Quantcast
Channel: هوانورد
Viewing all articles
Browse latest Browse all 253

چگونه میگ 25 عراقی شکار اف 5 ایرانی شد؟

$
0
0

خاطره ای از سرهنگ خلبان حسین شعبانی

 

بعداز ظهر روز 12 تیر ماه سال 1365 درحالی که گردان پروازی را ترک می نمودم، روی تابلوی مخصوص برنامه های پروازی نام خود را دیدم که بر طبق آن می بایستی از طلوع آفتاب فردا به عنوان لیدر دسته دو فروندی، در آماده باش باشم تا در صورت تجاوز هوایی دشمن به سرعت به پرواز درآییم.
آن روز نسبت به روزهای قبل کمی دیرتر گردان را ترک کردیم؛ زیرا جلسه خاصی جهت توجیه نحوه عملیات درگیری هوایی دو فروند از هواپیماهای خودی با هواپیماهای متجاوز دشمن که چند ساعت قبل اتفاق افتاده بود، تشکیل شده و خلبانان رویدادهای این نبرد را تشریح می نمودند. آرزو می کردم که به جای آنها بود. اصولا بالاترین افتخار برای یک خلبان شکاری، سرنگون نمودن هواپیمای شکاری دشمن در نبردهای هوایی می باشد.
با این افکار به خانه رسیدم و تا پاسی از شب در جست وجوی راه حل های عملی برای کسب توفیق در نبردهای هوایی به سر بردم. ساعت شماطه دار را برای ساعت چهار بامداد تنظیم نمودم و در خیال پرواز فردا خواب چشمانم را در ربود.

با شنیدن صدای زنگ اسکرامبل آماده پرواز شدیم

سحرگاه روز بعد با شنیدن صدای خودروی سرویس مخصوص خلبانان، آماده از خانه خارج شدم و پس از چند دقیقه با دریافت چتر نجات و کلاه پرواز، خود را به اتاق خلبانان آماده رساندم و پس از انجام توجیه و هماهنگی پرواز با خلبان همراه، آمادگی خود را به پست فرماندهی اطلاع دادم. هنوز لحظاتی نگذشته بود که صدای آژیر مخصوص اعلام اسکرامبل برای پرواز فوری هواپیماهای آماده در فضای اتاق طنین افکند. به سرعت خود را به هواپیما رساندم و با کمک پرسنل فنی آماده پرواز شده و پس از روشن کردن سریع هواپیما و آزمایش دستگاه های الکترونیکی، متوجه شدم که یکی از دستگاه ها شرایط استاندارد را ندارد. ناچار بودم هواپیما را تعویض کنم. مجددا پس از چند دقیقه برای پرواز آماده شدم. اکنون از زمان اعلام آژِیر 9 دقیقه گذشته بود و بیم آن داشتم که نتوانم به موقع با هواپیماهای دشمن برخورد کنم؛ لذا سریعا با کسب اجازه پرواز از برج مراقبت در دل آسمان کبود غوطه ور گشتم.

  
به سرعت به پرواز درآمدیم

برج مراقبت ما را به فرکانس رادار هدایت نمود. افسر مسئول رادار سوال کرد: آیا آمادگی کامل برای اجرای ماموریت دارید؟
طبیعی بود که پاسخ مثبت می باشد. صدای هیجان زده و غیر عادی افسر کنترل کننده رادار، احساس عجیبی در من به وجود آورد. حدس زدم که هواپیماهای دشمن در حوزه دفاعی ما نفوذ کرده و احتمال درگیری زیاد است. از خلبان شماره 2 خواستم تا موشک ها و مسلسل های هواپیمای خود را سریعا آزمایش و نتیجه را اعلام کند. خودم هم همین کار را کردم و کلید مسلسل را در حالت آماده شلیک قرار دادم.
با یک نگاه سریع آلات دقیق و نشان دهنده های سوخت هواپیما را چک کردم، همه چیز در حالت عادی بود. تنها تعجب من از این بود که چرا کنترلر رادار ما را به ارتفاع 12000 پایی راهنمایی نموده؟ زیرا معمولا برای مقابله با تجاوز هوایی دشمن همیشه در ارتفاعات پایین تر پرواز می کردیم.
آفتاب هنوز به طور کامل در آسمان نتابیده بود و من غرق در افکار درگیری با دشمن بودم. کنترلر رادار اعلام نمود که به سمت شمال پرواز کنیم لذا با یک گردش تاکتیکی خود را در موقعیت رو به شمال قرار دادیم. لحظه ای نگذشته بود که مجددا دستور داد از چپ به سمت جنوب حرکت کنیم. این کار هم با انجام دو گردش 90 درجه تاخیری امکان پذیر شد. هنوز 90 درجه اولی تمام نشده بود که اعلام نمود هدف در 13 مایلی مقابل شما و در ارتفاع بالا درحال پرواز است. به خلبان شماره دو گفتم که هر گاه هدف را دید اطلاع دهد، سپس با استفاده از پس سوز شروع به اوج گیری نمودیم. به خلبان شماره دو تاکید کردم که از من جدا نشود و کاملا مراقب باشد.

 
هواپیمای دشمن را که یک میگ 25 بود دیدم ولی ...

در همین لحظه هواپیمای دشمن را مشاهده نمودم. فاصله ام با هدف زیاد بود. نمی توانستم از او چشم بردارم. شماره دو را در جریان موقعیت هدف قرار دادم. به دقت دستورالعمل های درگیری هوایی را انجام داده و باک سوخت خارجی هواپیما را رها کردم تا قابلیت مانور بیشتری کسب کنم. کنترلر رادار مرتبا با صدای هیجان زده ای فاصله ما را با دشمن گزارش داده و هر بار تاکید می نمود دقت کنید هدف شما یک هواپیمای میگ25 است.

به فکرم رسید که چون هواپیمای دشمن مجهز به سیستم هشدار دهنده پیشرفته ای است، قفل نمودن رادار هواپیمایم روی آن باید در حداقل فاصله و در آخرین لحظات انجام شود تا هرچه ممکن است او دیرتر متوجه حضور ما در اطراف خود گردد. برنامه را به گونه ای تنظیم نمودم که همزمان با انجام قفل راداری بر روی او، موشکم را نیز پرتاب کنم. تمام این موارد را به هواپیمای شماره دو نیز اطلاع دادم.
در یک لحظه مناسب، دشمن را در صفحه رادار قفل نمودم و با دریافت علایم پرتاب موشک حرارتی، دگمه را با انگشت فشردم. موشک رها نشد! فرصت بسیار کم بود و فاصله هر لحظه کم تر می شد. می دانستم که هواپیمای میگ – 25 در ارتفاع بالا قابلیت مانور خوبی دارد و از شتاب زیاد و موتورهای بسیار قوی برخوردار است.

هواپیمای دشمن را مورد هدف قرار دادم

درنگ جایز نبود. به سرعت سوئیچ مسلسل را در اختیار گرفتم. هواپیمای دشمن که اکنون با دریافت علایم هشدار راداری متوجه قفل رادار من شده بود، گردش شدیدی را به راست آغاز نمود. دستگاه نشانه روی را روی او تنظیم نمودم و شروع به شلیک کردم که نتیجه ای حاصل نشد. با یک مانور حساب شده، دستگاه نشانه روی را در فاصله کوتاهی جلوتر از هواپیمای دشمن قرار داده و شلیک رگبار مسلسل را مجددا آغاز نمودم. در این لحظه فراموش نشدنی، آتش و دود فراوانی از بال سمت راست او زبانه کشید. قصد داشتم چنانچه موفق به سرنگونی او نشوم، به هر طریق ممکن اجازه خروج از مرزهای هوایی کشور را به او ندهم. در آن لحظات در چنان وضع روحی بودم که حتی اگر لازم می شد با مورد اصابت قرار دادن او توسط هواپیمای خودم، این کار را می کردم. خیلی هیجان زده بودم. بی اختیار به شماره دو گفتم:
- چه طور بود؟
او هم صادقانه جواب داد:
- از این بهتر ممکن نیست.
کنترلر رادار با خوشحالی این موفقیت را تبریک گفت.


با دست به خلبان عراقی هشدار دادم بیرون بپرد

برای لحظاتی خود را به هواپیمای دشمن که اینک مانند پرنده شکسته بالی پرواز می نمود، نزدیک و نزدیک تر کردم. خلبان دشمن کاملا مرا می دید. حالت پروازش عادی نبود و هواپیما با شیرجه ملایمی به سمت زمین رفته و تدریجا ارتفاع کم می نمود. درحالی که شعله های آتش حدود 15 متر به دنبال او زبانه می کشید، با علامت دست به خلبان عراقی گفتم که خود را نجات دهد ولی او فقط نگاهم می کرد. در همین لحظات بود که کنترلر رادار به ما اطلاع داد یک هواپیمای دیگر دشمن از پشت سر، ما را تعقیب می کند. با یک نگاه سریع به سوخت باقی مانده هواپیما و این که در صورت درگیری فشنگی هم ندارم تا نثار دشمن کنم و چنانچه درگیری هوایی توسعه پیدا کند به هیچ وجه قادر به حمایت و پشتیبانی از هواپیمای شماره دو نخواهم بود، ناچار تصمیم به مراجعت گرفتم. خط دود سیاهی از هواپیمای آسیب دیده دشمن در آسمان مشاهده می شد. ارتفاع ما 29000 پا بود. در اندک زمانی ارتفاع خود را به 5000 پا رساندم و برای نشستن آماده شده و به سمت فرودگاه ادامه مسیر دادیم. وقتی هواپیما را پارک کرده و به اتاق مخصوص آلرت رسیدیم، دوستانم مرا در آغوش فشردند و فرمانده پایگاه نیز به من تبریک گفت و اعلام نمود هواپیمای دشمن سرنگون شده و عملیات وسیعی از سوی دشمن برای یافتن خلبان آن در جریان است.
ساعتی بعد یکی از اساتید پروازم در سال های دور که در مرکز فرماندهی نیروی هوایی خدمت می نمود، تلفنی تماس گرفت و تبریک گفت و اظهار داشت که این انتظار را از تو داشتم. این جمله برای من بسیار غرور آفرین و دوست داشتنی بود. آن روز را هرگز فراموش نمی کنم.

  
مصاحبه با خلبانان F-5E درباره ماجرای سرنگونی میگ 25 عراقی

رژیم جنایتکار عراق هر گاه طعم تلخ شکست را از رزمندگان کفر ستیز اسلام می چشد، با بکارگیری خلبانان مزدور دیگر کشورها دست به بمباران مناطق مسکونی و اقتصادی کشورمان می زند. طبق اسناد منتشره و به اعتراف فرمانده وقت نیروی هوایی عراق سپهبد حمید شعبان 130 نفر از خلبانان مزدور مصری در حمله به بمباران شهرها و مناطق اقتصادی کشورمان شرکت داشته اند. در این رابطه خلبانان شجاع نیروی هوایی ساکت ننشسته اند و به حملات آنها پاسخ دندان شکنی داده اند و در چندین عملیات برون مرزی، منابع اقتصادی و صنعتی عراق را مورد حمله مکرر هواپیمای خود قرار داده اند و یا هواپیماهای متجاوز عراقی را در آسمان میهن اسلامی سرنگون کرده اند. دو تن از تیزپروازان صحنه نبرد حق علیه باطل مستقر در یکی از پایگاه های نیروی هوایی در غرب کشور، یک فروند هواپیمای دشمن از نوع میگ 25 را به وسیله جنگنده اف 5 شکار کردند که این حماسه را از زبان خودشان نقل می کنیم.


خلبان اول

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب و امت شهید پرور ایران و با سلام به ارواح پاک شهدای جنگ تحمیلی بالاخص شهیدان به خون خفته نیروی هوایی. بایستی عرض کنم در تاریخ 13 تیرماه سال 1365 ماموریت آلرت به عهده من و دوست خلبانم گذاشته شده بود. صبح زود به محض رسیدن به محل کار از ما خواسته شد تا برای مقابله با هواپیمای دشمن که وارد خاک کشورمان شده بود، به پرواز در آییم. بعد از بلند شدن از زمین رادار از ما خواست که خیلی سریع خود را به هدف برسانیم. چرا که خلبان بزدل دشمن قصد حمله به یک هواپیما از نوع مسافربری را داشت و می خواست با این کار جنایت دیگری را مرتکب شده و فاجعه ای برای مملکت ما بوجود آورد. من با هماهنگی رادار دست به انجام یک سری مانور و تاکتیک هایی زدم و هواپیمای دشمن را با چشم رهگیری کردم تا این که به آن نزدیک شدم. هواپیمای دشمن از نوع میگ 25 بود که در مقایسه با هواپیمای من از نظر مانور و ارتفاع پروازی و تجهیزات دیگر فوق العاده پیشرفته بود، ولی من به او مجال فرصت هیچ گونه عمل متقابلی را ندادم. خود را به هواپیمای دشمن رسانده و آن را هدف آتش مسلسل خود قرار دادم تا این که سرنگون شد.
اهالی شهر خوی با چشم خود هواپیما را که در آسمان می سوخت مشاهده کردند و 10دقیقه بعد از این که من به زمین نشستم، از مناطق مختلف زنگ زدند که هواپیما در نزدیکی پل قطور سقوط کرده است. این مسئله را خدمت شما عرض کنم که با توجه به این که هواپیمای دشمن از نوع پیشرفته بود، خلبانان آن تصور می کردند که هواپیمای ما جرات نزدیک شدن به او را ندارد؛ ولی به خواست خدا و با الطاف الهی که همیشه شامل حال ماست، من توانستم با عمل فوق العاده ساده و با مسلسل این هواپیما را سرنگون کنم و امیدوارم که خلبانان عراقی بفهمند که آسمان کشور ما جای این گونه قدرت نمایی ها نیست.

در این هنگام رژیم بزدل عراق که در خود توان مقابله با رزمندگان اسلام را نمی دید، شروع به بمباران شهرها و مناطق مسکونی نموده بود که خلبان این پرواز در این باره می گوید:
با توجه به این که رژِیم عراق تحت سلطه ابر قدرت هاست، بنابراین اراده ای از خود نداشته و هر چه که آنها به این رژِیم دیکته می کنند عینا به آنها عمل می کنند ولی اگر نظر مرا در مورد خلبان های شان بخواهید باید بگویم هر ماموریتی که به آنها داده شود کورکورانه قبول می کنند و انجام می دهند و طبق اطلاعاتی که به دست ما رسیده اکثر آنها در موقع انجام ماموریت محوله به فکر مردمی نیستند که در زیر بار ستم رژیم جنایتکار عراق قرار دارند. ولی با تمام این تفاصیل می بینیم هنگامی که خلبانان و افسران ارشد به اسارت رزمندگان در می آیند اظهار ندامت و پشیمانی می نمایند که این خود نشانه تزلزل حزب بعث عراق می باشد.
والسلام

  
خلبان دوم

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به پیشگاه امام امت همیشه در صحنه. در آن روز با توجه به اسکرامبلی (حالت فوق العاده) که داده شده بود، من و همکار خلبانم به ترتیب 1 و 2 از زمین بلند شدیم. از برج به ما گفته شد که هواپیمای هدف درحال رفتن به سمت شمال کشور و در تعقیب یک هواپیمای مسافربری است. افسر کنترل شکاری به ما گفت که من شما را در یک نقطه می گردانم و مانور می دهم که در برگشت بتوانید این هواپیما را رهگیری و ان شالله سرنگون کنید و ما درست طبق دستور العمل های افسر کنترل شکاری عمل می کردیم. به خاطر دارم که دقیقا در ساعت 5:20 دوستم در سمت چپ من بود و ایشان هواپیمای دشمن را در سیزده مایلی و حدودا 7 یا 8 هزار پا از ما بالاتر پیک آپ (در زیر پوشش خود گرفت) کرد. ما با سرعت خوبی که داشتیم توانستیم همزمان با هم و به خوبی به طرف هواپیمای دشمن گردش کنیم. منتهی دوستم با توجه به فاصله نزدیک تری که به هواپیما داشت، هواپیما را رهگیری کرد و زمانی که فشنگ های مسلسل ایشان به هواپیما اصابت کرد، من حدودا چهار یا پنج هزار پا پشت سر ایشان با همان ارتفاع درحال پرواز بودم و دقیقا اصابت فشنگ ها را بر روی هواپیمای میگ 25 عراقی مشاهده کردم. آتش نارنجی رنگ و دود سفیدی در پشت سر هواپیمای دشمن کاملا به چشم می خورد و در برگشت، سوختن و قطعه قطعه شدن هواپیما را مشاهده کردم و ما توانستیم سالم به پایگاه مراجعت کنیم. آن طور که ما بعدا شنیدیم هواپیمای مسافربری سالم در خاک ترکیه به زمین نشست.

از خلبان درباره نقش افسران کنترل شکاری در این ماموریت سوال می شود که پاسخ می دهد:
شاید این اولین باری باشد که من چنین مهارتی را از یک افسر کنترل شکاری می دیدم و این نشان دهنده این مسئله است که برادر سروان هدی کاملا به کارشان وارد و بر اعصاب شان مسلط هستند. کار پرسنل کنترل شکاری و رادار در سطح بسیار عالی بود و به هیچ وجه هیجان زده نشده بودند و دقیقا از موقعیت های ما و هواپیمای دشمن مطلع بودند و حتی دقیقا می دانستند که راه برگشت هواپیمای دشمن در کجاست و ما را در این منطقه با ارتفاع پایین تر نگه داشتند و نگذاشتند که ما با هواپیمای دشمن رو در رو قرار بگیریم؛ چون اگر چنین می شد هواپیمای دشمن با موشک های دوربردی که داشت ما را هدف قرار می داد. در مجموع کار بزرگی که این برادر انجام دادند باعث شد که نه تنها هواپیمای دشمن نتوانست ما را رهگیری کند، بلکه رادارهای آنها نیز نتوانستند ما را تشخیص دهند و ما توانستیم در این ماموریت محوله موفق باشیم.

______________________________________________________________

منبع: iranian-airforce.blogfa.com (محمد معما)


Viewing all articles
Browse latest Browse all 253

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>