زندگینامه و خاطرات امیر خلبان سید محمد مهدی فرجادی
سیدمحمدمهدی فرجادی
(1322 هـ ش، مشهد)
خلبان و معلم خلبان کابین عقب هواپیمای فانتوم II (اف-4)
جانشین مدیر جنگال (مخفف جنگ الکترونیک) در معاون عملیات ستاد نهاجا
جانشین و فرمانده پایگاه هوایی دهم شکاری چابهار
رئیس دایره ایمنی و پرواز اداره بازرسی سماجا
سیدمحمدمهدی فرجادی به تاریخ 31 اردیبهشت ماه 1322 در شهر مقدس مشهد و در خانوادهای با وضعیت اقتصادی معمولی و علائق کامل مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش، حسن، کارمند وزارت دارایی بود. سیدمحمدمهدی دو برادر و سه خواهر داشت. دوره ابتدایی را در دبستان فرضی بجنورد و پهلوی مشهد طی کرد. چهار سال اول دبیرستان را در مدرسه فردوشی مشهد و دو سال آخر را در دبیرستان پهلوی شهر کاشان خواند و در سال 1340 موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد.
در همین سال وارد دانشکده افسری نیروی زمینی، و در سال 1345 مفتخر به اتمام دوره و کسب درجه ستوان دومی شد. او دوره مقدماتی زرهی را در این نیرو گذراند. اما بنا به درخواست ستاد مشترک و نیروی هوایی ارتش در سال 1346 تغییر رسته داد و به جمع دانشجویان خلبانی نیروی هوایی پیوست. کلاسهای زبان انگلیسی، رادار و الکترونیک را در مرکز آموزشهای هوایی گذراند و همزمان به منظور توجیه و آشنایی با هواپیما و شرایط پرواز چند سورتی با هواپیماهای تی-6 و تی-33 پرواز کرد. بعد از آن به منظور آزمایش اتاق ارتفاع به قبرس رفت و بلافاصله پس از برگشت به پایگاه یکم شکاری انتقال یافت.
تصویر فرجادی در کنار هواپیمای همه منظوره فانتوم
فرجادی برای پرواز در کابین عقب شکاری / بمبافکن جدیدالورود اف-4 دی انتخاب شد و کلاسهای زمینی این دوره را طی شش ماه گذراند. سپس به عنوان افسر کنترل اسلحه و رادار به گردان 12 شکاری مهرآباد منتقل شد تا الزامات پروازی را در این هواپیما انجام دهد. او در قالب اولین کابین عقبهای اف-4دی در ایران همزمان با انجام پروازهای آموزشی، در قلعه مرغی با هواپیماهای سبک سسنا، پاپ و پایپر نیز پرواز کرد و پرواز مستقل (سُلو) انجام داد. سیدمحمدمهدی از معلم خلبانهای گردان قلعه مرغی و 12 شکاری: سیدرضا رضوی، علی اصغر نعمتی، حسن کامران نوش، تقی شهلایی ، حسن ریاحی، محسن پورصبا، نصرت الله عبداللهی فر، احمد دانشمندی، محمود بصیریان و سرگرد عبدالحسین مینوسپهر فرمانده گردان 12 شکاری و سرگرد بهمن باقری معاون او یاد میکند که آموزشش را با آنها شروع کرد و در سال 1348-1347 به اتمام رساند. او ت اواسط سال 1351 در این گردان ماند و اواخر مهرماه در حالی که معلمی کابین عقب را در ایران سپری کرده بود، به اتفاق تعدادی از کابین عقبها به امریکا اعزام شد تا دوره معلمی را در آنجا طی کند. پس از بازگشت دوباره به گردان 12 شکاری برگشت. اواسط سال 1352 بار دیگر همراه خلبانان: محمد فرح آور، کاظم حیدرزاده و کابین عقب، علی سلیمی، راهی ایالت کالیفرنیا شد تا دوره مقدماتی کابین عقب اف-14 را طی کند. دوره توجیهی شکاری مدرن تامکت را گذراند و یک سورتی هم پرواز کرد. ولی به دلایلی دوره کامل نشد و دوباره به گردان 12 برگشت.
او و تعداد دیگری از خلبانان گردان 12 شکاری، در مسابقات تیراندازی سالیانه نیروی هوایی در همین سال اول شدند و طبق رسم آن زمان از محمدرضا پهلوی ساعت مچی امگا جایزه گرفتند. فرجادی بار دیگر برای طی کردن دوره جنگ الکترونیک عازم ایالت آریزونای آمریکا شد. وقتی به کشور برگشت، به عنوان جانشین فرمانده میدان تمرین جنگهای الکترونیکی، به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل شد و تا شروع کلاسهای زمینی اف-14 در سال 1357 در این سمت انجام وظیفه کرد.
پس از پیروزی انقلاب تا سال 1358 ضمن انجام وظیفه در یکنواختی پایگاه هوایی شهید نوژه، منتظر شروع کلاس زمینی اف-14 شد. اما به دلیل مشکلات اوایل انقلاب و اغتشاشهای مرزی باز به تعویق افتاد. دوباره به تهران منتقل، و پس از طی کردن دوره دانشکده فرماندهی و ستاد (دافوس) برای مدیریت جنگهای الکترونیک (جنگال) معاونت عملیات نهاجا در نظر گرفته شد. ولی با شروع جنگ تحمیلی، پرواز در گردان 12 شکاری را با فانتوم از سر گرفت.
فرجادی در طول خدمت، دورههای دانشکده افسری نیروی زمینی، مقدماتی زرهی، کنترل اسلحه و رادار، توجیهی اف-14، جنگهای الکترونیکی و معلمی آن، نجات خدمه از مرگ در روی آب و دوره دافوس نهاجا را طی کرد.
سیدمحمدمهدی فرجادی در سال 1346 با خانم طاهره صفدرزاده ازدواج کرد که ثمره آن سه فرزند به نامهای سیدمجید (1346)، سیدمسعود (1359) و سیده مژگان (1358) هستند.
تصویر خلبانان فرجادی و عباس برکت با لباس پرواز در یک راهپیمایی درون پایگاه هوایی همدان در تأیید حکومت اسلامی نوپا 1358
او در سالهای دفاع مقدس حدود 140 تا 150 ساعت پروازهای برونمرزی، پشتیبانی نزدیک هوایی، گشت رزمی، پوشش هوایی و پشتیبانی از کاروانهای دریایی، سوختگیری هوایی و آمادگی عملیاتی داشته و در این رابطه سه ماه ارشدیت گرفته است. وی در حالی که در مدیریت جنگال نهاجا، به خلبانها آموزش جنگهای الکترونیکی میداد، در مناطق جنگی فاو، آبادان و دزفول بهعنوان افسر رابط، برنامه پروازهای پشتیبانی و شناسایی هوایی را برای سپاه و ارتش هماهنگ میکرد.
از سال 1361 تا 1362 ضمن انجام مأموریتهای پروازی و الزامات سالیانه در پایگاههای سوم و ششم شکاری، مسئولیتهای جانشین مدیر آموزش عملیاتی، افسر عملیات مدیریت جنگال، جانشین مدیر جنگال را در معاونت عملیات نهاجا و نیز به ترتیب: جانشین پایگاه دهم شکاری چابهار و فرماندهی این پایگاه را عهدهدار بود. از اوایل سال 1368 به ستاد مشترک ارتش منتقل، و به ترتیب: مدیر جنگال اداره سوم سماجا و رئیس دایره ایمنی و پرواز اداره بازرسی یماجا شد و در تاریخ 13 مرداد ماه 1373 پس از 31 سال خدمت با درجه سرتیپ دومی به افتخار بازنشستگی نایل آمد. بعد از آن حدود هفت ماه در عسلویه، که تازه افرادی از شرکت توتال فرانسه و انگلستان برای راهاندازی منطقه آمده بودند، به عنوان مسئول پشتیبانی به کار مشغول شد. اما به دلیل دیسک کمر ناشی از فشارهای جی(1) پرواز، مجبور به دو مرحله عمل دیسک شد. چون در حال حاضر قادر به انجام کارهای سنگین نیست، اوقات خود را با مطالعه و گفت و گو با دوستان درباره خاطرات دوران نظامیگریاش میگذراند.
امیر سرتیپ 2 ستاد سیدمحمدمهدی فرجادی در مورد این خاطرات میگوید:
تمامی هشت سال دفاع مقدس خاطره است. اما بعضی خاطرهها هرگز از ذهن انسان محو نمیشود. بعضی خاطرهها هرگز از ذهن انسان محو نمیشود. از جمله، مأموریت عملیاتی با خلبان محمد قهستانی. او یکی از بهترین، ماهرترین و شجاعترین خلبانهای نهاجا بود که بدون گذراندن دوره کابین عقب، مستقیم پس از دریافت وینگ خلبانی و آمدن به ایران برای کابین جلوی فانتوم انتخاب شد.
به آنها مأموریت بمباران یک منطقه نظامی در حوالی شهر موصل ابلاغ میشود. مقدمات پرواز انجام شده و از پایگاه هوایی همدان به پرواز درمیآیند. روی هدف، موقع رها کردن بمبها، فرجادی مشغول کار با سامانه اسلحه و رادار بود که احساس کرد تعداد زیادی پرنده از روی کابین عبور کردند. به قهستانی گفت: «محمد اینجا چقدر پرنده دارد.» محمد با خنده جواب داد: «این آتش پدافند هوایی دشمن است، نه پرنده!» آنها به یاری خدا جان سالم به در بردند. اما 19 دی ماه 1359 با کمال تأسف محمد قهستانی در یک حمله هوایی به شهادت رسید. یادش گرامی باد.
خاطره کوتاه دیگری را از زبان امیر فرجادی بخوانید.
در مأموریتی با خلبان پرویز جعفربای، هواپیمای ما مورد اصابت پدافند هوایی قرار گرفت. با اعلام حالت اضطراری خود را به پایگاه سوم رساندیم. گلوله به مسلسل هواپیما و نزدیک محفظه فشنگها برخورد کرده بود! کمی جابهجایی محل اصابت موجب فاجعهای جبرانناپذیر میشد که به لطف الهی شانس آوردیم.
در پرواز دیگری همراه خلبان هوشنگ ویژه مأموریت تخریب یک پل راهآهن را بر عهده داشتیم. گویا در فاصله کمی از پل انبار مهمات و سوخت وجود داشت که از بمباران ما صدمه دید. چنان حجمی از دود و آتش به هوا شعله کشید که دید کافی برای پرواز نداشتیم. اما باز هم با عنایت الهی به سلامت از آن شرایط خارج شدیم.
سید یادی از خلبان داریوش ندیمی، که جزء پرسنل پاکسازی شده اول انقلاب، میکند و میگوید:
علاقه به وطن و پرواز او را وادار کرد به رغم این بیمهری، بعد از حمله عراق خود را به نیرو معرفی، و انجام وظیفه کد. یک شب با او در پایگاه مهرآباد آمادگی میدادم. حدود ساعت دو بامداد اسکرامبل زدند. بلافاصله هواپیما را روشن و طبق دستور افسر کنترلر رادار پرواز کردیم. داریوش بعد از بلند شدن گفت: «مهدی هوا عجب قیری است!» اصطلاح جالبی به کار برد. اما خیلی جدی جواب دادم: «داریوش جان قیر نیست، ابر و باران است. لطفاً دستور رادار را اجرا کن.»
و آخر اینکه فرجادی خاطرهای دارد از مأموریتهای زمینی که در مقر کارکنان سپاه داشته است. او میگوید:
رزمندگان سپاه و بسیج در اوایل جنگ به دلیل نداشتن اطلاعات زیاد به حضور هواپیماهای دشمن اهمیت نمیدادند. یکی از آن روزها، که من برای هماهنگی در منطقهای پر از نخلهای خرما بودم، از حضور هواپیماهای عراقی باخبر شدم. به مسئول مربوطه که سپاهی جوانی بود، گفتم: «سریع آژیر بکشید و بگویید همه داخل سوله پناه بگیرند.» او با لبخندی که حاکی از ترس من از بمباران هواپیما بود، گفت: «جناب سرهنگ، مهم نیست نترسید!» در این میان صدای شلیک موشک آمد. کمی بعد خبر رسید موشکی به قسمت مهندسی سپاه خورده و یک مهندس هم شهید شده است. به آن جوان گفتم: «فهمیدی دلیل اصرار من چه بودم رعایت اصول ایمنی ضروری است. به این نمیگویند ترس!» او ابراز تشکر و ندامت کرد و از آن به بعد، همواره در کنار من حضور داشت و اطلاعات لازم را از من کسب میکرد.
پی نوشت:
(1) فشار جی (Gravity force) همان نیروی کشش زمین است که در شرایط طبیعی به اندازه یک G بر همه موجودات وارد شده و وزن آنها را تشکیل میدهد. این فشار در حالی که جسمی بخواهد با شتاب با نیروی جاذبه مقابله کند، به همان میزان بیشتر میشود. در پروازهای شکاری تحمل چهار تا پنج G امری معمول است. اما در شرایط نبردهای هوایی یا مواردی خاص، احتمال دارد خلبان بیش از این مقدار را نیز تحمل کند. وقتی یک خلبان 75 کیلیویی، هفت جی بکشد، فشار بیش از حد و طولاتی مدت میتواند آسیبهای جبرانناپذیری بر خلبان وارد کند.
_____________________________________________________________________
منبع:nahaja.aja.ir