خاطره ای از امیر سرتیپ خلبان فضل الله جاویدنیا
قرار بود در اواخر آذرماه 1366 آیت الله خامنه ای که در آن زمان رئیس جمهور بودند، برای بازید به پایگاه هشتم شکاری اصفهان سفر کنند و در حضور ایشان، مقامات استان و خانواده های پرسنل، یک عملیات آکروباتیک هوایی انجام شود. عملیات آکروباتیک هم طبق برنامه می بایست توسط یکی از هواپیماهای اف 14 انجام می شد که چند سال قبل بر اثر سانحه دچار سوختگی سیمهای داخلی شده بود و حالا تعمیرات اساسی بر روی آن صورت گرفته بود. به گفته پرسنل فنی، نزدیک به چهارصد کیلومتر از سیمهای این هواپیما تعویض شده بود که این یک کار خیلی بزرگ در تاریخچه تعمیراتی هواپیمای اف 14 به شمار می رفت.
قرار بود این هواپیما در این روز، اولین پرواز خود را بعد از تعمیرات در قالب عملیات آکروباتیک در حضور رئیس جمهور انجام دهد. در آن زمان من معاون عملیات پایگاه بودم و فرمانده پایگاه تصمیم گرفته بود که این عملیات را من انجام دهم. به فرماندهی پایگاه گفتم: در صورتی من این پرواز را انجام می دهم که یک روز قبل از مراسم، هواپیما را تست کنم و یک پرواز با آن داشته باشم. پیشنهاد من مورد موافقت قرار گرفت.
خلبان باید در حین عملیات آکروباتیک تمام حواس خود را معطوف به هدایت هواپیما کند و نمی تواند عیبهای احتمالی را برطرف نماید؛ چون اولین اشکال می تواند باعث سقوط جنگنده شود.
امیر جاویدنیا در پایگاه هشتم شکاری اصفهان
شب که به منزل رفتم به خانواده گفتم: خودتان را برای تماشای یک عملیات آکروباتیک آماده کنید. در ضمن خلبان هواپیمایی که این عملیات را انجام می دهد، خودم هستم.
دو روز به آمدن رئیس جمهور مانده بود که به آشیانه هواپیما رفتم. پرسنل فنی سخت مشغول آماده سازی هواپیما بودند. از آنها پرسیدم: هواپیما تا فردا آماده می شود؟ سرپرست گروه به من گفت: بله، فردا آماده می شود. صبح روز بعد با مراجعه به آشیانه متوجه شدم که هواپیما هنوز آماده نیست. مسئول گروه گفت: تا چند ساعت دیگر هواپیما آماده می شود، ولی تا پیش از تاریکی هوا، هواپیما آماده نشد. قرار شد پرسنل تا صبح روی هواپیما کار کنند و به محض روشن شدن هوا قبل از اینکه مهمانان به پایگاه مراجعه کنند، من پرواز تست را انجام دهم.
صبح فردا حدود ساعت پنج و سی دقیقه به آشیانه رفتم، ولی باز هواپیما آماده نبود و گفتند: تا یک ساعت دیگر حاضر می شود. به همین شکل مرتب زمان را به عقب می انداختند تا این که هواپیمای حامل رئیس جمهور و تیمسار ستاری، فرمانده وقت نیروی هوایی، در اصفهان به زمین نشست، در حالی که هنوز هواپیما حاضر نشده بود.
شهید ستاری در مراسمی در کنار آیت الله خامنه ای
دقایقی از به زمین نشستن هواپیما نگذشته بود که به دیدن فرمانده وقت پایگاه رفتم. تیمسار ستاری هم با ایشان بودند. جلو رفتم و بعد از توضیح وقایع اتفاق افتاده، به تیمسار ستاری گفتم: تحت هیچ شرایطی با این هواپیما پرواز نمی کنم. شما هم اگر در برنامه امروز عملیات آکروباتیکی را در نظر گرفته اید، آن را کنسل کنید.
فرمانده پایگاه و جناب ستاری که گویا توقع شنیدن این جمله را نداشتند، گفتند: برنامه اعلام شده و نمی توانیم آن را کنسل کنیم. گفتم: به هر حال من تحت هیچ شرایطی با این هواپیما پرواز نمی کنم. اگر هواپیما در آسمان دچار مشکل شود، درست روی سر مردم و مهمانان سقوط خواهد کرد. آن وقت می دانید چه فاجعه ای رخ می دهد؟ چه کسی می تواند پاسخگو باشد؟ جناب ستاری تاملی کرد و گفت: برنامه را که نمی توانیم کنسل کنیم. شما چه پیشنهادی دارید؟
گفتم: مگر آقای رئیس جمهور می دانند که کدام هواپیما تعمیر شده است؟ من پیشنهاد می کنم که هواپیما را عوض کنیم و با یک جنگنده دیگر عملیات آکروباتیک را انجام دهیم. کسی هم متوجه نمی شود که این هواپیما چند سال خوابیده است. با این کار احتمال خطر را کم می کنیم. من فقط در این صورت حاضر به پرواز و انجام عملیات آکروباتیک در ارتفاع پایین هستم.
هر دو نفر با پیشنهاد من موافقت کردند و قرار شد من با یک هواپیمای دیگر پرواز کنم. چون فرمانده عملیات پایگاه بودم، باید به عنوان سخنران اول در سالن کنفرانس سخنرانی می کردم. با حضور در مراسم، ضمن تشریح کار بزرگی که انجام شده است، اعلام نمودم که این هواپیما بعد از دو سال کار شبانه روزی به دست پرسنل نیروی هوایی تعمیر و بازسازی شده است و با این حرکت مقدار زیادی صرفه جویی ارزی صورت گرفته است. تمام این تعمیرات تا قبل از انقلاب توسط مستشاران آمریکایی انجام می شد، ولی حالا در ایران و بدون کمک دول خارجی این تعمیرات را انجام دادیم.
با اتمام صحبتهای من، فرمانده پایگاه شروع به صحبت کرد و پس از ایشان هم رئیس جمهور سخنرانی نمودند. بعد از پایان سخنرانی، همه به بیرون محوطه آمدند تا شاهد پرواز و عملیات آکروباتیک هواپیمای بازسازی شده باشند. به همین دلیل من بلافاصله لباس پرواز پوشیدم و به همراه جناب فرزان پور که قرار بود در این پرواز به عنوان کابین عقب من را همراهی کند، به آشیانه رفتم که با کمال تعجب متوجه شدم که هواپیما تعویض نشده است و ما قرار است با همین جنگنده پرواز کنیم. مانده بودم که کنم؟ سخنرانی رئیس جمهور تمام شده بود و ایشان و تمامی مقامات ارتشی، سپاهی و استانداری منتظر پرواز هواپیما بودند. حال باید تصمیم می گرفتم. به خاطر دارم که خیلی عصبانی بودم. جناب فرزان پور گفت: جناب جاویدنیا چه کار کنیم؟ گفتم: هیچی! به امید خدا پرواز می کنیم. اگر هواپیما قابلیت عملیات آکروباتیک را داشت انجام می دهیم و اگر هم نشد به زمین می نشینیم.
با توکل به خدا استارت زدیم و خود را به ابتدای باند رساندیم. آماده شدیم که تیک آف نماییم. برای تست خواستم تا بالهای هواپیما را باز و بسته کنم که متوجه شدم اصلاً بال هواپیما جمع نمی شود. این خود یک مشکل بزرگ بود. اگر بال هواپیمای اف 14 در هنگام عملیات آکروباتیک بسته نشود، سرعت نمی گیرد و احتمال کنده شدن بال نیز وجود دارد. به همین شکل تا آخرین لحظه ای که می خواستم پرواز کنم، هواپیما هشت اشکال دیگر را هم بروز داد، ولی هنوز هیچ کدام مانعی برای پرواز نبود.
قرار بود که من بعد از پرواز، هواپیما را با ارتفاع بسیار کم روی باند نگه دارم و سرعت را تا جای ممکن افزایش دهم، سپس سریع اوج بگیرم و یک دایره در آسمان درست کنم و همزمان هواپیما را وارونه کنم و خیلی کارهای دیگر.
به محض بلند شدن متوجه شدم که چرخهای هواپیما نیز بسته نمی شود، به همین دلیل پرواز را ادامه دادم و در انتهای باند خیلی ساده دور زدم و از آن طرف باند به زمین نشستم. بی درنگ هواپیما را به آشیانه بردم و بعد از پیاده شدن حدود هفده عیب اساسی برای هواپیما در فرم مربوط به آن نوشتم.
در آن طرف قضیه، همه فرماندهان نیرو از دست من ناراحت و عصبانی بودند که چرا این کار را کرده ام و به اصطلاح آبروی آنها را برده ام. فرمانده پایگاه با برج تماس گرفته بود و خواسته بود که من سریعاً با ایشان تماس بگیرم. من هم که خیلی ناراحت و عصبانی بودم، بعد از نوشتن عیوب هواپیما به سمت منزل رفتم و سیم تلفن را هم کشیدم که نتوانند با من تماس بگیرند.
چک لیست عیوب هواپیما را برای فرماندهی فرستاده بودند و به ایشان گفته بودند که جاویدنیا بعد از نوشتن این لیست به منزل رفته است. ایشان هم به تیمسار ستاری توضیح داده بود که جاویدنیا هفده عیب اساسی برای هواپیما نوشته است.
به نظر من ایشان کار درست را انجام داده است. با توجه به این اشکالات در صورت انجام کوچکترین عملیات آکروباتیک، هواپیما سقوط می کرد. در واقع ایشان ما را از یک سانحه بزرگ و در پی آن رخ دادن فاجعه انسانی نجات داده است.
حدود ساعت دو بعد از ظهر بود که در منزلمان را زدند. در را باز کردم و دیدم که آجودان تیمسار ستاری و سرهنگ بهرام شریفی پشت در ایستاده است. بعد از احوال پرسی ایشان گفتند: چرا تلفن را جواب نمی دهید؟ گفتم: برای این که دوست نداشتم با کسی صحبت کنم. گفت: بسیار خوب! حالا بیا برویم. تشریف بیاورید ناهار. گفتم: ناهار خوردم و میل ندارم. آجودان تیمسار ستاری مجددا گفت: جناب جاویدنیا! تشریف بیاورید. به جناب رئیس جمهور همه چیز را گفته اند و وقایع این چند روزه را برای ایشان تعریف کرده اند. الان همه می دانند که شما کار درستی انجام داده اید. حتی جناب ستاری گفتند: اگر نیامد بگو تا خودم به دنبال او بروم. حالا اگر می خواهید با من نیایید.
بالاخره با ایشان به محل صرف ناهار رفتم. ستاری به محض دیدن من با اشاره من را به سمت خود خواند. به نزد ایشان رفتم و بعد از سلام و احوال پرسی کنارش نشستم. تیسمار ستاری چند سکه از زیر میز به من دادند و گفتند: دست شما درد نکند. شما هواپیما و جان مردم را نجات دادید. من دیدم تعداد سکه ها از تعدادی که قرار بود برای این عملیات به من داده شود، بیشتر است. متوجه شدم که ایشان به خاطر این که آکروبات را اجرا نکردم، خوشحال است.
امیر جاویدنیا در جریان ماموریت اسکورت هواپیمای ریاست جمهوری-تبریز-1362
سر میز ناهار، آیت الله خامنه ای هم نشسته بودند. شاید چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که حضرت آقا رو به من کردند و فرمودند: شنیدم که هواپیما چندین عیب داشته و قرار بوده که آن را عوض کنند. شما چه کار عاقلانه ای انجام دادید که پرواز را ادامه ندادید و چه قدر خوب که شما اسیر جو این جا نشدید و عملیات را متوقف کردید. من ضمن تشکر گفتم: آقا، سن من از این کارها و جوگیر شدن گذشته است. ایشان گفتند: من بعد از این که جریان را شنیدم، بسیار خوشحال شدم و گفتم: چه قدر انسانهای فکور و دانشمندی داریم که با یک تصمیم درست،عاقلانه عمل می کنند و جان خود و عده ای بیگناه را به خطر نمی اندازند.
________________________________________________________________
منابع:
کتاب "نبرد در آسمان"، محمد معما، کتاب یوسف، چاپ اول (1389)، صص 173-179
تایپ و بازنشر:وبلاگ هوانورد (کاوه)