Quantcast
Channel: هوانورد
Viewing all articles
Browse latest Browse all 253

بله قربان،‌ آماده ام!

$
0
0

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز  هر  زبان  که  می‌شنوم   نامکرر  است

گاهی روایتی را هر چند بار که می شنوی باز هم برایت تازگی دارد، به ویژه آنجا که سخن از فداکاری در راه میهن و نام و ننگ در میان است و هنگامی که هنگامه آزمونهایی است سخت و دشوار، آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست. داستان امروز هم، روایتی است از وقایع منتهی به یکی از عملیاتهای غرورآفرین نیروی هوایی که نشان می دهد مردان راستین چگونه در بحبوحه خطر، با آغوشی باز به پیشواز خطر می روند تا نامشان بر صفحات زرین تاریخ این مرز و بوم تا ابد جاودان ماند. این پست را تقدیم می کنم به روان بلند شهیدان یاسینی و دوران.

 

یک هفته از ابلاغ مأموریت مهم و سرنوشت ساز « حمله به پالایشگاه الدوره عراق» به پایگاه سوم شکاری ( همدان) می گذشت و بحثهای داغی بین شهید خضرایی و شهید یاسینی ( معاون عملیات) در باره چگونگی ونحوه اجرای این عملیات در جریان بود.
معاون عملیات که خود از قهرمانان جنگ به شمار می رفت، پس از انجام محاسبات پروازی از جمله تعداد هواپیمای شرکت کننده در عملیات، محل هدف، زمان و ساعت انجام عملیات، مسر رفت و برگشت و… اجرای چنین عملیاتی را در عمق ۴۰۰ کیلومتری خاک عراق نسبت به پایگاه، با توجه به شبکه پیچیده و گسترده پدافند و وجود موشک های سام ۶، سام ۷ و رولند فرانسوی، انواع آتشبارهای ضدهوایی در طول مسیر، بازگشت خلبانان شرکت کننده در این عملیات را چیزی شبیه به معجره می دانست.
از این رو بحث های زیادی بین آن دو صورت گرفت و ساعات زیادی به طول انجامید. معاون عملیات با توجه به تجارب بالای خود که نظیر چنین مأموریت هایی را در عمق خاک عراق به دفعات انجام داده بود و شناخت بسیار خوبی از منطقه هدف داشت، با وجود هدف های نزدیک تر نسبت به مرز ایران در بغداد، حمله به پالایشگاه الدوره عراق را چندان منطقی نمی دانست،‌ چون از اهداف طرح مطلع نبود. به همین جهت از فرمانده پایگاه اجازه خواست به پست فرماندهی ستاد نیرو در تهران مراجعه کرده و در باره ابعاد و ضریب امنیتی طرح و حساسیت های آن بحث و تبادل نظر نماید تا در صورت موافقت، در باره‌ چگونگی اجرای عملیات تجدیدنظر گردد.

شهید خضرایی

برای همین، معاون عملیات پایگاه به تهران عزیمت کرد و ضمن ملاقات با فرمانده نیروی هوایی و معاون عملیات و گروه طرح های تاکتیکی، پس از دو روز بحث و بررسی کارشناسانه با توجه به حساسیت موضوع و شرایط خاص کشور و تأکید مسئولین کشور و فرماندهان جنگ ضرورت اجرای طرح را لازم و اجتناب ناپذیر دانست و استدلال مسئولین را در باره اجرای عملیات، منطقی و حساب شده و کاملاً جدی تشخیص داد. معاون عملیات سرانجام به پایگاه بازگشت و موارد را با فرمانده پایگاه در میان گذاشت.
اینک بحث داغ در باره تعیین و انتخاب خلبانانی بود که می بایست برای اجرای این عملیات در نظر گرفته می شدند. انتخابی که بتواند هم کارآیی لازم را برای انجام این عملیات سرنوشت ساز داشته باشد و هم میزان ضایعات احتمالی را به حداقل ممکن کاهش داده و درصد موفقیت و ضریب امنیت و سلامت پرواز آنان نیز تأمین گردد به مصداق آنکه گفته اند "به کارهای گران مرد کار دیده فرست".
در ضمن اجرای مأموریت هم در صورت امکان به گونه ای تحمیلی و دستوری نباشد، چرا که او بارها به تجربه دریافته بود هر جا که عملیات به صورت داوطلبانه انجام می پذیرفت، نتیجه و بازده کار بهتر و کیفیت عملیات چشمگیرتر و درصد موفقیت بیشتر بود.
او بارها آزموده بود که لازمه موفقیت در هر عملیاتی به کارگیری نیروی متعهد و مؤثری است که در زمان و مکان مناسب وارد عمل شده و با داشتن سرعت عمل در عملیات تهاجمی، تا قلب دشمن نفوذ کرده و با ضربات قاطع و متمرکز طبق اصل غافلگیری، هدف را به کلی منهدم کنند.
سرهنگ خلبان یاسینی در جریان گزینش خلبانان ویژه و نخبگان، فهرستی از شاخصترین خلبانان جنگی در کلیه پایگاهها را به همراه سابقه فعالیت و مأموریتهای جنگی شان تهیه وتسلیم فرمانده پایگاه کرد. در صدر این فهرست، نام خود و در ردیف دوم، نام عباس دوران به چشم می خورد.

 دو دلاورمرد نیروی هوایی در کنار یکدیگر (شهیدان یاسینی و دوران)

سرهنگ یاسینی طی یادداشتی خطاب به فرماده پایگاه درباره خود نوشت نظر به حساسیت موضوع، من برای اجرای این عملیات آمادگی کامل دارم و با توجه به اینکه ۳ سال در حومه شهر بغداد مأموریت برون مرزی داشتهام، شناخت خوبی نسبت به مسیر رفت و برگشت و استقرار موشکها و توپهای ضد هوایی دشمن در منطقه دارم. در صورتی که فرمانده پایگاه صلاح بداند،‌ داوطلبانه آماده ام تا لیدری دسته پروازی را بر عهده بگیرم و یکی از خلبانان شرکت کننده در عملیات باشم.
نفر دوم،‌ سرهنگ خلبان عباس دوران بود، معاون عملیات پایگاه. در باره سابقه فعالیتهای سه ساله عباس دوران از آغاز جنگ تا به آن روز نوشت: 1- شرکت در عملیات برون مرزی و بمباران پایگاه الرشید بغداد 2- درگیری با ۹ فروند هواپیمای متجاوز دشمن و سرنگوین یک فروند از هواپیماهای میگ در آسمان خوزستان 3- شرکت در حماسه ناوچه پیکان و انهدام پنج ناوچه اوزای عراق و فرستادن آنها به قعر آبهای خلیج فارس در عملیات مروارید 4- بمباران پالایشگاه کرکوک، انهدام پلهای مواصلاتی و بمباران مراکز تجمع دشمن 5- بمباران مکرر دشمن در جبهه های غربی و دهها ساعت پرواز گشت و شناسایی در منطقه از جمله فعالیتهای عباس دوران از آغاز جنگ تاکنون بود.
او در پایان یادداشت خود، یادآور شد که نامبرده ( دوران)‌ تاکنون در مجموع حدود ۱۰۵ساعت پرواز موفق جنگی را در کارنامه فعالیتهای عملیاتی خود ثبت کرده و در مقایسه با عزیزان خلبان، رکود بیشترین پرواز برون مرزی را از آن خود ساخته است. فرمانده عملیات در گزارش خود یادآور شد با این سابقه درخشان و زحمات طاقت فرسایی که سرهنگ دوران متقبل شده و فداکاریهای کم نظیر او، واگذاری این مأموریت به او را منصفانه نمی دانم. هر چند یقین دارم در صورت ابلاغ، بلافاصله داوطلبانه آن را با آغوش باز پذیرا می شود.
نفر سوم، سرهنگ ۲ خلبان محمود اسکندری از دیگر خلبانانی بود که فعالیت چشمگیری در پرونده عملیاتی خود ثبت کرده بود. از آن جمله بمباران پالایشگاه کرکوک، پتروشیمی بغداد، ایستگاههای راداری تموز و لیدر دسته پروازی «الوند» در عملیات موسوم به «H-3». لذا او نیز با توجه به شناختی که از منطقه داشت، بدین منظور برگزیده شد. اما مشکل این بود که اسکندری در آن تاریخ در پایگاه ششم شکاری (بوشهر) فعالیت می کرد. لذا می بایست از ایشان دعوت می شد تا به پایگاه سوم شکاری ( همدان) بیاید.
فرمانده پایگاه پس از مطالعه یادداشت، معاون عملیات را به حضور پذیرفت و پس از بحث و مذاکره یادآور شد: همان طور که می دانید حساسیت عملیات بسیار بالاست و در صورت عدم بازگشت هر یک از شما که مسئولیتهای عملیاتی را به عهده دارید، باید بدانید که بازتاب خوبی برای کشور به ویژه پایگاه نخواهد داشت و از دست دادن هر یک از شما هم ضربه سختی برای نیروی هوایی و پایگاه خواهد بود.
سرهنگ یاسینی که از اعتقادات مذهبی بسیار بالایی برخوردار بود، لبخندی زد و گفت: از جانب من خیالتان راحت باشد. من بیمه قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس (ع) هستم و اطمینان دارم که در عملیاتها هیچ خطری متوجه من نخواهد بود.
شهید یاسینی، همان طور که خود اعتقاد داشت تمامی عملیاتها را با موفقیت پشت سر گذاشت، هر چند دو بار هواپیمایش آسیب دید، اما در هر دو بار به صورت معجزه آسایی موفق به ترک هواپیما شد و از مرگ حتمی نجات یافت. سپس فرمانده پایگاه متقاعد شد و با سپردن مسئولیت دسته پروازی به وی، موافقت خود را در باره اجرای عملیات، اعلام کرد.
سپس بحث بر سر انتخاب خلبان هواپیمای شماره ۲ شد. فرمانده گفت: بهتر است که موضوع را با عباس دوران در میان بگذاریم. چرا که بنا به نوع مسئولیتش باید ایشان از انجام این مهم که توسط این پایگاه صورت می گیرد، با اطلاع باشد. لذا با دعوت از دوران که در مسئولیت جانشین معاون عملیات پایگاه انجام وظیفه می کرد، جلسه سه نفری بین آنان تشکیل شد.

در این جلسه فرمانده پایگاه ابتدا شرایط کشور را برای حاضرین تشریح کرد و ضرورت اجرای عملیات منحصر به فردی را که بر طبق فراگ پروازی به پایگاه محول شده بود، با توجه به شرایط منطقه لازم دانست. او توضیحات جامعی هم در خصوص عملیات داد. عباس که مشتاقانه به صحبتهای فرمانده پایگاه گوش می داد، پرسید: در حالی که نقاط حساس و حیاتی در حاشیه و داخل شهر بغداد وجود دارد، به چه منظور پالایشگاه الدوره به عنوان هدف انتخاب شده است؟
سرهنگ یاسینی معاون عملیات از فرمانده پایگاه اجازه خواست تا به این سؤال عباس پاسخ گوید. فرمانده سرش را به علامت مثبت تکان داد و گفت: ببینید، نظیر چنین پرسشی برای من هم مطرح شد و باعث شد تا برای گرفتن پاسخ به ستاد تهران مراجعه و پاسخ سؤال مورد نظر را دریافت کنم. موقعیت و شرایط هدف برای بمباران به نحوی مورد گزینش و طرح ریزی عملیاتی قرار گرفته که آثار حاصل از حملات هوایی از دید خبرنگاران رسانه های گروهی جهان که در یکی از هتلهای مشرف به پالایشگاه الدوره بغداد مستقر می باشند، پوشیده نماند و با انجام عملیات، دفاع هوایی قدرتمند مورد ادعای صدام حسین زیر سؤال برود و مقامات کشورهایی که قرار است در کنفرانس غیرمتعهدها شرکت کنند، به ناامنی بغداد پی ببرند. لذا، پالایشگاه الدوره به این دلایل انتخاب گردیده است. همجواری آن با پایگاه هوایی الرشید هیچ تردیدی در مورد حضور دفاع هوایی عراق یا داشتن انواع هواپیماهای شکاری میراژ در این پایگاه در اذهان سران غیرمتعهدها باقی نمی گذارد و دود آتش حاصله از مواد خام و مشتقات نفتی این پالایشگاه پس از بمباران خلبانان، ساعت ها مشتعل خواهد بود و بخش وسیعی از آسمان شهر بغداد را خواهد پوشاند و از دید خبرنگاران رسانه های گروهی پوشیدن نخواهد بود. علاوه بر آ‌ن، بازتاب وسیعی در جهان خواهد داشت و اثرات این بمباران در کوتاه مدت قابل مهار نیست که خود سند زنده و آشکاری برای موفقیت عملیات خواهد بود. علاوه بر آن با توجه به حملات هوایی انجام شده دشمن علیه پالایشگاههای ایران، هیچ گونه محدودیت سیاسی نیز برای از بین بردن این منطقه حساس وحیاتی وجود ندارد. مضاف بر اینکه، انهدام پالایشگاه اثرات نامطلوبی در روند تأمین سوخت مورد نیاز ماشین جنگی عراق، حداثل برای کوتاه مدت بر جای خواهد گذاشت. همچنین اثرات روانی این بمباران به دلیل قرار داشتن هدف در محدوده شهر بغداد بسیار قابل ملاحظه است. در صورت انتخاب محلی دیگر برای بمباران، دولت عراق به طور سریع قادر به خنثی کردن اثرات بمباران و ایجاد پوشش خبری مناسب علیه این عملیات خواهد بود.
فرمانده پایگاه که از دانش و آگاهی معاون عملیات به خود می بالید، در پایان افزود: این عملیات با همه عملیاتی که تاکنون انجام شده و موفقیت آمیز بوده تفاوت دارد. فرمانده تأکید کرد که اقتدار نظام جمهوری اسلامی در این برهه از زمان به این عملیات مهم و سرنوشت ساز بستگی دارد و اطمینان داد این عملیات در تاریخ کشور و تاریخ نیروی هوایی برای همیشه ثبت خواهد شد.
سپس از عباس پرسید: با توجه به تجریه ای که دارید، و چندین بار بر روی بغداد پروازهای عملیاتی داشته اید، نظرتان در خصوص اجرای این عملیات چیست و برای اجرای آن کدام یک از خلبانان را پیشنهاد می کنید؟ عباس لحظه ای سکوت کرد و سپس از پنجره اتاق به هواپیمایی که در حال برخاستن از باند پروازی بود، چشم دوخت. در درونش غوغایی برپا بود؛ من در مسئولیت جانشین معاون عملیات کدام یک از بچه ها را برگزینم.
عباس در جایگاهی بود که باید تصمیم می گرفت؛ برای همین تصاویر یک یک همکاران خلبانش را از مقابل دیدگانش گذشت، رضا، سیروس، حمدالله، ناصر،‌ تورج، محمد، کریم، علیرضا، فریدون،‌ منصور و … رضا یک بچه‌ یک ماهه دارد، ناصر تازه ازدواج کرده، محمد خانمش غریبه است و با محیط نظامی آشنایی ندارد. منصور مجرد است و با خواهر و مادر و پدرش زندگی می کند. حسین خانمش بیمار است و در بیمارستان بستری است و … . هر کدام یک مشکلی دارند. به کدام یک از بچه های خلبان بگویم که با پذیرفتن این مأموریت نامه‌ رفتنش را امضاء‌ می کند.
در حالی که فرمانده پایگاه و معاون عملیاتی به عباس چشم دوخته بودند، عباس نگاهش را از قاب عکس امام که لبخند بر چهره داشت و بر دیوار مقابل نصب شده بود برگرفت، لبخندی زد و گفت: من آماده ام! شهید خضرایی که اشک در چشمانش جمع شده بود و به وجود چنین خلبانی افتخار می کرد، گفت: با این اوصاف آیا حاضرید که مسئولیت عملیات را به عهده بگیرید؟ دوران سرش را به علامت مثبت تکان داد و گفت با همه‌ مخاطراتی که به آن اشاره داشتید، بله قربان،‌ آماده ام! سپس فرمانده نامه لاک و مهر شده ای را که چیزی جز فراگ پروازی نبود، به او تحویل داد.
در حالی که شهید یاسینی خود را برای انجام این عملیات مهم و سرنوشت ساز آماده می کرد از طریق رادار خبر ورود تعدادی از هواپیماهای دشمن اعلام شد. شهید یاسینی سریع به صورت داوطلبانه به مقابله به هواپیماهای دشمن برخاست که در این درگیری موفق به انهدام یک فروند هواپیمای دشمن گردید. هواپیمای او به هنگام مراجعت هدف موشک قرار گرفت و در حالی که هواپیما از کنترل او خارج شده بود، به صورت اضطراری با چتر نجات فرود آمد و این عملیات باعث شد تا نتواند در حمله به پالایشگاه الدوره شرکت نماید. چرا که، استانداردهای پروازی بعد از آن سانحه به وی اجازه شرکت در چنین عملیاتی را نمی داد. برای انجام این عملیات، شش نفر از بهترین خلبان های نیروی هوایی از میان داوطلبان انتخاب شدند که عبارت بودند از: هواپیمای شماره یک به خلبانی سرلشکر شهید "عباس دوران" و سرتیپ آزاده "منصور کاظمیان". هواپیمای شماره دو به خلبانی سرتیپ "محمود اسکندری" و کمک سرهنگ "ناصر باقری". هواپیمای شماره سه به خلبانی کاپیتان "توانگریان" و کاپیتان "خسروشاهی".
سرانجام لیدری دسته پروازی را عباس شخصاً به عهده گرفت. بدین ترتیب در سحرگاه روز سی ام تیرماه سال 1361 عباس دوران، داوطلبانه راهی ماموریتی بی بازگشت شد که آغاز پروازی ابدی بود.

.

.

.

بیست سال بعد اما، در تابستان گرم 1381 از عباس دوران، تکه ای از استخوان سوخته پایش به وطن بازگشت و به یادگار مردانگی فرزندان دلیر این آب و خاک در آغوش میهن آرام گرفت.

ای وطن ای مادر تاریخ ساز

ای مرا بر خاک تو روی نیاز

ای کویر تو بهشت جان من

عشق جاویدان من ایران من

ای ز تو هستی گرفته ریشه ام

نیست جز اندیشه ات اندیشه ام

آرشی داری به تیر انداختن

دست بهرامی به شیر انداختن

کاوه آهنگری ضحاک کش

پتک دشمن افکنی ناپاک کش

رخشی و رستم بر او پا در رکاب

تا نبیند دشمنت هرگز به خواب

مرز داران دلیرت جان به کف

سرفرازان سپاهت صف به صف

خون به دل کردن دشت و نهر را

باز گرداندند خرمشهر را

ای وطن ای مادر ایران من

مادر اجداد و فرزندان من

خانه من، بانه من، توس من

هر وجب از خاک تو ناموس من

ای دریغ از من که ویران بینمت

بیشه را خالی ز شیران بینمت

خاک تو گر نیست جان من مباد

زنده در این بوم و بر یک تن مباد

 

در همین رابطه بخوانید:

حماسه دوران

سیاسی ترین حمله هوایی تاریخ ایران

____________________________________________________________

منابع:

sajed.ir

newcoy.persianblog.ir


Viewing all articles
Browse latest Browse all 253

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>