما با نمونه جدیدتر جایگزین و سامانه هشدار دهنده امواج راداری AN/ALQ-178 بر روی آن تعبیه شده است.

ادعای ترکیه

ترکها ادعا می کنند که هواپیمایشان در ارتفاع بالا و بر فراز آبهای بین المللی در حال پرواز بوده که توسط موشک زمین به هوای سوریه مورد اصابت قرار گرفته و لاشه آن به درون آبهای سرزمینی سوریه سقوط کرده است.
بر اساس این احتمال، ممکن است فتوفانتوم ترک در حال انجام ماموریت سنجش آمادگی مراکز پدافند ضدهوایی و موشکی موجود در منطقه استان لاذقیه سوریه بوده است و در نهایت توسط یک موشک SA-5 موسوم به گامون شلیک شده از یک پایگاه موشکی واقع در نزدیکی محل سانحه ساقط شده است. لازم به ذکر است که سوریه دارای 5 سکوی موشکی ضد هوایی SA-5 (یا همان S-200) می باشد. موشکی که در دهه 1960 میلادی طراحی شد و به خدمت شوروی سابق درآمد. این موشک جهت مقابله با اهداف پروازی در ارتفاع بالا طراحی شده، سرعت آن 8 ماخ بوده و دارای قابلیت زیادی در انهدام اهداف با سرعت کم و در حال پرواز در ارتفاع بالا می باشد.

ادعای سوریه

سوریه ادعا می کند که این هواپیما ابتدا یک بار اقدام به نقض حریم هوایی سوریه کرده و سریعاً دقایقی بعد از آبهای سرزمینی سوریه خارج شده و در بار دوم که هواپیما با ورود به آبهای سرزمینی سوریه به موازات خط ساحلی از سمت جنوب به سمت شمال (به طرف خاک ترکیه) پرواز کرده و سپس اقدام به گردش به سمت شرق کرده و در حالی که به ساحل سوریه نزدیک می شده توسط توپهای ضدهوایی 23 میلیمتری (با برد موثر حداکثر 5/2 کیلومتر) در فاصله یک کیلومتری با آنها ساقط گردیده و در درون آبهای ساحلی سقوط کرده است.


خط سیر هواپیمای ترک به روایت خبرگزاری سانای سوریه

آنچه مسلم است این که 0314-77 یکی از 18 فروند RF-4E ترکیه بوده که به سامانه جنگال و هشدار راداری AN/ALQ-178 مجهز شده بود. با وجود این سامانه در صورت قفل راداری یک سکوی موشکی SA-5 و و شلیک موشک به سوی هواپیما، خدمه می توانند دقایقی پیش از برخورد موشک، همه اقدامات لازم را برای انحراف آن و اختلال در سایت راداری انجام دهند و اگر موفق نشوند، با پرتاب باریکه (Chaff) موشک را منحرف کنند. اما خدمه این فانتوم شناسایی حتی فرصت خروج اضطراری هم پیدا نکرده اند و با توجه به اینکه لاشه هواپیما متلاشی نشده و خدمه در داخل آن به دام افتاده اند، اینکه موشک موجب انفجار هواپیما شده باشد، غیرمحتمل به نظر می رسد. بنابراین هواپیما در ارتفاع پست مورد اصابت قرار گرفته و خدمه به دلیل برخورد هواپیما با آب، فرصت خروج اضطراری نیافته اند. مساله دیگری که مسلم است این است که این فتوفانتوم بهترین هواپیمای گردان 173 شناسایی تاکتیکی بوده که تنها در ماموریتهای ویژه مورد استفاده قرار می گرفته است. چرا باید نیروی هوایی ترکیه اجازه اعزام یکی از دو فروند RF-4ETM خود را که قابلیت حمل غلاف عکسبرداری ارتفاع بالا داشته به ماموریت آموزشی بدهد؟

کدام سامانه شبح ترکها را به زیر کشید؟

آنچه به عنوان سلاحِ به کار رفته در این درگیری می تواند مورد بررسی قرار گیرد، توپ های 23 و 57 میلیمتری یا سامانه دفاع هوایی موشکی-توپخانه ای روسی پنتسر-اس1 است. تیربار و توپهای با کالیبر کوچکتر و بزرگتر از این موارد با توجه به شواهد موجود حدسهای مناسبی در این بررسی نیستند.
توپهای 23 میلیمتری معروف ZU-23 که در بسیاری از کشورهای جهان مورد استفاده قرار می گیرند 2000 تا 2500 متر برد دارند و نواخت تیر آنها بیش از 400 تیر بر دقیقه است. به طور استاندارد، این سلاح فاقد سامانه پیشرفته ای برای هدفگیری است و با توجه به اینکه از بهسازی این سلاح در سوریه توسط متخصصان این کشور و یا یک کشور دیگر(مانند ایران که توپهای خود را به سامانه هدفگیری مجهز کرده) گزارشی در دست نبوده این احتمال که این سلاح در درگیری فوق نقش اصلی را داشته کمرنگ می شود. البته لازم به ذکر است این توپها هم به صورت ثابت و هم به صورت متحرک در ارتشهای جهان در حال خدمت هستند و به دلیل ابعاد نه چندان بزرگ از قابلیت اختفای مناسبی برخوردارند.


توپ 23 میلیمتری ZU-23

همچنین اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه سوریه از یک سامانه 23 میلیمتری ایرانی که دارای نواخت تیر چند هزار تیر بر دقیقه است استفاده کرده است. در صورت صحیح بودن این خبر، سامانه مذکور به احتمال زیاد شبیه سامانه پیشرفته «مصباح» با مأموریت اصلی ضد کروز است. این سامانه 8 لوله ای، ضمن برخورداری از نواخت تیر بالا، دارای یک رادار سه بعدی برای هدایت آتش است. البته ایران توپهای دو لول 23 میلیمتری ثابت و متحرک خود را نیز به سامانه های اپتیکی مجهز کرده است.
اما گزینه بعدی توپ ضدهوایی 57 میلیمتری است. توپهای مرگبار 57 میلیمتری «ZSU-57-2» دارای برد مؤثر 4 کیلومتر بدون استفاده از رادار و تا 6 کیلومتر در صورت استفاده از رادار برای هدفگیری هستند. این سلاح از نظر قدرت تأثیر روی هدف و دقت آتش با آسیب وارده به فانتوم ترکیه همخوانی دارد، اما برد آن بیش از مقدار اعلام شده توسط مقامات سوری برای سلاح مورد استفاده است. همچنین این سامانه بزرگ و سنگین بوده و قابلیت تحرک چندان بالایی ضمن حفظ اختفای مناسب ندارد.

توپ ضدهوایی 57 میلیمتری ZSU-57-2


سلاح دفاعی دیگر، سامانه بسیار پیشرفته پنتسر (Pantsir-S1 که در ناتو با نام SA-22 Greyhound شناخته می شود) است که هم دارای موشک و هم دارای دو توپ تک لول 30 میلیمتری است. پنتسر از یک رادار و سامانه الکترواپتیکی برای کنترل آتش برخودار است. رادار آن با برد کشف 32 تا 36 کیلومتر و برد ردگیری 24 تا 28 کیلومتر می تواند تا دو موشک را به سمت یک هدف هدایت کند. سامانه الکترواپتیکی بسته به شرایط بین 17 تا 26 کیلومتر برد داشته و می تواند یک موشک را به سمت یک هدف هدایت کند.
موشک موجود در این سامانه 1.2 تا 20 کیلومتر برد داشته، در ارتفاع 5 متر تا ده هزار متر قابل استفاده بوده و بیشینه سرعت هدف برای اصابت به آن 1000 متر بر ثانیه (3600 کیلومتر بر ساعت) است. توپهای 30 میلیمتری این سامانه 200 متر تا چهار هزار متر برد داشته، ارتفاع مؤثر درگیری آن تا 3000 متر و نرخ آتش آن میزان بسیار بالای 4500 تا 5000 گلوله بر دقیقه (75 تا 83 تیر بر ثانیه) است.
این سامانه با 3 نفر کاربری شده و تنها به 4 تا 6 ثانیه برای واکنش نشان دادن به هدف احتیاج دارد. همه اجزای سامانه پنتسر روی یک کامیون مستقر هستند و از ای نرو قابلیت تحرک بالایی برای آن بوجود آمده است. این سامانه دارای توانمندیهای بالایی در جنگ الکترونیک است.
هر چند برد نهایی پنتسر بیش از مقدار اعلام شده برای سلاح به کار رفته توسط سوریها است، اما این سامانه از تطابق خوبی با شرایط سلاح به کار رفته برخوردار است. خصوصاً از حیثت سرعت درگیری و نرخ آتش بسیار بالا. در این صورت باید به خلبانان فانتوم ساقط شده حق داد که نتوانسته باشند از آتش مهلک این سامانه نجات یابند.

سامانه پدافند هوایی پنتسر (Pantsir-S1)


در این میان، به گزارش سایت مشرق نیوز به نقل از پایگاه روسیا الیوم، "ایگور کوروچنکو" رئیس شورای اجتماعی وزارت دفاع روسیه مدعی شد که جنگنده ترکیه توسط سامانه ضدهوایی ساخت روسیه سرنگون شده است. وی ضمن بیان اینکه جنگنده ترکیه که توسط سامانه دفاع هوایی سوریه هدف قرار گرفت، برای اهداف اطلاعاتی وارد حریم هوایی سوریه شده بود، افزود: سامانه دفاع هوایی سوریه از توان بالایی برخورداراست، زیرا سرنگونی هواپیما در ارتفاع پایین به سامانه دفاعی قوی نیاز دارد. سامانه دفاع هوایی سوریه می تواند هر تهدیدی را خنثی کند و این سبب می شود که غرب در صورت هر گونه ماجراجویی علیه سوریه حساب ویژه ای روی آن باز کند و هم اکنون به خوبی می داند که هواپیماها و خلبانان زیادی را از دست خواهد داد. روسیه آماده است که ثابت کند جنگنده ترکیه ای، حریم هوایی سوریه را نقض کرده است و در حریم هوایی سوریه سرنگون شده است نه خارج آن. کوروچنکو خاطرنشان کرد: سامانه سوریه ساخت روسیه است و توانایی شناسایی هویت هدف را داراست و پس از آن این سامانه می تواند هدف را نابود یا رها کند. وی افزود: ترکها فکر نمی کردند که جنگنده شان هدف قرار بگیرد و این سیلی محکمی به نیروی هوایی ترکیه بود، در حالی که دیپلماسی ترکیه سعی دارد خود را بیگناه جلوه دهد و همه تقصیرها را بر گردن سوریه بیندازد.
چندی پیش نیز بشار اسد، رئیس جمهور سوریه در یک نشست خبری به تایید انهدام هواپیمای ترک توسط پدافند هوایی سوریه پرداخت و ادعا کرد که این هواپیما توسط توپهای ضدهوایی سوریه که دارای حداکثر برد موثر 5/2 کیلومتر هستند، در آبهای ساحلی سوریه سرنگون شده است. او همچنین ادعا کرد که خدمه پدافند تصور کرده اند که هواپیمای متجاوز، صهیونیستی می باشد. اسد همچنین گفت: از این اقدام متاسف هستم؛ ولی از ترکیه معذرت خواهی نخواهیم کرد.

بقایای لاشه فانتوم ترکیه که توسط زیردریایی آمریکایی ناتیلوس پیدا شد


به دنبال پیدا شدن جسد خلبان و کمک خلبان هواپیمای ترک (به نامهای Gokhan Ertan و Hasan Huseyin Aksoy) در بخش جلویی لاشه هواپیما در اعماق آبهای بین المللی (بیش از نیمی از لاشه هواپیما در اعماق آبهای سرزمینی سوریه و بخشهای دیگر از آن نیز با اندکی فاصله بیشتر، درون آبهای بین المللی یافت شد) و با اعلام رسمی نتیجه کالبدشکافی در روز 15 جولای 2012 (25 تیرماه 1391) هیچ گونه اثری از سوختگی، جراحت ناشی از انفجار یا ترکش در بدن سرنشینان جنگنده ترکیه دیده نشده و این خود دال بر عدم انفجار هواپیما در آسمان، پیش از برخورد آن با سطح آب دریا می باشد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع:
ماهنامه صنایع هوایی، شماره 252، مرداد 1391، مقاله آقای بابک تقوایی
mashreghnews.ir
tabnak.ir
newcoy.persianblog.ir
puoicm.org

تحقیق، گردآوری و تنظیم: کاوه (newcoy.persianblog.ir)

بی-70، پرنده سفید باشکوه

$
0
0

طرح توسعه و طراحی اولیه بمب افکن B-70 به سال 1955 باز می گردد. طرح موسوم به XB-70 می بایست بمب افکنی استراتژیک، بزرگ و دارای برد پروازی زیاد باشد تا بتواند جایگزین شایسته ای برای بمب افکن B-52 به شمار آید.

همانند برنامه  تولید بمب افکن B-58، نیروی هوایی ایالات متحده خواستار استفاده از تکنولوژیهای نوین در این بمب افکن بود.

رقابت اصلی در مزایده طراحی این بمب افکن به دو شرکت معظم آن زمان یعنی بوئینگ و نورث آمریکن واگذار شد. به سال 1958 طرح کمپانی نورث آمریکن برای تولید این بمب افکن انتخاب و قرارداد ساخت امضاء شد.

مراسم رونمایی از XB-70

نیروی هوایی نیازمند یک هواپیما با شرایط پروازی ویژه بود. بمب افکنی که بتواند با سرعت 3 ماخ (به صورت مداوم) و در ارتفاع بسیار بالا پرواز کند، ضمن آنکه دارای برد پروازی زیادی باشد و بتواند انواع مختلفی از سلاحهای هسته ای و بمبهای متعارف را حمل کند.

اگرچه تکنولوژی رسیدن به سرعت 3 ماخ به سال 1957 محقق شده بود، اما در XB-70 از این نوع تکنولوژی الگوبرداری نشد. با توسعه موشکهای دوربرد ضدهوایی (SAM)، طرح XB-70 همانند B-47 و B-58 برای همیشه کنار گذاشته شد.

والکایری با توانایی فوق العاده پرواز در سرعت 08/3 ماخ و برد پروازی بسیار طولانی، بمب افکنی با توانایی نفوذ به عمق خاک دشمن از ارتفاع بالا و انجام بمباران اتمی مناطق حساس اتحاد شوروی بود. با توجه به اینکه اولین پرواز این بمب افکن سنگین به سال 1964 انجام شده است، باید این هواپیما را از شاهکارهای طراحی جنگنده های نظامی دانست که تاکنون نیز رکورددار سرعت در بین بمب افکنهای جهان می باشد و بعید است توسط بمب افکن دیگری رکوردهای آن شکسته شود.

از نکات بارز طراحی والکایری می توان به بدنه تمام فولادی و تیتانیومی که توان تحمل حرارت تا 350 درجه ی سانتیگراد را دارد، پیش سکانهای روی دماغه و ورودی مثلثی شکل موتورهای آن اشاره کرد که هم اکنون در طراحی هواپیماهای فوق مدرن استفاده بسیار دارد.
در نخستین پرواز آزمایشی B-70، این بمب افکن توانست به راحتی به سرعتی حدود 3 ماخ در ارتفاع 75000 فوتی دست یابد. پروازهای آزمایشی این هواپیما تا سال 1966 ادامه یافت. در یکی از پروازهای آزمایشی، والکایری به راحتی توانست مسافت 1000 مایلی را در زمان 33 دقیقه طی کند.
والکایری از 6 موتور توربوجت YJ-93 ساخت جنرال الکتریک سود می جست که هرکدام کششی حدود 30000 پاوند ایجاد می کردند. این موتورها از سوخت بسیار خاصی به نام اتیل بوران استفاده می کردند که بسیار گرانقیمت بود و در مخازن تعبیه شده در درون بالها ذخیره می گشت. موتورها در محفظه های مثلثی شکل با خروجیهای دایره ای جداگانه قرار داشتند.


والکایری به دلیل طرح خاص بالها، از پایداری دینامیکی بسیار خوبی در ارتفاع پایین و سرعت کم برخوردار بود. به منظور پایداری آیرودینامیکی، بخش خارجی بال با توجه به سرعت هواپیما بین 25 تا 65 درجه به سمت پایین خم می شد.
والکایری در پایلونهای میانی می توانست تا 16 بمب هسته ای یا 50000 پاوند بمب متعارف سقوط آزاد را حمل نماید.
والکایری همانند سلف خود B-52 دارای هیچگونه وسیله دفاعی نبود و بهترین مدافع آن، سرعت بسیار زیاد و سیستمهای ضداغتشاش الکترونیکی (ECM) پیشرفته اش بود. 
این بمب افکن چهار خدمه داشت که دو نفر خلبان و دو نفر دیگر مسئول سیستمهای مختلف هواپیما بودند. هر 4 خدمه در کپسولهای تحت فشار خاصی (همانند آنچه در سفینه های پروازی وجود دارد) قرار می گرفتند که تنها راه زنده ماندن در آن سرعت وحشتناک و ارتفاع بسیار بالا بود.
تنها دو فروند از این بمب افکن تولید شد. طرح این هواپیما تمام درخواستها و نیازهای نیروی هوایی را طبق قرارداد اولیه تامین می کرد، ولی آسیب پذیری آن در برابر موشکهای SAM باعث کنارگذاشتن طرح شد، زیرا بدنه هواپیما در هنگام پرواز با سرعت کمتر از 3 ماخ بسیار راحت تر قابل شناسایی می شد و می توانست شکار موشکهای سام اتحاد شوروی قرار گیرد و این به دلیل نوع خاص بال دلتا شکل و نازک آن بود که امکان پرواز با سرعت کم با مانورپذیری بالا در ارتفاع پایین را به هیچ وجه نداشت.
به سال 1961 پرزیدنت کندی (رئیس جمهور فقید ایالات متحده) به دلیل گران تمام شدن نمونه ی اولیه والکایری (حدود 700 میلیون دلار) دستور داد که تنها به منظورهای تحقیقاتی از این هواپیما استفاده شود، زیرا وی به آسیب پذیری این بمب افکن در جنگ پی برده و اعتقاد به استفاده از موشکهای دوربرد هسته ای به جای استفاده از بمب افکن پیدا کرده بود.
بدین ترتیب پرونده پروژه ی XB-70 که در سال 1964 اولین نمونه اش ساخته شده بود به سال 1969 برای همیشه بسته شد.
همانطور که ذکر شد تنها دو فروند از این بمب افکن ساخته شد. هر دو بمب افکن جهت آزمایشهای مافوق صوت در اختیار سازمان ناسا قرار گرفت، اما بمب افکن دوم (به شماره سریال 0207-62) به تاریخ 8 ژوئن 1966، در یک پرواز آزمایشی مافوق صوت با یک جنگنده F-104N برخورد کرد و از بین رفت. بمب افکن اول (به شماره سریال 0001-62) از سال 1967 تا 1969 در اختیار ناسا بود و از سال 1969 به مرکز تحقیقات ناسا (Dryden) واقع در کالیفرنیا فرستاد شده و از آن تاریخ تاکنون در آن مکان نگهداری می شود.

مشخصات فنی
ماموریت: بمب افکن استراتژیک و مافوق صوت
موتورها: 6 عدد موتور YJ-93 ساخت جنراال الکتریک با کشش هرکدام 30000 پاوند (با استفاده از سیستم AB)
حداکثر سرعت: 1/3 ماخ در ارتفاع 73000 فوتی
سقف پرواز خدمتی: 77350 فوت
سرعت عملیاتی: 3 ماخ در ارتفاع 72000 فوتی
برد پروازی: 4288 مایل = 6900 کیلومتر
وزن عملیاتی: 534700 پاوند = 243 تن
طول: 185 فوت = 39/56 متر و با احتساب دو لبه ی کوچک انتهای بالها = 5/58 متر
فاصله ی دو نوک بال: 105 فوت = 32 متر
ارتفاع: 30 فوت و 9 اینچ = 4/9 متر
مساحت بال: 9/6296 فوت مربع = 585 متر مربع

_____________________________________________________________

منبع: centralclubs.com

فروشندگان سلاح به ایران در زمان جنگ

$
0
0

___________________________________

ما یک کشتی مهمات 40 - 50 هزار تنی از چین خریده بودیم و این کشتی به دلایل نامعلومی تاخیر کرد و 4-5 قلم از مهمات ما تمام شده بود.

اولین کشوری که به ما اسلحه فروخت کره شمالی بود بعد بلغارستان، مجارستان، لهستان و یوگسلاوی بودند.

یکی دیگر از کشورهایی که از همان اوایل به ما سلاح می‌فروخت کشور بی طرف سوئیس بود و ما هر چه مهمات غربی می‌خواستیم از سوئیس می‌خریدیم و یک دوره هم آرژانتین به ما مهمات فروخت.

فروش این کشورها تا پایان جنگ ادامه داشت ولی دیگر ما کم کم از آنها نمی‌خریدیم و خودمان می‌ساختیم، فقط تنها چیزی که تا پایان جنگ می‌خریدیم موشک بود.

 ___________________________________

 

متن زیر گفتگوی گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس است با محسن رفیقدوست که به عنوان وزیر سپاه در آن سالها و نیز مسئول اصلی تدارکات و لجستیک سپاه، بیشترین نقش را در برقراری این رابطه با کشورهایی نظیر سوریه داشت که از آن جهت که حاوی ناگفته ها و نکاتی بسیار خواندنی از آن روزهاست، جهت اطلاع همراهان گرامی "هوانورد" بدون هیچ  توضیح اضافی، بازنشر می گردد.

* اوایل جنگ به اسم سوریه از دنیا سلاح می‌خریدیم

محسن رفیقدوست با بیان اینکه سوریه یکی از اولین کشورهایی بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، آن را به رسمیت شناخت، گفت: در سال‌های اول انقلاب 3 کشور در رابطه با ایران موثر بودند، سوریه، لیبی و کره شمالی که بعد از شروع جنگ، اولین کشوری که اتفاقا همسایه عراق هم بود و از ما اعلام حمایت کرد، کشور سوریه بود و تا آخر جنگ هم که بنده به عنوان مسئول لجستیک سپاه بودم، به دفعات از انواع کمک‌های سوریه استفاده کردیم.

وی با بیان اینکه ما در آن زمان مدت‌ها بود که از نظر هوایی مشکل داشتیم، افزود: در همان زمان بنده به دمشق رفتم و آقای حافظ اسد دستور داد در فرودگاه این شهر، یک آشیانه و انبار تحویل من دادند و ما هم چیزهایی که می‌خریدیم را به آنجا می‌بردیم و در موقع مناسب هواپیما می‌فرستادم تا آنها را به کشور بیاورند.

وزیر سپاه در ایام دفاع مقدس ادامه داد: چندین بار هم وقتی که حتی دولت‌های شرقی حاضر نبودند به ما اسلحه و مهمات بفروشند، ما به کشورهایی مثل بلغارستان، مجارستان و لهستان و ... می‌رفتیم و به اسم سوریه خرید می‌کردیم و کشتی‌ها هم پس از بارگیری، بجای سوریه به ایران می آمدند.

* نقش سوریه در جلوگیری از سقوط خط فاو

رفیقدوست خاطرنشان کرد: سوریه یکبار کمکی به ما کرد که شاید از نظر کمیت و ارزش بالا نبود اما از لحاظ زمانی بسیار اهمیت داشت. قبل از شروع عملیات فاو بود که ما یک کشتی مهمات 40 - 50 هزار تنی از چین خریده بودیم و این کشتی به دلایل نامعلومی تاخیر کرد و 4-5 قلم از مهمات ما تمام شده بود که اگر این مهمات ظرف 48 ساعت به ما نمی‌رسید خط فاو سقوط می‌کرد لذا شبانه با سوریه تماس گرفتم و از چند ساعت بعد از آن مرتبا 10 پرواز به دمشق انجام دادیم و هزار تن از مهماتی که نیاز داشتیم رسید که مصرف 10 روز ما بود و بعد از آن کشتی هم رسید و مشکل حل شد، شاید ارزش آن مهمات که سوریه داد 10-20 میلیون دلار بود ولی آن زمان برای ما باعث حفظ خط فاو شد.

وزیر سپاه در ایام دفاع مقدس با تاکید بر اینکه بنده شهادت می‌دهم سوریه در زمان جنگ از ما حمایت کرد، اظهار داشت: در همه ملاقاتهایی که من با مرحوم حافظ اسد در طول جنگ داشتم او به شدت از ما حمایت می‌کرد و این حمایت علنی بود. ما در زمان جنگ از 11 کشور اسیر داشتیم و از بیش از 30 کشور غنیمت ولی هیچ گاه اسیر سوری و یا لیبیایی نداشتیم.

محسن رفیقدوست وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس

وی با بیان اینکه حمایت سوریه از ایران 2 علت داشت، گفت: یک دلیل این بود که 2 جناح صددرصد مخالف در حزب بعث یکی در سوریه حاکم بود و دیگری در بغداد و حافظ اسد که رئیس حزب بعث سوریه بود به شدت با حزب بعث بغداد مخالف بود و با هم جنگ و دعوا داشتند و طبیعی بود هرکه با صدام مخالفت کند از او حمایت کنند و دلیل دیگر هم شخصیت خود حافظ اسد بود.

* تعبیر جالب حافظ اسد از شخصیت امام خمینی(ره)

وزیر سابق سپاه تصریح کرد: قبل از جنگ یک روز پیش حافظ اسد رفتم و او شخصیت امام (ره) را اینطور تشریح کرد که "در تاریخ چند صد سال اخیر، دنیا انسانی به ویژگی‌ امام به خود ندیده و امام شخصیتی است که دوستانش به او عشق می‌ورزند و دشمنانش به او احترام می‌گذارند" و معتقد بود باید از جایی که امام در آن حکومت می‌کند حمایت کند.

* شوروی در جنگ یک فشنگ هم به ما نفروخت

وی ادامه داد: اولین کشوری که به ما اسلحه فروخت کره شمالی بود بعد بلغارستان، مجارستان، لهستان و یوگسلاوی بودند. شوروی تا وقتی جنگ تمام شد یک فشنگ هم به ما نفروخت و با تمام شدن جنگ و رفتن آقای هاشمی به شوروی، معاملات بزرگ و امکانات زیادی فراهم شد. کشور دیگری که بعد از 2-3 سال از شروع جنگ، وارد میدان شد کشور چین کمونیست بود و از وقتی که چین شروع به فروش مهمات به ما کرد وضع‌مان بهتر شد ولی از عملیات کربلای 4 به بعد که ما تولید داخل را شروع کردیم دیگر وضع‌مان خیلی خوب شده بود.

* تهیه مهمات غربی از سوئیس

رفیقدوست خاطرنشان کرد: یکی دیگر از کشورهایی که از همان اوایل به ما سلاح می‌فروخت کشور بی طرف سوئیس بود و ما هر چه مهمات غربی می‌خواستیم از سوئیس می‌خریدیم و یک دوره هم آرژانتین به ما مهمات فروخت چون به ارز نیاز داشتند و اعلام کردند که ما مشکل ارزی داریم و حاضریم به شما سلاح بفروشیم و ما هم خواستیم که در تکنولوژی ساخت "تاو" به ما کمک کنند که تا اندازه‌ای هم کمک کردند.

وزیر سابق سپاه تاکید کرد: فروش این کشورها تا پایان جنگ ادامه داشت ولی دیگر ما کم کم از آنها نمی‌خریدیم و خودمان می‌ساختیم، فقط تنها چیزی که تا پایان جنگ می‌خریدیم موشک بود که ابتدا بنده از لیبی چند موشک هدیه گرفتم و بعد از کره شمالی و چین خریدیم.

* وقتی ایران سام 6 گرفت و هاگ داد

رفیقدوست در خصوص موشک‌هایی که از لیبی دریافت کرده بود، گفت: ما 3 بار از لیبی موشک گرفته و به کشور آوردیم و یک بار در سفری که در خدمت آقای هاشمی بودم و به لیبی رفتیم آنجا توافق کردیم که یک مجموعه سام6 از لیبی بگیریم و بجای آن یک مجموعه هاگ بدهیم که این کار صورت گرفت.

* غیر از وزرای دفاع و سپاه کسی در معاملات اسلحه دخالت نداشت

وی افزود: برای خرید مهمات و اسلحه، معمولا ما سفیرهای کشورهای خارجی را می‌خواستیم و خود من با آنها ملاقات و مذاکره می‌کردم و وزارت خارجه بعضا در صورت گرفتن این ملاقات‌ها کمک می‌کرد ولی معمولا در معاملات اسلحه غیر از وزیر دفاع و وزیر سپاه در زمان جنگ کسی دخالت نداشت.

* چهار "چ" برای خرید تسلیحات/خرید سلاح از دلالان؛ ممنوع!

رفیقدوست ادامه داد: وقتی جنگ شروع شده بود دیدیم لیست‌هایی در دست دلالان اسلحه بود که به آنها اعلام نیاز شده بود ولی من در طول مسئولیتم یک فشنگ هم از دلالان نخریدم و این را هم در سپاه ممنوع کردم و هم به ارتش اعلام کردم که آنها هم گوش کردند. گفتیم با اعلام نیاز به دلال، به دشمن کمک کرده‌ایم و من آن زمان 4 "چ" را مطرح کردم و گفتم اگر دلالی پرسید نیازی دارید؟ شما بگویید نه، تو بگو "چه داری؟ چندتا داری؟ چند میفروشی؟ چطوری میدهی؟" اینها را به ما بگویید تا ما بگوییم می‌خواهیم یا نه و از آن موقع اطلاعاتمان حفظ شد.

* برای خرید اسلحه مستقیما با دولت‌ها معامله می‌کردیم

وی افزود: در آن زمان کشورها خیلی سخت با ما معامله می‌کردند ولی ما هم مستقیما با دولت‌ها معامله می‌کردیم و از طرفی هم ارز زیادی در اختیار نداشتیم که هر چه می‌خواهیم بخریم.

رفیقدوست افزود: در سال 65 غرب قیمت نفت را به 8 دلار رساند و کل درآمد نفتی ایران 6،5 میلیارد دلار در سال بود که کمتر از 2 میلیارد آن به جنگ می‌رسید و در همان زمان مهماتی از ما می‌خواستند که حداقل 3 میلیارد دلار پول می‌خواست و اگر پول هم داشتیم یک سال طول می‌کشید آن مهمات را تهیه کنیم و آن تحریم‌ها باعث شد ما همان مهمات مورد نیاز را در کشور ساختیم و بعد هم خود کفا شدیم.

وزیر سابق سپاه تاکید کرد: تا حدود 3 سال اول جنگ، کشورهای مختلف به ما مهمات نمی‌فروختند و خرید‌های ما به واسطه سوریه و لیبی بود ولی بعد از آزاد کردن خرمشهر کم کم به صورت مستقیم از کشورها خرید می‌کردیم.

* استکبارستیزی ایران از نگاه رهبر کره شمالی

وزیر سابق سپاه در بخش دیگری از این گفتگو اظهار داشت: اوایل انقلاب در کره شمالی به ملاقات کیم ایل سونگ رفتم و او گفت "ما یک کشور فقیر و عقب افتاده هستیم ولی حاضر هستیم هر چه داریم به شما بدهیم، چرا که ما اینجا چندین سال با آمریکا جنگیدیم و فقط یک ضربه به ساق پای آن زدیم که دردش گرفت و بعد هم خوب شد، اما شما با امام‌تان قلب آمریکا را هدف گرفته و زده‌اید و هر آزادیخواهی در دنیا باید از شما دفاع کند" و منطق حافظ اسد هم این بود.


* خرید دوربین دید در شب به اسم سوریه و واکنش حافظ اسد

وی افزود: یک بار به حافظ اسد گفتم ما از یک کشور غربی به نام شما دوربین دید در شب خریدیم و این را باید به دمشق بیاورند و من از اینجا ببرم که اسد همان جا مسئول دفترش را خواست و گفت در فرودگاه به فلانی یک انبار بدهید که در اختیار خودش باشد و یک سرتیپ سوری را هم مامور کمک به ما کرد.

رفیقدوست ادامه داد: در سال 63 قبل از سفر رسمی به سوریه و لیبی، ابتدا نزد آقای هاشمی به عنوان فرمانده جنگ و بعد هم خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم که آقای هاشمی گفت "حالا که می‌خواهی بروی ببین می‌توانی از آنها موشک بگیری؟" که گفتم تلاشم را می‌کنم و خدمت آقا هم که رسیدیم تا پیام‌های کتبی به اسد و قذافی بدهند، گفتم آقای هاشمی همچنین پیشنهادی کرده و آقا هم فرمودند "اگر بتوانی این کار را بکنی کار بزرگی است".

* آموزش دوره پرتاب موشک برای رزمندگان توسط سوریه

وزیر سابق سپاه با اشاره به راه اندازی یگان موشکی سپاه توسط شهید حسن طهرانی مقدم، گفت: ولی در آن زمان موشکی نداشتیم و یکی از کسانی که در سفر لیبی و سوریه همراه من شد، آقای طهرانی‌مقدم بود.

اولین هسته موشکی سپاه در سوریه (شهید طهرانی مقدم نفر اول از سمت چپ)

وی ادامه داد: ابتدا که به سوریه رفتم از اسد درخواست کردم که به ما موشک بدهد و او گفت "ما در حال آتش بس با اسرائیل هستیم و انبارهای موشکی ما در اختیار دولت سوریه نیست و در اختیار روس‌ها است ولی من آماده‌ام که یک تیم از شما آموزش بدهم" که ما هم معطل گرفتن موشک‌ها نشدیم و همراه من هم سردار صفوی بود و همان جا به مرحوم طهرانی مقدم ماموریت دادیم و پرسیدیم که چند نفر برای یک گروه موشکی لازم است که گفتند 34 نفر و ما هم همان تعداد را فرستادیم سوریه و کاملا دوره پرتاب موشک اسکاد B را دیدند.

* دستور قذافی به شلیک نکردن موشک به سمت عراق

وی افزود: بعد که موشک‌ها را از لیبی آوردیم، یک گروه هم از آنجا آمده بودند برای شلیک و وقتی قرار شد که شلیک کنیم به مرحوم طهرانی مقدم ماموریت دادیم افرادی که آموزش دیده بودند را بگذارند در کنار افرادی که آمده‌اند و می‌خواهند شلیک کنند تا آموزش عملی هم ببینند اما بعد از چند شلیک، قذافی به ژنرال سلیمان که تحت فرمان من در پرتاب موشک بود گفته بود که "فعلا شلیک نکن"، لذا ما بلافاصله گفتیم عیب ندارد شما به هتل بروید و استراحت کنید و در این زمان گروهی که در سوریه دوره دیده بودند را آوردیم پای قبضه و موشک‌ها را آماده و پرتاب کردند. به همین منظور آموزش موشکی سوریه خیلی برای ما ارزش داشت.

* مردم سوریه طرفدار حافظ اسد بودند و امروز هم طرفدار بشار اسد هستند

رفیقدوست در ادامه گفتگو با فارس به اوضاع فعلی کشور سوریه اشاره و خاطرنشان کرد: من در زمان مسئولیتم سفرهای زیادی به سوریه داشتم و با مردم آن جا ارتباط داشتم و اعلام می‌کنم اکثریت مردم سوریه طرفدار حافظ اسد بودند و امروز هم طرفدار بشار اسد هستند.

وی تصریح کرد: حکومت هر کشوری را اکثریت آن مردم تعیین می‌کنند و از طرف دیگر کشور سوریه از نظر استراتژی و موقعیت سوق الجیشی یک کشور مهم عربی و در خط مقدم مقابله با رژیم اشغالگر قدس است.

رفیقدوست گفت: سوریه در بین کشورهای عربی بعد از مصر و لبنان از همه پیشرفته‌تر است و از اول که مساله جنگ اعراب و اسرائیل پیش آمد تا الان سوریه در خط مقدم جبهه مقابله با صهیونیزم بوده، یعنی اگر ما در لبنان حزب الله را به وجود آوردیم، حزب الهی که سیطره اسرائیل را شکست و آن را به ذلت کشید، اگر همراهی و همکاری سوریه نبود نمی‌توانست.

وزیر سپاه در ایام دفاع مقدس یادآور شد: حتی همان اوایل جنگ و بعد از فتح خرمشهر که اسرائیل لبنان را اشغال کرد و ما به آنجا نیرو بردیم که بعدا امام(ره) فرمان دادند که آنها را برگردانیم، پادگان‌مان در یکی از شهرهای سوریه بود.

وی با اشاره به حمایت سوریه از حزب الله در جنگ 33 روزه و حمایت از حماس در جنگ 22روزه، اظهار داشت: سوریه امروز تنها کشور قدرتمند عربی است که جلوی اسرائیل ایستاده است و ما هم که از اول با فتوای امام(ره) در مورد کمک به مجاهدین فلسطین در خط مخالفان رژیم صهیونیستی بودیم لذا اگر امروز همه دنیای استکبار جمع شده‌اند که در سوریه تغییر ایجاد کنند دلیل اولش این است که تاکنون با بودن مصر در ارودگاه غرب و رژیم صهیونیستی نیازی به سوریه نداشتند و حالا که مصر از دستشان رفته اگر نتوانند حکومت سوریه را تغییر بدهند و حکومت طرفدار صهیونیست روی کار نیاورند مطمئن باشید که اسرائیل هم از بین رفته است.

* دفاع ما از سوریه دفاع از منطق و آزادی‌‌خواهی‌ در مقابل استکبار است

رفیقدوست تاکید کرد: امروز خبرهای زیادی از مهاجرت معکوس از اسرائیل می‌شنویم، همه دارند از فلسطین اشغالی فرار می‌کنند فقط آدم‌های فقیری که از اریتره و شوروی آمده‌اند، مانده‌اند. لذا دفاع ما از سوریه دفاع از منطق و ایدئولوژی و آزادی‌‌خواهی‌مان در مقابل استکبار است و آن روز هم که سوریه از ما دفاع می‌کرد منطق خود را داشت.

* قطر و عربستان می‌دانند اگر بشار اسد بماند، بیداری اسلامی کشورهای آنها را هم فرا می‌گیرد

وی ادامه داد: حافظ اسد معتقد بود باید از ایران اسلامی در مقابل هر قدرتی دفاع کرد لذا ما اگر امروز از سوریه دفاع می‌کنیم با منطق دفاع می‌کنیم و او هم آن روز با منطق دفاع می‌کرد. به نظر من بشار اسد در سوریه می‌ماند زیرا شاهدیم حکومت‌هایی از مخالفین اسد حمایت می‌کنند که به قول معروف پایشان روی پوست خربزه است. یک شبهه جزیره کوچک به نام قطر یا عربستان که تظاهرات در آن کم کم به ریاض هم کشیده شده است، از مخالفین اسد حمایت می‌کنند. آنها می‌دانند اگر بشار اسد بماند، این بیداری اسلامی کشورهای آنها را هم فرا می گیرد. البته همانطور که اسد شروع کرده باید تغییراتی در کل حکومت سوریه صورت گیرد تا نظر مردم بیشتر جلب شود.

رفیقدوست خاطرنشان کرد: از طرف دیگر آمریکا از مخالفین اسد حمایت می‌کند که هزاران کیلومتر فاصله دارد و یا ترکیه‌ای که رویای امپراتوری عثمانی را دارد و یا حکام منطقه که خودشان را در خطر می‌بینند ولی بشار اسد با اطمینانی که دارد و حمایتی که از سوی چین، روسیه و ایران می‌شود قطعا می‌ایستد و مخالفین را از بین می‌برد.

* اگر مخالفت ترکیه با سوریه بیشتر شود حکومتش در خطر میفتد

وی با اشاره به مواضع ترکیه در مقابل سوریه گفت:‌ از زمانی که ترکیه مخالفت با سوریه را شروع کرد، اقبال عمومی مردم ترکیه از حزب حاکم کم شد و اگر این مخالفت‌ها بیشتر شود، حکومت ترکیه هم در خطر قرار می‌گیرد. همه اقبال مردم ترکیه به حزب حاکم، اسلام خواهی آنها بود و اگر قرار باشد که آنها به نفع آمریکا وارد صحنه شوند، قطعا مشکل پیدا خواهند کرد وگرنه برای سوریه مشکل خاصی پیش نخواهد آمد، سوریه در 10-15 سال گذشته بیش از آنکه دیگران فکر می‌کردند، قوی شده است.

____________________________________________________________

منبع: فارس نیوز

TOS-1، راکت انداز ویرانگر

$
0
0

TOS-1 یک راکت انداز سنگین چند لانچره ساخت شوروی سابق و روسیه می باشد که سابقه  استفاده از آن در نیروهای مسلح روسیه به جنگ افغانستان (1988-1980) و سپس جنگ چچن باز می گردد. این راکت انداز در دو نمونه 30 و 24 لول تولید شده است که بر روی شاسی تانک T-72 نصب شده و قادر به پرتاب راکتهای 220 میلیمتری می باشد.

نمونه اولیه، یعنی TOS-1 (که TOS-1M نیز خوانده می شود) 30 لول است که می تواند 30 راکت را در عرض 15 ثانیه پرتاب کند. TOS-1 با نام  Buratino نیز خوانده می شود که نام یکی از قهرمانان افسانه های روسی و نظیر شخصیت پینوکیو است. این نام در روسیه، به علت شکل ظاهری این راکت انداز به آن اطلاق می شود.

تواناییهای مخوف این سلاح برای پاکسازی مناطق جنگی (به خصوص مناطق شهری) از سربازان کمین کرده و بمبهای کنار جاده ای و همچنین در هم کوبیدن استحکامات و حمایت نزدیک از نیروهای خودی، TOS-1 را به یکی از سلاحهای مورد علاقه  فرماندهان روسی در افغانستان و چچن تبدیل کرد.
روند ارتقا و بهبود این سلاح موثر با فروپاشی شوروی و مشکلات اقتصادی پس از آن دچاری کندی شد، اما در رزمایشهای اخیر ارتش روسیه نمونه ارتقا یافته این سیستم به نمایش گذاشته شده و تواناییهای آن به صورت عملی در جریان رزمایش مورد آزمایش قرار گرفته است.

نمونه ارتقا یافته این راکت انداز موسوم به TOS-1A که در سال 2001 وارد خدمت شد، دارای 24 لول است که می تواند در هر نیم ثانیه یک راکت را به صورت تکی یا  دو راکت را به صورت همزمان شلیک کند. نرخ آتش در حالت شلیک تک راکتی معادل 24 راکت در 12 ثانیه و در حالت شلیک دو راکت همزمان، معادل 24 راکت در 6 ثانیه است.  TOS-1A از موشکهای با طول بیشتر استفاده می کند که دارای برد 6 کیلومتر هستند که بیش از دو برابر برد نمونه های قبلی است. همچنین مجهز به کامپیوتر کنترل آتش بالستیک می باشد و می تواند در حالت اتوماتیک در 6 ثانیه تمام 24 راکت خود را شلیک کند.

در این نمونه جدید نیز همانند مدل اصلی، دو انتخاب برای کلاهک موشک وجود دارد : کلاهک شدید الانفجار و کلاهک ترموباریک (Thermobaric). کلاهکهای ترموباریک که با نام کلاهکهای خلا هم شناخته می شوند با استفاده از اکسیژن موجود در هوا برای سوختن، یک ابر انفجاری قدرتمند ایجاد می کنند که برای پاکسازی استحکامات و سنگرها، سلاحی ایده آل است.

برای پشتیبانی این سیستم راکت انداز، خودروی جدیدی موسوم به TZM-T توسعه یافته که وظیفه  حمل و بارگذاری کردن راکتها به  سیستم راکت انداز را بر عهده دارد. این خودرو 2 محفظه  حمل راکت که هر کدام دارای ظرفیت 12 راکت هستند را با خود حمل می کند و یک جرثقیل در وسط دو محفظه، کار جابجایی راکتها را انجام می دهد. خودروی TZM-T همچنین دارای 400 لیتر سوخت اضافی برای راکت انداز است.

مشخصات فنی TOS-1M:
نوع سیستم: راکت انداز چندلول
طراح: دفتر طراحی Omsk Transmash
وزن: 3/45 تن
طول: 5/9 متر
عرض: 6/3 متر
ارتفاع: 22/2 متر
کالیبر: 220 میلیمتر
نرخ آتش: 30 راکت در 15 ثانیه
برد موثر: 500 تا 3500 متر
موتور خودرو: دیزلی مدل V-84MS
برد عملیاتی خودرو: 550 کیلومتر
سرعت خودرو: 60 کیلومتر بر ساعت

______________________________________________________________

منابع:

newcoy.persianblog.ir

militaryparsi.ir

en.wikipedia.org

مروری بر نخستین روزهای جنگ

$
0
0

به بهانه سالگرد آغاز جنگ هشت ساله

جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه ایران در 31 شهریور 1359، طولانیترین جنگ در منطقه خاورمیانه پس از جنگهای صـلیبی به شمار می رود. این جنـــگ که قرار بود بر اساس محاسبات عراق، ظرف 3 الی چند هفته به اهداف مورد نظر خود برسد، بیش از 96 ماه به‌طول انجامید که این مدت، به‌تنهایی 27 بار طولانی‌تر از تمامی جنگهای میان اعراب و اسرائیل است.

شرایط بد ارتش و هجوم دشمن 
هجوم سراسری ارتشِ کاملاً آمادۀ عراق به میهن عزیزمان در شهریور ماه 1359 ه. ش، زمانی انجام شد که ارتش جمهوری اسلامی ایران در شرایط سخت و نامناسبی قرار داشت. آن زمان ارتش تنها نیروی نظامیِ سازمان یافته و با دانش نظامی بالا و تجهیزات مناسب بود که انتظارمی رفت بتواند از مردم و میهن دفاع کند، در آن برهه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نهادی نوپا بود و مجموعۀ قوای انتظامی به ویژه ژاندارمری که در مرزها مستقر بود، توان رزمی و تجهیزات مناسبی برای دفاع در برابر حملات سنگین دشمن نداشتند. ارتش که با فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی در 28 فروردین ماه 1358 از توطئه بدخواهان و کوته فکران مبنی بر «انحلال» آن رسته بود، با از دست دادن شمار زیادی از فرماندهان ارشد خود در جریان تصفیه انقلابی ارتش، اخراج 40 هزار مستشار نظامی خارجی که به طور عمده آمریکایی بودند و در همه امور نقش کلیدی داشتند، لغو قراردادهای خرید تجهیزات نظامی و ادوات مدرنِ جنگیِ در حال تحویل، کاهش یافتن کارکنان پایور ثابت نظامی در رده های مختلف به دلیل توقّف استخدام، کاهش مدت خدمت وظیفۀ عمومی از ۲ سال به یک سال، انحلال پاره ای از بخش ها و واحدهای نظامی، متوقّف شدن طرح احداث بعضی پایگاه های نظامی و ... تا حدّ قابل توجهی تضعیف شده و به شدّت درگیر غائله ضدانقلاب بود.

نیروی زمینی ارتش که استعداد آن از حدود 285 هزار نفر به حدود 150 هزار نفر و قدرت عملیاتی آن به 4 لشگر با آمادگی رزمی پایین کاهش یافته بود، عملاً با دوسوم توان و استعداد خود در غائله کردستان و آذربایجان غربی درگیربود.

افزایش نیروی انسانی در ارتش عراق
در مقابل، ارتش عراق با تبلیغات سرسام آوری به افزایش روحیۀ خصومت و ایجاد کینه در مردم و نظامیان خود نسبت به ایران اقدام کرد و با خرید تجهیزات مدرن نظامی، احداث پایگاه های جدید در مرز، احضار متولدان 1955 و 1956 به خدمت و فراخوانی نیروی ذخیرۀ ارتش، استعداد یگانهای خود را فوق العاده گسترش داد. صدام که تا 31 شهریورماه 1359، 636 مورد تجاوز زمینی، هوایی، بمباران، غارت احشام مرزنشینان و ... را در خاک میهن عزیزمان انجام داده بود و در بیست وششم همان ماه با لغو یک جانبۀ قرارداد مرزی وحسن همجواری 1975 الجزایر در مقابل دیدگان مجامع بین المللی، زمینه را برای آغاز جنگی تمام عیار علیه ایران اسلامی آماده کرده بود، با حملۀ 31 شهریورماه جبهه ای به طول 1352 کیلومتر را از جنوب شرقی آبادان تا شمال قصر شیرین تشکیل داد و بیش از 14 هزار کیلومترمربع از خاک کشورمان را اشغال کرد.

در اطلاعیه شورای فرماندهی عراق در اولین روز حمله این کشور به ایران آمده ‌است: « ... اگر راهکنش نظامی و امنیت ارتش عراق ایجاب کند که در سرزمین‌‌های اشغالی بمانیم، آن را تحت اشغال قرار خواهیم داد.» همچنین، صدام معاهده ۱۹۷۵ الجزایر را پاره و آن را یک‌طرفه ملغی اعلام کرد1. دراین‌حال، سخنگوی رژیم عراق سه شرط را برای پایان دادن به جنگ اعلام کرد:

1- احترام ایران به حاکمیت عراق در محدوده خاک ایران

2- شناسایی حقوق قانونی عراق بر شط‌‌العرب [اروندرود]

3- بازپس‌ دادن جزایر سه گانه تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی

عراق همچنین میانجیگری کشورهای عربی را برای پایان دادن به جنگ، به شدت رد کرد.

صدام در قامت یک نظامی

چند روز بعد، صدام در نامه‌‌ای که به تاریخ ۴ مهر ۱۳۵۹ به دبیر کل وقت سازمان ملل متحد نوشت،  ادعا کرد که عملیات نظامی ارتش عراق که از تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به اجرا درآمده، «دفاع پیشگیری» برای دفاع از منافع حیاتی عراق بوده ‌است. در حالی که طبق بند ۵ قطعنامه شماره ۲۳۱۴ مجمع عمومی سازمان ملل متحد مصوبه ۱۲ آوریل ۱۹۷۴، «هیچ نوع دلیلی دارای هر ماهیتی که باشد، اعم از سیاسی، اقتصادی، نظامی و یا غیره نمی‌تواند مجوزی برای تجاوز باشد».

 آغاز حمله

نیروی هوایی عراق در بعدازظهر روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به پایگاه‌های نیروی هوایی ایران حمله کرد. حملات هوایی عراق به این صورت بود:

- ساعت 13:45 توسط ۶ میگ به فرودگاه اهواز

- ساعت 14:12 با سه میگ به فرودگاه مهرآباد تهران

- ساعت 2:45 با سه میگ به فرودگاه سنندج، با هشت میگ به فرودگاه تبریز و نیز با چند میگ به اسلام آباد، کرمانشاه و فرودگاه همدان

یک فروند فانتوم نیروی هوایی که در حمله میگهای عراقی به مهرآباد آسیب دیده است

در مقابل این حملات، خلبانان نیروی هوایی ایران به فاصله دو ساعت پس از بمباران عراقی‌ها، توانستند در ساعت ۴ بعدازظهر روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با هواپیماهای اف-4 به پایگاه‌های «الرشید» در جنوب بغداد و «شعیبه» در داخل خاک عراق و نزدیک مرز آن کشور حمله کنند و خسارات عمده به این دو پایگاه وارد آورند. فردای آن روز، یعنی در روز یکم مهر ۱۳۵۹، خلبانان نیروی هوایی ایران، پس از خواندن دسته جمعی سرود «ای ایران» در باشگاه افسران نیروی هوایی تهران، با ۱۴۰ فروند هواپیمای بمب‌افکن به پرواز درآمدند و به پایگاه‌های هوایی و مراکز ارتباط و رادار نیروی هوایی عراق حمله کردند2. در آسمان نیز درگیری‌هایی بین هواپیماهای دفاع هوایی ایران و هواپیما‌های عراقی به‌وقوع پیوست و چند هواپیمای میگ عراقی سرنگون شدند. عملیات روز یکم مهر، که در آن ۲۰۰ پرواز در یک روز توسط خلبانان نیروی هوایی ایران انجام شد، توان و برتری قدرت هوایی ایران را نشان داد.

هجوم لشکرهای تا بن دندان مسلح عراق
در شرایطی که عراق 9 لشکر را وارد کارزار کرده بود و عملاً از پشتیبانی 12 لشکر زرهی، مکانیزه، و پیاده و 30 تیپ پیادۀ مستقل برخوردار بود و به جرأت می توان گفت که هیچ نقصی از نظر تجهیزات و نیروی انسانی نداشت، مقایسۀ توان رزمی عراق با ارتش ایران نسبت برتری 8 به یک و طبق برخی برآوردها 15 به یک ارتش عراق بر ارتش ایران را نشان می داد.

عمده ترین یگانهای درگیر در ساعات ابتدایی هجوم عراق
عمده ترین یگانهای زمینی ارتش که از همان نخستین روز نبرد (31شهریور59) با ارتش عراق درگیر شدند، لشگر 92 زرهی خوزستان در منطقه جنوب و لشگر 81 زرهی کرمانشاه در منطقه غرب بودند. در این روز در تبادل آتش میان طرفین، توپخانۀ نیروی زمینی مستقر در آبادان، کارخانه تولید گاز فاو در عراق را به آتش کشید. همچنین مواضع دشمن در امتداد ساحل جنوبی اروندرود زیر آتش سنگین نیروهای خودی قرارگرفت. بر خلاف انتظار ستاد کل فرماندهی ارتش عراق، یکانهای لشگر 92 زرهی با استعداد رزمی خود در مقابل نیروهای عراقی شجاعانه ایستادگی کردند و ارتش عراق مجبور شد نیروهای بیشتری وارد خوزستان کند. دشمن پس از تصرف خونین پاسگاه فکه در مقابل دفاع دلاورانۀ یک گروه رزمی از تیپ 37 زرهی شیراز، به مواضع گروه رزمی37 مستقر در تپه ماهورهای فکه حمله می کند. اما با آتش دقیق و مقاومت شدید دلاورمردان ارتش مواجه و مجبور به عقب نشینی می شود. در همین روز گروههای رزمی ارتش جمهوری اسلامی ایران از جمله گروه 138 پیاده از لشگر 21 و یک گروه رزمی از تیپ 84 خرم آباد نیز به صفوف مدافعان می پیوندند.

در اول مهرماه (روز دوم نبرد)، بر اساس تدبیر شهید سرلشکر ولی الله فلاحی، جانشین ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، خوزستان به ۳ منطقه عملیاتی تقسیم شد. قرارگاه هدایت کننده عملیات در منطقه اهواز عملاً ترکیبی از شهید سرلشکر فلاحی، فرمانده لشگر ۹۲ زرهی اهواز، شهید مصطفی چمران، فرمانده سپاه پاسداران و استاندار خوزستان تعیین شد.

شهید چمران در صحنه نبرد

توپخانه های نیروی زمینی ارتش در منطقه خرمشهر و آبادان و توپخانه ساحلی نیروی دریایی در آبادان به شدت و با تمام امکانات خود، تأسیسات اقتصادی بصره و فاو را زیر آتش خود گرفتند و خسارات زیادی به تأسیسات عراق از فاو تا بصره وارد کردند. بدین ترتیب نبرد توپخانه ها از همان آغاز جنگ به عنوان یک عنصر بسیار مهم جلوه گر شد.

عراق فهمید اشتباه کرده است
روز دوم مهرماه، به دانشکده افسری نیروی زمینی دستور داده شد که با تشکیل گردانهای رزمی به خوزستان اعزام شوند. تعداد ۷۳۱ دانشجو، ۴۱ افسر و ۲۴ درجه دار در ۳ گردان سازماندهی و به جنگ افزارهای انفرادی، تیربار و آر.پی. جی-۷ مجهز و آماده می شوند که در تاریخ 1359.7.3 از راه هوایی به اهواز اعزام شوند. در این روز در جبهه غرب، نبرد تیپ یک زرهی لشگر ۸۱ کرمانشاه در منطقه عمومی میمک بسیار چشمگیر بود. اگر چه حمله متقابل این تیپ به دشمن به نتایج مطلوب منجر نشد، لیکن موجب شد ارتش عراق نتیجه گیری کند که در برآوردهای خود مرتکب اشتباه بزرگی شده است.

افزایش شدت حمله عراق به ایران
روز سوم مهرماه، تهاجم نیروهای زمینی عراق به خرمشهر و آبادان با آتش شدید توپخانه آغاز شد. شدت آتش به حدی بود که فرمانده ایرانی منطقه نبرد گزارش می کند چنانچه با حملات هوایی ارتش، توپخانه دشمن خاموش نشود، ظرف چند ساعت خرمشهر با خاک یکسان می شود. در حالی که وضعیت خرمشهر لحظه به لحظه وخیمتر می شد، گردانهای دانشجویان دانشکده افسری با یک قرارگاه هدایت کننده و با ۱۲ فروند هواپیمای سی- ۱۳۰ به خوزستان اعزام شدند. ساعت ۱۲:۰۰ این روز، دشمن از سمت شمال به ۵ کیلومتری خرمشهر رسید و خرمشهر به محاصره نیروهای عراقی درآمد. به علت تداوم آتش دشمن و فشار حملات نیروهای عراقی، نیروهای مدافع خرمشهر شامل گردان ۱۵۱ دژ لشگر ۹۲ زرهی، گردان تکاوران دریایی، ژاندارمری، شهربانی، نیروهای مردمی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ساعت ۱۴:۴۰ به داخل شهر عقب نشینی می کنند و تلفات و ضایعات آنها ساعت به ساعت بیشتر می شود.

اعزام گروه تانک از مشهد به اهواز
به جز دانشجویان دانشکده افسری که با کمک یکانهای لشگر ۹۲ زرهی به منطقه وارد شدند، در این روز یک گروه رزمی شامل گردان ۱۴۸ پیاده و یک گروهان تانک از مشهد به اهواز وارد می شود و زیر امر تیپ یک لشکر ۹۲ قرار می گیرد. این یکان، اولین واحد تقویتی بود که به منطقه اهواز- سوسنگرد اعزام شد. لشکر ۹۲ زرهی در منطقه ای بسیار وسیع از چنگوله تا آبادان گسترش داشت و در مقابل آن، دست کم ۵ لشکر زرهی، مکانیزه و پیاده دشمن در محورهای مختلف درگیر بودند که با آتش سنگین توپخانه و پشتیبانی هوایی پی در پی حمایت می شدند.

پالایشگاه آبادان در آتش ناشی از بمباران دشمن می سوزد

از سوم مهرماه، هواپیمایی نیروی زمینی ارتش (هوانیروز) به طور فعال در صحنه نبرد حضور یافت و در مناطقی مانند مهران، صالح آباد و سرپل ذهاب وارد عمل شد. همچنین در منطقه ایلام، بسیج عشایری وارد عمل شد. ورود این عشایر غیور به صحنه نبرد، سبب تقویت نسبی قدرت دفاعی رزمندگان و افزایش روحیه آنان شد. هجوم بالگردهای رزمی هوانیروز به تانکها و نفربرهای عراقی، دشمن را به وحشت انداخت و از سرعت پیشروی نیروهای مهاجم به نحو قابل توجهی کاست. فرمانده پادگان سرپل ذهاب با درایت و زیرکی، از فرصت به دست آمده به خوبی بهره گرفت و تنها با ۵ دستگاه تانک تعمیری چنان نمایشی در برابر دشمن به اجرا گذاشت که نیروهای عراقی تصور کردند با یک موضع پدافندی قوی در محور سر آب گرم روبه رو شده اند. همین موضوع سبب توقف و عقب نشینی عناصر دشمن شد. در این بین ضد انقلاب نیز فعالانه وارد عرصه نبرد می شود و با حمله به اماکن و پایگاههای نظامی در کردستان و آذربایجان غربی و انجام عملیات خائنانه در مناطق درگیر، به مشغول کردن رزمندگان ایرانی و تسهیل امور برای دشمن مهاجم مبادرت می کند.

یورش به دشمن
در چهارم مهر ماه، دلاورمردان ارتش و سپاه مستقر در خرمشهر، برای جلوگیری از سقوط شهر در ساعت ۱۳:۴۰ با تمام توان به نیروهای دشمن در شمال شهر یورش می برند و با آر.پی. جی-۷، تفنگ ۱۰۶ و سلاحهای موجود، تلفات و ضایعات سنگینی به یکانهای زرهی دشمن وارد می آورند، به نحوی که دشمن مجبور به انتقال مواضع خود به غرب جاده اهواز- خرمشهر می شود. در این روز، توپخانه نیروی زمینی ارتش ضایعات سنگینی به تأسیسات اقتصادی عراق در فاو، ام القصر و ابوالخصیب وارد می آورد. روز چهارم مهر، سنگینترین نبرد در غرب در منطقه ایلام رخ داد که نیروهای مسلح موفق شدند با همکاری مردم ۷۰ دستگاه تانک متجاوز عراقی را در ایلام و محورهای اطراف آن منهدم کنند.

خونین ترین روزها
در روز پنجشنبه و جمعه ۳ و ۴ مهر ۱۳۵۹، ۵۹ فروند هواپیمای نیروی هوایی ایران مواضع مهم نظامی و برخی تأسیسات نفتی عراق را منهدم کردند و در همان دو روز، ۴۱ فروند از میگهای عراقی توسط پدافند هوایی ایران سرنگون شدند.

روز پنجم مهر، یکی از خونین ترین روزهای نبرد در خوزستان بود. دشمن با ستونهای زرهی خود تا حوالی آب تیمور پیشروی کرد، اما حضور فعال نیروهای مردمی، وارد شدن قوای تازه نفس از نیروی زمینی ارتش به اهواز و منطقه نبرد، فعالیت موثر بالگردهای هوانیروز و پشتیبانی شدید نیروی هوایی ارتش سبب شد تا دشمن در جنوب غربی اهواز زمین گیر شود و خط پدافندی نیروهای خودی انسجام بیشتری بیابد. در محور بستان، پل بستان بر روی رودخانه کرخه به وسیله مهندسی لشکر ۹۲ تخریب شد و تانکهای عراقی به صورت ستون در ۶ کیلومتری بستان متوقف شدند. در محور فکه نیز ۳ گروه رزمی شامل باقیمانده گروه رزمی تیپ ۳۷ زرهی شیراز و گروه رزمی ۱۳۸ پیاده لشگر ۲۱ (گردان ۱۳۸ و یک گروهان کامل تانک) و قسمتی از گروه رزمی ۱۴۱ پیاده لشکر ۲۱ توانستند با استفاده صحیح از موشکهای ضد تانک تاو و دراگون و آر.پی.جی-۷ و تانکهای موجود و با استفاده مناسب از زمین و آتش دیده بانی شده، ۲۵ دستگاه تانک دشمن را به طور کامل منهدم و لشکر یک مکانیزه عراق را زمین گیر کنند. مقاومت و ایثار یکانهای لشکر ۲۱ چنان بود که سرلشگر عراقی، وفیق السامرایی در کتاب «ویرانه دروازه شرقی»، از آن به عظمت یاد می کند. در مجموع با وجود مقاومت شدید رزمندگان و مردم در منطقه غرب و پس از ۵ روز نبرد مداوم با دشمن، شهرهای سومار، مهران، قصرشیرین و نفت شهر به اشغال دشمن درآمد.

خرمشهر در ششمین روز نبرد، صحنه یک حماسه بزرگ بود. فشار نیروهای تقویت شده عراقی به حدی شدت یافت که احتمال سقوط خرمشهر در همان روز قطعی به نظر می رسید. عناصر باقیمانده لشکر ۹۲زرهی، شامل نیروهای یک گردان تانک و گردان ۱۵۱ پیاده دژ، در این روز با کمک ژاندارمری در شمال خرمشهر، در حدود پلیس راه، دفاع از شمال شهر را به عهده گرفتند. سایر نیروها شامل باقیمانده گردان ۱۶۵ مکانیزه، همچنین گردان تکاوران دریایی، دانشجویان دانشکده افسری، رزمندگان سپاه پاسداران و نیروهای مردمی که با مراجعه به مراکز نظامی و با گرفتن سلاح و امکانات به رزمندگان می پیوستند، از منطقه غرب خرمشهر و جنوب آن عملیات تدافعی خود را برنامه ریزی کردند.

برتری در هوا

در روزهای آغازین جنگ، برتری در هوا از آن نیروی هوایی ایران بود و تیزپروازان نیروی هوایی موفق شدند ضربات خرد کننده ای به پایگاههای هوایی، لشکرهای زرهی، پالایشگاهها و سایر اهداف راهبردی دشمن وارد آورند.

سایه سنگین فانتومهای ایرانی بر سر دشمن متجاوز

نیروی هوایی عراق به خاطر نگرانی از نابودی بیشتر هواپیماهایش در زمین، ناگزیر شد تعداد زیادی از هواپیما‌های خود را به فرودگاه «الولید» نزدیک اردن منتقل کند تا از برد هواپیماهای شکاری نیروی هوایی ایران در امان باشند. اما هواپیماهای شناسایی نیروی هوایی ایران، این عملیات را تعقیب کردند و خلبانان ایرانی توانستند با انجام عملیات سوخت‌گیری در هوا، خود را به پایگاه «الولید» برسانند و در آنجا تعداد زیادی از هواپیماهای عراقی را در زمین منهدم کنند. این حمله به نام حمله H3 در تاریخ نظامی ایران ثبت شد.

ادامه پیشروی نیروی زمینی عراق

از طرفی نیروی زمینی عراق به پیشروی خود در خاک ایران ادامه ‌داد و در فاصله دو ماه از شروع جنگ، چهارده‌هزار کیلومترمربع از خاک ایران را تصرف کرد، به‌طوری که شهرهای مرزی خرمشهر، سوسنگرد، بستان، مهران، دهلران، قصرشیرین، هویزه، نفت‌شهر و سومار، موسیان به اشغال درآمدند و شهرهای آبادان، اهواز، اندیمشک، دزفول، شوش و گیلان غرب، آماج توپخانه دشمن قرار گرفتند.

در مقابل این بخش از تجاوز دشمن نیز  نیروی هوایی ایران با برتری خود در آسمان و با پرواز در ارتفاع کم، با استفاده از جنگنده‌های اف-4 و موشک هدایت شونده هوا به زمین ماوریک، به شکار زره‌پوش‌های عراقی پرداخت و توانست مانع سرعت پیشروی نیروی زمینی عراق که تا فاصله ۱۰ کیلومتری اندیمشک و ۲۰ کیلومتری اهواز رسیده بود، بشود.

توقف پیشروی دشمن

در ادامه، واحدهای مختلف نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز، توانستند با تأخیری که ناشی از نابسامان بودن اوضاع ارتش در آن زمان بود، خود را به جبهه جنوب برسانند و در هشتم و نهم آبان ۱۳۵۹، که ارتش عراق با دو لشکر خود حمله گسترده‌‌ای را برای تصرف پل «نادری» بر روی رودخانه کرخه شروع کرده بود، با مقاومت یکان‌هایی از لشکر ۲۱ حمزه و یک گردان تانک از لشکر ۷۷ خراسان ارتش، مانع از تصرف پل نادری بشوند. در صورت تصرف پل نادری توسط عراق، جاده مهم اندیمشک‌ به اهواز قطع می‌شد و اگر عراقی‌ها، خود را به ارتفاعات شمال منطقه می‌رساندند، کلیه ارتباطات جنوب قطع می‌‌شد و این مقدمه‌‌ای بود برای سقوط آبادان و اهواز. البته مقاومت سرسختانه گردان144 پیاده از لشکر 21 حمزه نیروی‌زمینی‌ارتش در پنج‌کیلومتری آبادان نیز در این مقطع نقش مهمی داشت.

شناورهای نیروی دریایی ارتش

هم‌زمان با متوقف‌شدن پیشروی نیروی زمینی عراق و سپس، شکست نیروی دریایی عراق در ۷ آذر ۱۳۵۹ توسط نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، که منجر به بسته‌شدن راه آبی عراق به خلیج فارس شد، نیروی زمینی ارتش ایران با پشتیبانی نیروی هوایی و بالگردهای هوانیروز، موفق به بازسازی، پیش‌بینی‌‌های عملیاتی و طرح‌‌ریزی‌‌های لازم شد. بدین ترتیب، یکان‌های پیاده و زرهی از لشکرهای ۷۷ خراسان، ۲۱ حمزه مرکز، ۱۶ قزوین، گروه رزمی زرهی شیراز و تیپ خرم‌آباد و ... به‌طور گسترده برای بیرون‌راندن نیروهای عراقی، در جبهه جنوب مستقر شدند و با همکاری نیروهای سپاه و بسیج، عملیات‌های متعددی را علیه نیروهای متجاوز عراقی انجام دادند که مهمترین آنها عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر است.

جنگ ایران و عراق، یک جنگ کلاسیک تمام‌عیار بود و چگونگی بهره‌برداری از تجارب و دست‌آوردهای فنی و دانش نظامی، در آن نقش تعیین‌کننده داشت. این عامل، همراه با ایمان و اراده ایرانیان دشمن ستیز، دشمن را در رسیدن به اهدافش ناامید کرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع:

aja.ir

khorasannews.com

مقایسه توان نظامی ترکیه و سوریه

$
0
0

 تذکر: این مقاله توسط وبلاگ هوانورد (newcoy.persianblog.ir) گردآوری و تنظیم شده و هرگونه بازنشر آن مشروط به ذکر نام و لینک "وبلاگ هوانورد" می باشد.

 

مقدمه

با توجه به درگیریهای داخلی در سوریه که دامنه آن در هفته گذشته به کشور همسایه، یعنی ترکیه هم کشیده شد و تبادل آتش خمپاره و توپ بین طرفین در نواحی مرزی دو کشور را در پی داشت، بجا دیدم که به بررسی توان نظامی این دو کشور بپردازم.

آنچه در پی می آید حاصل جستجو و گردآوری اطلاعات منتشره در این زمینه  در وبسایتهای مختلف فارسی و انگلیسی زبان (به ویژه مقالات مندرج در وبسایت خبرگزاری ایسنا و  وبسایت centralclubs.com) است و از آنجا که در مورد تعداد پرسنل و تجهیزات نظامی ارتش سوریه منابع فارسی زبان کمتری در دسترس بود، بخش مربوط به توان نظامی سوریه را خود از وبسایتهای en.wikipedia.org و globalfirepower.com ترجمه کرده و بدان افزوده ام. در این مقاله، ابتدا توان نظامی ترکیه و سوریه به صورت کلی بررسی شده و سپس با توجه به رویکرد کلی وبلاگ "هوانورد"، به طور خاص به بررسی توان نیروی هوایی دو کشور پرداخته شده است. برای تهیه این مقاله و گردآوری تصاویر مربوطه، وقت زیادی صرف کردم که امید است نتیجه کار مورد توجه و پسند همراهان وفادار "هوانورد" قرار گیرد.

 

  • توان نظامی ترکیه

نشان رسمی نیروهای مسلح ترکیه

نیروهای مسلح ترکیه (Türk Silahlı Kuvvetleri) متشکل از نیروی هوایی، نیروی زمینی، نیروی دریایی، گارد ساحلی و ژاندارمری است. بر اساس قانون مصوب پارلمان ترکیه، رئیس جمهور بالاترین مقام نظامی کشور محسوب می شود.
براساس اطلاعات منتشر شده توسط سازمان سیا و کتابخانه کنگره آمریکا و برآورد آنها در سال ‌2011، هم‌اکنون ترکیه از نظر توان نظامی در رده ششم قدرتهای نظامی جهان قرار دارد.

ترکیه که جمعیت آن 78 میلیون و ‌785 هزار نفر است، هم‌اکنون دارای 612 هزار و 900 پرسنل فعال نظامی است و تعداد نیروهای ذخیره فعال این کشور ‌429 هزار نفر است. نیروی زمینی ترکیه دارای 4246 دستگاه تانک، 6592 دستگاه نفربر، 1838 عراده توپ یدک کش، 1419 عراده توپ قابل حمل بر روی خودرو، 559 سامانه پدافند موشکی، 7574 خمپاره‌ انداز، 47546 سامانه ضد تانک، 5547 سامانه پدافند هوایی و 24906 وسیله نقلیه لجستیکی است.

واحدهای برگزیده نظامی ترکیه در جریان رزمایش ناتو در سال 2005 در ایتالیا

 

یک فروند فانتوم نیروی هوایی ترکیه

نیروی هوایی ترکیه نیز دارای 1940 فروند جنگنده و هواپیما، 874 فروند هلیکوپتر و 99فرودگاه عملیاتی است. نیروی هوایی ترکیه یک از بزرگترین نیروها در جهان است. این نیرو در حال حاضر 60 هزار و 100 کارمند نظامی فعال دارد. نیروی دریایی ترکیه نیز دارای 265 فروند کشتی، هشت بندر، 16 زیر دریایی، ‌937 قایق نظامی گشت زنی، 19 ناوچه‌ و 108 قایق‌ جنگی خشکی آبی است. نیروی دریایی ترکیه دارای ناو هواپیمابر و ناوشکن نیست. بودجه نظامی ترکیه در سال ‌2011، 25 میلیارد دلار بوده است.

ناو محافظ F-490 TCG Gaziantep جمعی نیروی دریایی ترکیه

کشور ترکیه دارای مساحت 783 هزار و 562 کیلومتر مربع، 7 هزار و 200 کیلومتر خط ساحلی و 2648 کیلومتر مرز مشترک است. ترکیه بعد از عضویت در ناتو نیروهای مسلح خود را نیز نوسازی کرد و در سال 1980 دومین تجدید ساختار خود را شروع کرد. ارتش ترکیه دومین ارتش بزرگ عضو ناتو پس از ایالات متحده آمریکا از لحاظ تعداد پرسنل و سرباز است.

 

  • توان نظامی سوریه

نشان رسمی نیروهای مسلح سوریه

نیروهای مسلح سوریه (القوات المسلحة العربیة السوریة) شامل نیروی زمینی، نیروی دریایی، نیروی هوایی، پدافند هوایی و نیروهای شبه نظامی است. مطابق قانون اساسی، رئیس جمهور سوریه، فرمانده کل قوا محسوب می شود.
مساحت سوریه، 185180 کیلومتر مربع است و جمعیت آن در سال 2012 حدود 22 میلیون و 530 هزار نفر برآورد می شود. سوریه با دارا بودن 304000 نفر پرسنل فعال نظامی و 342500 نفر نیروی ذخیره، از لحاظ تعداد پرسنل نظامی در رده سیزدهم جهان و از نظر توان نظامی در رتبه 35 دنیا قرار دارد.

سربازان سوری در حال آماده سازی سامانه ضد تانک میلان در جریان جنگ لبنان (1982)

نیروی زمینی بزرگترین بخش از نیروهای مسلح سوریه محسوب می شود که شامل 220000 نفر نیروی فعال و 280000 نفر نیروی ذخیره است. نیروی زمینی سوریه دارای 4950 دستگاه تانک (شامل 1150 دستگاه ذخیره)، 1127 دستگاه خودروی زرهی آبی- خاکی، 2950 دستگاه خودروی رزمی پیاده نظام، 1860 نفربر زرهی، 2130 عراده توپ خودکششی، 1675 توپ ضدهوایی، 1136 عراده توپ خودکششی (شامل 485 هویتزر و 650 توپ ضدهوایی)، 6890 لانچر موشک هدایت شونده ضدتانک، بیش از 500 سامانه راکت انداز چندلول و 4235 لانچر موشک سطح به هواست. ارتش سوریه به انواع مختلف سلاحهای ضدتانک از قبیل AT-14 (کورنت)، میلان و RPG-29 مجهز است. در زرادخانه سوریه، موشکهای بالستیکی از قبیل فراگ 7، انواع اسکاد، زلزال 2 و شهاب 2 نیز یافت می شود.
پدافند هوایی سوریه، از لحاظ تسلیحات یکی از قویترین واحدهای پدافند زمین پایه در سطح خاورمیانه به شمار می رود که علاوه بر سامانه های پدافند توپخانه ای، انواع سامانه های زمین به هوای سام (از قبیل S-300P)، تور-ام-1، بوک-ام-1 و پنتسر را در اختیار دارد.

یک سامانه پدافند هوایی سوریه


نیروی هوایی سوریه، دارای 60000 نفر پرسنل (شامل 20000 نفر نیروی ذخیره) است. با توجه به سطوح بالای رازداری در ارتش سوریه، آمار دقیقی از تعداد هواپیماها و بالگردهای آن موجود نیست، اما با جمع بندی آمارهای مختلف، تعداد پرنده های بال ثابت نیروی هوایی سوریه بین 458 تا 752 فروند و تعداد بالگردهای آن بین 176 تا 214 فروند تخمین زده می شود.

ناو محافظ پتیا جمعی نیروی دریایی سوریه

نیروی دریایی سوریه با داشتن 4000 نفر پرسنل فعال و 2500 نفر ذخیره، کوچکترین نیرو در جمع قوای مسلح سوریه به شمار می رود که تحت فرماندهی محلی ارتش در بندر لاذقیه قرار دارد. ناوگان دریایی سوریه در بنادر بانیاس، لاذقیه، مینات البیضا و طرطوس مستقر است. این ناوگان شامل دو فروند زیردریایی کلاس رومئو (در حال حاضر غیرفعال)، 2 فروند ناو محافظ، 30 قایق موشک انداز، 14 فروند شناور گشتی و تعدادی شناور دیگر است.

 

  • بررسی توان نیروی هوایی دو کشور ترکیه و سوریه

 

نیروی هوایی ترکیه

پیدایش نیروی هوایی ترکیه به سال 1909 باز می گردد. در این سال نیروی هوایی امپراتوری عثمانی تشکیل شد. از آن زمان تاکنون این نیرو در جنگهای زیادی شرکت کرده است که از جمله آنها می توان به جنگ جهانی اول، جنگ کره، جنگ قبرس و عملیات در شمال عراق اشاره کرد.


 
نشان رسمی نیروی هوایی ترکیه

 

جنگنده ها:

در سال 1984 صنایع هوافضای ترکیه (TAI) تاسیس شد و ترکیه شروع به ساخت جنگنده در خاک خود کرد. از جمله می توان به ساخت 232 فروند (F-16 (blok 30/40/50 برای نیروی هوایی ترکیه اشاره کرد. ترکیه همچنین 8 فروند F-16 به صورت آماده از امریکا تحویل گرفته بود که تعداد F-16 های این کشور را به 240 میرساند. "صنایع هوا فضای ترکیه" هم اکنون برنامه ای برای ساخت 30 فروند F-16 Blok +50  و همچنین ارتقای F-16 های قدیمی خود دارد. F-16  های تولیدی TAI تنها به نیروی هوایی ترکیه فروخته نمی شود بلکه مشتریانی نیز در خاورمیانه دارد. از جمله آنها نیروی هوایی مصر است. TAI مجموعا 46 فروند F-16 برای نیروی هوایی مصر ساخته است. ترکیه یکی از 5 کشوری است که F-16 را در خاک خود تولید می کنند.
در سال 2002 ترکیه به پروژه ی (JSF (Joint Strike Fighter پیوست و در 25 ژانویه 2007 این کشور توافق ساخت قسمتی از این جنگنده در خاک خود را امضا کرد. ترکیه هم اکنون سفارش 116 فروند F-35A Lighting II را ارائه داده است.

یک فروند F-16C ساخت صنایع هوا-فضای ترکیه

 

ترکیه یکی از 9 کشور شریک در پروژه طراحی و ساخت جنگنده  F-35

سوخترسانها:

در سال 1994 نیروی هوایی ترکیه 2 فروند هواپیمای سوخت رسان KC-135R را از نیروی هوایی امریکا اجاره کرد. همچنین قرارداد خرید 7 فروند KC-135R را نیز امضا کرد و پس از تحویل آنها دو فروند KC-135R اجاره ای را به امریکا پس داد.
ترکیه همچنین در پروژه ی A400M شرکت دارد. A400M یک هواپیمای تاکتیکی سنگین است که می تواند به صورت ترابری یا سوخت رسان به خدمت درآید. ترکیه سفارش خرید 10 فروند A400M را ارائه کرده است.

آواکس:

ترکیه سفارش 4 فروند بوئینگ 737 را ارائه داده است. مقرر شده است تا تغییرات لازم برای تبدیل این هواپیما به آواکس توسط TAI(صنایع هوافضای ترکیه) انجام شود. ترکیه چندی پیش نخستین فروند از این هواپیماها را به آواکس تبدیل کرد.

بوئینگ 737 نیروی هوایی ترکیه

ساختار:
مرکز فرماندهی این نیرو در آنکارا قرار دارد. تعداد اسکادرانهای این نیرو به این ترتیب است:
19 اسکادران شکاری
1 اسکادران شناسایی
6 اسکادران اموزشی
6 اسکادران ترابری
1 اسکادران سوخت رسان
و 6 گردان موشک زمین به هوا (SAM)

تیم آکروجت ستاره های ترک:

ستاره های ترک (Turkish Stars) نام تیم آکروجت نیروی هوایی ترکیه است. این تیم در 7 نوامبر 1992 تاسیس و در 11 ژانویه 1993 به عنوان Turkish Stars نامگذاری شد. این تیم همیشه با 8 فروند جنگنده ی NF-5A/B پرواز می کند. در مجموع  14 فروند جنگنده NF-5A/B در اختیار این تیم قرار دارد.

گروه آکروجت ستاره های ترک

دارایی های نیروی هوایی ترکیه:
هواپیماهای جنگنده:
F-16 C/D: 218 (این F-16 ها از بلاک 30/40/50 بوده و قرار است همگی به بلاک 50+ ارتقا یابند)
F-4E Terminator : 52 (قابلیت های هوا به زمین ان توسط صنایع هوا فضای اسراییل ارتقا یافته است)
F-4E Phantom II : 71 (قابلیت های هوا به هوای 48 فروند از انها توسط صنایع هوافضای ترکیه ارتقا یافته است)
RF-4E Phantom II: 32
F-5 2000: 43 فروند ( توسط صنایع هوا فضای اسراییل ارتقا یافته اند)
F-5A/B Freedom Fighter: 22
NF-5 A/B: 14 ( در اختیار تیم آکروجت ستاره های ترک)

ترابری:
C-130B/E Hercules : 13
C-160T Transall: 19
CN 235-100M: 50
هواپیماهای حمل و نقل تشریفاتی (VIP)
Airbus A319-115X : 1
Grumman Gulfstream-IV : 3
Cessna 550 Citation II:  2
Cessna 560 Citation V : 2
Cessna 650 Citation VII  : 2
Beech King Air 200 : 1 
سوخت رسان
KC-135R-CRAG Stratotanker : 7

آواکس

B-737-700 AEW&C MESA : 4

بدون سرنشینها:
MQ-9 Reaper : 4 
Heron: 10 
RQ/MQ 1 Predator: 1 
RQ-7 Shadow 600: 6 
Aerostar : 3 
IAI Searcher II : 1 
I-GNAT : 16
GNAT 750: 6
Harpy: 107
هواپیماهای اموزشی:
T-38A Talon : 69
Cessna T-37B/C: 61
Aermacchi SF-260D : 38
T-41D Mescalero: 26
بالگردها:

AS 532UL Cougar Mk1: 20
Bell UH-1H Iroquois:19

موشکهای هوا به هوا:
AIM-120C AMRAAM: 107 (در حال تحویل)
AIM-120A/B AMRAAM: 341
AIM-7E Sparrow :367
AIM-9X Sidewinder : 457
AIM-9B Sidewinder: 210
AIM-9M Sidewinder :500
AIM-9L/I Sidewinder: 640
AIM-9S Sidewinder: 310
AIM-9P3 Sidewinder : بیش از 750 تیر
تسلیحات هوا به زمین:
AGM-88B HARM: 95
AGM-142 Popeye/Have Nap: 99
AGM-84K SLAM-ER: 50
AGM-154A-1 JSOW Block-II: 50
AGM-154C JSOW-C / Broach: 54
AGM-65G1 Maverick IIR: 274
AGM-65A/B Maverick: 550
GBU 8/B HOBOS: 200
GBU 10/12 Paveway I-II: 1200
CBU 105 Sensor Fuzed Bomb: نامشخص
BLU-107 Durandal : 523
سامانه های پدافندی:
-Hawk XXI (HAWK-21): 48
MIM-14B Nike Hercules: 72
Rapier FSB1: 86
Zipkin KMS: 32
FIM-92C Stinger RMP: 108

 

نیروی هوایی سوریه

پس از جنگ جهانی دوم و با کاهش قدرت کشورهای انگلیس و فرانسه آنها نیروهای خود را از بخشهایی از خاورمیانه و از جمله سوریه خارج کردند. با خارج شدن نیروهای بیگانه و پس از فارغ التحصیل شدن اولین سری خلبانان آموزش دیده در مدرسه پرواز (در انگلستان) در سال 1948 نیروی هوایی این کشور تاسیس شد.

 نشان رسمی نیروی هوایی سوریه

نماد نیروی هوایی سوریه شباهت زیادی با نماد نیروی هوایی مصر دارد. عمده تفاوت این دو وجود دو ستاره سبز رنگ ( ستاره های حزب بعث) بر روی دایره سفید رنگ نماد نیروی هوایی سوریه است که از روی ستاره های پرچم این کشور گرفته شده است.

در سال 1950 دو کشور سوریه و مصر در صدد برآمدند تا در هم ادغام شده و جمهوری متحد عربی (United Arab Republic) را پایه ریزی کنند. در نتیجه این تصمیم نیروی هوایی سوریه شروع به رشد کرد. این نیرو با استخدام پرسنل بیشتر و به خدمت در آوردن هواپیماهای بیشتر توان خود را افزایش داد. با این حال حافظ اسد (رییس جمهور وقت سوریه) تنها به این قرارداد اکتفا نکرد و روابط تنگاتنگی با کشورهای عضو پیمان ورشو برقرار کرد. هدف از این اقدام نزدیکتر شدن هر چه بیشتر به اتحاد جماهیر شوروی (سابق) بود. پس از این اقدام سیل تسلیحات روسی به سوریه سرازیر شد که نیروی هوایی این کشور نیز از آن بی بهره نماند.
علی رغم دریافت این امکانات، نیروی هوایی سوریه هیچ وقت در مقابل نیروی هوایی اسراییل خوش اقبال نبود (چه از لحاظ مهارت خلبانان و چه از لحاظ توانمندی).
در جنگ 6 روزه، نیروی هوایی سوریه بارها از نیروی هوایی اسراییل شکست خورد و در نهایت نیز دو سوم نیروی خود را از دست داد و مجبور شد از بعضی از پایگاههای خود عقب نشینی کند. شکست نیروی هوایی سوریه بعدها زمینه ساز شکست نیروی زمینی این کشور شد و جنگ به نفع اسراییل به پایان رسید.
در جنگ یوم کپور نیرویهای مصری و سوری در ابتدا به موفقیت هایی رسیدند، ولی مجددا نیروی هوایی اسراییل توانست بر نیروی هوایی سوریه غلبه کند و نتیجه جنگ مجددا به نفع اسراییل رقم خورد. پس از پایان این جنگ نیروی هوایی این کشور همچنان از تسلیحات روسی استفاده می کرد، در حالی که نیروی هوایی مصر از تجهیزات روسی ناامید شده و به تجهیزات غربی روی آورد.

یک فروند Mig-17 نیروی هوایی سوریه که توسط اسراییل به غنیمت گرفته شده است

در جریان جنگ یوم کیپور، نیروی هوایی پاکستان 16 نفر از خلبانان خود را به سوریه و مصر فرستاد تا در این جنگ از آنها پشتیبانی کند. ولی این خلبانان زمانی رسیدند که مصر قرارداد آتش بس را امضا کرده بود. با این حال سوریه همچنان به جنگ ادامه می داد. 8 تن از خلبانان پاکستانی پروازهای جنگی خود را با هواپیماهای Mig-21 آغاز کردند. اولین موفقیت خلبانان پاکستانی توسط خلبان ستار علوی (Sattar Alvi) به دست آمد. وی موفق شد در یک نبرد هوایی یکی از میراژهای اسراییلی را نابود کند. به خاطر این اقدام، دولت سوریه از او تقدیر به عمل آورد. خلبانان عراقی در جریان جنگ یوم کپور موفق شدند تعدادی F-4 Phantom اسراییلی را نابود کنند. هیچ یک از خلبانان پاکستانی در این جنگ کشته نشدند و هیچ هواپیمایی را از دست ندادند. با این حال این خلبانان موفقترین خلبانان نیروی هوایی سوریه نبودند و خلبانان آلبانیایی و چکسلواکیایی و  بلغاری که در خدمت نیروی هوایی سوریه بودند، موفق شدند تعداد بیشتری هواپیمای اسراییلی را ساقط کنند.
خلبانان پاکستانی و آلبانیایی و چکسلواکیایی و بلغاری تا سال 1976 در نیروی هوایی سوریه باقی ماندند و به تربیت خلبانان سوری و آموختن هنر رزم در هوا به آنان مشغول بودند.
این آموزشها به همراه خرید تجهیزات جدید باعث شد تا نیروی هوایی سوریه در جنگ لبنان(1980) موفقتر عمل کند: 87 هواپیمای از دست رفته در مقابل نابودی 64 فروند هواپیمای اسراییلی.
نیروی هوایی سوریه بعد از جنگ لبنان نیز به تجهیز خود به وسیله تجهیزات شرقی ادامه داد. پس از این جنگ اطلاعات کمی در مورد این نیرو منتشر شده و حتی در مورد تعداد بعضی از مدلها هم تردید وجود دارد، اما بعضی از اطلاعات منتشر شده نشان می دهد نیروی هوایی این کشور تعدادی MiG-29 و Su-24 خریداری کرده است. همچنین گزارشهایی وجود دارد که از تمایل دمشق به خرید Su-27 حکایت دارد. آخرین و شاید مهمترین خرید این نیرو نیز سفارش 8 فروند رهگیر Mig-31 است.

یک فروند Mig-23 نیروی هوایی سوریه که توسط اسراییل به غنیمت گرفته شده است

پایگاه های هوایی نظامی سوریه
1-Abu ad Duhor
2-Afis
3-Al Qusayr
4-An Nasiriya
5-As Suwayda
6-Dumayr
7-Hamah
8-Jirah
9-Khalkhalah
10-Marj As Sultan
11-Marj Ruhayyil
12-Minakh
13-Qabr as Sitt
14-Saiqal
15-Shayrat
16-Tiyas


داراییهای نیروی هوایی سوریه

جنگنده ها:
Mikoyan-Gurevich MiG-29:
مجموعا 56 فروند (مدل B: چهل و دو فروند و مدل SMT: چهارده فروند)

Mikoyan-Gurevich MiG-23:
173 فروند

Mikoyan-Gurevich MiG-25:
37 فروند

Mikoyan-Gurevich MiG-21:
142 فروند

هواپیماهای پشتیبانی زمینی:
Sukhoi Su-24
20 فروند

Sukhoi Su-22
50 فروند

هواپیماهای آموزشی:
Aero L-39 Albatros
23 فروند

MBB 223 Flamingo:
35فروند

MFI-17 Mushshak:
6 فروند


هواپیماهای ترابری و VIP:
Antonov An-26:
4 فروند

Ilyushin IL-76:
4 فروند

Dassault Falcon 20:
2 فروند

Dassault Falcon 900:
1 فروند

Tupolev Tu-134:
4 فروند

Yakovlev Yak-40:
6 فروند

ایلیوشین 76 نیروی هوایی سوریه

هلیکوپتر های هجومی:
Mil Mi-24:
46 فروند

Aérospatiale SA-341 Gazelle:
42 فروند

Mil Mi-2:
20 فروند


هلیکوپترهای ترابری:
Mil Mi-8:
55فروند

Mil Mi-17:
45 فروند

موشکها:

هوا به هوا:
Vympel AA-2 Atoll
Bisnovat AA-6 Acrid (از خدمت خارج شده است)
Vympel AA-7 Apex
Molniya AA-8 Aphid
Vympel AA-9 Amos  (برای MIG-31 های سفارش داده شده است/ هنوز تحویل نشده است)
Vympel AA-10 Alamo

هوا به زمین:
Zvezda AS-7 Kerry
Zvezda AS-10 Karen
Raduga AS-11 Kilter
Zvezda AS-12 Kegler
Molniya AS-14 Kedge
Euromissile HOT

یک سامانه پدافند سام-2 سوریه


زمین به هوا (SAM):
Lavochkin SA-2 Guideline:
275 لانچر

Isayev SA-3 Goa:
143 لانچر (در حال ارتقا یافتن هستند)

Almaz SA-5 Gammon:
48 لانچر

SA-7 Grail
200 لانچر

SA-8 Gecko :
60 لانچر

پایان

 ________________________________________________________

منابع:

newcoy.persianblog.ir
Isna.ir
centralclubs.com (با تشکر از آقای نوید)
globalfirepower.com
en.wikipedia.org


موشک حرارتی، سرگردان در آسمان تهران

$
0
0

به پاسداشت استاد خلبان پیشکسوت نیروی هوایی، امیر سرتیپ خلبان احمد دانشمندی

این نیروی هوایی، یک شبه ساخته نشد. این جمله ای است که تقریباً همه پیشکسوتان در توصیف تلاش و کوشش قدیمیترها برای رساندن نیروی هوایی ارتش ایران به جایگاه واقعی اش بر زبان می رانند؛ نیروی هوایی که در طی 35 سال از تاگر ماوس و تاندربولت شروع کرد و به F-5، F-4 و F-14 رسید، با کوشش خستگی ناپذیر مردانی از جنس عشق و فولاد که نیروی هوایی منهدم شده در جریان جنگ جهانی دوم را به جایی رساندند که مدرنترین نیروی هوایی قاره خود باشد.
در تاریخ نیروی هوایی می خوانیم که یک خلبان بلژیکی با شرکت در سرکوب غائله عشایر به عنوان یک خلبان جنگنده در تثبیت امنیت کشورمان، ارتش را یاری کرد. این نیروی هوایی با آن بضاعت ناچیز به جایی رسید که از یک حمله هوایی سنگین به منتها الیه غرب عراق با 2 نوبت سوختگیری هوایی در خاک دشمن سربلند بیرون آید. حماسه هایی از این دست خلق نمی شدند مگر با ایثار عاشقانه معلمان و استادان نسل اول نیروی هوایی مدرن ایران؛ معلمانی که با عزمی راسخ و برنامه ای صحیح از دانشجویی تازه وینگ گرفته در رده شکاری و شناسایی، قهرمانان بی مانند پروازهای برون مرزی را به میدان نبرد معرفی کردند. در رده ترابری، دلاورانی خستگی ناپذیر که 48 ساعت و بیشتر بدون خواب و خوراک کافی به داد آماد و پشتیبانی جنگ رسیدند، تربیت کردند و در رده فنی و تعمیر و نگهداری، نام آورانی زبردست را آموزش دادند تا در آماده پرواز نگه داشتن پیچیده ترین پرنده های روز دنیا، سازندگانش را به شگفتی وادارند. در یک کلام، در همه رده ها گل کاشتند و اسطوره ساختند. اسطوره هایی مانند فریدون ذوالفقاری، داریوش ندیمی، فرج الله براتپور و منوچهر محققی. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که مگر می شود دانش آموزی ممتاز شود بدون اینکه معلمی ممتاز داشته باشد و مگر می شود دانشجویی خوش بدرخشد، بدون آنکه استادی خوشفکر و پرتلاش، استعدادهای آن دانشجو را به مرحله توانایی و ارائه نرسانده باشد. آری! این استادان بودند که حضور یک نیروی هوایی قدرتمند را در زمان جنگ تضمین کردند. امیر سرتیپ خلبان احمد دانشمندی یکی از آنهاست.

امیر دانشمندی در آذر ماه سال ۱۳۳۷ به خدمت نیروی هوایی در آمد. وی جزء نخستین 8 نفر خلبان فانتوم ایران است. آنها که در سال ۱۳۴۶ به ایالات متحده رفتند تا علاوه بر اینکه فن هدایت این جنگنده پیچیده را آموزش ببینند، آموزش فن هدایت آن را آموخته و به عنوان نخستین خلبانان و همچنین نخستین معلم خلبانان فانتوم، همرزمان جوانترشان را در هدایت این اسلحه قدرتمند آموزگار باشند و راهبر.
از ۸ نفر خلبانان نخست F-4 ، چهار نفر به دیار باقی شتافته و ۴ نفر دیگر همچنان با یاد و خاطره آن روزهای پر شکوه در کنار ما زندگی می کنند. امیر دانشمندی جزء این 4 نفر بازمانده از جمع پیشکسوتان نیروی هوایی است.

 

تصویری منحصر به فرد از نخستن خلبانان کابین جلوی فانتوم (به تعداد 8 نفر) که برای آموزش معلمی این جنگنده به ایالات متحده اعزام شدند. این نفرات پس از بازگشت، با همتی ستودنی، آموزش خلبانان فانتوم را در کشورمان راه اندازی کردند تا از آن پس تربیت خلبانان این هواپیما در داخل کشور و در پایگاه یکم شکاری صورت گیرد. از راست: بهرام هشیار، شهلایی، دانشمندی، قیدیان، ریاحی، مینوسپهر (رهبر دسته) ، سید رضا رضوی و بنی فضل. (سال 1346، پایگاه هوایی دیویس مانتن، ایالت آریزونا، در پس زمینه چند فروند F-4C مشاهده می شود)

امیر دانشمندی در دوران آموزش در آمریکا افتخارات متعددی کسب کرد. از جمله در مسابقات گانری که با F-4 D در ایالات متحده برگزار شد، با کسب 87 درصد در میان کل خلبانان F-4 D دنیا، نفر اول شد و لقب تاپ گان گرفت. همچنین در دو مسابقه مختلف موفق شد امتیاز 100 درصد را کسب کند که این مساله در آن زمان در بیشتر مجلات هوایی آمریکا به طور گسترده منعکس شد. او پس از بازگشت به کشور به آمورش و تربیت خلبانان جوان همت گماشت. وی نخستین فرمانده و در واقع بنیانگذار گردان 72 شکاری در پایگاه هوایی شیراز است. گردانهای 71 و 72 نخستین گردانهای شکاری عملیاتی F-4 در نیروی هوایی ایران بود که مهد پرورش خلبانان بزرگی شد که بعدها در طی جنگ هشت ساله، استعداد و قابلیتهای خود را به منصه ظهور رساندند. امیر سرلشکر خلبان شهید غفور جدی، امیر خلبان علیرضا نمکی و بزرگانی دیگر از دست پروردگان امیر دانشمندی هستند.


 سرتیپ دوم خلبان احمد دانشمندی اولین فرمانده گردان 72 شکاری (F-4D)

 

خاطره ای از یکی از شاگردان

امیر خلبان علیرضا نمکی به عنوان یکی از خلبانان گردان 72 شکاری در زمان فرماندهی امیر دانشمندی بر این گردان، از وی خاطره ای دارد به این قرار:
روز چهارم نوروز 1352 بود و ما در تدارک مهمانیهای عید نوروز. صبح آن روز، ناگهان حال پسرم که 3 سالش بود دگرگون شد و از حال رفت. بلافاصله بچه را بغل کردم و به سرعت به بیمارستان نمازی شیراز رساندم. در آنجا پس از معاینه گفتند فرزندم به یک بیماری عفونی خطرناک مبتلاست و در صورتی که ده هزار تومان به حساب بیمارستان واریز کنی، بچه را بستری می کنیم. در آن روز جمعه، بانک باز نبود و من در خانه این مقدار پول نداشتم. بلافاصله از بیمارستان خارج شده و در حالی که فرزندم را در آغوش داشتم، خودم را به منزل جناب سرگرد دانشمندی (درجه ایشان در آن زمان) فرمانده گردانم رساندم. در زدم و خود ایشان در را باز کرد و بدون مقدمه گفت: چرا اینقدر پریشانی؟ من هم آنچه اتفاق افتاده بود را شرح دادم. بی معطلی مبلغ ده هزار تومان پول به من دادند و با آنکه مهمانان زیادی از یزد برای دید و بازدید نوروز به شیراز به منزل ایشان آمده بودند، لباس پوشیده و بیرون آمدند. گفتم: جناب سرگرد! مشکل پول بود که حل شد. راضی به زحمت بیشتر نیستم. شما هم که مهمان دارید. بهتر است به مهمانها برسید. جناب دانشمندی گفت: فرصت برای رسیدن به مهمانها زیاد است. دنبالم بیا. اول فکر کردم که جناب دانشمندی می خواهد به بیمارستان بیاید؛ اما پس از طی مسیر کوتاهی به جلوی منزل سیدجوادی، فرمانده پایگاه رسیدیم و فرمانده گردان، اتفاق را به عرض فرمانده پایگاه رساندند. همانجا جناب سیدجوادی هم تلفن را برداشت، به رئیس بیمارستان نمازی زنگ زد و با عصبانیت بسیار از رئیس بیمارستان توضیح خواست. خلاصه با کلی غذرخواهی رئیس بیمارستان از جناب سیدجوادی، من راهی بیمارستان شدم و بدون آنکه پولی از من بگیرند، فرزندم را بستری و معالجه کردند.

نخستین اسکادران تاکتیکی شکاری  F-4D Phantom II در پایگاه هوایی شیراز (سال 1971)


موشک سرگردان، خاطره ای از زبان امیر دانشمندی

در سال 1354 زمانی که در تهران، معاون عملیات پایگاه یکم شکاری بودم، فرمانده نیروی هوایی هند به دعوت فرمانده نیروی هوایی ایران، به تهران آمده بود و بر اساس روال، یکی از برنامه های سفرش تماشای نمایش پروازی توسط خلبانان نیروی هوایی کشورمان بود. این نمایش پرواز در تهران و بر عهده پایگاه یکم شکاری قرار گرفت. به سرعت، جایگاهی در انتهای باند برای فرمانده نیروی هوایی هند تدارک دیده شد و پایگاه یکم آماده پذیرایی از وی و نفرات همراهش که از افسران ارشد نیروی هوایی هند بودند، شد. پس از ابلاغ این ماموریت به ما، فرمانده پایگاه یکم، جناب بهمن باقری به من دستور داد که برای نمایش پروازی، یک فروند F-4 را اسکرامبل داده و به پرواز درآورید. من به وی گفتم: ما در شیراز برای اسکرامبل، 2 فروندی به پرواز در می آمدیم، اگر اجازه بدهید روز برگزاری نمایش پروازی هم دو فروند فانتوم به پرواز درآوریم. وی پیشنهاد من را قبول کرد.

یک فروند F-4 D نیروی هوایی شاهنشاهی (تصویر مربوط به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است)

در روز استقبال، پس از بازدید فرمانده نیروی هوایی هند از قسمتهای مختلف پایگاه که به گفته خودش خیلی شگفت زده شده و لذت برده بود، برای تماشای نمایش پروازی هدایت شد. همگی میهمانان به علاوه فرمانده پایگاه یکم شکاری و بنده در جایگاه قرار گرفتیم و بر اساس زمان بندی، آژیر اسکرامبل را به صدا در آوردیم. خلبانان کابین جلوی اسکرامبل آن روز آقایان البرزی، رهبر دسته‌، و شروین، شماره دو دسته پروازی بودند. هر دو خلبان، بلافاصله پس از به صدا درآمدن آژیر در کابین قرار گرفته و در مدت کوتاهی به ابتدای باد رفته و به پرواز درآمدند. پس از آنکه در آسمان قرار گرفتند، نمایش پروازی را آغاز کرده و مانورهای مختلفی را در ارتفاعهای مختلف در جلوی چشمان فرمانده نیروی هوایی هند به نمایش گذاشتند. به حق، نمایش و مانورهای مختلف را به زیبایی انجام دادند و فرمانده هندی به شدت مبهوت هنر خلبانان ما شده بود. در یکی از همین مانورها،‌ فانتوم شماره 2 به خلبانی هوشنگ شروین، در حالی که از سمت غرب فرودگاه مهرآباد به سمت شرق در حال پرواز بود، ناگهان از زیر بال چپش دود سفید غلیظی بیرون زد. حالا همه میهمانان غرق تماشای پرواز F-4ها هستند و ما شوکه از اینکه قضیه این دود سفید چیست.
کمتر از دو ثانیه بعد، این علامت سوال بزرگی که برای ما ایجاد شده بود، تبدیل به وحشت شد. یکی از موشکهای حرارتی زیر بال چپ فانتوم شروین شلیک شده بود. فرمانده نیروی هوایی هند و همراهانش که کلی از این قسمت شلیک موشک ذوق کرده بود، فریاد زد: It's a GAR-8. موشک GAR-8 نسل قدیم موشکهای حرارتی بود که البته از خدمت نیروی هوایی ایران خارج شده بود. با شلیک موشک AIM-9 زیر بال F-4، آنها کلی لذت بردند و ما که می دانستیم موشکهای زیر بال فانتوم اسکرامبل،‌ همگی مسلح هستند، کاملاً شوکه شده بودیم.
جناب باقری که خودش هم در جایگاه بود، بلافاصله به من دستور داد: برو ببین موشک به کجا خورده. من هم بی معطلی دستور دادم که یکی از بالگردهای 214 را آماده کنند. مشخص و واضح بود که قبل از آنکه ما محل انفجار موشک را پیدا کنیم، محل انفجار توسط شهروندان یا ژاندارمری به پایگاه اطلاع داده می شد. با این حال با بالگرد وارد آسمان تهران شده و تا آنجا که سوخت بالگرد اجازه می داد،‌سطح شهر را دور زدیم و به دنبال دود یا آتش سوزی گشتیم؛ اما هر چه بیشتر گشتیم، کمتر یافتیم. بدون هیچ نتیجه ای به پایگاه برگشتیم.
خبر این حادثه از پایگاه به ژاندارمری اطلاع داده شد تا پیگیر ماجرا شوند.حدود ساعت 17:30 از مرکز ژاندارمری تهرانپارس با پایگاه تماس گرفتند و گفتند که محل برخورد موشک پیدا شده. بلافاصله خود را به محل رسانده و در کمال تعجب متوجه شدیم این موشک حرارتی پس از شلیک در آسمان مهرآباد، در مدت چند ثانیه به تهرانپارس رسیده و با اتمام سوخت و کاهش سرعت، به سقف یک گاراژ برخورد کرده  و وارد دیوار شده است. خوشبختانه کلاهک موشک پس از برخودر منفجر نشد تا این قضیه هم بدون تلفات و آتش سوزی به پایان برسد.
سوالی که در اینجا برای ما مطرح شد و البته شروین هم می بایست آن را پاسخ می داد، این بود که که موشکی را که برای شلیک آن لازم بود چندین کلید و سوئیچ فعال شود، چگونه خود به خود شلیک شده است. شلیک موشک، آن هم در آسمان تهران مساله ای نبود که ستاد فرماندهی نیروی هوایی به سادگی از کنار آن بگذرد. قسمت جالب ماجرا این بود که از آن روز به مدت 6 ماه مرتب از ستاد نامه می آمد "چرا موشک شلیک شده؟!" پس از آنکه فرماندهان ستاد قانع شدند که چرا موشک شلیک شده، 6 ماه دیگر از ستاد نامه می آمد که "چرا موشک منفجر نشده؟!"

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع:

ماهنامه صنایع هوایی، شماره 252، صص 7-3

arteshi.com

ganjejang.com

wikipedia.org

ejection-history.org.uk

 newcoy.persianblog.ir

 گردآوری متن و تصاویر: newcoy.persianblog.ir (کاوه)

اتو اسکورزینی، فرمانده کماندوهای هیتلر

$
0
0

با گذشت حدود دو سال از شروع جنگ جهانی دوم یعنی (1939)، با اینکه آلمان بهترین نیروی زمینی را در اختیار داشت و کسی جلودار آن نبود، به نظر می‌رسید که دیگر روش ساده جنگ، یعنی تهاجم مستقیم و اشغال سرزمین دشمن، کارساز نیست و نیاز به تغییر روش جنگی و یا استفاده همزمان از یک روش جنگی جدید است. بنابراین آلمانی‌‌ها به تشکیل یک واحد جدید که بتواند در پشت خطوط دشمن فعالیت کند و به انجام فعالیت‌های خرابکاری در عمق خاک دشمن بپردازد، اقدام کردند. فرمانده این واحد جدید که زیرنظر وافن اس اس1 کار می‌کرد، باید فردی با توانایی فرماندهی، قضاوت درست در وضعیت‌های حساس، تجربه جنگی، اهل فن و مهم‌تر از همه، وفادار به مرام نازی باشد و بنابراین فرماندهان جنگی آلمان، «اتو اسکورزینی»2 را که دارای همة این خصایص بود، به فرماندهی آن واحد انتخاب کردند.

اتو اسکورزینی در سال 1908 م. در وین (پایتخت اتریش) متولد شد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی تا دانشگاه، در سال 1931 م به شاخه حزب نازی اتریش پیوست. او در همان دوران جوانی، شجاعت و لیاقت خود را در زمینه‌های فرماندهی، نظامی‌گری و سیاست به نمایش گذاشت. به عنوان نمونه در سال 1938 م. هنگامی که آلمان نازی، اتریش را ضمیمه خاک خود کرد، «ویلیام میکلاس»، (رئیس‌جمهور اتریش) را از کشته شدن توسط نازی‌های اتریش نجات داد.

پس از شروع جنگ جهانی دوم و تهاجم آلمان به لهستان (اول سپتامبر 1939 م)، اسکورزینی تصمیم به خدمت در ارتش گرفت و با استخدام در ارتش، در ابتدا به عنوان یک مهندس به نیروی هوایی آلمان راه یافت. اما چون سنش برای آموزش خلبانی مناسب نبود (31 سال)، به او پیشنهاد شد که در بخش فنی «وافن اس‌اس» مشغول خدمت شود و او هم پذیرفت.

اسکورزینی در پادگان آموزشی لشکر اول وافن اس‌اس که به لشکر محافظان شخصی هیتلر معروف بود، به آموزش امور فنی پرداخت و با درجه گروهبان دومی، موفق به دریافت گواهی «متخصص فنی» شد. در همان زمان، تهاجم نیروهای آلمانی به فرانسه در جریان بود و اسکورزینی به برلین فرستاده شد و با اشتیاق فراوان، فرمانده واحد توپخانه سنگین یکی از لشکرهای آلمان را متقاعد کرد که به عنوان افسر فنی نیروهای آلمانی، در تهاجم به خاک فرانسه شرکت کند. او در 18 مه 1940 م. به همراه نیروهای آلمانی وارد پاریس شد3 و با کسب موفقیت در این مرحله از جنگ، در سال بعد در تهاجم لشکر آلمان به روسیه نیز، به عنوان افسر فنی عازم ماموریت شد. او پس از مجروحیت به وین بازگشت و در نهایت به آموزش عملیات کماندویی و جنگ نامنظم پرداخت.

نظرات او براساس تجربیاتش مربوط به خط مقدم جبهه روسیه بود و مقصودش، ایجاد واحدهای مخصوص جنگ‌های نامنظم بود که آن واحدها بتوانند در پشت خطوط جبهه دشمن وارد عمل شوند، در لباس دشمن بجنگند، خرابکاری کنند و اموری از این قبیل را انجام دهند.

سرانجام در سال 1943 م. اعلام شد که وافن اس‌اس اقدام به تأسیس یک واحد ویژه کرده است و به یک فرمانده فنی آموزش دیده نیاز دارد. اسکورزینی نیز با شنیدن این خبر، بلافاصله خود را معرفی و در پادگان آموزشی فریدنتال4، نزدیک برلین شروع به کار کرد.

واحد او ابتدا «واحد ویژه اس‌اس فریدنتال» و سپس «واحد شکارچیان اس‌اس برلین» نامیده شد. در نوامبر 1944 م. دوباره نام واحد او به «واحد نبرد مرکزی اس‌اس» تغییر یافت و واحد کوچک او، تا پنج گردان گسترش یافت.

به این ترتیب، در حالی که عملیات نامنظم در عمق خطوط دشمنان آلمان- شامل توسعه نظامی عملیات جاسوسی و خرابکاری- توسط جاسوسان آلمانی انجام می‌شد، واحد جدید اسکورزینی برای بخش واحد خارجی جاسوسی سازمان امنیت شروع به کار کرد. اسکورزینی نیز آموزش‌های خاص مأموریت‌های ویژه را به افراد تحت امرش آغاز کرد که مهم‌ترین آنها این بود که عملیات آنها در پشت خطوط دشمن، تا حد امکان باید بدون شلیک باشد. او می‌گفت: «مردانم را به جلو می‌رانم، ولی اسلحه‌ام را شلیک نمی‌کنم».

اسکورزینی پس از رسیدن به مقام فرماندهی کماندوهای هیتلر، موفق به انجام مأموریت‌ها و اقدامات ویژه و موفقیت‌آمیزی برای آلمان شد که بر محبوبیت و اعتبارش در نزد هیتلر افزود. از جمله اینکه در 26 ژوئیه 1942 م. وقتی که موسولینی، متحد و دوست هیتلر توسط پادشاه و نظامیان ایتالیا از مقام نخست‌وزیری ایتالیا برکنار و دستگیر شد، هیتلر جهت آزادی و به قدرت رساندن دوباره موسولینی، اسکورزینی را به عنوان مأمور ویژه خود به ایتالیا اعزام کرد. هیتلر به اسکورزینی گفت که مأموریتی با بیشترین اهمیت راهبردی را به او واگذار می‌کند. او باید موسولینی را قبل از اینکه به متفقین تحویل داده شود، بیابد و نجات دهد.

سپس هیتلر دستور داد که جهت آسودگی و پنهان‌کاری اسکورزینی، او تحت فرمان ژنرال «استودنت»- فرمانده لشکر چترباز- قرار گیرد. اسکورزینی نیز با همسانه واحد چترباز به طرف ایتالیا حرکت کرد و در همان لحظه از پشت تلفن به معاونش- کارل- دستور داد تجهیزات مختلف را که شامل فهرست بلندبالایی می‌شد و از تفنگ و مواد مفنجره تا رنگ موی سیاه و ردای کشیشان را در بر می‌گرفت، آماده کند.

پس از چند روز، آلمانی‌‌ها موفق به کشف محل زندان موسولینی شدند و اسکورزینی عملیات خود را شروع کرد5. طرح و نقشه عملیاتی اسکورزینی به این صورت بود که 12 فروند گلایدر هجومی که هر کدام ظرفیت حمل نه سرباز و یک خلبان را داشتند، باید از هواپیماهایی که آنها را یدک می‌کشیدند، در نزدیکی محل نگه‌داری موسولینی، جدا و پس از فرود آمدن، کماندوها پیاده شوند و به طرف محل نگه‌داری موسولینی حمله کنند. سپس با آزادسازی موسولینی، او را توسط یک هواپیمای سبک فراری دهند.

به هر حال، آن عملیات با موفقیت انجام شد. در طی چنددقیقه، همه نگهبانان ایتالیایی مستقر در نزدیکی محل زندان موسولینی، بدون شلیک حتی یک گلوله خلع سلاح شدند و اسکورزینی پس از جابه‌جا کردن موسولینی در چندین مرحله و توسط هواپیماهای مختلف، توانست موسولینی را نزد هیتلر ببرد.

اسکورزینی در کنار موسولینی پس از آزادی (12 سپتامبر 1943)

پس از موفقیت اسکورزینی در عملیات نجات موسولینی، او توانست با گرفتن امکانات و نیرو از هیتلر، واحد نظامی خود را گسترش دهد و به تدریج بر دیگر واحدهای ویژه آلمان نیز- از نظر عملیاتی و آموزشی- مسلط شود. در میان این واحدها، غواصان خرابکار نیروی دریایی و خلبانان انتحاری نیروی هوایی- که از روی خلبانان کامیکازه ژاپن الگوبرداری شده بودند- از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بودند.

شاید بتوان گفت از آنجا که اسکورزینی، هیتلر را اتریشی الاصل و هموطن خود می‌دانست، برای موفقیت هیتلر و حفظ جان او اهمیت خاصی قائل بود. این امر به هنگام توطئه گروهی از افسران عالی‌رتبه ارتش آلمان علیه هیتلر و تلاش جهت سرنگونی‌اش کاملاً مشهود است.

در آن توطئه که در بیستم ژوئیه 1944 م. اتفاق افتاد، اسکورزینی با عجله به برلین رفت و در فرو نشاندن اغتشاش کمک بسیاری کرد. او یک دسته از کماندوهایش را فرا خواند تا امنیت ساختمان محل استقرار هیتلر را تأمین کنند و سپس خودش به سرفرماندهی نیروهای زرهی رفت تا از امکانات و تجهیزات نظامی آن استفاده نماید. اسکورزینی توانست تعدادی از فرماندهان کودتا را دستگیر و به زندان گشتاپو منتقل کند و تا 36 ساعت بعد، به عنوان فرمانده، کنترل آنجا را در دست بگیرد.

اسکورزینی با نجات جان هیتلر توانست بیش از گذشته اعتماد هیتلر را جلب کند و به همین دلیل پس از سه ماه، هیتلر فرماندهی همه واحدهای «ابوهر»6 را به اسکورزینی سپرد. سپس در اکتبر 1944 م، هنگامی که دیکتاتور مجارستان- «میکلوس هورسی»7 که متحد هیتلر بود- شروع به مذاکره پنهانی با روسیه جهت تسلیم شدن کرد، هیتلر واحد کماندویی اسکورزینی را به سوی او فرستاد تا هورسی را مجبور به توقف مذاکرات سازد. اسکورزینی و نیروهایش، پسر هورسی را دزدیدند و به آلمان بردند، ولی چون هورسی باز هم حاضر به توقف مذاکرات نشد، آنان به دژی که هورسی در آن استقرار داشت هجوم بردند و با انجام یک عملیات غافلگیرانه، هورسی را با یک نخست‌وزیر طرفدار آلمان عوض کردند.

اسکورزینی پس از بازگشت از مجارستان، توسط هیتلر به درجه سرهنگ دومی ارتقا یافت و مأموریت جدیدی به او واگذار شد. مأموریت اسکورزینی این بود که همراه با سربازان مسلطّ به زبان انگلیسی خود با لباس و تجهیزات سربازان آمریکایی به پشت خطوط متفقین نفوذ کرده و آشفتگی ایجاد کند تا حمله اصلی آلمانی‌‌ها، بهتر انجام شود.

اسکورزینی دستور داد که علاوه بر جیپ‌‌های غنیمت گرفته شده از متفقین، از تانک‌های پانتر و دیگر خودروهای آلمانی که دوباره رنگ شده بودند تا همانند خودروهای متفقین به نظر آیند، استفاده شود و به این ترتیب اسکورزینی برای مدتی محدود، فرمانده واحد موقتی شد که «تیپ 150 اس‌اس» نامیده شد.

مأموریت اسکورزینی و نیروهایش بسیار موفقیت‌آمیز بود و علاوه بر خسارت مستقیمی که فعالیت‌های آنان در لباس سربازان آمریکایی به متفقین وارد کرد، اخبار فعالیت‌های آنان- که توسط متفقین ردیابی می‌شد- عکس‌العمل‌هایی را به همراه داشت که خود باعث خسارت بیشتری برای متفقین می‌گردید. حرکت افسران و نیروهای کمکی متفقین بسیار کند شد، زیرا جهت شناسایی افسران آمریکایی، نقاط بازرسی زیادی ایجاد گردید و بدگمانی آشکاری در بین آمریکایی‌ها، به خاطر اوراق شناسایی‌شان به وجود آمد.

این عملیات اسکورزینی، آخرین عملیات ارتش از رمق افتاده آلمان بود و در ماههای بعد که ناگهان آلمان از دو طرف شروع به واگذاری زمین به مهاجمان کرد، اسکورزینی به عنوان یک فرمانده نظامی با تجربه هیتلر، لیاقت خود را برای آخرین بار نشان داد. او یک موضع دفاعی برای آلمان در کنار رود اودر (50 مایلی شرق برلین) ایجاد کرد و توانست آن موضع را در آن لحظات حساس، با موفقیت حفظ کند.

پس از آن عملیات، هیتلر دوباره اسکورزینی را فرا خواند و یک قطعه مدال صلیب شوالیه با برگ‌های بلوط به او اهدا کرد. سپس دو روز قبل از خودکشی هیتلر، اسکورزینی به آخرین مأموریتش فرستاده شد و به باواریا (در جنوب آلمان) رفت تا فرماندهی نیروهای آلمانی را برای دفاع از دژ آلپی8 بر عهده بگیرد. اما وقتی به آنجا رسید، دیگر چیزی برای فرماندهی باقی نمانده بود و 10 روز بعد که جنگ تمام شد، خطرناک‌ترین مرد اروپا، تسلیم متفقین گردید.

اسکورزینی در دادگاه نورنبرگ- که پس از جنگ برپا شد- به اتهام ارتکاب جنایات جنگی محاکمه شد، اما چون فرمانده نیروهای ویژه انگلیس اظهار کرد که نیروهای ویژه متفقین نیز گاهی اوقات در لباس دشمن به جنگ می‌پرداختند، تبرئه و از اردوگاه اسرای جنگی آزاد شد.

اسکورزینی در سلو ل و منتظر محاکمه در دادگاه نورنبرگ (24 نوامبر 1945)

پس از آن اسکورزینی مانند بسیاری از نازی‌ها به آرژانتین رفت و سال‌ها به عنوان یک مشاور امنیتی مشغول کار شد. او مدتی هم مشاور امنیتی جمال عبدالناصر بود و سرانجام به اسپانیا رفت و با ایجاد یک شرکت موفق فنی، فردی بسیار ثروتمند شد و سرانجام در سال 1975 م درگذشت.

 

پی‌نوشتها:

1- لشکر وافن اس‌اس، ارتش اختصاصی حزب نازی بود که به همراه نیروی زمینی آلمان می‌جنگید و واحدهای آن، واحدهایی نخبه به شمار می‌آمدند.

2- otto skorzeny

3- جنگ جهانی دوم، ای.جی.پی. تیلر، ترجمه بهرام فرداد امینی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374، صص 90-80

4- ظهور و سقوط رایش سوم، ویلیام شایرر، ترجمه ابوطالب صارمی، انتشارات نگاه، 1375، ص 1069

5- همان، ص 1074

6- سازمان اطلاعات نظامی آلمان که در سال 1921 م تأسیس و در سال 1944 م، با دستگیری رئیس آن به نام دریادار کاناریس، منحل شد.

7- miklos hursy

8- دژی در جنوب اروپا، نزدیک باواریا

_______________________________________________________________

منابع:

aja.ir (مقاله آقای علی حسین‌احمدی)

newcoy.persianblog.ir

آلفارد در مسیر انتقام

$
0
0

 

به یادبود نخستین خلبانان شهید نیروی هوایی در عملیات برون مرزی پس از آغاز رسمی جنگ، امیر سرلشکر شهید محمد صالحی و امیر سرلشکر شهید خالد حیدری

 مقدمه

بازگشت پیکرهای هفت تن از خلبانان شهید نیروی هوایی به آغوش میهن در هفته گذشته، بهانه ای شد برای یادآوری جانبازی دو تن از تیزپروازان نیروی هوایی (شهیدان صالحی و حیدری) که اولین خلبانان شهید در جریان عملیات هوایی برون مرزی در اولین روز جنگ به شمار می روند.

پیش از آن در جریان درگیریهای هوایی منتهی به آغاز رسمی جنگ و درتاریخ 27 شهریور سال 1359 دو فروند هواپیمای شکاری ما مورد هدف قرار گرفته بود که یکی از آنها در منطقه فکه در داخل خاک ایران توسط هواپیمای دشمن هدف قرار گرفت و خلبان آن به شهادت رسید و خلبان هواپیمای دیگر سرلشکر خلبان "حسین لشکری" بود که به اسارت درآمد.

شهید سرلشکر خلبان فیروز شیخ حسنی اولین خلبان شهید جنگ است. وی که افسر ایمنی پایگاه چهارم شکاری دزفول بود، در روز 31 شهریور سال ۱۳۵۹ پس از حمله اول میگهای عراقی به پایگاه برای چک کردن باند پرواز از لحاظ F.O.D رفته بود که در جریان حمله دوم میگهای عراقی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید؛ اما شهیدان صالحی و حیدری در جریان عملیات انتقام که ساعاتی بعد به تلافی یورش هوایی دشمن انجام شد، به شهادت رسیدند. در حقیقت این شهیدان طلایه دار شهدای نیروی هوایی در جریان جنگ محسوب می شوند. پس از آنان عقابان زیادی از این میهن اهورایی با مرکب آهنین بال خویش راه پروازی ابدی را در پیش گرفتند. در این میان پیکر 63 شهید خلبان مفقودالاثر در عراق جا مانده است که بنا به اعلام رئیس کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، برای تفحص پیکر این شهدا مذاکرات گسترده‌ای با مقامات عراقی صورت گرفته است که متاسفانه طرف عراقی اعلام کرده که امکان جستجوی پیکر 29 شهید خلبان وجود ندارد و فقط برای جستجوی پیکرهای 34 شهید خلبان آمادگی دارد.

یورش غافلگیرانه

نیروی هوایی عراق در ساعت 13:45 روز 31 شهریور 1359 با شش فروند میگ 23 به فرودگاه اهواز، دقایقی بعد با سه فروند میگ 23 به پایگاه هوایی تهران، سپس با چهار فروند میگ 21 به پایگاه هوایی همدان و سه فروند میگ به فرودگاه سنندج، هشت فروند میگ به فرودگاه تبریز و با چند فروند هم به شهرهای بوشهر، کرمانشاه و اسلام آباد حمله کرد. ولی این پایان کار نبود. در هنگام حمله به پایگاه مهرآباد تهران، با اعلام اسکرامبل، دو فروند فانتوم این پایگاه اقدام به رهگیری میگها کردند. در جریان این حمله، جمعاً پنج فروند از هواپیماهای عراق ساقط شد. یک فروند از این هواپیماها در غرب تهران مورد هدف فانتومهای ایرانی قرار گرفت. از این مجموع یکی از خلبانان اقدام به خروج اضطراری از هواپیما کرد که به اسارت نیروهای ایرانی درآمد. پایگاه های تهران ، همدان و بوشهر اهداف اصلی دشمن بودند. خلبانان عراقی با استفاده از اصل غافلگیری به پایگاههای ایران حمله کرده بودند، ولی به خواست خداوند و به دلیل عدم توانایی لازم نتوانستند کاری از پیش ببرند. در پایگاه بوشهر با اینکه میگها در ازتفاع بسیار پایین پرواز و پایگاه را بمباران کردند، فقط قسمت ابتدایی باند مورد هدف قرار گرفت که آسیب در این نقطه هم جدی نبود.

واکنش سریع نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران

به دنبال این تهاجم ناجوانمردانه، سرهنگ خلبان شهید "جواد فکوری" فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، با اعلام وضعیت اضطراری از کلیه فرماندهان برای جلسه ای در ستاد نیروی هوایی دعوت و درجلسه تأکید می کند که باید جواب قاطع و سریعی به این حملات داده شود. شهید فکوری تأکید می کند که «ما باید به تکلیف خودمان عمل نماییم و از کشورمان دفاع کنیم؛ ما برای این روزها آموزش دیده ایم و نتیجه آن دست خداوند است». با پایان جلسه، همه روی این نکته تأکید دارند که باید جوابی قاطع و سریع به دشمن داده شود. برهمین اساس به پایگاههای سوم شکاری همدان و ششم شکاری بوشهر مأموریت داده می شود تا در عملیاتهای جداگانه و با در نظر گرفتن اصل غافلگیری، جوابی سریع به این حمله هوایی عراق بدهند.

عملیات انتقام در کمتر از دو ساعت

ساعت 30/2 بعدازظهر روز 31 شهریور سال 1359 فرمانده وقت پایگاه هوایی همدان سرهنگ خلبان قاسم گلچین دستور می دهد که همه خلبانان در سالن تجمعات پایگاه گرد هم بیایند. کیلومترها دورتر در پایگاه هوایی بوشهر هم غوغایی برپاست. به دستور مرحوم سرتیپ خلبان مهدی دادپی، فرمانده وقت پایگاه بوشهر، خلبانان همگی گرد هم آمده بودند. سرتیپ کاکاوند معاون عملیات وقت پایگاه با دقت مشغول انتخاب خلبانانی برای اجرای عملیاتی برق آسا بود. مضمون هر دو جلسه مشخص بود. فرماندهان ضمن تشریح وضع موجود، عنوان کردند که از ستاد نیروی هوایی دستور آمده که خیلی سریع پاسخی قاطع به عراق داده شود. عراقیها باید بدانند که ایران را با وجود تمامی تحریمهایی که علیه این کشور اعمال شده است، نباید دست کم گرفت. طرح اولیه عملیات «انتقام» آماده است . براساس این طرح، می بایست ابتدا پایگاه هوایی بوشهر و پس از آن پایگاه هوایی همدان وارد عمل می شدند. بر همین اساس، مقرر شد دو گروه پروازی به نامهای «البرز» و «آلفارد» به ترتیب از دو پایگاه ششم شکاری بوشهر و پایگاه سوم شکاری همدان به پرواز در آیند. طرح عملیات بدین شکل بود که نخستین گروه پروازی با نام «البرز» از پایگاه ششم به پرواز در می آمد و پایگاه هوایی «شعبیه» را بمباران می کرد. سپس گروه پروازی دوم با نام آلفارد از پایگاه سوم شکاری به پرواز در می آمد و پایگاه هوایی «کوت» را بمباران می کرد. پایگاه ششم شکاری زودتر باید وارد عمل می شد. پس خلبانان بلافاصله کار روی نقشه و برنامه پروازی البرز را شروع کردند. بعد از نیم ساعت، برنامه پروازی آماده شد و قرار شد با چهار فروند فانتوم مسلح به بمبهای 1000 پوندی به پایگاه شعبیه حمله کنند. عقربه های ساعت حدود ساعت 45/15 دقیقه را نشان می داد. گروه پروازی البرز متشکل از چهار فروند فانتوم مسلح بر روی باند پروازی قرار گرفتند و سپس یکی پس از دیگری دل آسمان را شکافتند تا اولین تجربه جنگی خود را کسب نمایند. آنها اولین خلبانان ایرانی بودند که بعد از شروع رسمی جنگ، وارد خاک عراق شده بودند. ماموریت گروه پروازی البرز با موفقیت تمام انجام شد و آنان پس از بمباران سنگین اهداف خود در پایگاه شعیبیه، همگی به سلامت به پایگاه خود بازگشتند.

پایگاه هوایی همدان آماده حمله

کیلومترها دورتر درپایگاه هوایی همدان، چهار فروند فانتوم مسلح آماده پرواز بودند. تا قبل از شروع جنگ، برای آماده سازی جنگنده ها معمولاً دو تا سه نفر از کارکنان فنی حضور داشتند، ولی در آن زمان در کنار هر هواپیما 25 تا 30 نفر مشغول آماده سازی جنگنده ها بودند. کمی آن طرفتر، در اتاق بریفینگ (توجیه) پایگاه، خلبانان در حال بررسی نهایی هدف بودند. آنها می بایست پایگاه هوایی کوت را بمباران می کردند. علت انتخاب پایگاه کوت نزدیکی آن به پایگاههای هوایی همدان و دزفول بود؛ زیرا عراق هر آن از آنجا می توانست این پایگاه را مورد تهاجم هوایی قرار دهد.

خلبانان این گروه نیز مشخص شده بودند. سرهنگ پوررضایی به عنوان شماره یک و لیدر دسته پروازی مشخص شده بود. سرتیپ دهقان نیز به عنوان خلبان کابین عقب مشخص شده بود. شماره دو شهید سرتیپ خلبان محمدصالحی و خلبان کابین عقب شهید سرتیپ خلبان خالد حیدری، شماره سه سرتیپ کریمی نیا و خلبان کابین عقب سروان کوپال بود. شهید سروان خلبان کوپال بعدها در یک عملیات برون مرزی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. شماره چهار سرهنگ خلبان رجبی مقدم و خلبان کابین عقب مرحوم سرهنگ خلبان جانفشان بودند.

برنامه پروازی به این شکل بود که با رسیدن به هدف، شماره یک، یک سوم ابتدایی باند، شماره دو یک سوم وسط، شماره سه یک سوم انتهای باند و شماره چهار شلترهای انتهای باند را هدف قرار دهند.

عقربه های ساعت، حدود 30/16 روز 31 شهریور ماه سال 1359 را نشان می داد که صدای غرش سهمگین فانتومهای پایگاه شکاری همدان فضای آسمان را پر کرد. خلبانان با سرعت به سمت مرز پرواز کردند. بارسیدن به مرز، خلبانان با رساندن ارتفاع به حداقل وارد خاک عراق شدند. پدافند عراق دیگر هوشیار شده بود. فانتومها بدون هیچ مشکلی به چند مایلی هدف رسیدند که ناگهان آتش از زیر بال هواپیمای شماره دو زبانه کشید. هواپیما بلافاصله شروع به ارتفاع گرفتن کرد و سپس به شکل وارونه شروع به کم کردن ارتفاع نمود. رودخانه دجله درست از سمت شرق پایگاه می گذشت. فانتوم در حالی که آتش از آن زبانه میکشید، به داخل رودخانه دجله افتاد، بدون آنکه خلبانان آن موفق به خروج از جنگنده خود شوند . شهیدان بزرگوار صالحی و حیدری اولین شهدای خلبان نیروی هوایی بعد از شروع جنگ تحمیلی بودند که همراه با پرنده آهنین بال خود بر اثر اصابت پدافند عراق در رودخانه دجله سقوط کردند.

روحیه سایر خلبانان که نظاره گر این وقایع بودند، زیاد مناسب نبود، اما لیدر دسته پروازی که از تجربه بالایی برخوردار بود، بلافاصله دستور داد این عملیات به هر نحوی باید انجام شود و سپس اعلام کرد با رسیدن به هدف، شماره چهار مأموریت هواپیمای شماره دو را انجام دهد. دقایقی بعد هر سه جنگنده به پایگاه کوت رسیدند که لیدر متوجه یک تجمع عظیم از جنگنده های دشمن در ابتدای باند پروازی شد. گویا جنگنده ها قصد پرواز و زدن هدفی را داشتند. درنگ جایز نبود. لیدر روی آنها شیرجه رفت و آنجا را به شدت بمباران کرد. شماره دو مطابق برنامه وسط باند را هدف قرار داد و شماره سه نیز در انتهای باند، شلترهای هواپیما را بمباران کرد. پدافند عراق که هوشیار شده بود بی امان به سمت فانتومها شلیک می کرد، ولی دیگر کار از کار گذشته و هدف به شدت بمباران شده بود. فانتومها از هم جدا شده و هرکدام به طرفی پرواز کردند و ساعتی بعد هر سه فروند در پایگاه هوایی همدان به زمین نشستند. دقایقی بعد یک گروه چهار فروندی دیگر از پایگاه شکاری بوشهر به پرواز در آمدند تا سومین ضربه کاری نیز به پیکره نیروی هوایی عراق وارد شود. به دنبال این عملیات دلیرانه و در کمتر از 12 ساعت از پایان عملیات انتقام، نیروی هوایی ایران در یکی از بی نظیرترین عملیاتهای هوایی جهان در قالب عملیات کمان 99، دویست فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن را به پرواز در آورد و با عبور 140 فروند آنها از مرز، تمامی پایگاه های هوایی عراق، به جز پایگاه الولید را مورد هدف قرار داد و خواب را به چشم صدامیان حرام کرد. با انجام این دو عملیات در کمتر از 12 ساعت نیروی هوایی عراق عملاً بخش عمده ای از توان هوایی خود را از دست داد.

روایتی عینی از سقوط جنگنده شماره 2

سرهنگ خلبان بازنشسته «رجبی‌مقدم» درباره این عملیات و سرنوشت جنگنده شماره 2 گروه پروازی آلفارد چنین می‌گوید: «... من که در جنگنده شماره 4 گروه بودم باید با توجه به موقعیتهای جنگنده‌های شماره 2 و شماره 3 خودم را در جایگاه تعیین شده نگه می‌داشتم و سوئیچهای هواپیما را برای بمباران پایگاه آماده می‌کردم...یک لحظه سربلند کردم و مقابلم را نگاه کردم، ناگهان دیدم که از قسمت زیرین جنگنده شماره 2 (حامل شهیدان حیدری و صالحی) آتش و دود بلند شد، من متوجه نشدم که آیا موشک اصابت کرد یا چیز دیگر، اما در همان حالت هواپیما در وضعیت "climb" (اوج‌گیری و صعود عمودی به آسمان) قرار گرفت و پس از آن واژگون شد و در همان حالت واژگون سقوط کرد. کمتر از چند ثانیه بعد من دقیقا روی نقطه سقوط این جنگنده قرار گرفتم و از داخل کابین که نگاه کردم دیدم هواپیما دقیقاً وسط رودخانه دجله که از سمت شرق این پایگاه عبور می‌کند سقوط کرده است. لیدر گروه بعد از این اتفاق ناگوار اعلام کرد که ماموریت ادامه دارد و جنگنده شماره 4 باید ماموریت شماره 2 را انجام دهد. بدین گونه کالبد خاکی سرنشینان جنگنده شماره 2 (شهیدان صالحی و حیدری)در خاک دشمن بر جای ماند و روح بلندشان پروازی ابدی را آغاز کرد.

زندگی نامه امیر سرلشکر خلبان شهید «محمد صالحی»

شهید «محمد صالحی» به سال 1328 در تهران متولد شد؛ 4 برادر و یک خواهر بودند و محمد آخرین فرزند خانواده بود. او یک بار در دوران کودکی مریض می‌شود و مادرش نذر می‌کند که اگر شفا گرفت، او را «عباس» صدا بزند و بعد از شفای او، همین کار را انجام می‌دهد.

به گفته خانواده‌اش، «محمد» خیلی باهوش بوده و در سال 1346 در رشته پزشکی پذیرفته می‌شود، اما به دلیل علاقه‌ای که به پرواز داشت، به نیروی هوایی ارتش رفت. او دوره آموزش اولیه را در ایران سپری کرده و برای تکمیل دوره تخصصی پرواز به آمریکا اعزام شد.

وی در سال 1354 با «ناهید حسن‌علی» ازدواج کرد و تنها فرزندش به نام «پانته‌آ» در سال 1356 به دنیا آمد. وقتی که حضرت امام(ره) در بهمن 1357 وارد ایران شدند، محمد جزو نخستین افراد نظامی‌ بود که به دیدار ایشان رفت. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در پایگاه هوایی شهید نوژه در افشای جریان کودتای نقاب که همان ابتدای انقلاب در پایگاه هوایی همدان (شهید نوژه) طراحی شد، نقش مهمی ایفا کرد.

همسر این شهید می‌گوید: «ظهر روز 31 شهریور 59 بود؛ همسرم به خانه آمده بود تا غذا بخوریم؛ با توجه به حمله هواپیماهای بعث عراق، صدای انفجار در فضا پیچید. محمد به سرعت آماده شد تا برود. متوجه شدم که برای چه می‌رود. در منزل را بستم؛ به او التماس کردم؛ به پاهایش افتادم که نرود؛ اما محمد گفت: من برای دفاع از مملکتم آموزش دیدم. الآن زمانی هست که من باید بروم برای دفاع از مملکت؛ نابود کردن بعثیها برای ما فقط 10 دقیقه زمان می‌برد؛ او رفت و 32 سال از او بی‌خبر هستیم».

 

زندگی نامه امیر سرلشکر خلبان شهید «خالد حیدری»

شهید خالد حیدری در سال 1329 در روستای قلقله از توابع شهرستان مهاباد چشم به جهان گشود.
وی علاقه خاصی به ادبیات و شعر داشت و در نقاشی سیاه قلم و خوشنویسی به حدی تبحر داشت که آثار ماندگاری از خود در این زمینه به یادگار گذاشته است. هر کس یک بار شهید حیدری را می‌دید شیفته‌اش می‌شد و دوست داشت دوستی و دیدارش را ادامه دهد. صالحی در سال 1350 برای گذراندن دوره مقدس سربازی در نیروی هوایی مشغول به خدمت شد. پس از سپری کردن دوره خدمت سربازی در آزمون ورودی دانشکده خلبانی شرکت کرد و با قبولی در این آزمون به نیروی هوایی و دانشکده خلبانی وارد شد. خالد حیدری پس از طی دوره یک ساله مقدماتی در ایران سال 1353 جهت فراگرفتن دوره‌های تکمیلی به مدت دو سال به امریکا اعزام شد.

وی پس از آموزش پرواز با هواپیماهای تی 37 و تی 38 و اف 4 به عنوان خلبان شکاری به ایران بازگشت و پس از 6 ماه حضور در پایگاه یکم شکاری در سال 1356 به پایگاه سوم شکاری منتقل شد.

خالد حیدری که از هم میهنان اهل تسنن بود، با آغاز جنگ تحمیلی همگام و دوشادوش با سایر خلبانان شجاع ایران زمین به پاسداری از آسمان میهن خویش پرداخت.

شهید حیدری در آخرین روز تابستان 59 در پایگاه سوم شکاری نوژه همدان حضور داشت. مرخصی داشت و در خانه ماند. به دلیل حمله هواپیماهای عراقی مرخصی‌اش لغو شده بود و باید می‌رفت. همسرش مخالفت می‌کرد، اما او مدام همسر را قانع می‌کرد و اصرار به رفتن داشت.

همسرش می گوید: یادم می‌آید روز اولی که عراق حمله کرد، بعد از دو ساعت که می‌خواست از خانه خارج شود، گفت:" من می‌روم شاید برگشتنی نباشم، نزد مادرم برو، اینجا امن نیست." ساکی که نقشه‌های جنگی‌اش در آن بود را برایش حاضر کردم و به خواست خودش تکه‌ای از موهای دخترمان "طلا" را برایش گذاشتم.

وی سرانجام در ساعت ۵ عصر روز 31 شهریور سال 1359 در عملیاتی معروف به "انتقام" در حالی که به همراه تیم آلفارد از پایگاه سوم شکاری مامور بمباران پایگاه هوایی کوت در استان میسان عراق بود، هواپیمایش مورد اصابت پدافند عراق قرار گرفت و در رودخانه دجله سقوط کرد و به همراه همرزمش محمد صالحی به شهادت رسید.

همسرش می گوید وقتی او شهید شد ما خبر نداشتیم، تا اینکه همه همرزمانش بازگشتند اما خبری از او نشد. ماموریت او خارج از مرزهای ایران بود و من همواره منتظر بازگشتش بودم.

خالد حیدری به عنوان یکی از اولین شهدای برون‌مرزی نیروی هوایی در دوران دفاع مقدس و نیز شهید وحدت در استان آذربایجان‌غربی شناخته می‌شود.

تندیس خلبان شهید خالد حیدری در کنار ماکت هواپیمای آن شهید بزرگوار، در ورودی مهاباد - ارومیه نصب شده است.

پس از گذشت سالها در جریان لایروبی رودخانه دجله لاشه هواپیمای شهیدان صالحی و حیدری به دست آمد و اینک در آبان ماه 1391 پس از 32 سال فراق پیکرهای پاکشان به آغوش میهن بازگشته است.

 

روانشان شاد و یادشان در درازنای تاریخ ایران زمین هماره جاودان باد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع:

newcoy.persianblog.ir

iranian-airforce.blogfa.com (با تشکر از دوست گرامی آقای محمد معما)

 3nasl.com

 hamshahrionline.ir

khorasannews.com

farsnews.com

asriran.com

گردآوری و تنظیم تصاویر و متن: وبلاگ هوانورد (کاوه)

آشنایی با نیروی هوایی عربستان سعودی

$
0
0

نشان نیروی هوایی عربستان

تاریخچه

RSAF(نیروی هوایی سلطنتی عربستان سعودی) در اواسط دهه ۱۹۲۰ به کمک انگلیسیها تشکیل شد. این نیرو از سال ۱۹۵۲ شروع به دریافت کمکهای فنی و نظامی از ایالات متحده کرد.

توان رزمی فعلی

نیروی هوایی عربستان عمدتا به تجهیزات غربی تجهیز شده است. بزرگترین تامین کننده های تسلیحات عربستان، آمریکا و بریتانیا هستند. هر دو کشور مزبور در آموزش پرسنل نیروی هوایی عربستان نقش دارند. فرانسه در رده بعدی از لحاظ تامین تجهیزات نیروی هوایی عربستان، قرار می گیرد.

بر اساس استاندارد های خاورمیانه ای، نیروی های مسلح عربستان نسبتا کوچک هستند، اما قدرت این ارتش نه در برتری عددی بلکه در بهره گیری از تکنولوژی پیشرفته است. به همین دلیل است که نیرو های مسلح عربستان همواره در حال نوسازی مداوم هستند.

از نظر تجهیزات به عقیده بسیاری این نیرو از نظر تکنولوژی تجهیزاتش در منطقه خاورمیانه (بعد از اسرائیل) حرف اول را می زند. در حال حاظر ستون فقرات نیروی هوایی عربستان را ۱۵۰ فروند اف ۱۵ ایگل (۵۷ فروند از نسخه شکاری C، بیست و پنج فروند از نسخه آموزشی دو کابینه D و ۷۲ فروند از نسخه ضربتی S) و ۱۱۲ فروند تورنادو (۸۷ فروند نسخه ضربتی و ۲۵ فروند نسخه شکاری) تشکیل می دهند.

F-15 نیروی هوایی عربستان

 تورنادوی نیروی هوایی عربستان

 توان آموزشی نیروی هوایی عربستان را هواپیماهای PC9، هاوک، F-15D و F-5F تامین میکنند.هواپیمای C-130 ستون فقرات ترابری نیروی هوایی عربستان را تشکیل می دهد. اخیرا هواپیمای Casna 225 به عنوان مکمل C-130 های این نیرو خریداری شده است.

هواپیمای آموزشی BAE Hawk نیروی هوایی سلطنتی عربستان

توان شناسایی نیروی هوایی سلطنتی عربستان توسط هواپیما های RF-5 تامین می شود.E 3A نیز نقش هواپیما کنترل و هشدار زود هنگام را دارد.

E 3A  نیروی هوایی عربستان

خریدهای اخیر و برنامه های آینده

نیروی هوایی سلطنتی عربستان سعودی بر اساس برنامه عظیم تسلیحاتی الیامه که قراردادش با بریتانیا بسته شده است،۷۲ فروند یوروفایتر تایفون را به ارزش کلی ۴.۴۳ میلیارد پوند از بریتانیا خریده است.۲۶ فروند آنها تا به حال تحویل داده شده و بقیه نیز در عربستان تولید خواهند شد. البته احتمال سفارش تعداد بیشتری از این جنگنده وجود دارد. این جنگنده ها جایگزین نسخه های شکاری تورنادو و باقیمانده F-5 Tiger II های این نیرو خواهند شد. عربستان با خرید تایفون دارای یکی از پیشرفته ترین جنگنده های منطقه خاورمیانه شد.

یوروفایتر تایفون نیروی هوایی عربستان

در دسامبر ۲۰۰۶ اعلام شد که دولت عربستان سعودی در حال مذاکره با فرانسه بر سر خرید ۳۶ فروند جنگنده رافال است. این جنگنده ها چند منظوره هستند و توان ضربتی و ضد کشتی بالایی دارند و می توانند کامل کننده ناوگان تایفونهای نیروی هوایی عربستان باشند.

در سال ۲۰۰۷ عربستان با اعطای حدود ۱۰۰ میلیون دلار به شرکت BAE سیستمز،۸۴  فروند از تورنادوهای خود را (نسخه ضربتی) بهسازی کرد.

شرکت EADS-Northroup در سال ۲۰۰۸ اعلام کرد که عربستان خواهان خرید ۳ فروند A-330 MRTT شده که نقش سوخترسان هوایی/ترابری دارند. مقامات سعودی اعلام کرده اند که اگر کارایی این هواپیما خوب باشد، سفاش خود را به ۶ فروند افزایش خواهند داد.

یک تصویر گرافیکی یک فروند A-330 MRTT عربستانی را در حال سوخترسانی به تورنادو ها و تایفون های این نیرو به تصویر کشیده است.

در ۱۲ اوت ۲۰۰۹ گزارش داده شد که عربستان از شرکت آمریکایی بویینگ در خواست کرده که ناوگان E3A این نیرو را بهسازی کند.

چندی پیش خبرهایی از قرارداد عظیم نظامی آمریکا و عربستان که هدف آن تجهیز عربستان به مدرنترین بالگردها و هواپیما های آمریکایی است، منتشر شد. بر اساس این قرارداد ۸۴ جنگنده ضربتی F-15 SA به نیروی هوایی عربستان برای جایگزینی F-15S ها عرضه خواهد شد. همچنین F-15 C/D عربستان با رادار های AESA با پردازش الکترونیکی فعال  AN/APG_68v5(با برد ۲۴۰ کیلومتر) و دیگر تجهیزات الکترونیکی جدید بهسازی می شوند. به علاوه، بر اساس این قرارداد ۷۰ فروند بالگرد مدرن UH-60M بلک هاوک و ۶۰ بالگرد تهاجمی AH-64D لانگبو آپاچی به هوانیروز عربستان تحویل خواهد شد. ارزش این قرارداد بین ۳۰ تا ۶۰ میلیارد دلار آمریکا ارزیابی می شود.

لیست هواگرد های نیروی هوایی سلطنتی عربستان سعودی:

نوعسازندهوظیفهتعدادتوضیحات
آگوستا بل as 61ایتالیاهلیکوپتر ترابری۳پرواز سلطنتی
ایرباس ۳۴۰فرانسهترابری۱پرواز سلطنتی
BAe Hawkبریتانیاآموزشی۵۰ 
بویینگ ۷۴۷آمریکاحمل و نقل VIP۲پرواز سلطنتی
PC 9سوییسآموزش ابتدایی۶۲آموزش ابتدایی
E 3 Sentryآمریکاآواکس۵در حال بروز رسانی
F-15 Eagleآمریکاشکاری رهگیر۸۲شامل ۲۵ فروند نسخه آموزشی دوکابینه D،قرار است مدرنازیسیون اساسی شوند.
F-15S Strike Eagleآمریکاضربتی۷۲بروزرسانی شده، قرار است با نمونه جدید F-15 SA جایگزین شود.
KE 3Aآمریکاسوخترسان هوایی۸با A330 MRTT جایگزین می شود
 Casna 225اسپانیاترابری۲۷ 
یوروفایتر تایفونبریتانیاشکاری رهگیر۲۶۷۲ فروند سفارش داده شده، شاید برای جایگزینی نسخه شکاری F-15 تعداد بیشتری سفارش داده شود.
C-130 Herculesآمریکاترابری۴۲ 
تورنادو ADSبریتانیاضربتی۸۷۸۴ فروند در حال بروزرسانی
تورنادو ADVبریتانیاشکاری رهگیر۲۵با بیشتر شدن تعداد تایفون ها بازنشسته میشوند.
F-5 Tiger IIآمریکاجنگنده۱۱۰از خدمت کنار گذاشته شده، بیشتر در نقش آموزشی، تعداد محدود باقیمانده در خدمت با تایفون جایگزین خواهند شد.

شایان ذکر است که تمام بالگردهای ارتش عربستان تحت نظر نیروی زمینی در هوانیروز عربستان خدمت می کنند. از بالگرد های هوانیروز عربستان میتوان به بلک هاوک، آپاچی، میل ۲۴ هایند، میل ۱۷، ان اچ ۹۰ و کوگار اشاره کرد.

__________________________________________________________

منبع: iranianwarior.blogfa.com

نگاهی به نسل جدید جنگنده های چینی

$
0
0

_________________________________

اژدهای زرد وارد می شود ...

_________________________________

 شاید تا یک دهه پیش هر زمان که صحبت از جنگنده های چینی به میان می آمد بسیاری به یاد جنگنده های مختلف روسی می افتادند که در کشور چین به صورت تحت لیسانس تولید شده اند. باید گفت که این روند سالها در این کشور دنبال شده اما دستاوردهای چند سال اخیر چین در بخش هوانوردی نظامی نشان از یک پیشرفت جهش گونه در توانایی های نظامی این کشور است.

 اگر بخواهیم نگاهی کوتاه به بحث تاریخچه هواپیماسازی در کشور چین بیاندازیم باید این گونه بگوییم که از زمان جنگ کره که جنگنده های جت میگ 15 روسی به چین تحویل شده و سپس در این کشور تولید شدند بحث صنعت هواپیمایی و ساخت جنگنده در چین آغاز شد. به طور سنتی چینی ها جنگنده های روسی مثل سری میگ و یا سوخو را در کشور خود تولید می کردند.

با تیره شدن روابط دو کشور در زمان جنگ سرد و به عبارتی شکاف افتادن بین دو ابرقدرت جهان کمونیسم، صنعت نوپای هوایی چین ضربه شدیدی را متحمل شد. این کشور از این پس با ترکیبی از توان داخلی و البته استفاده از بحثی به عنوان "جاسوسی صنعتی" سعی در بدست آوردن دانش مورد نیاز خود کرد. چینی ها از منابع مختلفی مثل کشورهای اروپایی تا نمونه های بدست آمده از هواگردهای ساقط شده آمریکایی در ویتنام برای افزایش دانش خود در زمینه هوانوردی بهره بردند.

با پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد شوروی سابق دشمن قدیمی به دوستی نزدیک بدل شد. در این زمان چین در ابتدای دوره شکوفایی اقتصادی خود بود و در همین حال روسیه نیز به شدت به منابع مالی برای رسیدگی به وضیعت به هم ریخته خود نیاز داشت. در این دوران چینی ها با تولید تحت امتیاز جنگنده های سوخوی 27 روسی به اسم جی 11 توان تهاجم هوایی خود را افزایش دادند.

به طور سنتی نیروی هوایی چین یک نیروی دفاعی به حساب می آمد که دارای تعداد محدودی بمب افکن H-6 به عنوان نمونه بومی از بمب افکن روسی Tu 16 برای عملیات های بمباران بود که البته تهدید آنچنانی برای دشمنان چین در سالهای جنگ سرد مثل شوروی یا آمریکا به حساب نمی آمد. حجم بالای جنگنده هایی مثل سری میگ 21 نیز بیشتر جنگنده هایی برای دفاع هوایی به حساب می آمدند.

اما در دوره پس از سال 2000 میلادی و خصوصا پس از حادثه 11 سپتامبر و حضور نظامی آمریکا و ناتو در قاره آسیا، چین به سرعت به سمت تغییر در نگرش خود به سمت نیروهای نظامی خود رفت. در یک دهه اخیر چین به سرعت به سمت تقویت گسترده توان هوایی و دریایی خود رفته و دو نیروی هوایی و دریایی خود را از یک نیروی دفاعی صرف یک قوای تهاجمی با توان آفندی بسیار بالا تبدیل کرده است.

در سالهای اخیر کشور چین 3 دستاورد عمده در بحث هوانوردی نظامی داشته است که به ترتیب جنگنده های J-10 ، J-20 و J-31 هستند. دستاورد اولی یک جنگنده نسل 4.5 است که پس از سالها با سرمایه گذاری گسترده و کمکهای متعدد خارجی به تولید انبوه رسیده و در حال حاضر به عنوان یکی از ارکان اصلی نیروی هوایی چین به حساب می آید.

اما در سال 2011 میلادی بود که چین با رونمایی از یک جنگنده با ظاهری پنهانکار باعث تعجب و تحسین بسیاری از کارشناسان هوایی در جهان شد. جنگنده " J-20 " در حقیقت به عنوان اولین جنگنده نسل پنجم چین به جهان معرفی شد.


جنگنده رادارگریز جی 20

از همان ابتدای پخش تصاویر مربوط به این جنگنده گمانه زنی ها در مورد ریشه های این هواپیما آغاز شد. بنا بر اخبار موجود در اواخر دهه 90 میلادی چینی ها برنامه ای با عنوان J-XX را آغاز کردند.

هدف از این برنامه طراحی و ساخت جنگنده بومی نسل پنجم با قابلیت پنهانکاری بود. پس از رونمایی از " J-20 " منابعی در بالکان اعلام کرده اند که چین توانسته است به بخش هایی از هواپیمای تهاجمی پنهانکار "F-117 " ساخت آمریکا که در جریان عملیات این کشور بر فراز یوگوسلاوی سابق در سال 1999 ساقط شده بود دست پیدا کنند.

صادقانه باید احتمال داد که با توجه به سابقه طولانی چین در بحث سرقت تکنولوژی، به احتمال زیاد این مسئله صحیح بوده و بخش های زیادی از لاشه پرنده آمریکایی به چین رسیده است. در یک نگاه کلی " J-20 " یک تلاش از سوی چین برای ساخت جنگنده ای شبیه به اف 22 آمریکایی است. این جنگنده با بالهایی برزگ و مثلثی به شکل کاملا مشخصی از اف 22 آمریکایی بزرگ تر است. در تصاویر مقایسه ای موجود می توان به شباهت موجود بین دماغه اف 22 با جی 20 و شباهت های ورودی هوا پی برد.

جنگنده های اف 22، سوخوی تی 50، سوخوی 27 و جی 20

تصاویر موجود نشان دهنده وجود بخش هایی مخصوص حمل مهمات در درون بدنه جی 20 است که خود نکته ای بسیار مهم برای جنگنده های پنهان کار به شمار می رود. نکاتی دیگر همچون طراحی بالهای اف 22 و جی 20 با مقدار کمی تمایل به سمت پایین نشان از شباهتهای این دو پرنده به یکدیگر است.

 سکان های عمودی " V " شکل از دیگر خصایص مشترک دو پرنده هستند که به منظور کاهش سطح مقطع راداری در تمامی جنگنده های رادارگریز و همچنین پرنده هایی که دارای سطح مقطع راداری کمی هستند به کار رفته است. اما باید گفت که تا به امروز تنها 3 فروند از جنگنده جی 20 ساخته شده است و بنا بر نظر کارشناسان به عنوان یک بستر آزمایشی برای انواع رادارها و موتورهای بومی ساخت چین به کار خواهد رفت. بنا بر اعلام مقامات نظامی چین این هواپیما در بازه سالهای 2017 تا 2019 به تولید انبوه خواهد رسید.

اما چند روز پیش به تاریخ 31 اکتبر 2012 میلادی چینی ها باردیگر جهان را شگفت زده کردند. از چند ماه قبل تصویری از یک جنگنده استتار شده که بر پشت یک کامیون در چین در حال حمل است منتشر شده و باعث حدس و گمان های زیادی در مورد جنگنده بعدی چین شده بود.

 

جنگنده جی 31 در حین آزمایشهای زمینی


در این روز چینی ها تصاویری از اولین پرواز جنگنده " J-31 " خود را منتشر کردند که به شکل جالب و سوال برانگیزی به هواپیمای آمریکایی " F-35 " شبیه است. سکان عمودی " V " شکل، بالهای کوچک تر، دماغه و ورودی های هوا شبیه به اف 35 همه و همه نشان از یک الگو برداری عمیق از جنگنده آمریکایی بود. اما باید اضافه کرد که جنگنده چینی بر خلاف نمونه آمریکایی از دو موتور بهره می برد که این امکان را به نمونه چینی خواهد داد که بتواند با سرعت بیشتر و در مسافتهای طولانی تر پرواز کند.

جنگنده های اف 35 و جی 31

تصاویر موجود نشان از استفاده " J-31 " از دو موتور روسی مدل " RD-93 " است. البته چین شدیدا به دنبال طراحی و ساخت مدلهای پیشران بومی خود است اما به جهت انجام آزمایش های اولیه از موتورهای روسی استفاده کرده است. چین خود در حال تکمیل موتورهای سری " WS-10 " و " WS-15 " است که بنا بر اطلاعات موجود دارای تغییر دهنده های بردار رانش نیز خواهند بود. توان موتور فعلی " J-31 " برابر با 98 کیلو نیوتون است که به دلیل دو تا بودن موتورها به 196 می رسد. این عدد برای جنگنده آمریکایی اف – 35 که از یک موتور استفاده می کند 125 است.

 

جی 31 در حال پرواز


بخش هایی برای حمل مهمات در درون بدنه این جنگنده نصب شده است و البته در زمانی که پنهان کاری الویت اصلی ماموریت نباشد می توان تا مهمات را در زیر بال و بدنه " J-31 " نیز نصب کرد. کارشناسان به صورت تخمینی طول این جنگنده را 16 متر و فاصله بین دو نوک بال آن را 10 متر اعلام کردند.

نکته دیگری که به نوعی باعث ترس در بین رقبای چین شده است بحث استفاده از دو چرخ در ارابه فرود جلویی " J-31 " است. کارشناسان معتقد هستند که این مسئله در جنگنده های ناونشین به کار می رود و منظور از این گونه طراحی ایجاد توان برای نشست و برخاست بر روی ناوهای هواپیمابر است. خبر افزایش توان دریایی چین و به آب افتادن اولین ناوهواپیمابر این کشور به اندازه کافی برای رقبای چین بد بود و حالا احتمالا این کشورها با ناوهایی مجهز به جنگنده های پنهان کار به دریا خواهد آمد که این خود مشکل دشمنان چین را دو چندان خواهد کرد.

 

استفاده از دو چرخ در ارابه فرود جلو


در حال حاضر صحبت کردن در مورد توانایی های واقعی جنگنده های جدید چینی زود است. به هر حال چین یک کشور پرسابقه در زمینه هوانوردی به مانند روسیه و یا آمریکا به حساب نمی آید و مسلما برای رسیدن به حد کمال در این صنعت راه دشواری را پیش رو دارد. اما باید این مسئله را خاطر نشان کرد که دستاوردهای اخیر چین در زمینه های گوناگون از جمله بحث جنگنده های پنهان کار نشان از برنامه ریزی و سرمایه گذاری صحیح مسئولین چینی در این بخش دارد.

این مسئله که چگونه کشوری که 50 سال قبل کوچکترین حرفی در زمینه هوانوردی برای گفتن نداشت امروزه از بسیاری از کشورهای اروپایی که سابقه ای بیش از 100 صد سال در این زمینه دارند پیش افتاده خود گویای مسائل بسیاری است.

 

تصویری مقایسه ای شامل جنگنده های جی 20 ، جی 31، اف 22 و اف 35


فراموش نکنید که کشورهایی مثل فرانسه و انگلستان سالها زودتر از چین به این وادی وارد شده و در زمان خود از فناوری های پیشرفته ای برخوردار بودند. اما چین موفق شده تا با سرمایه گذاری صحیح در زمینه های مختلف از جمله صنایع هوایی امروزه با معرفی دو جنگنده نسل 5 نه تنها خود را به عنوان سومین کشور دارای این توانایی معرفی کرده و از این منظر اروپایی ها را کنار بگذارد، بلکه با نزدیک شدن به روسیه و آمریکا در این رقابت زنگ های خطر را برای هر دو این کشورها به صدا در آورده است.

_____________________________________________________________

منبع: mashreghnews.ir

گردآوری تصاویر و تنظیم: newcoy.persianblog.ir

Viewing all 253 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>