Quantcast
Channel: هوانورد
Viewing all 253 articles
Browse latest View live

گرانترین تانکهای جهان

$
0
0

اکثر کشورهای جهان از زمان ساخت اولین تانک‌ها سعی کرده‌اند تا بهترین این وسایل جنگی را تولید کنند و در عرصه نبرد در برابر دشمنان خود پیروز شوند. این ابزار جنگی در طول زمان به شدت در زمینه های قدرت، توان و مقاومت پیشرفت کرده‌ است.

ساخت چنین ماشین آلاتی بسیار گران است و هزینه‌هایی چند میلیون دلاری برای تولید هرکدام لازم است. نگاهی داریم به تعدادی از گران‌ترین تانک‌های مدرن جهان.

ZTZ-99 - چینی – 2.6 میلیون دلار

این تانک در سال 2001 توسط ارتش چین رونمایی شد. بدنه و ظاهر این تانک شباهت بسیاری به تانک‌های قدیمی شوروی دارد. این تانک همانند بسیاری از تانک‌های قدرتمند روز از توپی 125 میلی‌متری استفاده می‌کند. این تانک از سیستم دفاعی پیشرفته ای نیز استفاده می‌کند که با لیزر تلاش می‌کند تا مسیر موشک‌های هدف گرفته شده را از این تانک دور کند.

 


T-90AM - روسیه – 4.25 میلیون دلار

در زمان جنگ سرد، شوروی دو مدل تانک مختلف تولید می‌کرد، یکی مدلی ارزان در تعداد انبوه با نام T-62 و T-72 و مدلی گران‌تر و پیشرفته تر با نام‌های T-64 و T-80. این استراتژی در سال‌های اخیر نشان داد که هزینه بسیاری را برای کشور روسیه به همراه دارد، به همین دلیل این کشور مدل جدیدتر T-90 را تولید کرد که می‌تواند جایگزین خوبی برای مدل‌های قبلی باشد. این تانک عظیم از توپی 125 میلی‌متری استفاده می‌کند و برای حرکت نیز از موتوری با قدرت 1230 اسب بخار بهره می‌برد.

 


Arjun Mk II - هند – 6 میلیون دلار

تانک عظیمی که اولین بار در سال 2004 وارد ارتش هند شد. این وسیله 55 تنی از بسیاری از مدرن‌ترین امکانات نظامی همانند توانایی شلیک موشک بهره می‌برد. این تانک از زره انفجاری، اشعه مادون قرمز و دود برای محافظت از خود و سرنشینانش استفاده می‌کند.

 


Leopard 2A6 - آلمان – 6.79 میلیون دلار

آلمان یکی از معروف‌ترین تولید کنندگان تانک در جهان است . ماشین آلات زرهی این کشور در زمان جنگ جهانی دوم توانستند به راحتی تانک‌های فرانسوی و روسی را شکست دهند و در نهایت نیز بخشی از آخرین خطوط دفاعی آلمان را تشکیل دادند. تانک 2A6  نیز یکی از تانک‌هایی است که با وجود قدیمی بودن آن توانسته در مقایسه با بسیاری از وسایل زرهی روز بهتر عمل کند. این تانک اولین بار در سال 1979 تولید شد و از آن زمان تا به امروز در بسیاری زمینه ها ارتقا یافته است.
موتوری که این وسیله را به حرکت در می‌آورد 1500 اسب بخار قدرت دارد و می‌تواند حداکثر سرعت 72 کیلومتر در ساعت را برای این تانک به همراه داشته باشد.

 


M1A2 SEP - آمریکا – 8.5 میلیون دلار

در میان تمامی تانک‌های این فهرست، این تانک در بیشترین عملیات‌های نظامی استفاده شده است. در جنگ‌های عراق و افغانستان این تانک توانست به شدت مفید واقع شود و در برابر تانک‌های عراقی نیز عملکرد خوبی به نمایش بگذارد. بزرگ‌ترین نقطه ضعف آن در زمان نبرد، موشک‌های ضد تانکی بود که از قسمت‌های عقب و کنار به این وسیله اصابت می‌کرد.

 


Challenger 2 - انگلستان – 8.6 میلیون دلار

این تانک یکی از مورد اطمینان ترین وسایل جنگی مورد استفاده در جهان محسوب می‌شود و از سال 1998 مورد استفاده بسیاری از ارتشهای جهان است. گفته شده که این تانک از زره فوق پیشرفته ای استفاده می‌کند که مقاومتی دو برابری نسبت به استیل دارد. با وجود وزن 69 تنی این تانک با موتوری 1200 اسب بخاری یکی از قوی‌ترین و سریع‌ترین تانک‌های جهان است.

 


K2 Black Panther - کره جنوبی – 8.8 میلیون دلار

به عنوان یکی از جدیدترین تانک‌های ساخته شده در جهان این وسیله قدرتمند تاکنون در هیچ جنگی شرکت نداشته است به همین دلیل نمی‌توان درباره عملکرد آن اظهار نظر کرد. ساخت این تانک به صورتی است که بهترین ویژگی‌های تانک‌هایی از سراسر جهان را در یک وسیله ترکیب کرده است.

 

 

Type 10 – ژاپن – 9.4 میلیون دلار

جدیدترین تانک ژاپنی که در سال 2012 وارد خدمت شد. این وسیله 48 تنی توانایی مانور بسیار زیادی دارد و می‌تواند در صحنه نبرد به سرعت جا به جا شود. این وسیله به سیستم‌های دفاعی مدرن بسیاری مجهز است و به همین دلیل یکی از گران‌ترین تانک‌های بازار محسوب می‌شود.

 


 AMX-56 Leclerc - فرانسه – 12.6 میلیون دلار

تانک اصلی ارتش فرانسه و گران‌ترین تانک فعلی جهان این وسیله 12 میلیون دلاری است که می‌تواند در بسیاری از نبردهای جهان پیروز میدان باشد. این تانک اولین بار در سال 1992 وارد خدمت ارتش فرانسه شد و از آن زمان تاکنون به عنوان تانک اصلی ارتش فرانسه شناخته می‌شود. سیستمم های پیشرفته این تانک به گونه ای طراحی شده‌اند که از چندین مدار مختلف استفاده می‌کنند تا در صورت آسیب دیدن بخشی از این وسیله به صورت کامل از کار نیفتد. گزارشها حاکی از آن است که این وسیله می‌تواند با استفاده از سیستمهای پیشرفته‌اش در حدود 12 گلوله توپ در هر دقیقه شلیک کند.

 

________________________________________________________________

منبع: bazarkhabar.ir


آیا امکان عدم شکست عملیات کربلای 4 وجود داشت؟

$
0
0

 

سه شنبه گذشته 26 خردادماه 1394 پیکرهای 270 شهید تازه تفحص شده که 175 نفر از آنها از نیروهای غواص و خط‌کشن عملیات کربلای 4 بودند، در تهران تشییع شد. به نوشته منابع خبری تعدادی از این غواصان با دستان بسته، توسط نیروهای عراقی زنده به گور شده بودند. ضمن ارج نهادن به مقام شامخ این شهدا، به این بهانه نگاهی داریم به عملیات کربلای 4. مطلب پیش رو در وبسایت پارسینه منتشر شده است که عینا تقدیم همراهان گرامی وبلاگ "هوانورد" می شود. بدیهی است که بازنشر این مقاله، لزوماَ به معنای تایید تمام محتویات آن نمی باشد.

 

زمستان 1365،‌ برهه عجیبی در جنگ است. در این زمان بود که عملیات کربلای 4 شکست خورد و عملیات کربلای 5 با حدود 67 هزار نفر شهید ایران، حدود سه برابر تلفات ارتش عراق در این عملیات،اثر عمیق و تلخی بر سازمان رزم ایران در جنگ گذاشت.

پس از این دو عملیات دستگاه نظامی ایران تا آخر جنگ عملیات هایی به این وسعت انجام نداد، بسیار از اندیشه کده های بین المللی معتقدند این تلفات بالا بود که مقدمه از دست دادن بسیاری از مناطق تصرف شده توسط ایران را بعدها در سالهای 66 و 67 فراهم ساخت.

 فارغ از دلایل انجام این عملیات و اهداف آنها یا این بحث که می توان نتیجه کربلای 5 را یک پیروزی دانست یا خیر، یک سوال اساسی بر این بازه از تاریخ جنگ سایه افکنده است: آیا می شد با تمهیدات و تدبیراتی از شهادت قریب به 100 هزار نفری نیروهای ایرانی در مجموع این دوعملیات جلوگیری نمود؟

از یک نقطه نظر منطقی این امکان وجود داشت. امروز تاکید بسیاری بر اصل غافلگیری در این دو عملیات می شود، اما باید توجه داشت که هر دو این عملیاتها برای حمله به مواضع کلاسیک ارتش عراق طراحی شده بود. در این مواضع سربازان عراق به صورت منظم شیفت های نگهبانی داشته آتش تهیه، پشتیبانی هوایی و سایر تمهیدات نظامی استحکامات عراق در شرق بصره سالها قبل و در طی عملیات رمضان نیروهای ایرانی مستقر گردیده بود.

در این میان طبیعتا مسیر های دقیق و نقاط رهایی نیروهای ایرانی باید به صورت محرمانه و با نقاط موازی جهت تعویض در لحظات آخر حفظ می شد،‌ تا از کمین های دقیق دشمن پرهیز شود، اما  برای یک عملیات غافلگیرانه، آنهم علیه مواضعی که در آن سربازان عراقی هر لحظه انتظار حمله را می کشند، به سختی می توان صفت "غافلگیرانه" را تصور کرد.

اما حتی جایی که نتوان به اصل غافلگیری اتکا نمود ابزارهای نظامی گسترده و بسیاری برای ایجاد شوک به دشمن، زمین گیر کردن دشمن و اجرای موفقیت عملیات وجود خواهد داشت. عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر نمونه موفقی از استفاده اصولی و منطقی از این ابزارها در ابتدای جنگ بود ‌که یک عملیات بزرگ را در عین آمادگی ارتش عراق به موفقیت رساند.

 

 

توپخانه 175 میلیمتری کوکسان ساخت کره شمالی در خلال عملیات والفجر8، حدود 6 ماه قبل از عملیاتهای کربلای 4 و 5

در عملیات کربلای 4 و کربلای 5، نیروهای عراقی در مقابل سنگر های عظیم و مواضع و استحکامات خود که تانک ها، تیربار ها و گروههای آتشباری و تک تیر انداز را جای می داد، یک دریاچه مصنوعی ایجاد کرده بودند که باعث کند شدن نیروهای ایرانی گردد.  در این دریاچه مصنوعی انواع موانع انفجاری و بشکه های حاوی گازوئیل، سیم خاردار،‌ و میلگرد های خورشیدی تعبیه شده بود تا علاوه بر کند کردن نیروهای ایرانی، تلفات قابل توجهی از این نیروها بگیرد.

استراتژی طرف ایرانی برای غلبه به این تمهیدات بسیار ساده است، گروههای تخریب چی معابر مشخصی را برای یک نیروی پیاده پیشرو  باز می کردند، این نیرو با "شنا" در آب های دریاچه مصنوعی بدون جلب توجه به مجموعه اول خاکریزهای دشمن می رسید و با فرمان حمله، با مشغول سازی خط اول دفاعی عراق به نیروهای پیاده بعدی فرصت الحاق به صحنه نبرد را می داد.

تمام عملیات در شب برنامه ریزی شده بود. واضح است که نیروهای ایرانی (بر خلاف دشمن عراقی) فاقد دوربین های دید در شب، یا جلیقه های ضد گلوله بودند.

در هر گردان ایرانی شاید کمتر از ده نفر آر پی جی زن،‌در دل شب توانایی محدودی برای درگیری با تانک ها و سنگر های سنگین عراقی داشتند و این در حالی بود که در گردانهای عراقی هر تانک، هر سنگر و یا هر تیربارچی می توانست با هرکدام از نفرات پیاده ایرانی که اراده می کرد درگیر شود.


 

تانک آبی خاکی تایپ 63 ساخته چین


عملیات آبی-خاکی، مساله نوینی در جهان جنگ نیست و به همین دلیل ارتش های جهان تجهیزات استانداردی برای اجرای این عملیات ها دارند، در طی جنگ های جهانی اول و دوم در نبرد هایی مانند نورماندی یا گالی پولی یا نبرد های اقیانوس آرام ، بعدها در جنگ کره و ویتنام، و جنگ های اعراب و اسرائیل، دهها و بلکه صدها تجربه از این دست رقم خورد.  ارتش ایران نیز در دوران رژیم گذشته مقادیر قابل توجهی از این تجهیزات را خریداری و انبار کرده بود که از آن میان می توان به نفر بر های BTR-60  و BTR-50 موسوم به خشایار اشاره نمود.

 در دوران جنگ نیز کشور کره شمالی یکی از بزرگترین تولید کنندگان تانک ها و نفر بر های آبی خاکی بود. این تانکها و نفر بر ها با قابلیت حرکت در آب و خشکی و مجهز شدن به خیش های مین روب نقش بالایی در حفاظت از جان نیروهای پیاده و شکستن خط اول تهاجم دشمن ایفا می کنند.

در مورد خاص عملیات کربلای 4 و 5، به دلیل صاف بودن و بدون مانع بودن زمین، استفاده از نیروهای زرهی آبی-خاکی، تاثیر مثبت مضاعفی داشت. حتی در صورت مورد اصابت قرار گرفتن این تانکها،‌ لاشه تانکها می توانست جان پناه مناسبی برای نیروهای پیاده که پشت تانک ها حرکت می کردند فراهم سازد. اما در نهایت،‌ تعداد تانک های هر لشگر عمل کننده بیش از تعداد انگشتان دست نبود.

 


نکته بعدی که در این عملیات قابل توجه است، استفاده بحث برانگیز از توپخانه برای پوشش نفرات پیاده است. استراتژی امواج انسانی که در جنگ جهانی اول ارائه شد، در مدل های توسعه یافته وابستگی عمیقی به پشتیبانی توپخانه دارد، ضربات مداوم توپخانه، شوک انفجار ها و فشار مداوم،‌ حرکت نیروها و پشتیبانی خطوط را مختل می کند و خمه تانکها و سنگر ها را تحت فشار قرار میدهد.

هرچند در این میان نباید از کمک های اطلاعاتی-ماهواره ای آمریکا و بلوک غرب به رژیم صدام حسین به عنوان دلیلی برای عدم موفقیت عملیات های سال 65 غافل شد که نیازمند بررسی در یادداشتی دیگر است.

در عملیات کربلای 4 و5، لشگر های عمل کننده در خط نبرد مجهز به تعداد بسیار محدودی توپ های 155 میلی متری بودند و یگانهای پشتی بانی آتش در پشت خطوط مجهز به توپ های 122 و 130 و تعداد محدودی 155 میلیمتری بودند.

در دوران پیش از انقلاب خط تولید مهمات توپ های 122 میلیمتری در کشور دایر شده بود،‌ اما گلوله های توپ های سنگین تر 130 و 155 میلیمتری وارد می شد و به همین دلیل گلوله هر قبضه در طول عملیات ها سهمیه بندی می شد. قاعدتا نحوه چینش منطقی آتشبار ها این بود که توپخانه سنگین، به واحد های پشتیبانی آتش واگذار شود تا با مهمات محدود اما قدرتمند و دور برد تر، مقر های فرماندهی، تاسیسات مخابراتی و .. هدف قرار بگیرد و در عوض توپهای سبک تر 122 میلیمتری به واحد های عمل کننده وا گذار شود چرا که علاوه بر مهمات وافر و در دسترس، این توپها سبک تر بوده و توانایی درگیری وسیع تر در محدوده خطوط مقدم عراق را دارا بود.

پیکر یکی از شهدای غواص با دستان بسته

 برای یک لحظه، خود را در میان آن صحنه و بجای یکی از این غواص های خط شکن شجاع ایرانی تصور کنید: بعد از حدود یک ساعت شنا کردن در میان، آب که نه بیشتر گل و لای، ‌با بدن هایی که عموما توسط سیم خاردارها مجروح شده بود، نبرد آغاز می گردد، در تاریکی محض شب، تنها نور قابل دیدن، شعله مرگباری است که از سر تیربار ها و توپ ها زبانه می کشد. صدای کر کننده شلیک، وانفجار، سایه های همرزمان و رفقای دیروز که یکی پس از دیگری، به زمین می افتند یا زیر کالیبر سلاح های سنگین عراقی تکه تکه می شوند. راهی به عقب وجود ندارد، بین غواصها و نیروهای خودی یک دریاچه پر از مین با معبر هایی تنگ وجود دارد که باز یافتن معابر آن در شب و زیر آتش عراقی ها غیر ممکن است. توصیفی مثل شجاعت، به شخصیت و وجود این غواصان نزدیک هم نمیشود، حجم خطر، وحشت و سرگردانی در چنین موقعیتی چیزی بیش از شجاعت را طلب می کند،‌ این مشخصه عمیق و عظیم ورای بحث این قلم است.

_________________________________________________________________

منبع:پارسینه (مرتضی عباس زاده)

مردی که با ترس بیگانه بود

$
0
0

خاطراتی کمتر شنیده شده از شهید عباس دوران از زبان دوست و همرزمش سرتیپ خلبان جانباز محمد عتیقه‌چی


در ستاد نیروی هوایی دوشان‌تپه (روستایی واقع در اطراف تهران) یک ناهار خوری بود که قبلاً کره ای ها استفاده می کردند و اسمش را هم گذاشته بودند«یاشی». آن زمان مستشاران کره جنوبی توی مهر آباد، تعمیرات هواپیماهای نظامی انجام می‌دادند. حتماً کره ها تکنولوژی اف4 را از آمریکایی‌ها یاد گرفته بودند.

محل کارشان مهر آباد بود ولی ناهارخوری‌شان دوشان‌تپه! به هر حال بعد از این که مستشارها رفتند، این ناهار خوری به اسم کره ای ‌ها ماند. چون محل بزرگی بود تبدیلش کردند به کلاس های عقیدتی سیاسی برای کسانی که بعد از انقلاب از نیروی هوایی پاکسازی شده بودند. این اشخاص معلق از کار بودند و در کلاس هایی که از صبح تا ظهر بود شرکت می‌کردند. خیلی‌ها شاگرد این کلاس ها بودند. هنوز بیست روز از شروع کلاس‌ها نگذشته بود که جنگ شروع شد! خیلی از افرادی که تنها بعد از این کلاسها بیرون آمدند، قهرمان جنگ شدند. یکی از این قهرمان‌ها عباس دوران بود. عباس دوران جزو پاکسازی شده ها بود و در این کلاس ها شرکت می کرد. من یادم نمی‌آید زمان شاه خیلی مذهبی باشد. خدا را همه قبول دارند ولی روی شناختی که ما در زمان شاه از او داشتیم، دوران یک وطن دوست واقعی بود.

دوران در سال53، دوره آموزشی‌اش را توی شیراز می‌گذراند، به علاوه خودش هم شیرازی بود. با سه نفردیگر در یک ماشین آریا بودند که در جاده شیراز تصادف می‌کنند. آن سه نفر کشته شدند ولی عباس زنده ماند ولی زنده متلاشی بدنش خرد و خاکشیر شده بود. یک جای سالم نداشت همه بدنش پلاتین بود وقتی بهترشد و برگشت پایگاه نمی توانست پرواز کند، هنوز زجر می‌کشید و درد داشت. در شرایطی بود که راحت می توانست از نظر پزشکی پرواز را بگذارد کنار ولی این کار را نکرد؛ غیرتش اجازه نمی‌داد بعد از مدتی شروع کرد به پرواز و پروازش هم خیلی خوب بود.

دوران یک تافته جدا بافته بود. چیزی به اسم ترس در وجودش نبود یعنی این بشر اصلا نمی دانست ترس یعنی چی! نه فقط در پرواز بلکه خیلی راحت جلوی تیمسارش هم می ایستاد و حرفش را می زد. یک بار در بوشهر از ارتفاع پایین پریده بود؛ تیمسار ربیعی (که بعد از انقلاب اعدام شد) بهش گیر داد و سرش داد و بیداد راه انداخت. دوران اصلاًحالی‌اش نبودکه این کی هست؛ از داد و بیداد نمی ترسید و ایستاده بود و حرف خودش را می‌زد. گفت: آقا من این کار را کردم! حالا می‌خوای درجه‌ام رو بگیری. می‌خوای اخراجم بکنی. تبعیدم می‌کنی. کار دیگه می‌تونی بکن! سر همین بلبل زبانی‌ها سه ماه درجه‌اش را عقب انداختند، یا گاهی با فرمانده گردان‌ها درگیر می‌شد. آن موقع با الآن خیلی فرق داشت؛ درجه اهمیت داشت. خیلی افراد بودند جرئت نداشتند از خودشان دفاع کنند و مجبور می‌شدند ساکت باشند و از کنار خیلی اتفاق‌ها رد بشوند ولی عباس، آدمی نبود که از چیزی وحشت داشته باشد. با این حال، آدم کم حرفی بود یعنی اگر چهار ساعت پیش ما می‌نشست، بر عکس من که خیلی حرف می‌زنم، چهار کلمه هم نمی‌گفت. اصلاًکاری به کسی نداشت.

ما با هم دوست بودیم؛ خیلی زیاد. بعد از انقلاب که من در همدان فرمانده گردان بودم، دویست، سیصدتا ویدئو به خلبان‌ها داده بودند و البته پولش را هم گرفته بودند منتها گفته بودند ممنوع است و حق استفاده ندارید ولی ما استفاده می کردیم. عباس عاشق فیلم‌های پلیسی بود. بعضی وقتها که بیرون بودیم، وقتی برمی‌گشتیم می‌دیدیم دوتا فیلم گذاشته زیر دمپایی جلوی در. آن موقع که همدان بودیم پسرش امیرعلی هم هفت، هشت ماهه بود. امیرعلی موقع شهادت پدرش فکرمی‌کنم یک سال دو، سه ماهش بود.

قبل از جنگ خیلی‌ها بودند که ادعای‌شان می‌شد، خوشبختانه این جنگ، روی خیلی‌ها را کم کرد. بعضی‌ها البته تعداد معدودی، به عناوین مختلف از پرواز جنگی فرار می‌کردند ولی عباس دوران با آن بدن داغون بهترین پروازها را انجام می داد.

حتی خانمش که می‌خواست برود بیمارستان، چون پرواز جنگی داشت، یکی دیگر را فرستاد دنبالش و خودش رفت پرواز در حالی که می‌توانست این پرواز را بدهد به کسی دیگر. وقتی هم که پاکسازی‌اش کردند و با شروع جنگ دوباره برگشت، اصلاً برایش مهم نبود، کار خودش رامی‌کرد. عباس، این حرف‌ها حالی‌اش نبود.

هر مأموریتی به عباس می‌دادند «نه» توی کارش نبود، اصلاً برایش فرق نمی کرد؛ هر کاری بهش می‌گفتی؛ حتی جنگ زمینی که اسلحه دستت بگیر و برو جبهه. دنبال خطر بود. در دوران جنگ به تعدادی از خلبان‌ها که زیاد پرواز جنگی رفته بودند درجه دادند از جمله به شهید دوران و شهید یاسینی. به دوران درجه سرهنگ دومی دادند و دیدند توی بوشهر جایی ندارند تا نگه‌اش دارند و شغلی بهش بدهند او را به عنوان معاون عملیات پایگاه فرستادند همدان. یک روز به من گفت: محمد، من هنوز یک گردان را نمی‌تونم بچرخونم، چطور منو فرستادن این جا؟! من خجالت می‌کشم چون برام زیاده، نمی‌تونم این درجه را قبول کنم.

دلداری‌اش دادم و گفتم؛ تو بیا، کمکت می کنیم. یک هفته صبر کرد و گفت: آقا من نمی‌تونم عملیات رو بچرخونم. می‌خوام مثه یه خلبان معمولی تو گردان وایستم. درجه هم نمی خوام. البته درجه اش را نگرفتند ولی عباس با درجه سرهنگی، و عین یک خلبان معمولی پرواز می کرد واقعاً هم پروازهای قشنگی کرد.

اسم یکی از پروازهایش مروارید بود. با کابین عقبی شهید حسین خلعتبری رفتند خلیج فارس و یک روزه، هشت تا ناوچه عراقی را زدند و همه را فرستادند زیر آب. در این گیرودار، ناوچه پیکان با ناوچه‌های عراقی درگیر می‌شود و محاصره اش می‌کنند و درخواست کمک می کند. در این درگیری، ناوچه پیکان هم موشک می‌خورد و غرق می‌شود. اصلاً نیروی دریایی عراق در ام القصر را چند نفر فلج کردند؛ عباس دوران، حسین خلعتبری، رضا یاسینی و منوچهر محققی. بعد از آن دیگر اسمی از نیروی دریایی عراق وجود نداشت یعنی در آخرین حمله ای که ناوچه پیکان غرق شد، نیروی دریایی عراق هم جمع شد.

آن افراد وقتی در پایگاه بوشهر بودند در دریا خیلی عملیات داشتند. تنها ناوچه نزدند، سکو های البکر و الامیه و چند تا سکوی صادراتی را هم زدند. این طوری صادرات نفت عراق هم فلج شد طوری که از طریق اردن لوله کشیدند و از آنجا صادر می‌کردند.

پروازهای بغداد واقعاً پروازهای مشکلی بود. صدام اعلام کرده بود که بغداد امن‌ترین جاست و در سال 61 کنفرانس سران عرب را انداخته بود آنجا. کشورهای عربی نگران این بودند که نکند ایران بغداد را بزند ولی صدام اطمینان داده بود که این قدر پدافند ما قوی است که هیچ هواپیمایی نمی‌تواند به بغداد نفوذ کند و واقعاً هم درست می‌گفت. سه ریل دایره شکل، مثل سه حلقه تو در تو پدافند بغداد بود؛ یکی خارج از شهر، یکی چسبیده به دور شهر و یکی هم وسط شهر. در هر کدام از این ریل‌ها در یک مساحت زیاد، انواع و اقسام موشک کار گذاشته بودند و گوش تا گوش ضد هوایی خوابانده بودند. از هر کدام که در می‌رفتی گیر بعدی می‌افتادی. چه ارتفاع پایین پرواز می‌کردی چه بالا، می‌زدند و خیلی کم اتفاق می‌افتاد کسی سالم برود و برگردد. ما برای اینکه ثابت کنیم بغداد هم امن نیست باید کاری می‌کردیم. برنامه متمرکز شد روی پالایشگاه بغداد؛ بغل گوش صدام، آن هم وقتی که کنفرانس در حال برگزاری بود. کاری دشوار تر از این نمی‌شد کرد. دستور یک مأموریت از طرف ستاد نیروی هوایی رسید: در زمان برگزاری کنفرانس، بروید بغداد! یک پرواز دو فروندی گذاشتند برای بغداد؛ سرهنگ محمود اسکندری، باکابین عقب ناصر باقری و عباس دوران با کابین عقب منصور کاظمیان.

این انتخاب داوطلبی نبود. معمولاً پروازهایی که یک خرده بو می‌داد و خطرناک بود، محمود اسکندری می‌رفت. هرروز تو یک پایگاه بود و مثل قربانی، مرتب می‌فرستادنش جلوی خطر. بدترین پروازها و سخت‌ترین پروازها را محمود انجام می‌داد. عراقی ها یک پل زده بودند روی اروند بین آبادان و خرمشهر. خرمشهر دست عراقی‌ها بود و آبادان هم محاصره و راحت می‌توانست به آبادان حمله کند. این پل زیر آب بود؛ هر موقع می‌خواستند می‌کشیدند بالا و نیروها و تانک‌هایشان را رد می‌کردند و دوباره می خواباندند و این می‌رفت کف آب. ما حداقل پنج، شش هواپیما در زدن این پل از دست دادیم و بچه ها یا اسیر می‌شدند یا شهید. محمود اسکندری این پل را زد. رنگ سفید پل را که از زیر آب سایه می زد در گیرو دار پرواز دید و زد و پل را داغون کرد. یکی از عللی که توانستیم خرمشهر را آزاد کنیم زدن همین پل بود. پروازهایی کرده واقعاً بی نظیر ولی متاسفانه هیچ اسمی از او نیست در حالیکه در تمام عملیات‌ها بوده. به هر حال کسانی را فرستادند بغداد که واقعا نمی دانستند ترس چیست و عاشق همچین کارهایی بودند. چهار تا خلبان؛ یکی از یکی بهتر. یکی از خصوصیات آقای منصورکاظمیان که خوبی‌اش است و ایرادش نیست، این است که خیلی خونسرد و آرام بود؛ طوری که آب [تو دلش] تکان نمی‌خورد. بارها می‌شد که با خود من پرواز داشت، خیلی آرام می‌گفت: محمد پشت سرمون یه هواپیماست. به همین راحتی! خب بابا، زودتر بگو!

روز رفتن دوران، من برای یک مرخصی 48 ساعته از همدان آمده بودم تهران. این‌ها می نشینند تا بیریف کنند، بیریف کردن ما شاید یک ساعت طول می‌کشید که بگوییم چکار کنیم، چی کار نکنیم ولی عباس یک ربع بیشتر بیریف نمی‌کرد. می‌گفت: از اینجا بلند می‌شیم می‌ریم بغداد پالایشگاهش رو می‌زنیم و از اینجا برمی‌گردیم و می‌نشینیم. خیلی راحت و سر بسته. بیریف کردند و قرار گذاشتند که هرکدام مشکل پیداکردند آن یکی مأموریت را انجام بدهد.

در هواپیمای شکاری، دسته ای وجود دارد به نام کامان سلکتور که اگر به حالت عمودی باشد، کابین عقب می‌تواند موقع سانحه با کشیدن آن، هم کابین عقب هم کابین جلو را از هواپیما بپراند بیرون ولی اگر به حالت افقی باشد فقط خودش می‌پرد. همة ما چه در زمان صلح، چه جنگ به کابین عقب می‌گفتیم این دسته را به حالت عمودی بگذار چون کابین جلو درگیر کار است، ممکن است حواسش پرت شود یا تیر بخورد یا بیهوش بشود، در هر حال او هم پرت شود بیرون و توی هواپیما نماند. عباس به عکس، موقعی که سوار هواپیما می‌شود به منصور می‌گوید: اگه مشکلی بود خودت بپر بیرون، به من کاری نداشته باش. من نمی‌خوام زنده بمونم و با این همه پلاتین توی تنم بیفتم دست عراقی‌ها.

در آن پرواز محمود اسکندری لیدر شد و دوران هم شماره دو. بلند شدند به سمت بغداد که پالایشگاه بغداد را که بغل رود دجله بود بزنند. هردو از پدافند اول بغداد رد شدند و وارد پدافند دوم بغداد شدند که در همان پدافند دوم با موشک دوران را زدند.

ما قبل از این که به هدف برسیم یک نقطه آی‌پی (محل آماده سازی تسلیحات هواپیما) داریم؛ چیزی حدود 30 کیلو متر فاصله با دشمن که یک فرصت تقریباً سه دقیقه ای است و آن قدری نیست که آن‌ها بتوانند آماده بشوند. ما یا تو رادیو می‌گوییم آی‌پی یا علامت می‌دهیم و در این نقطه، هدف قشنگ در تیر رس است یا خودش را می بینی یا نقطه نشانی‌هایش را. وقتی لیدر، نقطه آی‌پی را اعلام کرد دسته می فهمد که داریم به هدف می رسیم و باید مستر سوئیچ (کلید اصلی) را روشن کند و عملیات می‌خواهد شروع شود. در این نقطه است که شماره دو باید از لیدر فاصله بگیرد و طوری بیاید که در ترکش بمب لیدر نباشد.

آقای کاظمیان که از اسارت برگشت تعریف کردکه قبل از پالایشگاه، به نقطه آی‌پی که رسیدیم، عباس گفت آی پی. فقط همین یک کلمه را گفت و من یه دفعه دیدم هواپیماآتیش گرفت و داره می‌خوره زمین. تا دستم را بردم که صندلی را بکشم دیدم رو هوا هستم و چترم باز شده. صندلی کابین عقب عمل کرد وآمد بیرون ولی عباس تو هواپیما ماند و ابتدای پالایشگاه خورد زمین و شهید شد. معلوم است موشکی که به هواپیما اصابت کرده زیر صندلی کابین جلو و صندلی جلو عمل نکرده. البته بعدها فیلم‌هایی درست کردند که خیلی با واقعیت تطبیق ندارد.

محمود اسکندری از حلقه دوم رد می شود و پالایشگاه را می زند منتها گلوله ضد هوایی طلق کابین عقب را پودر کرد و یک قسمت از صندلی و چتر را از بین برده یعنی اگر اینها می‌پریدند بیرون، اصلا چتری نداشتند و تیر در همین برخوردها آمده بود داخل کابین و گردن آقای باقری را تکه پاره کرده بود. به هرحال این دو نفر زنده برگشتند ودر همدان نشستند. این اتفاق روز قبل از کنفرانس بود و باعث شد کنفرانس لغو شود.

از عباس دوران فقط یک جفت پوتین آوردند. عراقی‌ها پوتین او را برای خانواده اش فرستادند که می‌گفتند دوتا پای قطع شده تویش بود با یک مشت استخوان سوخته. بعد از شهادت عباس، دیگر خانواده اش را ندیدم فقط میدانم علی مهندس شده و با مادرش در شیراز زندگی می‌کنند.

محمود اسکندری هم که این همه پروازهای خطرناک رفته بود در سال 72 در یک تصادف در بزرگراه آزادگان دستش قطع شد و بر اثر خونریزی فوت کرد.

__________________________________________________________________

منبع:ravayatgar.org (به نقل از ماهنامه فرهنگی، اجتماعی سیاسی فکه سال یازدهم شماره 130 و 13)

عملیات دره الدورادو

$
0
0
عملیات دره الدورادو، گوشمالی قذافی توسط بمب افکنهای آمریکایی   در تاریخ 5 آوریل 1986 ، یک بمب در یکی از دیسکوهای ...

آشنایی با پنج هواپیمای مخصوص عملیات ضد چریکی

$
0
0
شاید وقتی نام هواپیماهای سبک ملخی به گوشمان می خورد یاد هواپیماهای سمپاش یا تفریحی می افتیم که می توانند ...

چرا هواپیماها سقوط می کنند؟

$
0
0
ماجرای ناپدید شدن هواپیمای پرواز MH ۳۷۰ خطوط هوایی مالزی هنوز در هاله‌ای از ابهام است، ولی در این میان ...

آشنایی با سامانه پدافند هوایی بوک

$
0
0
مقدمه چند روز پیش با سرنگونی هواپیمای مسافربری بوئینگ 777 خطوط هوایی مالزی به نام MH17 حامل 298 نفر سرنشین بر ...

از جنگنده دشمن تا پدافند خودی، داستان یک فانتوم

$
0
0
خاطره ای از سرتیپ خلبان محمد عتیقه چی   عملیات فتح المبین شروع شده بود. نیروهای ما با حملاتی جانانه قصد بازپس گیری ...

سراب بین النهرین، میراژ اف 1 در جنگ با ایران

$
0
0
  ___________________________________________________________ تذکر: این مقاله توسط وبلاگ هوانورد (newcoy.persianblog.ir) گردآوری و تنظیم شده و هرگونه بازنشر آن مشروط به ذکر نام و ...

آشنایی با موشک ضدزره هات

$
0
0
  چکیده هات یک سامانه موشکی هدایت شونده ی ضد تانک است که توسط یورومیسایل ، توسعه یافته است. موشک هات یکی ...

زندگینامه و خاطراتی از امیر خلبان جعفر عمادی

$
0
0
نام: جعفر عمادی تاریخ تولد: 1329 هـ ش محل تولد: مرودشت شیراز سمتها و مسئولیتها: معلم خلبان و خلبان آزمایشی هواپیمای اف-4 (فانتوم II)فرمانده ...

یاک 130، جنگنده آموزشی- ضربتی پیشرفته

$
0
0
امروزه برای استفاده از تسلیحات و موشک های پیشرفته و نوین، به جنگنده های مدرن و پیشرفته نیاز است. برای ...

ژنرال گودریان، پایه گذار حملات برق آسای ورماخت

$
0
0
او یکی از نظریه پردازان بزرگ کاربرد تانک به عنوان یکی از ابزارهای مهم در عرصه نبرد زمینی و مبدع ...

تکاوران دریایی یا کلاه سبزهای نداجا

$
0
0
آشنایی با نحوه آموزش کلاه سبزهای ارتش   کلاه سبزها در زمره واحدهای زبده ارتش جمهوری اسلامی هستند که پس از گذراندن دوره ...

ناگفته هایی از پرتاب اولین موشک اسکاد ایران

$
0
0
  تصویر تزئینی است    روایتی دست اول از پرتاب اولین موشک دوربرد ایران در دفاع مقدس ----------------------------------------------------------------------------------------------------- خلبان رستمى آمده بود که گروهى آماده ...

حماسه تکاوران دریایی در خرمشهر

$
0
0
  میدان جنگ، عرصه آزمایش و سنگ محکی معتبر برای بازشناختن مردان مرد بود و جلوه گاه پایمردی دلیرمردانی که پای در رکاب ...

اف-105، بزرگترین جنگندهٔ تک سرنشینه و تک موتوره تاریخ

$
0
0
  مقدمهریپابلیک اف-۱۰۵ تاندرچیف (به انگلیسی: Republic F-105 Thunderchief) شکاری بمب‌افکن فراصوت نیروی هوایی ایالات متحدهٔ آمریکا بود که در خلال ...

آشنایی با پنج یکان ناشناخته جنگ جهانی دوم

$
0
0
جنگ دوم جهانی هنوز هم یکی از موضوعات جالب برای بسیاری از مردم جهان به شمار می رود. شکی نیست ...

نوپو از نمای نزدیک

$
0
0
  محل ماموریتشان سوله چهار طبقه‌ ایست در میدان اصلی، هشت مرد سیاه پوش در برابر چشمان حیرت زده ما، با ...

کاربران اف-15 ایگل

$
0
0
مقدمه تاکنون مقالات زیادی در مورد جنگنده F-15 ایگل نوشته یا ترجمه شده است اما هیچ یک از آنان به صورت ...
Viewing all 253 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>