Quantcast
Channel: هوانورد
Viewing all articles
Browse latest Browse all 253

نیروهای ویژه هوابرد، طلایه داران هجوم به بلژیک

$
0
0

آلمان در ماههای آغازین سال 1940 درصدد یافتن راهی برای هجوم به فرانسه از طریق دور زدن خط دفاعی ماژینو بود. در این میان تسخیر دژ ابن ایمائل (Eben-Emael) در بلژیک به عنوان نقطه آغاز هجوم به بلژیک در دستور کار طراحان نظامی آلمان قرار گرفت. وظیفه انجام این عملیات بر عهده نیروی هوایی و واحد هوابرد گذاشته شد. این عملیات گرچه در قیاس با نبردهای بزرگ جنگ جهانی دوم، نبردی در مقیاس کوچک به شمار می رفت، اما در پیروزیهای بعدی آلمانها بسیار موثر بود و نقش سرنوشت ساز نیروهای هوابرد را بیش از پیش برجسته ساخت.

در روز دهم می 1940 آلمان حمله خود را به کشورهای هلند و بلژیک آغاز کرد. فرمانده عالی ورماخت باور داشت که با این حمله می توانند خط دفاعی ماژینو را دور بزنند و با نفوذ به جنوب بلژیک جبهه شمال فرانسه را به دو نیم کنند و نیروهای اعزام شده توسط بریتانیا و قسمت عمده ای از سپاهیان فرانسوی را به دام بیندازند. برای بهره  گیری از این فرصت آلمان مجبور بود تا نیروهای نظامی هلند و بلژیک را شکست دهد یا دست کم تعدادی از مواضع دفاعی این کشورهای را بی اثر کند. بعضی از این مواضع دفاعی بیشتر به منظور تأخیر در پیشروی دشمن ایجاد شده بودند تا اینکه بخواهند حمله دشمن را به راستی سدکنند. به هرحال، تعدادی از این مواضع دارای مواضع دفاعی پیشرفته تر به همراه سربازخانه و تعداد زیادی خدمه بودند. خط دفاعی گریب-پیل در هلند دارای تعداد زیادی استحکامات بود که در هماهنگی با عوارض زمینی ساخته شده بودند و می توانستند به راحتی به آب بسته شوند. مواضع دفاعی بلژیک شامل یک موضع تأخیری در طول کانال آلبرت بود که بندر آنتورپ و بروکسل را حفاظت می کرد. این موضع تأخیری به وسیله تعدادی از پستهای خط مقدم حفاظت می شد.

بلژیکیها به دلیل نزدیکی به مرز نمی توانستند استحکامات زیادی بسازند به همین دلیل یک لشکر پیاده را به 3 تیپ مجزا تقسیم کردند و آنها را در کنار 3 پلی که بر روی کانال وجود داشت مستقر کردند. پلها به وسیله استحکامات مجهز به مسلسل و توپخانه ای که در دژ ابن ایمائل مستقر شده بود پشتیبانی می شدند. بلژیکی ها امیدوار بودند تا آنقدر بتوانند آلمانها را معطل کنند که فرانسوی ها به یاریشان بشتابند و در این زمان این لشکر را به سمت مواضع دفاعی نیروی مشترک فرانسه و بلژیک عقب بکشند. آلمانها با آگاهی از نقشه دفاعی بلژیکی ها نقشه کشیدند تا هر سه پل را تصرف کنند و آنها را حفظ کنند تا نیروهای مهاجمشان بتوانند با عبور از آنها به سمت فرانسه پیشروی کنند.

آماده سازی ارتش بلژیک

لشکر هفتم پیاده ارتش بلژیک مأمور حفاظت از 3 پل نصب شده بر روی کانال آلبرت بود. حفاظت هر پل برعهده 4 سنگر بزرگ در سمت غربی کنال بود که 3 سنگر به مسلسل و یک سنگر به توپ ضد تانک مجهز شده بودند. سنگر آخری نزدیک جاده قرار داشت. یکی از مواضع مسلسل بلافاصله در پشت پل و دو موضع دیگر در فاصله کمی جناح های پل را پوشش می دادند. در سمت غرب هر پل یک موضع به ظرفیت یک گروهان و در سمت شرق پلها یک پست دیده بانی کوچک وجود داشت که می توانست به سرعت فراخوانده شود. هر سه پل خرج گذاری شده بودند و آماده انفجار در موقع لزوم بودند.

دژ ابن ایمائل ، با ابعاد تقریبی 200×400 متر در طی دهه 1930 ساخته شده و در سال 1935 به اتمام رسیده بود. دیوارهای بتنی این دژ تا 1.5 متر ضخامت داشتند. درون این دژ 12 قبضه توپ 120 میلیمتری (با برد 10 مایل)، 17 قبضه توپ 75 میلیمتری، 12 قبضه توپ ضد تانک 60 میلیمتری، 25 برجک مسلسل و تعدادی توپ ضدهوایی مستقر شده بود. یک طرف دژ به موازات کانال بود و 3 طرف دیگر آن به وسیله میدان مین محافظت می شد. یک خندق عمیق، یک دیوار 6 متری مجهز به آشیانه مسلسل و 15 نور افکن نیز حفاظت از دژ را تأمین می کردند. برجک توپها به وسیله شبکه ای از تونلها به مقر فرماندهی و انبارهای مهمات متصل شده بودند.

ابن ایمائل دارای یک درمانگاه و تعدادی آسایشگاه به علاوه مولد برق اختصاصی خود بود. قرار بود که با پیش آگاهی از حمله آلمان نیروهای مدافع سمت شرق کانال عقب کشیده شوند، پلها منفجر شوند و مدافعین مستقر در دژ یک عملیات تأخیری را آغاز کنند. پس از آن مدافعین باید به بدنه اصلی نیروهای دفاعی در طول رود دایل می پیوستند.

 آماده سازی ارتش آلمان

حمله هوابرد به ابن ایمائل و 3 پلی که  پشتیبانی از آنها برعهده این دژ بود، قسمتی از نقشه بزرگتری بود که آلمانها برای اجرا در نظر گرفته بودند. نیروهای عمل کننده عبارت بودند از لشکر هفتم نیروی هوایی و لشکر 22 هوابرد. لشکر هفتم شامل 3 هنگ چترباز و یک هنگ پیاده بود و مأموریت داشت تا تعدادی از رودها و پل هایی که اطراف مواضع دفاعی روتردام و فرودگاه والهاون قرار داشتند تسخیر کند. لشکر 22 از دو هنگ پیاده و یک گردان تقویتی چترباز تشکیل شده بود و وظیفه داشت که تعدادی از فرودگاهها را در منطقه ولکنبرگ، اکنبرگ و یپنبرگ اشغال کند. هنگامی که این فرودگاهها توسط چتربازان تأمین می شدند بقیه لشکر باید پایتخت هلند را اشغال کرده و هیات دولت، خانواده ملکه و نظامیان عالی رتبه ارتش این کشور را بازداشت می کردند. آنها باید همچنین تمام خطوط راه آهن و جاده ها را مسدود می کردند تا جلوی تحرکات ارتش هلند گرفته شود.

آلمانها قصد داشتند تا با استفاده از این دو لشکر هوابرد یک دالان درست کنند تا ارتش هجدهم بتواند بدون درگیری یا معطل شدن در عوارض زمینی، سرزمین هلند را از طریق این دالان درنوردد. ژنرال کورت اشتودنت ، فرمانده نیروهای چترباز هیتلر، استدلال می کرد که حرکت آنها سبب عدم دخالت نیروهای ذخیره هلند و متفقین فرانسوی شان می شود. 400 فروند هواپیمای باری یونکرس-52 در اختیار این تهاجم قرار گرفته بودند.

نیروهایی که مسئول حمله به دژ ابن ایمائیل و پلهای اطراف آن شدند ترکیبی از لشکر هفتم و بیست و دوم بودند و به عنوان واحد هجومی کخ شناخته می شدند. این واحد در نوامبر 1939 تشکیل شد و هسته اولیه از چتربازان هنگ اول چترباز و مهندسین رزمی لشکر هفتم نیروی هوایی و تعدادی از خلبانهای نیروی هوایی تشکیل شد. اگرچه نیروهای این واحد همگی چترباز بودند قرار شد تا فرودشان به وسیله گلایدر انجام شود. در آن زمان بلژیکی ها شبکه راداری نداشتند و با رها کردن گلایدرها در نزدیک مرز هلند امکان داشت تا مدافعین بلژیکی را غافلگیر کرد. 50 فروند گلایدر باری دی.اف.اس-230 برای این حمله اختصاص داده شدند. ماکتی از دژ و منطقه اطرافش برای تمرین واقعی تر چتربازها در خاک آلمان ساخته شد و در بهار 1940 تمرینهای عملی شروع شد. روشها و تاکتیکهایی که قرار بود در جریان تهاجم اجرا شوند در طی این تمرینها بهبود یافتند. برخی از چتربازان به شعله افکن مجهز شدند و عده ای از آنها کار کردن با مواد منفجره را فرا گرفتند.

آلمانها برای لو نرفتن نقشه خود تمهیدات زیادی را به اجرا گذاشتند. گلایدرها پس از کامل شدن تمرینها از هم جدا شدند و به وسیله کامیون به فرودگاههای مورد نظر برده شدند. واحدهای درگیر عملیات بارها و بارها تغییر نام دادند و از پادگانی به پادگانی دیگر منتقل شدند. نشانه ها و علامات واحدها برداشته شدند و مرخصی چتربازان لغو شد.

 

گلایدر آلمانی که بر زمین نشسته است

هاپتمان کخ نیروهایش را به چهار گروه حمله تقسیم کرد: گروه گرانیت تحت فرمان ستوان رودولف ویتزیگ شامل 85 چترباز بود و قرار بود با استفاده از 11 فروند گلایدر به دژ ابن ایمائل حمله کند. گروه فولاد تحت فرمان ستوان گوستاو آلتمان بود و از 92 چترباز و 9 فروند گلایدر برای حمله به پل ولدوزلت استفاده می کرد. گروه بتن تحت فرمان ستوان گردهارد شاخت بود و وظیفه داشت با 96 سرباز و با استفاده از 11 فروند گلایدر پل ورنهوون رو تسخیر کند. آخرین دسته گروه آهن نام داشت و فرمانده آن مارتین شاختر به همراه 90 سرباز خود قرار بود پل کانس را تصرف کند.

زمان حساسترین عنصر برای گروه حمله کخ و به ویژه گروه گرانیت بود. باور عمومی بر این بود که با استفاده از حمله ناگهانی گلایدرها و با توجه به اینکه قرار نبود آلمان رسما به بلژیک و هلند اعلان جنگ کند، حمله با عنصر غافلگیری همراه باشد. به هرحال آلمانها تخمین زده بودند که مدافعین بلژیکی در عرض یک ساعت بر علیه نیروی کوچک چتربازها وارد عمل شده و حتی شاید بتوانند از نیروهای ذخیره شان هم استفاده کنند. بنابراین آلمانها باید در عرض این یک ساعت تا آنجا که امکان داشت مواضع ضدهوایی و توپخانه را از بین می بردند و به هر قیمت که بود توپهای دور برد مستقر در ابن ایمائل را از کار می انداختند. منفجر کردن این توپها ده دقیقه زمان می گرفت. در طی این زمان چتربازها باید از گلایدرهایشان پیاده می شدند، راه خود را به سمت توپها باز می کردند و منطقه را تأمین می کردند، خرجها را بر روی لوله توپها کار می گذاشتند و آنها را منفجر می کردند. تمام این عملیات باید زیر آتش توپخانه دشمن انجام می گرفت.

آخرین اصلاحات بر روی نقشه انجام گرفت و قرار شد که گلایدرها در ساعت 5:30 روز دهم می در مناطق درنظر گرفته شده فرود بیایند. گروههایی که به پلها حمله می کردند باید مدافعین بلژیکی را عقب می زدند، خرجهای انفجاری را از روی پلها باز می کردند و آماده می شدند تا پل را در برابر ضدحملات دشمن حفظ کنند. 40 دقیقه بعد سه فروند یونکرس-52 بر فراز هر پل پرواز می کردند و 24 چترباز دیگر را به عنوان نیروی کمکی بر روی پلها می ریختند. این هواپیماها وظیفه داشتند تا مهمات و چند قبضه مسلسل را نیز با چتر رها کنند. همزمان، نیروهای مهاجم به خود دژ باید فرود می آمدند و مدافعین را گیر می انداختند و توپهایشان را از کار می انداختند. با رسیدن به اهداف اولیه، چتربازان باید از مواضع خود دفاع می کردند تا اینکه نیروی زمینی آلمان وارد منطقه شود و منطقه عملیاتی را تحویل بگیرد.

روز نبرد

به دلایل امنیتی واحد هجومی کخ در چند موقعیت مختلف در  منطقه راینلند پخش شده بود. فرمان حرکت در روز نهم می به واحد ابلاغ شد و واحدهای پراکنده حرکت به سوی منطقه تجمع از پیش تعیین شده را آغاز کردند. در ساعت 4:30 روز دهم می 42 فروند گلایدر به همراه 493 چترباز به آسمان برخواستند تا با حرکت به سمت جنوب به محل رهاسازی برسند. سکوت رادیویی خلبانها را مجبور می کرد تا برای ارتباط از گلوله های منور استفاده کنند. این سکوت رادیویی سبب شد تا فرمانده های آلمانی نفهمند که یکی از گلایدرها از هواپیمای یدک کش خود جداشده و ناچار در خاک آلمان فرود آمده است. خلبان دیگری گلایدرش را زودتر از موقع رها کرد و به هدف خود نرسید. هر دو گلایدر سربازان گروه گرانیت را حمل می کردند که در نتیجه سبب تضعیف این گروه شدند. فرمانده  گرانیت، ویتزیگ، در یکی از این دو گلایدر بود و ناچار در زمان حمله جانشینش مجبور بود که حمله را هدایت کند. بقیه گلایدرها در حدود 20 مایلی اهدافشان و در ارتفاع 7000 پایی جداشدند. پس از اینکه یونکرسها گلایدرها را رها کردند و به سمت داخل آلمان چرخیدند ضدهوایی های بلژیکی آنها را کشف کردند و به سوی آنها شلیک کردند. همین آتشباری سبب هشیاری مدافعین بلژیکی شد.

 

چتربازان آلمانی پس از پیاده شدن از هواپیمای گلایدر به سمت هدف یورش می برند.

تسخیر پلها

هر 9 فروند گلایدری که گروه فولاد را در خود حمل می کردند در ساعت 5:20 در نزدیکی هدفشان بر زمین نشستند. چتربازها با نارنجک و مسلسل دستی به مواضع مدافعین هجوم بردند. در سنگر توپ به وسیله خرج انفجاری از جا کنده شد و این موضع تسخیر شد. همزمان آلتمان چتربازانش را برای بازکردن خرج های انفجاری، که بلژیکیها بر روی پایه های پل نصب کرده بودند، هدایت کرد. بلژیکیها فرصت منفجر کردن پل را از دست دادند اما هنوز در برابر چتربازان مقاومت می کردند. گروه حمله نتوانست بر دو قبضه توپ صحرایی که در پانصد متری پل مستقر شده بودند فائق شود و آلتمان ناچار شد که درخواست پشتیبانی هوایی کند. چند فروند بمب افکن شیرجه روی اشتوکا، که در آسمان منطقه بودند، توپها را از کار انداختند. نیروی زمینی در ساعت 21:30 به منطقه وارد شد و گروه فولاد را رها کرد. در اثر مقاومت بلژیکی ها 8 کشته و 30 زخمی بر روی دست آلتمان گذاشته شد.

10 فروند گلایدری که گروه بتن را حمل می کردند درساعت 5:15 در کنار پل ورونهوون بر زمین نشستند و چتربازان را پیاده کردند. یکی از گلایدرها طعمه توپ ضدهوایی شد و مجبور شد تا در خاک هلند فرود بیاید. گلایدرها بلافاصله پس از فرود زیر آتش قرار گرفتند و یکی از آنها در هوا دچار واماندگی شد. این سانحه سبب شد تا 3 چترباز زخمی شوند. یکی از گلایدرها نزدیک استحکاماتی که کلید خرج انفجاری پلها در آن قرار داشت فرود آمد. چتربازان به این سنگر هجوم بردند و سیمهایی که به چاشنی خرجهای انفجاری وصل می شد را قطع کردند. دیگر دست بلژیکی ها به پل نمی رسید. البته مدافعین چند بار با ضد حمله سعی کردند تا پل را دوباره تصرف کنند اما به وسیله ی مسلسلهایی که از طریق هوا برای چتربازان ریخته شده بود به عقب رانده شدند. در ساعت 21:40 یک گردان پیاده آلمانی به پل رسید و چتربازان نفس راحتی کشیدند. تلفات گروه بتن 7 کشته و 24 مجروح بود.

سربازان بلژیکی مستقر در استحکامات یکی از پلها تسلیم چتربازان آلمانی می شوند (11 مه 1940)

9 فروند از 10 فروند گلایدر گروه آهن در نزدیک اهدافشان بر زمین نشستند. آخرین گلایدر به دلیل اشتباه ناوبری در منطقه ای اشتباه بر زمین نشست. زمانی که چتربازان از هواپیماهایشان پیاده شدند دریافتند که چند دقیقه قبل مدافعین بلژیکی پل را منفجر کرده اند. ستون مکانیزه آلمانی که قرار بود پل را از چتربازها تحویل بگیرد 20 دقیقه زودتر از برنامه حرکت کرده بود و مدافعین بلژیکی را نسبت به فعالیتهای نظامی آلمان هشیار کرده بود. عنصر غافلگیری از دست رفته بود. یکی از گلایدرها در زمان فرودآمدن سقوط کرد و بیشتر سرنشینانش کشته شدند. چتربازان به مواضع بلژیکیها هجوم بردند و آنها را نابود کردند.

در ساعت 5:50 چتربازهای آلمان اهداف مورد نظر خود را تصرف کرده بودند. ضدحملاتی که برعلیه آنها صورت گرفت به وسیله اشتوکاها دفع شد ولی بلژیکیها تا شب دست از حملاتشان برنداشتند. تلفات گروه آهن از بقیه واحدها سنگین تر بود: 22 کشته و 26 مجروح. یکی از چتربازان به دست بلژیکی ها اسیر شد اما بعدتر در زمان عقب نشینی متفقین از دونکرک آزادشد.

هجوم به دژ

9 فروند گلایدر باقیمانده گروه گرانیت را با موفقیت بر سقف دژ ابن ایمائل پیاده کردند. این هواپیماها برای توقف سریع به چتر مجهز شده بودند. چتربازان به سرعت پیاده شدند و شروع کردند به نصب خرجهای انفجاری بر روی توپهای دوربرد. در قسمت جنوبی دژ یک مقر توپ با 3 قبضه توپ 75 میلیمتری منفجر شد. یک برجک توپ که 3 قبضه  توپ 75 میلیمتری بر روی آن نصب شده بود توسط چتربازان منفجر شد اما یکی از توپها از کار نیفتاد و مدافعین آن را برعلیه چتربازان بکار گرفتند. چتربازها ناچار شدند تا دوباره به این برجک حمله کنند و توپ را نابود کنند. توپهای نصب شده بر روی یک برجک آنچنان بزرگ بودند که چتربازان دو گلایدر برای منفجر کردن آن مجبور شدند با همدیگر وارد عمل شوند.

 

بازمانده استحکامات دژ ابن ایمائیل

در ضلع شمالی دژ همین الگو در حال پیاده شدن بود. چتربازان یا توپها را از کار می انداختند یا استحکاماتی که توپها در آن نصب شده بودند را منفجر می کردند. برای از کار انداختند یک برجک مسلسل، که ضلع غربی دژ را پوشش داده بود، چتربازها از آتش افکن استفاده کردند. توپهای 75 میلیمتری که در هدف شماره 23 نصب شده بودند چنان مشکل آفرین شدند که چتربازان درخواست پشتیبانی هوایی کردند. یک اسکاداران اشتوکا این برجک را بمباران کردند. اگرچه بمبها مستقیما به برجک اصابت نکردند اما خدمه توپها مجبور شدند تا موضع خود را تخلیه کنند. خروجیهای آسایشگاهها توسط مواد منفجره تخریب شد تا سربازان بلژیکی نتوانند ضدحمله مؤثری را سازماندهی کنند. توپهایی که ممکن بود با آتش خود عملیات تسخیر پلها را با مشکل مواجه کنند همگی از کار افتادند اما چتربازها هنوز با تعدادی آشیانه مسلسل که آنها را زیر آتش خود گرفته بودند درگیر بودند.

 

خوابگاه سربازان در داخل دژ ابن ایمائیل که امروزه به صورت موزه بازسازی شده است.

در حین درگیریها یک گلایدر بر روی سقف دژ نشست و ستوان رودولف ویتزیگ را پیاده کرد. او پس از فرود اجباری در آلمان با بیسیم درخواست کمک کرد و به همراه افرادش توسط یک فروند گلایدر دیگر به منطقه عملیاتی آورده شد. مدافعین بلژیکی ضدحملات خود را بدون هماهنگی با یکدیگر و بدون پشتیبانی توپخانه انجام می دادند. تعدادی آتشبار صحرایی و استحکامات کوچکتر در منطقه وجود داشت که چتربازان را زیر آتش گرفته بودند اما پراکندگی آتش آنها سبب شد تا چتربازان حملات پیاده نظام بلژیک را دفع کنند. آلمانها مراقب بودند تا سربازانی که در آسایشگاه به دام افتاده بودند ضدحمله ای را اجرا نکنند. تمام راههای خروجی آسایشگاه توسط چتربازان مسدود شده بود و هر سرباز بلژیکی که جرأت می کرد از آسایشگاه خارج شود به گلوله بسته می شد.

طبق نقشه قرار بود که پس از تصرف دژ، گردان پنجاه و یکم مهندسین رزمی جانشین گروه گرانیت شوند اما آنها تا ساعت 7 صبح فردا سر وکله شان پیدا نشد. مقاومت سرسختانه بلژیکیها و منفجر کردن چند پل بر روی رودخانه موز سبب شد تا این گردان برای خود یک پل موقت نصب کند و دیر به محل دژ ابن ایمائل برسد. اندکی پس از گردان پنجاه و یکم، یک هنگ پیاده هم به منطقه رسید و حمله نهایی آلمان جهت تسلیم کردن سربازان درون دژ آغازشد. بلژیکیها با به جای گذاشتن 60 کشته و 50 مجروح در ساعت 12:30 تسلیم شدند. تلفات گروه گرانیت 6 کشته  19 مجرح بود.

نمای بیرونی سنگرهای توپخانه دژ ابن ایمائیل


پس از نبرد

تهاجم هوابرد به پلها و دژ ابن ایمائل برای گروه حمله کخ یک موفقیت تمام عیار بود. توپهای مستقر در دژ از کار افتادند و نتوانستند از مدافعین پلها پشتیبانی کنند. دو پل از 3 پل سالم به دست آلمانها افتاد و در نتیجه ارتش هجدهم توانست به راحتی تا قلب بلژیک پیشروی کند و نقشه دفاعی بلژیکی ها ناکام بماند. ژنرال اشتودنت پس از پایان جنگ درباره این عملیات نوشت: "این عملیات سندی از شجاعت و تصمیم گیری قاطع بود... من تاریخ آخرین جنگ و نبردهای آن در تمام جبهه ها را مطالعه کرده ام. اما قادر نیستم تا در میان عملیاتهای مشعشع این جنگ، چه به وسیله خودمان چه به وسیله دشمن، عملیاتی را قابل مقایسه با موفقیت گروه حمله کخ بدانم."

تعدادی از افسرانی که در این عملیات شرکت داشتند به مدال صلیب شوالیه دست یافتند. گروه حمله کخ پس از این عملیات تا استعداد یک گردان گسترش یافت و تبدیل به گردان یکم هنگ تازه تأسیس اول هوابرد شد. این هنگ شامل 4 گردان بود که به وسیله گلایدر در محل عملیات فرود می آمدند. خود کخ نیز به درجه سرگردی رسید و فرماندهی گردان یکم به وی واگذار شد.

_____________________________________________________________

منبع: wars-and-history.mihanblog.com (مترجم: رضا کیانی موحد)


Viewing all articles
Browse latest Browse all 253

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>