ارتش اسرائیل یکی از ارکان اساسی و حافظ موجودیت و پشتوانه اجرای سیاستهای راهبردی اسرائیل است. این ارتش از نظر ابعاد کمی و کیفی در حدی است که برای مراقبت از «نه کشوری با حدود هشت میلیون جمعیت و 20 هزار کیلومتر مربع وسعت» بلکه برای کشوری در ابعاد هندوستان با بیش از یک میلیارد جمعیت و 5/3 میلیون کیلومتر مربع وسعت کفایت می کند.
در حالی که رسانه های غربی به گونه ای سؤال برانگیز سخنان سیاستمداران خود را مبنی بر تسلیح ایران به سلاحهای متعدد تکرار می کنند، کسی هرگز نیم نگاهی به ارتش تا بن دندان مسلح اسرائیل ندارد. مطلبی که در ادامه می خوانید برای آشنایی بیشتر همراهان "هوانورد" با تهاجمی ترین ارتش جهان است.
اسرائیل پس از آمریکا فوری ترین خطر برای ایران است. اگر آمریکا قبل از هر اقدام نظامی مجبور به بررسی ابعاد سیاسی بین المللی آن است چنین منعی برای ارتش اسرائیل وجود ندارد. اسرائیل هم مرز ایران نیست اما ثابت کرده که به هنگام تصمیم، به راحتی به اقدام در ماورای مرزهای خود دست می زند. اسرائیل اکنون سالهاست که از نظر اطلاعاتی اقدامات متعددی را علیه دشمنان سنتی منطقه ای خود از جمله ایران آغاز کرده است، ژنرالهای اسرائیل از حداقل یک دهه قبل با بسیج نیروهای اطلاعاتی خود دهها نقشه بزرگ و کوچک از تأسیسات حساس ایران تهیه کرده اند و تنها مترصد فرصتی برای حمله هوایی به آنها هستند. چنین اقدامی از سوی اسرائیل قطعا واکنش ایران را دربر خواهد داشت و طبیعتا شرایط ایران از شرایط «عادی» مبدل به شرایط «جنگی» می شود که این امر اصلا به سود منطقه نیست.
اسرائیل یکی از معدود دارندگان تسلیحات اتمی در جهان است. هیچکس از توان اتمی اسرائیل بطور دقیق اطلاعی ندارد اما مسلما این کشور از چند دهه قبل به تولید و انباشت بمب اتمی اقدام کرده و اکنون بیش از 150 بمب اتمی در اختیار دارد که برای نابودی نیمی از شهرهای مهم خاورمیانه کفایت می کند. اکنون این دولت مدعی است که نیروگاه اتمی بوشهر برای حیات این رژیم خطرناک است. اسرائیلی ها رسما اعلام کرده اند که نیروگاه مذکور از خط قرمز آنها فراتر رفته و برای انهدام آن برنامه دارند و برای این اقدام منتظر چراغ سبز حتی آمریکا نمی نشینند. سخنان آنها واکنش شدید دولت ایران را در پی داشت. اما بی تردید باید تهدید اسرائیل را چیزی بیش از یک بلوف دانست. اسرائیلیها در سال 1981 در اوج جنگ ایران و عراق نیروگاه تموز عراق را طی یک حمله هوایی غافلگیرانه با خاک یکسان کردند.
در واقع نطفه اسرائیل با درگیری های نظامی بسته شده است. حتی قبل از آنکه دولت اسرائیل رسما تشکیل شود، شبه نظامیان یهودی با تهدید، تطمیع و زور اسلحه فلسطینیان را از مناطق مسکونی آنها بیرون می کردند. اما درگیری اصلی نظامی اسرائیل و کشورهای عرب به سال 1948 بازمی گردد، زمانی که با اعلام موجودیت اسرائیل کشورهای عربی درگیر نبردی تمام عیار با آن کشور شدند. نبردی که منجر به ظهور قدرتی جدید در منطقه شد.
پرچم نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF)
در 1956 به دنبال ملی شدن کانال سوئز توسط جمال عبدالناصر، ارتش اسرائیل به همراه نظامیان فرانسوی و انگلیسی درگیر نبردی سنگین با نیروهای مصری شدند. در این نبرد نیز اعراب یارای مقابله با ارتشهای مذکور را نداشته تا آنکه اتحاد جماهیر شوروی از کشورهای فرانسه و انگلیس خواست تا نیروهای خود را از صحرای سینا و مصر عقب بکشند در غیر این صورت با پاسخ اتمی شوروی مواجه می شوند.
اما نبرد 1967 بدترین شکست تاریخ را برای اعراب رقم زد. مصر و سوریه که طی سالهای پایانی دهه 50 و سالهای دهه 60 به تجهیز ارتشهای خود با سلاحهای بلوک شرق پرداخته بودند به توانایی بالایی دست یافته و حداقل به روی کاغذ از اسرائیل قوی تر بودند. همچنین دولتهای عربی دیگر آمادگی کامل خود را برای پشتیبانی نظامی از ارتشهای فوق اعلام کردند. شرایط کاملا به نفع کشورهای عربی بود اما در سحرگاه پنجم ژوئن 1967 بر خلاف انتظار همگان حرکت اصلی را برای هجوم، ارتش اسرائیل آغاز کرد. نیروی هوایی اسرائیل با کمک تقربیا تمامی هواپیماهای خود به رهبری ژنرال (یک چشم) موشه دایان با پرواز بر فراز کلیه فرودگاههای منطقه حتی فرودگاههای متروکه کلیه هواپیماهای عربی را منهدم کرد و فرودگاهی را نیز برای استفاده آنها باقی نگذاشت. صبح روز ششم ژوئن اعراب متوجه شدند که نیروی هوایی ندارند. این در حالی بود که نیروی زمینی اسرائیل از 3 مسیر شمال (بلندیهای جولان)، شرق (غرب رود اردن) و جنوب (صحرای سینا) به سرعت پیشروی کرده و در پناه آتش نیروی هوایی ظرف 6 روز اعراب را با شکست قطعی مواجه کرد. نبرد «6 روزه» چنان هراسی در دل ارتشهای عرب انداخت که آنها فکر مبارزه با اسرائیل را برای مدتها به فراموشی سپردند. عبدالناصر نیز استعفا کرد که البته با ابراز احساسات مردم عرب مجددا به قدرت بازگشت.
در جنگ اکتبر اسرائیل در 1967 به تمامی اهداف خود دست یافت بنابراین برای اولین بار استراتژی خود را از تهاجمی به تدافعی تغییر داد. مهندس بارلو استراتژیست و مهندس ارتش اسرائیل نیز برای اسرائیل در محل تلاقی صحرای سینا و کانال سوئز دژی عظیم با نام «خط بارلو» احداث کرد. خط بارلو از استحکام دفاعی کم نظیری برخوردار بود. پوشش آتش این خط بی نهایت سنگین و نفوذ به داخل آن تقریبا محال می نمود. اسرائیل با ساخت این خط دفاعی عملا مصر را از ارتباط با کشورهای عربی جبهه شرق جدا می کرد. (ارتش اسرائیل در بین ارتشهای عرب تنها از ارتش مصر وحشت داشت.
تنها یک روز مانده به عید مقدس یهودیان (یوم کیپور) در حالی که تمام اسرائیلیها خود را برای برگزاری مراسم مذکور آماده می کردند و ارتش اسرائیل در حال نیمه فعال بود، صدها کماندوی مصری در کنار هزاران غواص با گذشتن از خطوط موسوم به آب و آتش اسرائیل وارد سرپلهای صحرای سینا شدند. ژنرالهای مصری در عملیاتی که هنوز جزو شاهکارهای نظامی دنیا محسوب می شود با کمک شناورهایی که خلق الساعه ایجاد شد صدها تانک و دهها تیپ و لشکر را به داخل خاک اسرائیل (صحرای سینا) منتقل کردند، خط بارلو به مانند خط ماژینو به سرعت درهم شکست و لشکرهای مصری به داخل صحرای سینا سرازیر شدند. ارتش سوریه نیز به سرعت از شمال هجوم به اسرائیل را آغاز کرد. ارتش اسرائیل که کاملا غافلگیر شده بود با پیامهای رادیویی مرتب از افسران و سربازان خود می خواست تا مرخصی های خود را نیمه تمام گذاشته و به محل خدمت مراجعه کنند. اسرائیل تنها یک راه برای متوقف کردن سیل تانکهای مصری در صحرای سینا داشت، تانکهایی که ظرف کمتر از یک هفته می توانستند خود را به تل آویو برسانند: «نیروی هوایی».
جنگنده لاوی از تولیدات صنایع نظامی اسرائیل
400 هواپیمای اسرائیلی با به کارگیری انواع جنگ افزارهای ضدزره و ضد نفر در ارتفاع پایین به دنبال زمینگیر کردن لشکرهای زرهی مصری رفتند اما آنها در محاسبات خود جایی برای موشک سام (SAM) در نظر نگرفته بودند. انبوهی از موشکهای سام هواپیماهای پیشرو اسرائیل را در بدترین وضعیت تاریخ این کشور قرار دادند. 100 هواپیمای اسرائیلی طی چند روز نبرد ساقط شدند. باقی آنها نیز از بیم ضربات سام های روسی از فواصل دور اقدام به شلیک می کردند که معمولا بی نتیجه بود. اکنون نیروهای اسرائیلی توان زرهی و پیاده خود را به صحرای سینا متمرکز کردند و از نیروی هوایی خود در نابودی ارتشهای عربی در جبهه شرقی استفاده کردند. جنگ 1973 که معروف به جنگ اکتبر و یا جنگ یوم کیپور بود ثابت کرد که اگر ارتشهای عرب بویژه مصریها از برنامه ریزیهای دقیق و اتحاد سراسری برخوردار باشند شکست اسرائیل امری غیر ممکن نخواهد بود. البته این هماهنگی اعراب که حتی منجر به افزایش 300 درصدی قیمت نفت (به دلیل تحریم غرب از سوی صادرکنندگان نفت عرب) شد از جمله فرصتهایی بود که هر چند صد سال یکبار رخ می دهد. اما تعلل مصریها از یک سو در میدان جنگ و حمایتهای همه جانبه آمریکا از اسرائیل (از جمله برقراری پل هوایی برای رساندن تسلیحات به اسرائیل) سبب شد تا ظرف یک هفته ورق برگردد. ژنرال شارون در زمانی که جبهه های جنگ از تعادل و پایداری نسبی برخوردار شد با یک لشگر از زبده ترین نیروهای اسرائیلی و استفاده از رخنه ای که بین 2 سپاه مصر در صحرای سینا ایجاد شده بود با طی صدها کیلومتر به سرعت خود را به کرانه غربی صحرای سینا رساند و به تهدید مستقیم قاهره و اسکندریه پرداخت. ناگهان فرماندهان مصری خود را با شرایط جدی روبه رو دیدند. حرکت ناپلئونی شارون هنوز هم به اقدامی افسانه ای شبیه است. بعدها مشخص شد که این ژنرال اسرائیلی در زمانی که صحرای سینا در اختیار اسرائیل بود بارها با تردد در این صحرا به علامتگذاری در این دشت خشک پرداخته و پیش بینی روزی را می کرد که مجبور به یک ضد حمله نفوذی به داخل نیروهای مصری شود.
در نهایت به دنبال سازش سادات با غرب، نیروهای مصری تانکهای خود را به تدریج از صحرای سینا خارج کردند و این بار از جان گذشتگان مصری از ابتکار خود نتیجه نگرفتند. ژنرال عامر طراح عملیات مصریها به شهادت سیاستمداران و مورخین هنگام برگرداندن واحدهای سنگین زرهی و توپخانه مصر به پشت خطوط اولیه با چشمانی پر از اشک از سادات خواست تا در تصمیم خود تجدیدنظر کند اما در مقابل پافشاری سادات وی نیز به عنوان یک نظامی تنها پذیرنده دستور بود. ارتش اسرائیل پس از پیمان کمپ دیوید و خروج مصر از صف کشورهای مبارز با اسرائیل ناگهان جانی دوباره یافت. اسرائیل که تا سال 1975 حداقل 75 درصد نیروهای خود را صرف جبهه بزرگ مصر کرده بود از آن سال به بعد به تدریج نیروهای خود را به مرزهای شرقی و شمالی منتقل کرد. این بار تمام فشار بر روی سوریه متمرکز شد.
در 1982 اسرائیل به بهانه حملات فلسطینیها از جنوب لبنان به این کشور، با عبور از مرز دو کشور تا بیروت را به تصرف خود درآورد. آنها در حمله بزرگ خود 30 هزار چریک فلسطینی را در مقابل تصمیم «ماندن و یا مردن» قرار دادند. نیروی فلسطینی در نهایت تن به خروج از لبنان داد. اکنون نوبت به سوریه بود. نیروی هوایی اسرائیل طی یک حمله غافلگیرانه به پایگاههای ضدهوایی سوریه در بقاع لبنان تقریبا تمام این پایگاهها را منهدم کرد. 70 پایگاه سام سوری در این نبرد بدون آنکه بتوانند به مانند سال 1973 خسارتی به اسرائیل بزنند از گردونه عملیات خارج شدند و هواپیماهای اف-4 و اف-16 اسرائیلی بلافاصله با صدها هواپیمای میگ سوری که از دمشق اعزام شدند به درگیری پرداختند و 80 فروند از آنها را ساقط کردند. در مجموع، این عملیات را اسرائیلیها با تنها 2 فروند تلفات هوایی به پایان بردند. در این نبرد بسیاری از رکوردهای نبردهای هوایی (با هواپیماهای موتور جت) شکسته شد و سرنگونی 16 به یک هواپیماها که متعلق به یک خلبان آمریکایی در جنگ ویتنام بود، ناگهان به نسبت یک به چهل افزایش یافت. این در حالی بود که هواپیماهای سوری از پشتیبانی پدافند «بقاع» نیز برخوردار بودند.
این بار اسرائیل با یک حرکت برق آسا به 4 هدف دست یافت. 1- لبنان را اشغال کرد، 2- چریکهای فلسطینی را به کلی از منطقه راند، 3- نقش سوریه را در معادلات نظامی خاورمیانه تقلیل داد و لبنان را که دیروز حیاط خلوت سوریه بود، به کشوری خنثی تبدیل کرد، 4- به اعراب ثابت کرد که دیگر بدون مصر قادر به برابری با اسرائیل نیستند. سوریه در 1983 به دنبال آن رفت تا در کلیه زمینه های نظامی پابه پای اسرائیل رشد کند. بر روی کاغذ، ارتش سوریه در 1989 تقریبا در ابعاد ارتش اسرائیل بود، اما با شدت گرفتن پروژه های گورباچف و پروستاریکا و گلاسنوست و فروپاشی شوروی، سوریه که کشوری فقیر و فاقد تکنولوژی بود، در ادامه «استراتژی برابری نظامی» عقب افتاد.
پس از سقوط صدام، مشخص شده که برنده اصلی نبرد عراق و آمریکا، اسرائیل بوده است. اسرائیلی ها ارتش اول عرب (مصر) را از طریق مذاکره و ارتش دوم عرب (عراق) را با کمک برادر بزرگتر (آمریکا) برای همیشه از سر راه برداشتند. عراق بارها در جنگهای اعراب و اسرائیل در ابعاد لجستیک و نظامی، کمکهای فراوانی به «کشورهای خط مقدم» کرده بود. در چند جنگ از 5 جنگ عمده خاورمیانه، عراق مستقیما اقدام به اعزام لشگرهای بزرگ خود کرده بود. اما اکنون خیال تل آویو برای حداقل چند دهه از بابت عراق راحت است. وحشت اصلی اسرائیل از کشورهای پر جمعیت عربی (مصر 50 میلیونی و عراق 25 میلیونی) بود. اکنون تضعیف بیش از گذشته سوریه (سومین ارتش عربی) نیروی عظیم نظامی اسرائیل را بدون رقیب جدی در منطقه گذاشته است، چرا که کشورهایی مانند عربستان، امارات و کویت اصولا کشورهایی فاقد توانایی مناسب برای تشکیل واحدهای بزرگ نظامی هستند. این کشورها حتی اگر بخواهند هم نمی توانند خود را به اسرائیل خطرناک نشان بدهند، چرا که پی ریزیهای ارتشهای آنها توسط آمریکا انجام شده است.
تانک مرکاوا Mark IV
مصادر حکومت اسرائیل از دیرباز در اشغال نظامیان بوده است. می توان به زبان دیگر کابینه های اسرائیل را کابینه های نظامی دانست. شیمون پرز، ایهود باراک، آریل شارون، امون شاهاک، موشه دایان، اسحاق شامیر، دیوید لوی و دهها صاحب منصب دیگر اسرائیل یا ژنرالهای 3 ستاره هستند و یا در تأسیس ارتش سری هاگانا، واحدهای برگزیده شین بت و واحد اطلاعات نظامی موساد نقش مستقیم داشته اند. سیاست اسرائیل، حل مسأله نیست، بلکه سیاستمداران اسرائیل به دنبال «پاک کردن کل مسأله هستند». آنها هر ضربه ای را با مشت آهنین جواب می دهند و فاقد ظرافتهای دیپلماتیک هستند. در اسرائیل، بیشتر احزاب به شدت افراطی و نژادپرست هستند و کمتر می توان در اسرائیل سیاستمدار معتدل پیدا کرد، چرا که جامعه اسرائیل «افراط» را می پسندد. بخش مهمی از مردم اسرائیل را صهیونیستها تشکیل می دهند. آنها هدف اصلی خود را رسیدن به «اسرائیل بزرگ» می دانند، کشوری که مرزهای غربی آن از نیل آغاز می شود و در شمال با مرزهای ترکیه تلاقی می کند و در جنوب به مانند هلالی، شمال عربستان را دربرمی گیرد و در شرق به فرات می رسد. منطقه ای که بیشترین نفوس خاورمیانه، اراضی حاصلخیز و رودهای بزرگ را دربرمی گیرد. اسرائیل اکنون با خارج کردن تدریجی رقبای درجه اول خود، حداقل از نظر سیاسی به تسلط نسبی به این منطقه رسیده است.
پایان جنگ دوم جهانی، دهها هزار جاسوس و سرجاسوس و نظامیان اطلاعاتی را به خانه های خود بازگرداند. بخش بزرگی از این جاسوسان، یهودی بودند که به دلیل انگیزه های نژادی علیه دولت آلمان نازی و ایتالیا فعالیت می کردند. آنها به کشورهای متبوع خود بازنگشتند، بلکه سراغ سرزمین موعودشان (اسرائیل) رفتند. آنها پس از آنکه با تشکیل سازمان هاگانا از تصفیه خاک اشغالی، آسوده شدند، به دنبال تشکیل چند مجموعه بزرگ اطلاعات رفتند که معروف ترین آنها موساد بود. آنها در کنار موساد یک واحد اطلاعات نظامی تأسیس کردند که کلا زیر نظر ارتش اسرائیل فعالیت می کرد، این واحد که کمتر در نزد مردم عادی شناخته شده است، دقیق ترین، منضبط ترین و مرگبارترین واحد اطلاعاتی جهان است. اسرائیلیها نیز تمایلی به شناساندن این واحد ندارند و حتی بسیاری از فعالیتهای آنها به نام موساد نوشته می شوند، حال آنکه ساموئل کاتز در کتاب جاسوسان خط آتش اطلاعات بسیار با ارزشی را درباره واحدهای اطلاعات نظامی اسرائیل فاش می کند. این کتاب در کنار کتاب راه نیرنگ ویکتور استروفسکی مشخص می کند که ارتش اسرائیل با کمک بازوان اطلاعاتی خود قبل از هر اقدامی چگونه در مورد طعمه های خود اطلاعات کسب می کند تا با ارزانترین و کم خطرترین شیوه رقیب را از پای بیندازد.
سرجاسوس معروف اسرائیلی الی کاهن در دهه 60 در سوریه تا سطح کاندیداتوری وزارت دفاع سوریه پیش رفت و اگر تنها یک اتفاق موجب دستگیری و اعدام وی نمی شد، اسرائیل بدون شلیک گلوله ای، ارتش سوریه را در اختیار می گرفت. اطلاعاتی که الی کاهن طی چند سال به اسرائیل مخابره کرد، سبب شد تا ارتش اسرائیل در نبرد 6 روزه و سایر نبردهای فعلی با ارتش سوریه همواره با اطلاعات کافی و سنجیده وارد عمل شود. واحدهای عملیاتی رعب آوری چون کیدون، شای و پالماخ به گفته کارشناسان، سربازان «خط آتش اسرائیل» هستند. آنها قبل از هر عملیاتی بهترین فضا را برای نظامیان تل آویو فراهم می کنند و به آنها این امکان را می دهند تا با خیالی آسوده به اجرای عملیات بپردازند. موساد و واحدهای اطلاعات نظامی در «نفوذ» و کسب اطلاعات بسیار قویتر از C.I.A و F.B.I آمریکا هستند چرا که آنها از انگیزه های ایدئولوژیکی بالایی برخوردارند و بدون ترس، سالها همراه با دشمن زندگی می کنند. اسرائیل همچنین به دلیل در اختیار داشتن واحدهای قوی ضد اطلاعاتی مانع نفوذ جاسوسان دشمن به داخل تشکیلات خود می شود. در دنیای جاسوسان مأموران موساد همواره از نظر مصمم بودن و بی رحمی از وضعیت ویژه ای برخوردار بوده اند. واحدهای اطلاعات شهری جنی میاوانتلیجنس سرویس زمانی که در پرونده ای به ناکامی برمی خورند از مأموران موساد استفاده می کنند.
بالگرد Eurocopter AS565 و ناوچه اسرائیلی سائر
موساد در عین حال بسیار بی ترحم است. در سال 1983 چند روز قبل از انهدام پایگاه تفنگداران آمریکایی در بیروت و مرگ دست کم 200 ناوی آمریکا (طی عملیات انتحاری) عوامل موساد از یک حمله انتحاری باخبر شدند. خبرچین های اسرائیلی حتی متوجه شدند این حملات به دنبال «هدف آمریکایی» است. اما موساد این اطلاعات را در اختیار آمریکا نگذاشت. سرجاسوس موساد استدلال کرده بود که این مشکل آمریکاییها است و من حاضر نیستم جاسوس یهودی خود را به دلیل نجات جان آمریکایی به کشتن دهم!
اسرائیل به دنبال توسعه قراردادهای نظامی خود با بسیاری از کشورهای جهان است. قراردادهای اسرائیل بیشتر به بخشهای نرم افزاری (آموزش و مدیریت) بازمی گردد. چین، هند، ترکیه، کشورهای آسیای میانه و دهها کشور شرق آسیا و اروپا استفاده کننده خدمات اسرائیلی ها هستند. تخصص پر منفعت اسرائیلی ها در تربیت نیروی کماندویی و یا نیروهای ویژه است. آنها واحدهای کشورهای متقاضی را به شکل دسته، گروهان و یا حتی گردان تحویل می گیرند و طی چند ماه آموزش از آنها «ماشین آدمکشی و تخریب» می سازند و در مقابل دهها میلیون دلار دستمزد می گیرند. (پیش از انقلاب برخی از واحدهای تخصصی نظامی ایران، واحدهای ویژه و حتی نیروهای اطلاعاتی ایران توسط اسرائیل آموزش دیده بودند.) اسرائیل از این طریق علاوه بر کسب درآمد، جاسوسان خود را در سراسر نقاط دنیا گسترش می دهد و به جمع آوری خبر می پردازد.
اسرائیل نیز به مانند هر پدیده دیگری در روی زمین، دارای نقطه ضعف است. خاک اسرائیل بسیار کوچک و جمعیت آن بسیار کم است. خاک اندک باعث می شود که این کشور دارای عمق استراتژیک نباشد و هرگونه حمله غافلگیرانه به مانند سال 1973 آن کشور را آسیب پذیر کند. اسرائیل دارای 20 هزار کیلومتر مربع وسعت است که این میزان حتی کمتر از وسعت استانهای کوچک ایران است. از سوی دیگر جمعیت اسرائیل هرگز برای نبردهای طولانی و جنگهای فرسایشی مناسب نیست. چرا که جنگی بزرگ برای مدت مثلا چند ماه می تواند 30 تا 50 درصد جمعیت فعال اسرائیل را در مناطق جنگی معطل کند و طبیعتا تولید ناخالص ملی این کشور به شدت کاهش دهد. اسرائیل در نبردهای خود معمولا بین یک روز تا یک ماه بیشتر وقت صرف نکرده است. اگر به هر دلیلی اسرائیل نتواند جنگ را به شیوه مناسب خود به سرعت به پایان ببرد، آنگاه این عنصر جمعیت و عمق خاک است که تعیین کننده نبرد می شود. به همین دلیل اسرائیل حداکثر تلاش خود را برای خارج کردن مصر از صف اعراب خط مقدم کرد و حتی برای اولین بار در تاریخ خود خاک اشغالی (صحرای سینا) را بدون جنگ به مصر واگذار کرد. مصر اکنون با کاستن از هزینه های نظامی خود بتدریج در حال کاستن از ابعاد ارتش خود است و اسرائیل تقریبا برای همیشه می تواند از کابوس نبرد در دو جبهه رهایی یابد.
سیاست اسرائیل از ابتدای روی کار آمدن دولت بن گوریون تاکنون بر اساس پیشگیری و پیشدستی بوده است. اسرائیل 5 سال قبل از آنکه نیروگاه تموز عراق به بهره برداری برسد آن را مورد هدف قرار داد. ارتش های عرب را در ژوئن 1967 قبل از آنکه هیچ فعالیتی از خود نشان دهند زمینگیر کرد. در 1982 قبل از آنکه سوریه تصمیم به پشتیبانی از لبنان بگیرد، با پایگاههای منهدم شده خود روبرو شد.
آموزش نیروهای ذخیره ارتش اسرائیل در بلندیهای جولان
ارتش اسرائیل انبوهی از تانکها، نفربرها، هواپیماها و موشکها را در اختیار دارد اما به علت قلت جمعیت، ارتش حرفه ای اسرائیل کم تعداد است. این ارتش از لحاظ نفرات معادل یک ارتش متوسط منطقه است اما تنها ظرف 48 ساعت این ارتش مبدل به ارتش 600 هزار نفری می شود. اگر در اسرائیل در حال خرید از مغازه ای متوجه شدید که فروشنده یک ستوان توپخانه است و یا راننده تاکسی یک تک تیرانداز است تعجب نکنید. این افراد هر از چندی یکبار با معرفی خود به واحدهای نظامی «کادری» تمرین و آموزش دیده و دوباره کار خود را در لباس شخصی ادامه می دهند. در دنیا این سیستم تنها متعلق به سوئیس است که اصلا ارتشی ثابت ندارد اما اسرائیل یک ارتش آماده نیز دارد.
اسرائیل به جز آنکه بالاترین بودجه نظامی خاورمیانه را (به جز عربستان) دارد، از سرانه هزینه نظامی بالایی نیز برخوردار است. در حالیکه کشورهایی مانند ایران و ترکیه سرانه نظامی 78 و 126 دلاری در اختیار دارند (تقسیم بودجه نظامی به جمعیت) نگهداری ارتش اسرائیل برای هر شهروند اسرائیلی در سال 1698 دلار هزینه دربر دارد. این رقم حتی بسیار بالاتر از رقمهای سرسام آور بودجه های اعراب خلیج فارس است که علی رغم جمعیت کم به دنبال خرید گرانترین تجهیزات برای ارتشهای خود هستند. بودجه نظامی اسرائیل در سال 2001 معادل 2/11 میلیارد دلار بوده که این رقم 5 برابر مصر، 2 برابر ایران، 3 برابر پاکستان و 5/3 برابر سوریه است.
ارتش اسرائیل از 161 هزار نیروی کادر دائم و 425 هزار نیروی ذخیره برخوردار است همانگونه که قبلا گفته شد به دلیل کمی جمعیت اسرائیل برای این کشور امکان ندارد که 30 درصد جمعیت فعال خود را به عنوان نیروی نظامی فعال نگهدارد بنابراین، این کشور 6 میلیون نفری تنها از 161 هزار نیرو بهره می برد و باقی ارتش این کشور در حال آماده باش مشغول به فعالیتهای روزمره هستند.
به دلیل آنکه بسیاری از عملیات اعجاب آور نظامی توسط نیروی هوایی اسرائیل صورت گرفته از چشم بسیاری از مردم و حتی کارشناسان توان نظامی زمینی اسرائیل دست کم گرفته شده حال آنکه این ارتش یکی از مکانیزه ترین نیروهای جهانی را در اختیار دارد. اسرائیل 4200 تانک و 6100 نفربر زرهی در اختیار دارد که با آن به راحتی قادر به جا به جا کردن صدها هزار سرباز در مدتی کمتر از 48 ساعت است. توان قابل ملاحظه زرهی اسرائیل به آن کشور اجازه می دهد در حملات برق آسا توفیق قابل توجهی داشته باشد. (نفوذ آریل شارون در 1973 به فلب خطوط دفاعی مصری ها به دلیل مکانیزاسیون ارتش این کشور بود.) نیروی زمینی اسرائیل از 120 هزار سرباز، 2000 توپ سنگین و 5 هزار خمپاره بهره مند است. ستون فقرات نیروی زمینی اسرائیل را تانکهای مرکاوا، ام47، ام48 و ام60 تشکیل می دهد. اسرائیل همواره این تانکها را با حداقل هزینه بازسازی کرده و آنها را «روزآمد» نگاه می دارد.
زیردریایی دلفین نیروی دریایی اسرائیل
نیروی هوایی ارتش اسرائیل از 456 هواپیمای جنگی فعال و 150 هواپیمای رزرو برخوردار است. نیروی هوایی مذکور علی رغم برخورداری از این تعداد هواپیما، طبق نظر کارشناسان نظامی قادر به استفاده بسیار بهتر از هواپیما نسبت به اعراب است (حتی اگر برتری اعراب 3 به یک باشد) چرا که واحدهای ناوبری زمینی این نیرو در کنار آمادگی نیروی هوایی این امکان را برای آنها فراهم می کند تا از کلیه هواپیماهای خود استفاده کنند. در نبرد 6 روزه اسرائیل در ظرف چند دقیقه کل نیروی هوایی خود را بر روی اهداف دشمن فرستاد. این نیرو به دلیل کمی وقت مجبور بود اجرای عملیات بمباران فرودگاههای اعراب را تقریبا همزمان انجام دهد حال آنکه معمولا یک نیروی هوایی متوسط منطقه حداکثر تا 40 درصد هواپیماهای خود را می تواند همزمان به حرکت درآورد. ستون فقرات نیروی هوایی اسرائیل را (طبق برآوردها در نوامبر سال 2014 میلادی) هواپیماهای اف-16 (343 فروند) و اف-15 (83 فروند) تشکیل می دهد. اسرائیل هنوز تعدادی هواپیمای اف-4 و کفیر را در خدمت دارد اما به دنبال جایگزینی آنها با 150 فروند اف-15 و اف-16 جدید است. همچنین اسرائیل درصدد خرید جنگنده های اف-35 است.
اسرائیل به نیروی دریایی خود نیز طی 4 دهه اخیر توجه داشته اما این نیرو، کوچک محسوب می شود و در سایه نیروهای هوایی و زمینی خود را کمرنگ نشان می دهد. نیروی دریایی اسرائیل از 6500 ناوی، 3 زیردریایی و دهها کشتی و شناور کوچک و متوسط برخوردار است. به دلیل عدم توجه اعراب به نیروهای دریایی، اسرائیل نیز چندان توجهی به این نیرو نداشته است.
نیروی دفاع استراتژیک اسرائیل از 150 تا 200 بمب اتمی برخوردار است که اگر چه تاکنون خبر رسمی درباره آنها منتشر نشده اما تقریبا همه درباره وجود آنها اتفاق نظر دارند. اسرائیل همچنین از صدها موشک جریکو-1 با برد 500 کیلومتر و جریکو-2 با برد 2000 کیلومتر برخوردار است. جدول زیر به طور خلاصه نیروی تهاجمی اسرائیل را نشان می دهد.
سرباز 161000 نفر
هواپیما 456 فروند
تانک 4150 دستگاه
نفربر 6100 دستگاه
توپ 2000 عراده
خمپاره 5000 قبضه
هلی کوپتر 135 فروند
__________________________________________________________________
منبع: farsnews.com (نویسنده: علی غفوری) با اندکی ویرایش