___________________________________________________________________________
>> تذکر مهم:هرگونه برداشت از مطالب وبلاگ هوانورد، مشروط به درج نام و لینک هوانورد (newcoy.persianblog.ir) می باشد. بازنشر بدون رعایت این موارد شرعاً و اخلاقاً مجاز نمی باشد.
___________________________________________________________________________
به پاسداشت قهرمان جنگ و خلبان افسانه ای فانتوم، امیر سرنپپ دوم خلبان منوچهر محققی
امیر منوچهر محققی یکی از بزرگمردان دوران جنگ هشت ساله و نابغه پرواز با فانتوم است. این خلبان پیشکسوت نیروی هوایی ایران، رکورد دار پرواز رزمی برون مرزی با فانتوم به شمار می رود. او دارای رکورد ۱۸۲ سورتی پرواز برون مرزی (Special Mission) است و با بیش از ۳۰۰۰ ساعت پرواز با فانتوم از این نظر در ایران و خاورمیانه رکورددار می باشد. پس از او شهید سید علیرضا یاسینی با بیش از 90 پرواز عمقی در خاک عراق و 2759 ساعت پرواز با هواپیمای فانتوم، بیشترین ساعت پرواز را با این هواپیما داشته است.
در بعد از ظهر روز 31 شهریور سال 1359 نیروی هوایی عراق به طور غافلگیرانه به پایگاههای هوایی ایران حمله کرد. اقدام عراق با این تصور صورت گرفت که با این کار نیروی هوایی ایران را از کار خواهد انداخت. این عملیات موفقیت چندانی برای عراق به همراه نداشت و پایگاهها و هواپیماهای ایرانی آسیب زیادی ندید.
نیروی هوایی ایران برای پاسخگویی به این تجاوز، طرح عملیاتی کمان 99 را در روز بعد به مرحله اجرا گذاشت. اهداف این عملیات پایگاههای هوایی، مخازن سوخت و مهمات، پالایشگاه ها، آشیانه هواپیماها، پناهگاه های تعمیرات و نگهداری هواپیما، باندهای پروازی، رادارهای هدایت کننده هواپیماهای جنگی، برج های مراقبت و مراکز صنعتی و مخابراتی عراق بودند.
امیر خلبان منوچهر محققی فرمانده دسته ۴۰ فروندی پروازی از پایگاه بوشهر در عملیات ۱۴۰ فروندی کمان ۹۹ در روز یکم مهرماه سال 1359 ( کمتر از 15 ساعت پس از آغاز هجوم هوایی عراق) بود که در این عملیات بی نظیر و تاریخی فانتومها و تایگرهای پایگاههای شکاری تهران، بوشهر، همدان، تبریز و ... با پشتیبانی عقابهای تیز پرواز شکاری اف 14 تامکت، اکثر پایگاههای شکاری نیروی هوایی عراق و بسیاری از مراکز نظامی و صنعتی دشمن را در یک روز مورد حمله قرار دادند و رویای خوش سردمداران عراق را به کابوسی هولناک تبدیل کردند.
در بامداد اول مهرماه سال 1359 و پیش از سپیده دم، پایگاه بوشهر که تا به آن روز پرواز همزمان بیش از ۴ فروند فانتوم را تجربه نکرده بود، شاهد برخاست بزرگترین اسکادران جنگی تاریخ ایران و خاورمیانه با ۴۰ فروند فانتوم بود. هواپیماها یک به یک تاکسی کرده و در دل آسمان جای گرفتند و با توجه به بعد مسافت، بعد از سوختگیری هوایی به سمت اهداف حرکت کردند. در آسمان بغداد در حین انجام اولین عملیات بزرگ نیروی هوایی با بزرگ ترین ابعاد در تمام طول تاریخش حتی تا به امروز، ناهماهنگیهایی بروز کرد، به شکلی که وقتی اسکادران 40 فروندی تحت امر سرگرد منوچهر محققی از پایگاه ششم شکاری (بوشهر) به آنجا رسیدند، هواپیماهای پایگاه سوم شکاری همدان از ارتفاع بالاتر بر سر بغداد شیرجه زده و درحال بمباران بودند. سرگرد محققی و خلبانان اسکادرانش با مانورهایی بی نظیر در بین ساختمانهای بغداد خود را از تیر پدافند دشمن از زمین و بمبهای خودی از آسمان و ساختمانهای بغداد در مقابل در امان نگاه داشته و بدون کوچکترین صدمه ای تمامی اهداف مورد نظر را بمباران کردند.
به نوشته خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در روز اول مهرماه 1359 یک پرواز چهارفروندی به لیدری منوچهر محققی انجام شد که خلبانان محمد دژپسند، علیاصغر سپیدموی آذر و علیرضا یاسینی و کابین عقبها شامل مسعود اقدام، حسین خلعتبری، علییارمحمدی و کاظم روستا او را همراهی میکردند. در این عملیات به پالایشگاه بصره حمله شد. فانتومها با هدایت محققی همچوم آذرخشی سوزان بر سر پالایشگاه بصره فرود آمدند و با بمباران موثر آن را غرق در دود و آتش ساختند. بر اساس خبر رادیوهای بیگانه با وجود آنکه عراق برای اطفای حریق پالایشگاه از کویت هم کمک خواست، خاموش کردن پالایشگاه پنج شبانهروز طول کشید.
منوچهر محققی، نفر اول ایستاده از سمت چپ
به گفته همرزمانش، امیر منوچهر محققی اخلاق منحصر به فردی داشت، شلیک توپ ضد هوایی به فانتومش را کسر شان خود می دانست و جواب آن را متقابلاً با شیرجه و شلیک توپ دماغه فانتوم می داد. در یک عملیات که به همراه شهید عباس دوران به عملیات برون مرزی رفته بود، در راه باز گشت از دسته پروازی جدا شد و با تغییر مسیر تیربار ضد هوایی را که در مسیر رفت به طرفش شلیک کرده بود، منهدم کرد.
پایگاه اطلاع رسانی ارتش جمهوری اسلامی در تشریح نقش نیروی هوایی ارتش در عملیات مروارید، که ستون فقرات نیروی دریایی عراق را شکست، از سرگرد خلبان منوچهر محققی به عنوان یکی از قهرمانان این عملیات نام برده است.
وی در آخرین روزهای جنگ در وصف دوران خدمت خود به همرزمان تیز پرواز خود گفته بود: بچه ها! این قدر Low Level بر فراز خلیج فارس پرواز کردم که فکر کنم همه ماهیهای خلیج فارس کباب شدند.
از امیر سرتیپ خلبان محمود ضرابی، از خلبانان دوران جنگ، نقل شده است که در آذرماه سال 1359 به دستور معمار بزرگ انقلاب، رییسجمهور وقت و وزیر کشور دستور رسید تا قهرمانان جنگ معرفی شوند که در آن زمان در نیروی هوایی پنج نفر معرفی شدند و قرار شد در زادگاه این پنج نفر خیابانهایی به اسم آنها نامگذاری شود که عبارت بودند از منوچهر محققی در تبریز، عباس دوران در شیراز، علی بختیاری در نارمک تهران، رضا سعیدی در چیزر تهران و محمود ضرابی در کرمان.
خاطره ای از خلبان منوچهر شیرآقایی
در خلال عملیات شکست محاصره آبادان، من در کابین عقب، چندین پرواز روی مواضع دشمن داشتم. یک بار پلی را که دشمن روی کارون و در اطراف مارد زده بود، بمباران کردیم.
مارد را هم که محل تجمع دشمن و درگیری با رزمنده های خودی بود، زدیم. بمب ای مان که تمام شد، با مسلسل به جان نیروهای پیاده دشمن افتادیم و تا فشنگ و مهمات داشتیم، از آنها تلفات گرفتیم. می توانم مدعی شوم که ده ها نفر از نیروهای دشمن فقط با مسلسل لت و پار شدند. دو پرواز هم روی شلمچه داشتیم. از بالا می دیدم ستون نظامی دشمن در حال حرکت یا عقب نشینی هستند، آنها را بمباران یا مسلسل باران می کردیم.
در یکی از این پروازها منوچهر محققی، خلبان کابین جلو بود. از اهالی تبریز و از خلبانهای شجاع و نترس بود. در ایستگاه حسینیه هم یک پرواز داشتیم. یادم هست مسلسل هواپیما 640 فشنگ داشت. خلبان محققی مسلسل را روی نیروهای دشمن گرفت و شروع به شلیک کرد. من از آن بالا صحنه ای دیدم که هرگز برایم در پروازهای بعدی تکرار نشد. یک نظامی دشمن را دیدم که تیر خورد و چنان بالا پرید که از هواپیمای ما بالاتر رفت. البته ما در ارتفاع بسیار پایینی پرواز می کردیم. کالیبر هواپیما طوری بود که وقتی به هدف می خورد، منفجر می شد، دو زمانه بود. انگار آن نظامی پرواز کرده بود. مثل سوپرمن در کارتونهای تلویزیون. او را که دیدم با خودم گفتم: " جل الخالق". خلبان محققی با مسلسل بسیاری از نیروهای دشمن را به هلاکت رساند.
چند شب بعد در پایگاه بودم که شنیدم نیروهای ما محاصره یک ساله آبادان را شکسته اند و دشمن را کیلومترها به عقب رانده اند. خوشحال شدم و از این که من هم به اندازه قطره ای در این دریا نقش داشته ام، در پوست خود نمی گنجیدم.
خاطره ای از سرتیپ دوم خلبان مسعود اقدام
در یک صبح پاییزی سال اول جنگ، عقربه های ساعت حدود 7 را نشان می داد. هنوز دقایقی از ورودم به گردان نگذشته بود که برنامه پروازی اعلا م شد. چهار فروند هواپیمای اف ـ 4 در یک دسته پروازی به رهبری جناب محققی در برنامه قرار گرفته بودند.
در این ماموریت، من ناوبر و خلبان کابین عقب هواپیمای شماره 2، (هواپیمای جناب یاسینی ) بودم. ساعت 8 صبح به اتاق توجیه رفتیم. در آنجا مسیر رفت و برگشت و ارتفاع پرواز در طول مسیر تعیین شد و توسط لیدر دسته گفته شد که هدف، تانکرهای سوخت رسان وسایل موتوری دشمن است که از طریق مرز کویت آورده و در منطقه ای به نام «صفان» نزدیک یک قهوه خانه در زیر نخلها استتار کرده اند که به راحتی هم قابل شناسایی نیست. باید نزدیک هدف ارتفاع را کم کنیم تا به وضوح قابل شناسایی باشد. ما بعد از توجیه، اتاق را ترک کرده و به سوی پرنده های آهنین خود حرکت کردیم. در مسیر با رضا (شهید یاسینی) صحبت می کردم که در بین صحبت گفت: آقا مسعود! ناراحت که نیستی ، با من هم پرواز می شوی؟
- راستش را بخواهی از خدامه که همیشه با شما همپرواز شوم.
- شما می دانید اگر هواپیما عیب بیاورد، من پرواز را لغو نمی کنم.
- به همین دلیل است که دوست دارم با شما پرواز کنم.
شهید یاسینی از جمله کسانی بود که اگر هواپیما عیبی به غیر از موتور و هیدرولیک می آورد، پرواز را لغو نمی کرد.
هنوز به سر باند پروازی نرسیده بودیم که دو فروند از چهار فروند عیب آوردند و به آشیانه برگشتند. فقط هواپیمای شماره یک (جناب محققی) و شماره دو (جناب یاسینی) به هوا برخاستند. در آسمان گردشی کرده و از روی خلیج فارس پرواز را ادامه دادیم و آنگاه از نزدیک مرز کویت (جزیره بوبیان ) حرکت کرده و از غرب فاو به هدف نزدیک می شدیم .
نزدیک ظهر بود و لکه های ابر پراکنده در هوا به چشم می خورد. خورشید از پس این لکه های ابر حالت زیبایی پیدا کرده بود و ما غرق تماشای این طبیعت زیبا بودیم. چون اطلاع داده بودند که در آن منطقه پدافند ضدهوایی نیست، ما زیاد دقت نمی کردیم که یک لحظه شلیک ضدهوایی به طرفمان شروع شد. لیدر دسته (جناب محققی خیلی حساس بود. با دیدن این صحنه خیلی ناراحت شد و گفت : شماره 2 من دور می زنم. با این ضد هوایی کار دارم. رضا هم در جوابش گفت : من هم یک گردشی انجام می دهم تا بال در بال هم بریم.
جناب محققی برگشت و یک رگبار با مسلسل هواپیما به سوی این ضد هوایی خالی کرد، به طوری که خدمه و تکه هایی از توپ ضدهوایی به هوا پرتاب شدند. سپس برگشتیم و راهمان را ادامه دادیم. وقتی که به نزدیک هدف رسیدیم، ارتفاع را کم کردیم تا لای نخلها را جست و جو کنیم. دو ثانیه نگذشته بود که شماره یک گفت: شماره 2 هدف زیر این نخلهاست.
ما هم به دقت نگاه کردیم، دیدیم حدود 40 دستگاه کامیون حامل سوخت، نزدیک قهوه خانه به ردیف قرار گرفته اند. بعد از شماره یک، ارتفاع مناسب را گرفته و به سوی هدف شیرجه زدیم و بمبها را رها کردیم. در چشم به هم زدنی آنجا را به جهنمی تبدیل کردیم. پس از بمباران آنچنان حجم دود و آتش منطقه را فرا گرفته بود که مجبور شدیم سریع گردش کرده و از آنجا دور شویم تا دود ناشی از سوختن تانکرها ما را با مشکل مواجه نکند. این در حالی بود که دو روز بعد رسانه ها اعلام کردند هنوز عراق با کمک کویت نتوانسته است آتش آن منطقه را مهار کند.
امیر محققی به علت پروازهای عملیاتی فراوان در دوران جنگ و ساعتهای پرواز طلانی، دچار آسیب در ناحیه ستون فقرات شده و از اواسط سال 1387 در بستر بیماری به سر می برد. برای او و همه پیشکسوتان نیروی هوایی و قهرمانان گمنام جنگ آرزوی تندرستی و بهروزی داریم.
______________________________________________________________
تحقیق، گردآوری و تنظیم:وبلاگ هوانورد (کاوه)
منابع:
newcoy.persianblog.ir
mashreghnews.ir
co-pilot.blogfa.com
isna.ir
asriran.com
sobh.org
forum.arteshi.com
aerospacetalk.ir
irna.ir
parvazidigar.persianblog.ir